چنانکه دیدیم و شنیدیم، با درآمدن نام حسن روحانی از صندوق‌های رأی، مردم از شوق به خیابان‌ها ریختند و رقص و پایکوبی کردند و در مواردی چوبش را هم خوردند، اما به هرحال لختی هم خودشان را از نظر روحی تخلیه کردند.

امید مردم به دگرگونی و شادی آنها پس از انتخابات ریاست جمهوری
امید مردم به دگرگونی و شادی آنها پس از انتخابات ریاست جمهوری

عده‌ای شوق مردم پس از انتخابات ریاست جمهوری را ناشی از پیروزی و برخی صرفاً برآمده از «احساس پیروزی» دانستند. صرف‌نظر از اینکه تا چه حد شور و شوق‌ گروهی از مردم در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران موجه یا ناموجه بوده، در این نکته تردید نیست که انتخابات اخیر امید بسیار زیادی در مردم برانگیخت. میزان این امید با توجه به ناامیدی عمیق سال‌های گذشته بسیار زیاد است. گروهی از مردم اکنون انتظار دارند که روحانی با کمک کلیدش همه قفل‌ها را باز و مشکلات را حل کند. بیینیم این امیدها و ناامیدی‌ها چگونه میان مردم و در شبکه‌های اجتماعی بازتاب می‌یابد:

امید به آزادی رسانه‌ها

یک کاربر جوان ایرانی امیدش به آزادی رسانه‌ها را در صفحه فیسبوکش به این شکل بیان می‌کند:

«کنار ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ که ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﻫﻠﯿﮑﻮﭘﺘﺮ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺎﻻ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻧﻤﻮﻥ ﻭ ﯾﻪ ﻣأﻣﻮﺭ ﻧﯿﺮﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ ﺑﺎ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺭﺍﭘﻞ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻭ ﭘﺸﺖ‌ﺑﻮﻡ، ﺩﯾﺶ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ‌ﻣﻮﻥُ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩُ ﺭﻓﺖ. ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻣُﭽﮑﺮﯾﻢ.»

مردمی که اجازه نصب دیش ماهواره ندارند و با ترس و لرز آن را پنهانی بر روی بام یا بالکن خانه نصب می‌کنند و دل توی دلشان نیست که کی مأموران هجوم بیاورند و دیش‌ها را جمع کنند، با انتخاب روحانی او را مانند منجی می‌بینند که نه برای برای درب و داغان کردن آنتن‌های ماهواره‌ای که برای تنظیم آن‌ها، با هلیکوپتر بر بام خانه مردم می‌نشیند.

در صفحه دیگری از فیسبوک، فردی از روحانی آدرس یک فیلترشکن خوب را می‌گیرد که نشان می‌دهد مردم چه امیدهایی به رییس‌جمهور منتخبشان بسته‌اند:

«آقای روحانی میشه یه فیلترشکنه خوب معرفی کنین؟»

اما در همان حال در شبکه‌های اجتماعی این روزها یک عبارت اعتراض‌آمیز هم دست به دست می‌گردد:

«رأی ما بنفش نبود، سبز بود، از شدت باتوم کبود شد.»

و یکی از شاعران خوش‌ذوق هم شعری سروده که بیانگر دل بستن مردم به دولت «تدبیر و امید» است:

مچکریم روحانی، ترانه‌ای با صدای مجید ادیب

درد و درمان، كلید روحانی
سخت و آسان، كلید روحانی
خضر دوران، جناب روحانی
آب حیوان، كلید روحانی
مرد و زن هر دو عاشقش هستند
حور و غلمان، كلید روحانی
دست رعیت كلید روحانی
دست سلطان كلید روحانی
نرسد ناگهان-زبانم لال-
دست شیطان كلید روحانی
در تمامی عرصه‌ها بی‌شك
مرد میدان، كلید روحانی
به نبرد ایستاده لشگر قفل
با دو گردان كلید روحانی
از عبایش طلوع كرد شبی
ماه تابان، كلید روحانی
توی دستش گرفت و بالا برد
گفت: هان! هان! كلید روحانی!
بچه از روبروی تلویزیون
گفت: مامان! كلید روحانی!
عارفان، حق‌زنان به هم گفتند:
شاه عرفان كلید روحانی
به عزیزان كسی شنیدم
گفت:ای عزیزان! كلید روحانی!
روز بعدش نوشته بود كسی
پشت نیسان، كلید روحانی
توی سمنان، كلید روحانی
در خراسان، كلید روحانی
هم به گرگان رسیده شهرت او
هم به زنجان، كلید روحانی
می‌خورد هم به قفل استان‌ها
هم به تهران، كلید روحانی
گشته‌ام دورِ سرزمینم را
كل ایران، كلید روحانی
مانده‌ام تاكنون چرا اصلاً
مانده پنهان كلید روحانی؟
‫به گمانم كه بوده تا الان
زیر گلدان، كلید روحانی
ای سخنران سخن كه می‌رانی
بوق و فرمان كلید روحانی
‫بوق و فرمان كه هیچ باید گفت:
میل گاردان كلید روحانی!
میخ آری، ولی نخواهد رفت
توی سیمان كلید روحانی
‫یك نفر كرد توی سیمان، شد
درب و داغان كلید روحانی
نان ما آجر است گرچه شده است
آجرش نان، كلید روحانی!
‫ساقیا می‌دهی به ما پس كی
جامی از آن كلید روحانی؟
یا به باغم مریز دانه‌ی قفل
یا بباران كلید روحانی
هر سه تایش هزار تومان است
مفت و ارزان، كلید روحانی
كمتر از لنگه‌كفش كهنه كه نیست
در بیابان كلید روحانی
مصرعی محض واج‌آرایی
كشك كاشان كلید روحانی!
طبع ما ته كشیده و رفته است
رو به پایان كلید روحانی
نیتم شعر بود و آخر شد
كش تنبان كلید روحانی!
لاجرم قفل ما و دست شما
آه یاران! كلید روحانی…

دیکتاتور مچکریم!

معمولاً امیدهایی که به این آسانی ساخته می‌شوند، خیلی هم زود از بین می‌روند. باد آورده را باد می‌برد. سویه‌هایی از این ناامیدی را می‌توان از ‌چنین گزین‌گویه‌های طنزآمیزی دریافت:

ديشب رفتم پمب بنزين.۲۶ليتر بنزين زدم. گفتم چقدر می‌شه آقا؟
گفت: « چهار هزار و ۸۰۰ تومن»
سر بلند کردم و به آسمان نگاهی انداختم، آهی کشیدم و گفتم: «روحانی…»
یارو برگشت گفت خفه شو گازوئیل زدی!

مردم سرخوش از امید شعار می‌دهند:

دیکتاتور مچکریم، دیکتاتور مچکریم.

این شعار که به ظاهر متناقض به‌نظر می‌رسد، در واقع دو پهلو و زیرکانه است. شعار ناظر به آن است که مردم معتقدند این‌بار بیت رهبری با بستن راه تقلب خواه‌ناخواه راه پیروزی روحانی را فراهم کرد. به زبان خودشان: «دیکتاتور از خر شیطون پیاده شد، شاید هم کم آورد.»

یکی از امیدهای مردم به این است که روحانی خرابی‌های زمان احمدی‌نژاد را درست کند:

-می‌گن روحانی یه آفتابه و یه جارو دستش گرفته، هی می‌گه: الهی بمیری محمود، از کجا شروع کنم.

مردم حتی پیروزی تیم ملی بر کره جنوبی و راهیابی به جام جهانی را نیز به روحانی و کلید مشکل‌گشایش نسبت می‌دهند. «روحانی مچکریم» در تقریباً تمام این پیام‌ها تکرار می‌شود:

-آقا من خودم دیدم روحانی به قوچان‌نژاد پاس داد.
روحانی مچکریم

(قوچان‌نژاد‌‌ همان بازیکنی است که به کره جنوبی گل زد.)
می‌خواهیم شاد باشیم

شادی، حق ماست!

یکی از شعارهای روحانی این بوده که شادی و نشاط حق مردم است. مردم هم در گزین‌گویه‌های طنزآمیزی که برساخته‌اند، به این حق که از حقوق نهادینه هر انسانی است، اشاره کرده‌اند. در یکی از این گزین‌گویه‌ها می‌خوانیم:

-روحانی در انتخابات برد، سکه پایین اومد، قیمت دلار شکست، ایران به جام جهانی رفت
نه! ما تحمل این همه خوشی رو نداریم!

و داستان گزین‌گویه دیگری سر سفره عقد اتفاق می‌افتد:

عاقد: برای بار آخر می‌پرسم، عروس خانوم بنده وکیلم
عروس: با اجازه بزرگ‌تر‌ها و آقای روحانی بعله!
داماد: روحانی مچکریم

و شهروندان دیگری آرزویشان مبنی بر یک زندگی شاد و پرنشاط را اینگونه بیان می‌کنند:

– از وقتی روحانی رییس جمهور شد، ضبطِ ماشینم فَقَطِ شاد می‌خونه
روحانی مُچَکِریم

– از وقتی روحانی رییس جمهور شد صفِ نونوایی سرِ کوچمون شلوغ‌تر شده، خدا بده برکت
روحانی مُچکریم

در یکی دیگر از همین‌دل‌نوشته‌ها از زبان یک دختر دم بخت آمده:

-دیگه وقتی برام خواستگار می‌آد سینی چای تو دستم به حالت بندری نمی‌لرزه. مچکرم روحانی…

خانم‌ها هم «مچکرن»‌اند

در ادامه همین گزین‌گویه‌ها پیرامون رابطه زن و مرد می‌خوانیم:

– قدیم‌تر‌ها لحن مرد‌ها: گستاخی مکن زن! طعام را بیاور.
امــا اکنون: عسلم امشب ظرفا نوبت منه یا تو.
روحانی! خانوما مچکرن.

-در راستای تغییر رییس جمهور از این به بعد به جای کلمه خواهرم از عزیزم، گلم و …در خیابان‌ها برای صدا کردن یک خواهر استفاده شود. با تچکر.

-روحانی به خدا ما به این همه خوشی عادت نداریم، یهو نصف ملت سکته می‌کنن ها!
یکم رعایت کن خواهشاً!
روحانی مچکریم

امیدها و بیم‌های مردم

همان‌طور که در برخی از پیام‌ها دیدیم، مردم خودشان هم به میزان امید خودشان مشکوک‌اند و آن را گاهی به سخره می‌گیرند:

– الان پشه اومد بهم گفت: سلام، نیش‌ات بزنم؟ گفتم نه عزیزم مرسی. گفت خواهش می‌کنم و رفت!
پشه‌ها چه با ادب شدن!
روحانی مچکریم

در زندگی روزانه مردم هم نشانه‌هایی از جابه‌جایی سریع امید و ناامیدی را می‌بینیم. برای مثال در کاهش چشمگیر قیمت دلار در روزهای نخست بعد از پیروزی روحانی که بهای دلار را از ٣٦٠٠ به سه هزار تومان رساند، اما روند نزولی آن در چند روز گذشته متوقف شد و دوباره به بالای سه هزار تومان صعود کرد.

در این گیرودار در حالی‌که شاعری با مطلع «به نا امیدی از این در مرو، امید اینجاست / فزون‌تر از عدد قفل‌ها، كلید اینجاست» شعری سروده است، م. سحر (محمد جلالی ) پاسخ امیدسازان و امیدواران و امیدباوران را با شعری تحت عنوان «خوش باشی ایرانی» داده است:

رأی دادیم به اوباش و خوشیم
زهر خوردیم در این آش و خوشیم
آفتی هست در اندیشه ما
که ندانیم مداواش و خوشیم
دل ما ابری و باران‌خیز است
عجب آن است که بشاش و خوشیم
مثل آن کودک پوشک‌پوشیم
که کند تر همه شب جاش و خوشیم
شیخ می‌بلعد و ما را نظر است
همچنان بر قد رعناش و خوشیم
زشت، زیبا شده زیرا داریم
قلمی در کف نقاش و خوشیم
مثل آن مرد تبرزن که تبر
بزند بر قلم پاش و خوشیم
مثل آن بچه تخسی که زند
سنگ بر کله باباش و خوشیم
تا بود جهل هدایتگر ما
سهم ما نیست به جز «کاش!» و خوشیم