مانیا اکبری

مانیا اکبری، فیلمساز، نویسنده و هنرمند تجسمی تبعیدی، متولد سال ۱۳۵۳ در تهران است و اکنون در شهر لندن سکونت دارد. او در سال ۱۳۷۰ فعالیت هنری خود را در رشته‌ی نقاشی آغاز کرد و پس از چندی، به فیلمسازی روی آورد. مانیا با بازی در فیلم «ده» (۱۳۸۰) عباس کیارستمی در ایران به شهرت رسید و بعدتر، با ساخت دو فیلم «بیست انگشت» (۱۳۸۳) و «ده به‌اضافه‌ی چهار» (۱۳۸۶) در چندین جشنواره‌ی خارجی حضور یافت. او در سال ۱۳۸۶ به سرطان پستان مبتلا شد و در سال ۱۳۹۰، در میانه‌ی کارگردانی فیلم «زن‌ها پستان ندارند»، با آغاز موج دستگیری چند کارگردان زن احساس خطر کرد و از کشور خارج شد. مانیا ساخت فیلم مذکور را در لندن به پایان رسانید و عنوان آن را به «از تهران تا لندن» تغییر داد. پس‌از آن، او به‌دلیل حضور در شبکه‌های ماهواره‌ای، مورد اتهام حکومت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.
برخی از جوایزی که مانیا تاکنون دریافت کرده، از این قرارند: جایزه‌ی جشنواره‌ی فیلم ونیز برای فیلم بیست انگشت؛ جایزه‌ی بهترین فیلم منتخب داوران جوان جشنواره‌ی «سه‌قاره نانت»، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی جشنواره‌ی کرالا‌ی هند و نیز جایزه‌ی ویژه‌ی جشنواره زنان ترکیه برای فیلم ده به‌اضافه‌ی چهار و….
از دوازدهم تا بیست‌وششم ماه اوت، ۱۳ عکس از مانیا اکبری در گالری Hamzianpour & Kia به نمایش درآمدند. عکس‌های این مجموعه همگی سلف‌پرتره‌‎هایی از هنرمند هستند درخانه‌ی او، که به‌فاصله‌ی هفت سال گرفته شده‌اند. اغلب این عکس‌ها چیدمان‌شده‌ [staged photography] هستند و چند عنصر ثابت به‌شکل سمبولیک و تمثیلی در آن‌ها به کار گرفته شده است.

زندگی

تاریخ ثبت برخی از عکس‌های این مجموعه برمی‌گردد به سال ۲۰۱۶، زمانی که هنرمند باردار بوده؛ بقیه متعلق‌اند به سال ۲۰۲۳ و فرزند هنرمند حالا در دو عکس، قدکشیده و مرئی، حضور دارد. بدین ترتیب، هنرمند نه تنها جلوی دوربین خود را عریان کرده و زخم‌های خود را در معرض دید قرار می‌دهد، بلکه حتی یک قدم جلوتر رفته و موجودی که زیر یکی از این زخم‌ها آغاز به حیات کرده و از دل آن روییده را نیز به ما نشان می‌دهد. مجموعه‌ی مستندنگارانه‌ی «شب» با رویکردی اعتراف‌گویانه [confessional art] در سه سطح، تصویرگر زندگی‌ست: اول، برشی‌ست‌ از زندگی شخصی هنرمند در خانه‌اش؛ دوم، روایتگر رشد فرزندی‌ست که از بدن مادر حیات یافته و سوم، به زندگی هنرمند به عنوان یک فمینیست تجسم می‌بخشد.

https://www.instagram.com/p/Cv2ZFXAN_kY/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

https://www.instagram.com/p/CurZQw8N9yk/?img_index=1

سارا احمد در مقدمه‌ی کتاب «مثل یک فمینیست زندگی کردن» می‌نویسد:

«خرمگس معرکه بودن (kill joy) یعنی گشودن یک زندگی، باز کردن جا برای زندگی، باز کردن جا برای امکان، برای بخت.»

مانیا با پرده برداشتن از رنج و ترومای شخصی، پلی ایجاد می‌کند میان خود و سایر زنانی که در طول تاریخ مسکوت مانده‌اند… ردی که بر پستان زنانه می‌نشیند، رد زخمی مضاعف است: یکی بر تن و دیگری بر روان زن. زخم دوم از مناسبات جنسیتی و اجتماعی و حتی کانتکست تاریخی منتج شده است، همچون بسیاری از دیگر تجربه‌های شخصی زنان.

نشان دادن بدنی که بر آن رد زخم نشسته‌ است، بدنی که یقینا رنج کشیده و تغییر شکل داده، مورد پسند نگاه مردانه نیست، در تضاد است با تصویر آرمانی‌ای که از بدن زنانه در رسانه‌ها عرضه و تبلیغ می‌شود و نوید شادمانی می‌دهد. مثل یک فمینیست زندگی کردن، برای زن گشاینده‌ی امکان‌های جدید است و او را قدرتمند می‌سازد، اما در همان حال، زن از جهانی که به نقد می‌کشدش، تارانده می‌شود.

https://www.instagram.com/p/CvpfzZwtWWj/?img_index=1

عروسک‌های دایناسوری که در چند قاب از این مجموعه به چشم می‌خورند، شاید به‌شکلی سمبولیک نمایانگر تهدیدی باشند که متوجه چنین زیست فمینیستی‌‌ای است. «تئوری هر چه به پوست نزدیک‌تر شود، کاراتر خواهد بود.»: اگر احمد در «مثل یک فمینیست …»  بر جاری و ساری شدن تئوری فمینیستی در زندگی روزمره تأکید می‌کند، مانیا اکبری در مجموعه‌ی شب، این تأکید را برای مخاطب به تصویر می‌کشد.

سیاسی کردن امر شخصی

دو تابلوی «شب» (۱۵۵۵-۱۵۶۵)، اثر میشل توسینی، و «تمثیل بردباری» (۱۵۶۲-۱۵۶۰)، اثر ماسو دا سان فریانو، احتمالا اولین آثار تاریخ هنرند که سرطان پستان در آنها تصویر شده است: در اولی فرورفتگی نوک یکی از پستان‌ها به چشم می‌خورد و در دومی بزرگ‌شدگی و تغییر رنگ یکی از پستان‌ها.

آن‌زمان، مدل‌های برهنه‌ی نقاشی‌ها اغلب از روسپیان بودند، یا افرادی فاقد جایگاه اجتماعی بالا. این دو تابلو از عصر رنسانس، منبع الهام مانیا اکبری قرار گرفتند برای خلق مجموعه‌ی موردبحث- عکس‌ها به‌لحاظ فرمال نیز متأثرند از نقاشی‌ همان دوره: این تأثیرپذیری را برای مثال، در ترکیب‌بندی و حالت بدن‌ها می‌توان ردیابی کرد. هنرمند زن تبعیدی اینجا با ارجاع به دو تابلوی مذکور، همزمان که اثر خود را با تاریخ هنر پیوند می‌زند، آن را به نقد می‌کشد. او با سوژه قرار دادن بدن برهنه‌ی خود روبه‌روی دوربین، عاملیت زنانه‌ای را فعال می‌کند که در تقابل است با عاملیت ربوده‌شده از مدل زن برهنه در دو اثر اول. مانیا با پرده برداشتن از رنج و ترومای شخصی، پلی ایجاد می‌کند میان خود و سایر زنانی که در طول تاریخ مسکوت مانده‌اند؛ او با آغاز کردن از امر شخصی، به هویت زنانه، که همواره از دغدغه‌های اصلی او بوده است، می‌پردازد.

ردی که بر پستان زنانه می‌نشیند، رد زخمی مضاعف است: یکی بر تن و دیگری بر روان زن. زخم دوم از مناسبات جنسیتی و اجتماعی و حتی کانتکست تاریخی منتج شده است، همچون بسیاری از دیگر تجربه‌های شخصی زنان. بتی فریدان، نویسنده‌ی فمینیست آمریکایی، در کتاب «رازورزی زنانه» (۱۹۶۳) به معضلی مشترک میان زنان سفیدپوست آمریکایی اشاره می‌کند: یک «معضل بی‌نام» که  از عدم رضایت زنان در نقش مادر و همسر و زن خانه‌دار حکایت می‌کند و از سوی پزشک و حتی خود زن، معضلی شخصی انگاشته می‌شود، اما فریدان در کتاب خود روشن می‌کند که این مسئله چگونه به جایگاه زن در اجتماع مربوط می‌شود. بحث فریدان بعدتر به زیست طیف وسیع‌تری از زنان (نه فقط زنان سفیدپوست طبقه‌متوسطی) تعمیم داده می‌شود و کارول هانریش برپایه‌ی این بحث، یکی از اصلی‌ترین شعارهای جنبش فمینیستی دهه‌ی هفتاد را مطرح می‌کند: «شخصی سیاسی‌ست.»

هرچند پرداختن به بدن زنانه در سرتاسر جهان مسئله‌ای سیاسی‌ست، عریان شدن هنرمند زن ایرانی و ثبت سلف‌پرتره، دارای لایه‌های سیاسی درهم تنیده‌تری‌ست. سرکوب بدن زنانه با ابزار حجاب اجباری، یکی از اساسی‌ترین رو‌ش‌هایی بوده که حکومت جمهوری اسلامی برای استقرار خود اتخاذ کرده است. شکل‌گیری کنش و رخ دادن سیاست مستلزم نمود و گردهمایی بدن‌هاست.  جودیت باتلر در مقاله‌ی «بدن‌های متحد و سیاست‌های خیابان» توضیح می‌دهد که چگونه نمود بدن‌ها برای یکدیگر به شکل‌گیری فضا میان آنان منجر می‌شود و کنش سیاسی از دل آن زاده می‌شود.

https://www.instagram.com/p/CutaGsLNsYM/?hl=de

مانیا اکبری، به‌عنوان یک فمینیست اینترسکشنال، به‌درستی می‌داند که از نخستین گام‌ها برای ایجاد تحول در وضیعت سیاسی کنونی ایران، رؤیت‌پذیر کردن بدن زنانه است. به‌علاوه، همانطور که باتلر تصریح می‌کند، فضای شکل‌گیری سیاست منحصر نمی‌شود به فضای عمومی خیابان، بلکه فضای مجازی یا حتی فضای گالری می‌توانند ازنو پیکربندی شوند و پشتوانه‌ی یک کنش سیاسی قرار گیرند.