دیدگاه

انتخابات اخیر در ایران در حالی وارد دور دوم خود شده است که به شکلی بی‌سابقه با پایین‌ترین میزان مشارکت مردمی در مرحله نخست رو به رو شد و حاکمان بیم آن را دارند که در دوم نیز تحریم بزرگ مشابهی تکرار شود.

در چند روز گذشته بحث‌ها در میان مخالفان و موافقان شرکت در انتخابات دوباره بالا گرفته بود و برخی از ناظران می‌گویند تنها ممکن است اندکی بر میزان مشارکت در دور دوم افزوده شود.

در این بین اما دیوار نوشته‌ معترض گمنامی که نوشته بود «نیکا دیدی رأی ندادیم؟» را شاید بتوان گویای آن «نه» بزرگ به حاکمیت و گواهی بر عواطف مردمی دانست که در بزنگاهی چنین، وفاداری خود را به جنبش اخیر در ایران و مبارزان آن اعلام کردند و از این طریق سعی در اثبات تداوم جنبش ژینا داشتند.

نبرد روی دیوارها

در روند اعتراضات سیاسی اجتماعی سال‌های اخیر در ایران، دیوارنوشته‌ها از اهمیت سیاسی زیادی برخوردار بوده‌اند. حال آنکه در عصر شبکه‌های اجتماعی و با گسترش اینترنت و امکان تبادل لحظه به لحظه پیام از طریق رسانه‌های مجازی به جای روزنامه‌های کاغذی، انتخاب دیوارهای شهر به عنوان محلی برای ارسال پیام موضوعی قابل تأمل به نظر می‌رسد.

یک دلیل این امر شاید این باشد که در اعتراضات سال‌های اخیر استفاده از نمادپردازی‌های شهری توسط شهروندان از معدود راهکارهای موجود برای رویت‌پذیر کردن و تداوم اعتراضات در عرصه عمومی و تلاش برای بازپس‌گیری قلمروهای شهری فتح شده به دست نیروی سیاسی حاکم و دولت تبدیل شده است. 

حاکمیت در طراحی‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و به طور کلی مناسبات و تقسیمات فضای شهری به طور روز افزون در پی یافتن شیوه‌های نوین اعمال کنترل هر چه بیشتر بر فضاهای عمومی و متعاقبا غلبه بر هر نوع امکانی در راستای شکل‌گیری و گسترش مقاومت شهری است؛ اقداماتی همچون افزودن تعداد دوربین‌های مداربسته یا تغییرات فضایی خیابان‌ها و میادین استراتژیکی چون ولیعصر، تئاترشهر، انقلاب و… در تهران سال‌های اخیر در همین راستاست.  

حاکمیت از سوی دیگر نیز از طریق دخالت در شمایل کلی و ظاهری شهرها، با استفاده از نمادها و نشانه‌های ایدئولوژیک تلاش بر حفظ و بازتولید نظم موجود می‌کند. اصرار نیروی حاکم برای حفظ و رعایت حجاب اجباری در فضای عمومی را،  هر قدر هم در تضاد با بی‌حجابی در فضاهای خصوصی و خواست افراد جامعه باشد، شاید بتوان از همین منظر مورد توجه قرار داد. 

در چنین شرایطی است که هر چیز نا-رسمی یا ضد-رسمی که حتی به طور موقت در فضای عمومی مرئی شود (خواه یک پوستر یا بنر اعتراضی باشد خواه یک دیوارنویسی ساده) تاب آورده نمی‌شود و جرمی سنگین در پی خواهد داشت.

 اهمیت این دیوارنویسی‌ها اما نه در رساندن پیامی به گوش حاکمیت، که حالا دیگر گوشش از صدای اعتراضات وسیع در سطح جامعه و در تمامی ابعاد سیاسی اجتماعی و اقتصادی پر است، بلکه بیشتر از آن رو  است که فردی رو به دیگر افراد جامعه پیامی را به طور عمومی مخابره می‌کند، آن هم در فضایی که همواره تعامل اجتماعی در آن با بیشترین منع ممکن رو به رو بوده است، یعنی خیابان.

 پرسش «این یا آن؟» نیز در وضعیت فعلی دیگر پرسشی مربوط به جهان سیاسی پیش از ۱۳۸۸ است. پرسش امروز به طور خاص از دی ماه ۹۶ به این سو همان است که بر پیشانی هر انقلابی حک شده است: «چگونه یکدیگر را پیدا کنیم؟»

دیوارنویسی فراخوانی در راستای بازگرداندن توجه جامعه به عرصه زیست اجتماعی و به میدان آوردن همزمان میل و توان سخن گفتن است. تلاش و تمرینی مداوم در جهت بازنمایی خود، از جانب مردمی که دیگر صدا و تصویر خود را نه در شعارهای کاندیداها و جناح‌های حکومتی می‌بیند و نه در رسانه‌های اپوزیسیون خارج از کشور.

Ad placeholder

مردمی در خطاب به خویش و تواناهایی‌هایش

اکنون که پس از تحریم تاریخی انتخابات ریاست جمهوری به نقطه‌ای رسیده‌ایم که سیاست مردمی هر چه بیشتر پیوندهای خود را با دولت و به زبانی کلی‌تر حکومت گسسته است شاید دیگر شرط پیشبرد اهداف دموکراتیک یا مطالبات گوناگون بر زمین مانده را نتوان به سادگی در اتصال توان مردمی به کنش انتخاباتی جست، توانی که شاید زمانی در دوران آغاز به کار دولت خاتمی تا کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ واجد معنایی سیاسی بود. در نتیجه، پرسش «این یا آن؟» نیز در وضعیت فعلی دیگر پرسشی مربوط به جهان سیاسی پیش از ۱۳۸۸ است. پرسش امروز به طور خاص از دی ماه ۹۶ به این سو همان است که بر پیشانی هر انقلابی حک شده است: «چگونه یکدیگر را پیدا کنیم؟».

سیاست در ایران معاصر در بن‌بست است اما این انسداد نه صرفا به خاطر بازی‌های انتخاباتی یا ضعف اپوزیسیون یا لجبازی نظام در مقابل مردم یا غرب یا خصوصی سازی‌های گسترده و فساد داخلی و… بلکه به خاطر عدم توانایی مطرودان تا به اینجا در سازماندهی جمعی و سراسری خود برای سرنگونی نظام حاکم است.

از این منظر تحریم تاریخی جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳ واجد معنایی مضاعف می‌شود، گویی مردمی شکل گرفته است که در سال‌های اخیر از حضور در جنبش‌های اعتراضی رادیکال تا تحریم‌های پی در پی انتخابات خود را نشان داده است. این سوژه سیاست در ایران معاصر که کثرتی از محذوفان را در بر می‌گیرد، سال‌هاست که خطابش دیگر نه به دولت یا سیاسی‌های خارج از کشور یا دولت‌های غربی بلکه به خود است و به توانایی‌های خود. اما این کافی است؟ بدون شک خیر.

زمین بازی سیاست کجاست؟

سیاست در ایران معاصر در بن‌بست است؛ اما این انسداد نه صرفا به خاطر بازی‌های انتخاباتی یا ضعف اپوزیسیون یا لجبازی نظام در مقابل مردم یا غرب یا خصوصی‌سازی‌های گسترده و فساد داخلی و… بلکه به خاطر عدم توانایی مطرودان تا به اینجا در سازماندهی جمعی و سراسری خود برای سرنگونی نظام حاکم است. رسیدن به این نقطه و «مسئله» شدن این عدم توانایی، خود حاصل سال‌ها مبارزه و اوج و فرود جنبش‌های مختلف سیاسی است.

پس از قیام ژینا به طور مشخص زمین بازی سیاست به شکل بنیادی تغییر یافته است و بدون لکنت باید از تقویت نهاد‌ها، گروه‌ها، تشکل‌های صنفی و نافرمانی‌ها و مقاومت جمعی سخن گفت و تحریم اخیر را همچون موتور محرکه‌ای برای ادامه نبرد در نظر گرفت و نه هشداری به حکومت.

 امروز متولد شدن دوباره مردم که همگان در پی بازنمایی آن هستند دستاوردی بزرگ است که هم نیاز به نگهداری دارد و هم پیشروی. بدین ترتیب پیوند زدن این توانایی بازیافته جمعی – آن هم درست در زمانی که در قالب یک تحریم تاریخی بار دیگر نمود یافته است- به کنش انتخاباتی شاید یک خطای جبران‌ناپذیر نه فقط از منظر اخلاقی بلکه از منظر استراتژیک و حتی تاکتیکی باشد. پس از قیام ژینا به طور مشخص زمین بازی سیاست به شکل بنیادی تغییر یافته است و بدون لکنت باید از تقویت نهاد‌ها، گروه‌ها، تشکل‌های صنفی و نافرمانی‌ها و مقاومت جمعی سخن گفت و تحریم اخیر را همچون موتور محرکه‌ای برای ادامه نبرد در نظر گرفت و نه هشداری به حکومت.

روی دیوار نوشته: تنها انتخاب ما انقلاب است
دیوارنگاره علیه انتخابات

به ابتدای متن بازگردیم، قصد نوشتن مطلبی درباره انتخابات اخیر را نداشتم، تا این ‌که در میان خبرهای روز گذشته به دیوار نوشته‌ مذکور بر خوردم: «نیکا، دیدی رای ندادیم؟»… گمان می‌کنم این همان لحظه تاریخی و بن‌بست‌شکن ما است. این که از خودمان بگوییم، از مبارزاتمان، از کشته‌هایمان، از تاریخی پر از خون و مقاومت و اندوه و شادی تا بتوانیم سنت ستمدیدگان را تشخیص دهیم و نقشه راه قدم‌های بعدی را از آن بیاموزیم. همان‌طور که والتر بنیامین در «تزهایی دربارۀ فلسفۀ تاریخ» می‌گوید: 

سنت ستمدیدگان به ما می‌آموزد که وضعیت اضطراری‌ای که در آن به سر می‌بریم قاعده است نه استثنا، باید به تصوری از تاریخ دست یابیم که با این بصیرت همخوان است.

Ad placeholder