دانشگاه از کانونهای اصلی مقاومت و مبارزه در قیام ژینا بود و در پی آن، از ماهها پیش کمیتههای انضباطی و نهادهای امنیتی با تمام توان به سرکوب دانشگاه مشغول بودهاند. در مقابلِ هجوم گسترده حکومت به عرصه دانشگاه، ضرورت دفاع از «حق تحصیل» و سازماندهی برای آن در دورن و بیرون دانشگاه به خصوص در آستانه شروع سال تحصیلی جدید، ضرورتی غیرقابل چشمپوشی است.
در شرایطی که هر روز خبر تعلیق و اخراج تعدادی از دانشجویان منتشر میشود و دامنه سرکوب به تعدادی از اساتید دانشگاه هم رسیده است، راستهای برانداز با نوشتههایشان در شبکههای اجتماعی، حد سرکوب در دانشگاه را به مرحله تازهای کشاندند و رسانهها و نهادهای امنیتی حکومت را خطاب کردند که چرا به اندازه کافی سرکوب نمیکنید؟
آنچه در روزهای اخیر پیرامون جلسه دفاع از رساله لیلا حسینزاده رقم خورد، نه فقط نشان دهنده اشتیاق راستهای برانداز به سرکوب یک فعال دانشجویی باسابقه با گرایش فکری چپ، بلکه رسواکننده شوق آنها به سرکوب دانشگاه به طور کلی است. دانشگاه، سنتی دیرپا از مقاومت و مبارزه چه در دیکتاتوری پهلوی و چه در دیکتاتوری جمهوری اسلامی پشت سر دارد و همواره علیه استبداد کنونی و بازتولید آن در شکل و شمایلی دیگر ایستاده است.
جلسه دفاع از پایاننامه لیلا حسینزاده بار دیگر نشان داد که توان سرکوب محدود و شکننده است و لق بودنش ممکن است هر لحظه و در هر جایی رسوا شود. از اینروست که سینهچاکان استبداد ملوکانه به همپالکیهایشان در جمهوری اسلامی ایراد میگیرند که این چه شیوه سرکوب است که پس از ماهها سرکوبِ مدام، هنوز زن دانشجویی میتواند بدون حجاب اجباری به دفاع از پایاننامهاش بپردازد و بر روی مسئله تبعیض انگشت بگذارد؟ اگر به آنچه در این چند روز درباره جلسه دفاع یک دانشجو رقم خورد دقیق شویم، یک تصویر را عیانتر از دیگر وجوه واقعیت میبینیم: تصویری از پوسیدگیهای استبدادی کهنه که از سدهها پیش تا امروز دوام آورده اما مدتها است که رو به مرگ دارد و از یکسو دستوپا میزند که بیشتر فرو نرود و از سوی دیگر به هر سو که دستش برسد چنگ میاندازد. از اینروست که طالبان سلاطین مستبد دیروز و امروز در یک نقطه به هم رسیدهاند و یکدیگر را در آغوش کشیدهاند تا با هم فرو روند و حالا سخت میشود تشخیص داد که این صدای زنندهای که میگوید سرکوبش کنید صدای جمهوری اسلامی است یا صدای پهلوی.
نمایش واقعی است: راستهای ولایی/سلطانی متحد شوید!
واقعیت ساده است و از این قرار است: آموزش دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران وقت دفاع از رساله کارشناسی ارشد یکی از دانشجویانش را تعیین کرده، او در روز مقرر در دانشکده حاضر شده و با حضور اساتید مشاور و داوران از پایاننامهاش دفاع کرده، مثل هر جسله دفاع دیگری اساتید نقدهایشان را بیان کردهاند، جلسه به پایان رسیده، اساتید شور کردهاند و دستآخر با درجه عالی ارزیابیشان را از پایاننامه ثبت کردهاند.
جلسه دفاع از پایاننامه اتفاق مرسوم هر دانشکدهای است که در عالم واقع به صورت پیوسته رخ میدهد. جلسه دفاع از پایاننامه لیلا حسینزاده نیز در عالم واقع رخ داده، چند استاد در آن حاضر بودهاند و کار را داوری کردهاند و به جز آنها کسان دیگری هم شاهد و حاضر در این جلسه بودهاند و از این مراسم باز مثل هر جلسه دفاع دیگری به یادگار فیلم هم گرفتهاند.
این اتفاق در واقعیت رخ داده و تمام شده است. اما بیرون از واقعیت، نمایش مضحکهای در جریان است که مدعی است نه آن زنی که در فیلم جلسه دفاع دیده میشود دانشجو است و نه آن مراسم جلسه دفاع از پایاننامه بوده است.
نمایش مضحکه است و از این قرار است: با انتشار فیلم چند ثانیه ابتدایی از یک جلسه دفاع پایاننامه، به یکباره پرسشهایی برای راستگرایانِ ارتجاعیِ برانداز مطرح شده که: این زن چرا روسری سرش نیست؟ چرا لباسش این شکلی است؟ چرا به نام ژن ژیان ئازادی دفاع از پایاننامهاش را آغاز کرده؟ و چرا آن را به دو مبازز سیاسی در دهه بیست تقدیم کرده است؟ و دستآخر اینکه چرا او و امثال او را ساکت نمیکنید؟ و سپس نمایش در جایی دیگر ادامه پیدا میکند: کیهان و تسنیم همین سوالها را میپرسند و در واپسین پرده این مضحکه، وزارت علوم و مدیران دانشگاه یادشان میافتد که این دانشجو را در جلسه خیالیشان در گذشته اخراج کردهاند اما لابد یادشان رفته که به دانشکده، گروه آموزشی و اساتید مشاور و داوران اطلاع دهند که این دانشجو اخراجی است. بعد، دروغشان را خودشان هم نتوانستند باور کنند و با خلاقیتی جدید گفتند این جلسه غیررسمی دفاع بوده و در رفت و برگشتی دیگر همین ادعا از سرکوبگران حکومت به سرکوبگران برانداز رسید و یکی از میان آنها نپرسید که اصلا دفاع غیررسمی دیگر چیست؟ همه ماجرا این است که نمیخواهند قبول کنند که مقاومت در عرصه رسمیشان به رغم این حجم از سرکوب همچنان ادامه دارد.
نمایش سراپا دروغی که راستهای داخل و خارج از کشور اجرا کردند عجیب اما واقعی است که باید روبرویش ایستاد. این نمایش بیش از هرچیز وحشت آنها از واقعیت موجود را عیان میکند. وحشت از اینکه مردمی که سالها است در مبارزهاند ناامید نمیشوند و هربار که در جایی سرکوب شوند بار دیگر از نقطهای دیگر قاطعتر و استوارتر میایستند و ادامه میدهند و چشم به هیچ چیز جز توانهای جمعی خودشان هم ندارند.
سالی پس از قیام ژینا: ایران چه شکلی است؟
قیام ژینا تکثر همواره سرکوب شده ایران را به نمایش گذاشت. سالی پس از آن، اینک ما وارث مبارزه مشترکی برای رفع انواع ستمهای موجود هستیم. از این روست که دانشجویی از دانشگاه تهران رسالهاش را به «مردم نقده و خواستشان برای زندگی» تقدیم میکند و سپس در برابر هجوم گسترده راستهای داخل وخارج و انواع تهدیدهایی که در این چند روز جریان داشته با انتشار رسالهاش نوری بر تاریکجاهای تاریخ معاصر ایران میاندازد و میخواهد که متنش در سطحی عمومی خوانده شود.
این متنی است شتابزده که ردی پررنگ از وضعیت کنونی ما را در خود جای داده است. شتابزده است از آن رو که پژوهشگرش فرصت چندانی برای نوشتنش نداشته و باید در موعد مقرر از آن دفاع میکرده تا سنوات تحصیلیاش تمام نشود. نویسنده این رساله دانشگاهی، دانشجویی است که دغدغههایی فراتر از جزوهها و کتابهای درسی داشته و از اینرو چند ترم از فرصت تحصیلاش را در زندان گذرانده و اینک مجبور بوده با سرعت کار را تمام کند. با این حال همین رساله به گواه اساتید حاضر در جلسه چند سروگردن بالاتر از اغلب رسالههایی بوده آنها شاهدش بودهاند و حالا چه اهمیتی دارد که بعدا چیزی دیگر بگویند! هرچه هست، این رسالهای دانشگاهی است که رد وضعیت کنونی ما به وضوح در آن جا خوش کرده: رسالهای که فرصت ویرایشهای مرسوم را ندارد اما از دانشگاهی در مرکز تهران به حاشیهها پرداخته و تلاش کرده به مطرودان و به حاشیهراندهشدگان و مردمی که همواره به هیچ گرفته شدهاند و در هیچ کجا به حساب نیامدهاند توجه کند.
با هجوم سرکوبگران، دانشجویی که کاری نکرده جز نوشتن پایاننامهای که موضوعش مورد تایید گروه آموزشی بوده، متن رساله را منتشر میکند تا نشان دهد راست داخل و خارج حتی از یک پژوهش دانشگاهی هم هراس دارند. انتشار عمومی پایاننامه دعوتی است به بازخوانی کلیشههای جعلی روایت غالب. دعوتی است به بازخوانی تاریکجاهای تاریخ معاصرمان تا دستکم بپرسیم چرا یکبار از روایت فاتحان چشم برنمیداریم تا روایتهای سرکوب شده را هم بشنویم؟
در شرایطی که تیراژ کتاب در ایران به زیر پانصد نسخه رسیده، در کمتر از یک روز بیش از ده هزار نفر به یک کانال تلگرامی، که هیچ چیزی جز یک متن دانشگاهی در آن وجود ندارد، رجوع میکنند تا ببینند چرا یک زن دانشجو در شهریورماه ۱۴۰۲ به یاد دهه ۲۰ افتاده و پایاننامهاش را به یاد بدنامان روایت رسمی تاریخ معاصر ایران نوشته است: «جعفر پیشهوری کیست و چه کرده است؟ قاضی محمد چه؟»
انتشار عمومی پایاننامه بار دیگر این دو پرسش را اینبار در سطحی عمومیتر پیش کشیده و مگر کار پژوهشگر چیزی جز این است؟ در سوی دیگر استقبال از این رساله دانشگاهی نشان میدهد که به پرسش کشیدن روایتهای غالب از سطح آکادمی به اعماق آمده است. درباره پیشهوری و قاضی محمد همین امروز پژوهشهایی به زبان فارسی در بازار کتاب موجود است که با مجوز وزارت ارشاد منتشر شدهاند. چگونه است که کتابی در سطح عمومی مجوز گرفته و منتشر شده اما در پژوهشی دانشگاهی ممنوع است؟
به میانجی پژوهشی آکادمیک تصویری از ایران در طول چند روز دوباره نمایان شد که پرسشگر است و واقعیت را آنطور که هست نمیپذیرد.
اما ایران برای حکومت و براندازان راست چه شکلی دارد؟ یک سال پس از قیام ژینا، جمهوری اسلامی و راست براندازش هنوز این درگیری مشترک را دارند که چطور با قلدری و تحکم درباره پوشش یک زن نظر بدهند و سرکوباش کنند و چگونه با دیگری سازی از ملیتهای مختلف آنها را جداییطلب جا بزنند.
راست برانداز و سرکوبگران حکومت هنوز نمیدانند چیزی به نام لباس کمونیستی نه اینجا و نه در هیچ کجای جهان وجود ندارد. کمونیسم لباس نیست که کسی بپوشد و به دانشگاه برود. این که چند دهه اجرای بیقفه سیاستهای نئولیبرالی در ایران زندگی گروههای گستردهای از مردم را، به خصوص در جایی چون نقده به ورطه نابودی کشانده، واقعیت غیرقابل انکار امروز ایران است. در این وضعیت در هر گوشهای از کشور میتوان کسانی را دید که نسبت به این وضعیت معترضاند و به هر شکلی که بتوانند اعتراضشان را علنی میکنند. چپ دانشجویی به خصوص در دهه نود بالید و تاثیراتی فراتر از مرزهای دانشگاه باقی گذاشت. حتی اگر تمام فعالین چپ را سرکوب و بازداشت و تبعید و اعدام هم بکنند واقعیت موجود در ایران تن به راست ارتجاعی نمیدهد.
حالا میتوان پرسید سرچشمه دنائت و کینتوزی و خشم راست برانداز از کجاست؟ از این که پس از این همه سال تبلیغ و صرف هزینه در واقعیت پس زده شدهاند؟ اینکه لاطائلاتشان روی دستشان مانده و خریداری ندارد؟ افتادهاند به دریوزگی دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی که هرکه نمیخواهد در ایران آزاد پیش سلطان و شاه تازه تعظیم کند باید سرکوب شود و این سرکوب نه از فردا که از همین امروز و توسط همپالکیهایمان در جمهوری اسلامی باید انجام شود.
نمونه لیلا حسینزاده نشان میدهد که باید از نهاد دانشگاه دفاع کرد و این نه فقط وظیفه دانشجویان که حتی بیش از آن وظیفه استادان و حتی کارمندان دانشگاه هم هست. دفاع از حق تحصیل و دفاع از دانشگاه نیاز به سازمانیابی درونی دارد تا حلقههای درهمتنیده سرکوب را پس بزند. دستگاه سرکوب حکومت میخواهد با تمام توان دانشگاه را بازپس گیرد اما نزاع همچنان ادامه دارد و مقاومت میتواند هر لحظه در هر گوشهای در هر دانشکده و کلاسی علنی شود و پوشالی بودن نظم موجود را رسوا کند.
پرواضح هست که لیلا حسین زاده عزیز با دفاع از شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا از نمادهای قیام مردمی دی ماه ۱۳۹۶ هست ومن هم شکی ندارم که باورهای کاملا متفاوتی با لیلا حسین زاده گرامی دارم وحق هر انسانی هست که باورهای خودش رو داشته باشد واون باورها رو تبلیغ کند
اما مسءله اینجاست که به نظرم این بیشتر یک نمایش بود که اصلاح طلبان راه انداختند که بگن نماد اعتراضات مردمی دی ماه ۹۶ تجزیه طلب هست پس اصلا کل این اعتراضات تجزیه طلبی بوده مردم پاشید برید به اصلاح طلبان برای مجلس رای بدهید
خطاب به لیلا حسین زاده عزیز / 23 September 2023
ببینید پادشاهی خواهان هوادار جناب آقای رضا پهلوی ومثلا آقای مازیار شکوری که مدعی پیروی از بنی صدر هست که به نظر من به دروغ چون اولین اصل بنی صدر این است که حقوق انسان مقدم هست بر آنچه او انجام داده است
یا همین بچه های بسیج وسپاه وقتی مبارزان دختر کوبانی با داعش جنگ میکردند
از اونها طرفداری میکردند
ملی گرایان اونها رو دختران شجاع آریایی میخوندند
حالا که خانم لیلا حسین زاده این لباس رو پوشیده شده تجزیه طلب از کجا میدونید به خاطر پژاک پوشیده شاید به خاطر دختران مبارز کوبانی پوشیده چون این لباس دقیقا مثل اون هست
یک تضاد کامل / 23 September 2023