گرانیهای سرسامآور و تورم افسارگسیخته، نه فقط باعث شده خورد و خوراک ایرانیها دچار تغییراتی اجباری در طی این سالها شود بلکه وارد ابعاد دیگری از زندگی مردم نیز شده است. برای نمونه در خرید کتاب و مجله. این اتفاق بر وضعیت کتابخوانی تاثیر منفی میگذارد. حکایت مردمان ایران را سالها پیش بهاءالدین خرمشاهی، ادیب سرشناس ایرانی توصیف کرده بود:
واقعیت این است که فرصت کتاب خواندن از بین رفته است، چون مردم امنیت خاطر ندارند و مدام یا در فکر نوسان ارز و طلا هستند یا به توافق هستهای فکر میکنند. روزگاری است که هم دولت فقیر است و هم مردم. در عمر هفتادسالهام چنین وضعیتی ندیدهام.
این بخشی از صحبتهای این مترجم و استاد دانشگاه بود که سالها پیش در ویژهنامه یکی از روزنامههای ایران منتشر شده بود. حالا هم در بر همان پاشنه میچرخد با این تفاوت که دغدغهها و مشکلات روزمره مردم ایران نهتنها کم نشده، بلکه بیشتر هم شده است. البته که مشکلات مردم در سیستان و بلوچستان و اهواز و… مضاعف است و وقتی از مردم این مناطق درباره خرید کتاب و مجله پرسیده شد، در مقابل از غم نان و سوختبری و مرگ و ریزگرد گفتند. در دیگر شهرهای ایران اما وضعیت کمی متفاوت به نظر میرسد. با این وجود بر خلاف سالهای قبل که کتابخوانها ترجیح میدادند علیرغم گرانیها، کتاب و مجله کاغذی بخرند، حالا خیلیها به پیدیاف و نرمافزارهای کتاب روی آوردهاند تا هم کتاب و مجله خود را خوانده باشند و هم هزینه کمتری کرده باشند. اما قیمت کتابهای الکترونیکی در نرمافزارهای کتابخوانی نسبت به سال گذشته بیشتر شده و خرید همین کتابها هم نیاز به برنامهریزی مالی دارد. نکته جالبتوجه که در شهرهای بزرگ در حال گسترش است، افزایش خرید کتاب به صورت قسطی از کتابفروشیهایی است که کتابها را به این روش به خریداران میفروشند. نکته دیگر هم که قابلذکر است، روی آوردن کتابخوانها به دانلود فایلهای پیدیاف غیرقانونی در اینترنت است.
روی آوردن به خرید کتاب قسطی و دست دوم
با یک میلیون تومان میتوانم دو جلد کتاب بخرم.
این را مهرآذین از اصفهان به زمانه میگوید. دختر جوانی که کنار کار و گرفتاریهای روزمره خود، میگوید همچنان به کتاب خریدن و کتاب خواندن پایبند مانده چرا که تنها دلخوشی او در این روزهای پر تلاطم و استرس است. مهرآذین اما با اشاره به گرانی کتاب و مجله در ایران، میگوید که وقتی به صورت قسطی کتاب خریداری میکند، باید دو ماه بگذرد تا بتواند قسط آنها را بدهد و بعد سراغ خرید کتابهای جدیدی که میخواهد برود. به گفته او چارهای نیست و هر جور که میشود باید آخرین باقی ماندههای علاقهها و دل خوشیها را حفظ کرد. رفتن به مغازههای فروش کتاب دست دوم هم یکی دیگر از راهکارهای کتابخوانها است. به گفته برخی از شهروندان در این کتابفروشیها، هم میتوان کتابهای ارزان پیدا کرد و هم کتابهایی با چاپ قدیم که هنوز سانسور و حذف نشدهاند. محمد از تهران با اشاره به این موضوع توضیح میدهد که هر یکی دو ماه یک بار راهی خیابان انقلاب میشود و سراغ دست دوم فروشیها میرود. به گفته او خیلی وقتها کتابهایی با قیمت مناسب و بدون سانسور پیدا میکند. او میگوید که در شرایط اجتماعی و سیاسی که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم کرده است، سانسور جزو جداییناپذیر کتابها و مجلات شده و برای همین هم به کتابهای چاپ جدید اعتماد ندارد و ترجیح میدهد، قدیمی و دست دوم اما بدون سانسور یا با سانسور کمتری کتاب بخواند.
کتابخانه رفتن و کتاب خواندن الکترونیکی از روی اجبار
عضویت در کتابخانه هم یکی دیگر از راهکارهای افرادی است که دوست دارند کتاب بخوانند اما هزینههای زندگی کفاف خرید کتاب را به آنها نمیدهد. برای همین خیلی از افرادی که با آنها صحبت شده، به عضویت در کتابخانه و امانت گرفتن کتاب روی آوردهاند اما به اجبار. فاطمه که ۳۵ سال سن دارد، در یکی از شهرهای شمال ایران زندگی میکند، میگوید از زمانی که گرانیها بیشتر شده و نتوانسته کتابی خریداری کند، بالاخره تصمیم میگیرد که به کتابخانه برود و در آنجا عضو شود. او به «رادیو زمانه» میگوید که هر یکی دو هفته به کتابخانه میرود و کتابی به امانت میگیرد. اما «کتابخانه هم تمام کتابها را ندارد مخصوصا کتابهای جدید را» و توضیح میدهد که چارهای نیست و کتاب خواندن او را برای چند ساعتی از آنچه در فضای زندگی روزمره او و دیگر دوستانش میگذرد رها میکند.
در کنار این راهکار، چند سالی است که استفاده از نرم افزارهای خرید کتاب و مجله در ایران گسترش پیدا کردهاند. استفاده از نرمافزارهای کتابخوانی یکی دیگر از راهکارهای کتابخوانها برای دور زدن گرانی حاکم بر بازار کتاب است. حتی آنهایی که میانه خوبی با کتاب الکترونیک نداشتهاند و همیشه دوست داشتهاند کتاب کاغذی در دست داشته باشند، حالا با توجه به گرانی کتاب، به اجبار از نرمافزارهای کتابخوانی استفاده میکنند. نوشین ۲۷ ساله از مشهد که مشتری یکی از این نرمافزارها است، میگوید که یک سالی میشود که به خاطر گرانیها و دیگر هزینههای زندگی کتاب کاغذی نخریده اما در مقابل به سمت استفاده از نرم افزارهای کتابخوانی رفته است. با این حال، برای همین خرید اینترنتی هم صبر میکند تا کتابها تخفیف بخورند و بعد آنها را خریداری کند. او میگوید که زندگی امروز او بر خلاف گذشته خیلی با حساب و کتاب جلو میرود اما همچنان در تلاش است که سبک زندگی خود در کتاب خواندن را حفظ کند.
لیلا هم کتاب الکترونیکی میخواند اما میگوید که پولی بابت آن پرداخت نمیکند. با خنده و اصرار بر اینکه قضاوتش نکنیم، تعریف میکند که درآمدش دیگر کفاف خرید کتاب حتی کتاب الکترونیکی قانونی را هم نمیدهد و برای همین چون به کتاب خواندن علاقه دارد، سعی میکند فایل پی دی اف کتابهایی که میخواهد را در اینترنت یا تلگرام پیدا کند و آنها را بخواند.
ناهید از شیراز هم یکی دیگر از افرادی است که از نرمافزارهای کتابخوانی استفاده میکند و میگوید که قیمت کتابهای الکترونیک در این نرمافزارها نسبت به سال قبل خیلی گران شده و برای خرید آنها باید برنامهریزی کرد. او با کنایه میگوید که به لطف جمهوری اسلامی «کتاب هم به کالای لوکس تبدیل شده است.»
فروشندهها بر اساس تورم قیمت کتابها را تغییر میدهند
تا همین چند سال پیش مجلهها در ایران مشتریان پر و پا قرصی داشتند. از ادبیات تا سیاست و سبک زندگی اما حالا چند سالی است که نه تنها تیراژ آنها افت کرده بلگه به خاطر گرانیها و فضای اجتماعی ایران، دیگر مثل قدیم مشتری هم ندارند و بعضا تبدیل به گاهنامه شدهاند. ناهید در همین رابطه میگوید که مجله «کلا از سبد خریدم حذف شده است.» او البته توضیح میدهد که بعضی از «مجلات بود که دوست داشتم بخرم و بخونم اما راستش ترجیح دادهام با توجه به قیمت بالای مجلات به جای آنها کتاب بخرم.» یکی دیگر از افرادی که درباره خرید مجله در شرایط اقتصادی امروز ایران با او صحبت شد، فردی است که کتاب را به صورت حرفهای مطالعه میکند. حمید با اشاره به افزایش شدید قیمت کتاب و کاهش شدید توان افراد برای خرید، میگوید که:
کار دیگر به خرید مجله نمیرسد، چون مجلهای که قیمت آن مثلاً ۳۰ هزار تومن بود، امروز ۲۰۰ هزار تومن شده است. با این وضعیت، مطمئن نیستم با همین بودجهای که برای خرید کتاب کنار گذاشتهام، تا چند ماه دیگر آن کتابی میخواهم و به آن احتیاج دارم را بتوانم تهیه کنم.
نغمه از تهران به اتفاق جالب توجهی که در بازار کتاب ایران افتاده اشاره میکند. اتفاقی که قبلا هم تا حدودی وجود داشت و برخی از کتابفروشیها این کار را انجام میدادند اما حالا به نظر میرسد که فراگیرتر شده است؛ تغییر غیرقانونی قیمت کتابها. به این صورت که قیمت کتاب از سمت ناشر تغییری نکرده و یا تجدید چاپ نشده اما فروشنده بر اساس تورم، برچسبی روی قیمت گذشته کتاب میچسباند و آن را با قیمت دلخواه خود به فروش میرساند. نغمه در رابطه با تجربهاش در این رابطه میگوید که حتی کتابهایی که قیمت آنها مثلا هفتاد یا هشتاد هزار تومان بوده «با اینکه تجدید چاپ نشدهاند اما بعضا قیمت جدید روی آنها چسبانده شده است که بالای صد هزار تومان به فورش میرسند.»
حمید که از کتابخوانهای حرفهای است میگوید که تقریباً در دو سال گذشته قیمت کتاب، افزایش خیلی زیادی داشته و همین افزایش قیمت، عملاً کار خرید کتاب را سخت و یا برای بخشی از جامعه غیر ممکن کرده است. او در ادامه صحبتهایش اینطور توضیح میدهد که تا قبل از موج عظیم گرانیها و تورم «هر ماه میتوانستم پنج یا شش جلد کتاب بخرم» اما در حال حاضر و در بهترین حالت میتوانم در ماه دو جلد کتاب بخرم و «تازه گاهی همین دو جلد را هم نمیتوانم بخرم و بودجهام به خرید یک جلد میرسد. چون نه فقط در موضوع کتاب بلکه در تمام بخشهای دیگر زندگی روزمره قیمتها به شکل وحشتناکی افزایش پیدا کرده و نمیتوان از بخش دیگری از زندگی به نفع بخش خرید کتاب زد.»
او میگوید که امروز با افزایش قیمت کتاب، «فقط کتابی را میخرم که حتماً به آن نیاز داشته باشم. اگر وضع از این هم بدتر شود، خرید کتاب برای یک دانشجو مخصوصاً اگر شغل پارهوقتی هم نداشته باشد، عملاً غیرممکن است. این موضوع نه فقط برایِ کتابهای نو، حتی کتابهای دستدوم نیز صدق میکند و آنها هم افزایش قیمت خیلی زیادی داشتهاند.» امین از کرج هم در توضیح وضعیت قیمت کتاب از کلمه وحشتناک استفاده میکند و میگوید که کتاب امسال وحشتناک گران شده است؛ «مثلا یک جلد کتاب جلد معمولی قطع رقع حداقل ۳۰۰ هزار تومان قیمت خورده است و جلد گالینگور و قطعهای بزرگتر هم که زیر ۵۰۰ هزار تومان» بعید است پیدا شود.
«خیلی وقت است که نمیتوانم مثل قبل هر کتابی را که میخواهم بخرم»، «کلی اسم کتاب در گوشیام ذخیره کردهام تا بعد که پولدار شدم بخرم»، «خرید کتابهایم فقط به کتابهای درسیام محدود شده»، «با دوستانم کتاب اشتراکی میخریم»، «به قرض دادن کتاب به یکدیگر روی آوردهایم» و خیلی نکات دیگر که آدمها در صحبتهایشان به آن اشاره کردند. اما با تمام اینها همچنان آدمها کتاب میخوانند. برای خیلیها در شرایط بد زیست اجتماعی و سیاسی، کتاب جای زندگی را میگیرد و تمام دنیای آنها میشود. همانطور که در دوران آلمان نازی و یا شوروی با وجود سانسور، کتابسوزی، خفقان و کمبود بازهم کتابها خوانده میشدند و رویاها و امیدها حفظ.