دیدگاه

خامنه‌ای مسئولیت هیچ تصمیمی را که به فاجعه ختم شده باشد بر عهده نمی‌گیرد. این سنت رهبری او است. رهبری که فقط با مدال‌های افتخارش دور قهرمانی می‌زند؛ مدال‌‌هایی که دایره‌شان محدود به تولید موشک یا کمک به نظام‌های همسو در منطقه برای سرکوب اعتراضات مردمی یا پیروزی در رقابت‌های دخلی‌شان است.

به بیان جوانانه: خامنه‌ای گردن‌گیرش خراب است. این اصطلاحی است شایع در صحبت‌های روزمره جوان‌ها که به کسی اشاره دارد که مسئولیت کارهایش را نمی‌پذیرد. اصطلاحی که در چند ماه گذشته در شبکه‌های اجتماعی در مورد خامنه‌ای و مسئولیت‌گریزی‌اش بارها تکرار شده است.

جشن مرگ خمینی

دومین دیکتاتور نظام ولایی در روز ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ آغاز سی‌و پنجمین سال تکیه زدنش بر مسند رهبری را جشن گرفت؛ جشنی متناقض‌نما که به سنت هر ساله در مدفن روح‌الله خمینی و به بهانه عزاداری برای مرگ او برگزار می‌شود و خامنه‌ای جمع‌بندی‌اش از راه پیموده نظام ولایی و باید و نباید‌های آینده را می‌گوید.

در سنت رهبری خامنه‌ای، او هر سال دو سخنرانی مهم انجام می‌دهد. یکی سخنرانی عمومی آغاز سال در مشهد و دیگری سخنرانی در سالروز مرگ رهبر پیشین جمهوری اسلامی و آغاز رهبری خودش.

سخنان ۱۴۰۲ خامنه‌ای در سالروز مرگ خمینی جنبه جدیدی از سیاست فرار از قبول مسئولیت او را نمایش داد. جایی که گفت همکاری با آمریکا در زمان حمله به افغانستان را هم «گویا» دولت وقت (دولت خاتمی) انجام داده ولی آمریکا باز هم ایران را در محور شرارت قرار داد.

در یکی از آن دولتها که متأسفانه گویا کمک هم به آمریکایی‌ها شده بود، ایران را «محور شرارت» نامیدند. این‌ها به این عقب‌نشینی‌ها راضی نمی‌شوند.

اشاره خامنه‌ای به کمک اطلاعاتی و لجستیکی ایران به آمریکا در زمان حمله به افغانستان پس از واقعه ۱۱ سپتامبر بود. همکاری‌ای که با محوریت سپاه قدس و فرمانده تازه‌منصوب‌شده آن یعنی قاسم سلیمانی صورت گرفته بود.

اما در پانوشت متن کامل صحبت‌های خامنه‌ای که در وبسایت رسمی رهبر جمهوری اسلامی منتشر شده است در توضیح این بخش از صحبت‌های رهبر نظام ولایی داستان کمک به آمریکا که به دستور او صورت گرفت، چنین بازنمایی شده است: «دولت وقت ایران پس از واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر (شهریور ۱۳۸۰) برای مقابله با گروه تروریستی القاعده که در افغانستان مستقر بود، به ائتلاف مبارزه با تروریسم کمک کرد اما رئیس‌جمهور آمریکا (بوش دوم) پس از بهره‌برداری خود از این قضیه و حمله به افغانستان، در بهمن همان سال ایران را جزو محور شرارت نامید و تهدید به حمله‌ی نظامی نمود.»

خامنه‌ای در آن سخنرانی حتی تعریضی به اکبر هاشمی رفسنجانی هم کرد و تلویحاً گفت که او هم بی‌عرضه و ترسو بود و در مقابل غربی‌ها عقب‌نشینی می‌کرد ولی برایش به صورت غیابی حکم صادر کردند: «در برخی از دولتهای این چند دهه، بودند کسانی که عقیده‌شان این بود باید در یک مواردی به طرف مقابل، به جبهه‌ی مقابل امتیاز بدهیم و یک مقدار عقب‌نشینی کنیم. در یکی از این دولتها، همان کشورهایی که ما در مقابل آنها عقب‌نشینی کرده بودیم، رئیس‌جمهور ما را به دادگاه غیابی کشاندند؛ برای رئیس‌جمهور ایران کیفرخواست در دادگاه صادر کردند.»

در این مورد هم اشاره به حکم دادگاه میکونوس در آلمان برای ترورهایی است که دستگاه امنیتی و سپاه تحت هدایت او و رفسنجانی در شهریور سال ۱۳۷۱ در برلین انجام دادند.  

او راهی برای نپذیرفتن مسئولیت در هر نقطه نظام ولایی برای خود گشود و گفت که مسئولیت اقدامات دولت‌های گوش به فرمان هم با او نیست چرا که ممکن است او آن رئیس دولت را قبول نداشته باشد. خامنه‌ای با آوردن مثال از خمینی گفت که در جمهوری اسلامی رسم از اول این بوده که رهبر نظام حکم کسی که قبولش ندارد ولی از صندوق نامش در آمده را هم تنفیذ کرده است: « امام در اواخر عمرشان تصریح کردند که به آن رئیس‌جمهور اول رأی نداده بودند. می‌گفتند رأی داده، [ولی] امام تصریح کردند که من به فلان کس رأی ندادم؛ اما همان رئیس‌جمهوری که خود امام او را قبول نداشت و [به او] رأی نداده بود، تنفیذ کرد؛ چرا؟ چون مردم رأی داده بودند.»

Ad placeholder

دشواری کارگزاری برای خامنه‌ای

روح‌الله خمینی دیکتاتوری‌ای متمایزی با علی خامنه‌ای داشت. او فرمان فاجعه می‌داد و خود بر بالای جنازه‌ها می‌ایستاد و با گردن‌فرازی، وقیحانه مسئولیت می‌پذیرفت. خامنه‌ای اما سرودخوان کشتار نیست او ناظر و فرماندهی است که پیش از قرار گرفتن در برابر دوربین‌ها دستهای خون آلودش را به دقت می‌شوید. نه شهامتش را دارد و نه در این ۳۵ سال آنقدر اعتماد به نفس پیدا کرده که یک جا بایستد و بگوید خودم دستور دادم و مسئولیت درست یا غلط بودنش با خودم است.

رویدادهای دوران رهبری او ملغمه‌ای از این اشتباهات و تصمیمات فاجعه‌بار و پافشاری بر ادامه آن‌ها در عین نپذیرفتن مسئولیتش بوده است. نمونه نرم و کمتر خون‌آلود این تصمیمات تغییر اصل ۴۴ قانون اساسی به اسم تفسیر آن بود. او حتی مسئولیت این اشتباه را هم نمی‌پذیرد.

اما یک مساله مهم وجود دارد: اگر خامنه‌ای هیچ‌کاره است پس چرا نظام ولایی نه تنها مردم ایران را به بهشت موعود نرسانده بلکه هر روز وضع بدتر از روز قبل می‌شود؟

علیرضا پناهیان، آخوند حامی رهبر جمهوری اسلامی و از مهره‌های آموزش ایدئولوژیک به نیروهای امنیتی و نظامی در توجیه ناکامی‌های نظام ولایی، خامنه‌ای را با نوح مقایسه می‌کند. او در شامگاه ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ و دو روز پس از سخنرانی سالمرگ خمینی گفت که خامنه‌ای مانند نوح کشتی‌ای می‌سازد که بعدتر در طوفان‌ها به کمک مردم خواهد آمد. الان کار ممکن است بیهوده و پرزحمت و حتی احمقانه به نظر برسد ولی در نهایت آنکه به نوح دخیل ببندد در سیل آینده جهان نجات خواهد یافت.

خامنه‌ای هم دو پاسخ برای این سؤال دارد. پاسخ اول: مردم مقصرند. پاسخ دوم: کارگزاران نظام مقصرند که به اندازه او خوب و حکیم نیستند.

چنین ترکیبی از دیکتاتوری مسئولیت‌گریز و قرار گرفتن در جایگاه پیامبری، کارگزاری برای نظام ولایی را به وضعیتی پیچیده بدل کرده است. نزدیک‌ترین منصوبان خامنه‌ای هم از اینکه روزی و در موقعیتی قربانی یکی از فجایع شوند مصون نیستند. هر کارگزاری هر چقدر هم به خامنه‌ای نزدیک باشد ممکن است روزی جلوی پای «آقا» ذبح شود. آقایی که دارد کشتی می‌سازد تا همه‌مان را نجات دهد.

محمود صادقی، نماینده پیشین مجلس به‌تازگی و در واکنش به صحبت‌های خامنه‌ای در سالمرگ خمینی چنین نوشته است: «به جای اینکه معترضان را احساساتی، غافل، اراذل و اوباش، پادو و پیاده‌نظام دشمن بنامید، اندکی در شیوه حکمرانی خود، که عامل اصلی نارضایتی مردم است، اندیشه و بازنگری کنید.»

محمد جواد ظریف هم که این روزها یکی از اهداف شماتت علی خامنه‌ای و مصداق «ساده‌لوحی» و «دیپلمات ملتمس» در صحبت‌های او است به شکلی دیگر از دشواری کار کردن با خامنه‌ای سخن گفت. او در یک برنامه پرسش و پاسخ در کلاب‌هاوس در روز سه‌شنبه ۱۶ خرداد گفت که همه تصمیمات مربوط به مذاکرات هسته‌ای، برنامه هسته‌ای ایران، پیمان‌های امنیتی و نحوه تعامل با دنیا را شخص خامنه‌ای می‌گرفت ولی اکنون او را شماتت می‌کنند.

او حتی پا را از این فراتر گذاشت و گفت که جزئی‌ترین بخش‌های مذاکرات هسته‌ای به صورت مکتوب برای خامنه‌ای ارسال می‌شده و او هر جا دوست داشت نظر می‌داد. روایت خامنه‌ای اما آن است که ساده‌لوحی طریف و دولت روحانی به «کلاهبرداری برجام» منجر شد و لابد اگر او هیچ‌کاره نبود کاری می‌کرد که کاخ سفید حسینیه شود.

Ad placeholder

خامنه‌ای هیچ کاره است

خامنه‌ای سابقه‌ای طولانی در نپذیرفتن مسئولیت کارهایش دارد. در آبان ۹۸ وقتی گران کردن بنزین به اعتراضات سراسری و سرکوب خونین نیروهای سپاه منجر شد او گفت که این تصمیم را سران سه قوه گرفته‌اند و نه او. این در حالی است که مصوبات شورای هماهنگی سران بدون امضای رهبر اجرایی نمی‌شد. بعد از خروج آمریکا از برجام هم او بارها گفت که برجام بدون هماهنگی با او و بدون توجه به انذارها و پندهایش تنظیم شده بود.

او فرمان می‌دهد و وقتی فاجعه به بار آمد خود را کنار می‌کشد. فرمان قتل دگراندیش‌ها را به نیروهای امنیتی‌اش می‌دهد ولی وقتی قتل‌ها افشا می‌شود خود را کنار می‌کشد و آن را کار نیروهای خودسر و کج‌فهم یا عامل سرویس‌های بیگانه می‌خواند.

فاجعه اقتصادی کنونی را هم بی‌ارتباط با بستر لجاجت شخصی‌اش بر توسعه برنامه هسته‌ای و ناشی از گوش نکردن دولت‌ها به توصیه‌هایش می‌داند.

خصوصی‌سازی به فاجعه فساد و رانت رسیده؟ باز هم خامنه‌ای بی‌تقصیر است. او رهنمود داده بود ولی دولت‌ها بد عمل کردند.

در سیاست خارجی نظام ولایی منزوی شده؟ اشکال در کار دولت‌ها و وزرات‌خارجه‌هایی است که مرعوب غربی‌ها بودند و به توصیه‌های او عمل نمی‌کردند.

رهبری که در جزئی‌ترین امور حکومت دخالت می‌کند و حتی در مورد چیدمان غرفه‌های نمایشگاه کتاب، اجرای یک تئاتر در گوشه‌ای از کشور یا فلان برنامه سرگرمی تلویزیون و مجری‌هایش یا حتی کتاب‌های تاریخ شفاهی که کتابخانه ملی در دست تهیه داشته نظر حکومتی می‌دهد، می‌گوید او هیچ‌کاره است.

هیچ‌کاره‌ای که باید «تمام تصمیمات نظام» به تاییدش برسد ولی مسئولیت این تصمیم‌ها با او نیست. هیچ‌کاره‌ای که همه پست‌های کلیدی نظام از ریاست‌جمهوری تا سطح سفیر ایران در سازمان ملل و حتی چین را خودش و بقیه پست‌ها را منصوبانش توزیع می‌کنند ولی می‌گوید او نقشی در مسئولیت‌های اجرایی ندارد.

هیچ‌کاره‌ای که در ۳۵ سالگی هیچ‌کاره بودنش وضع فلاکت‌بار مردم تحت حکمرانی‌اش را نتیجه ناسپاس بودن و قدرناشناس بودنشان می‌داند و وقتی مردم جان به لب رسیده به خیابان می‌آیند و بزرگترین اعتراضات تاریخ جمهوری اسلامی را رقم می‌زنند آن‌ها را این گونه توصیف می‌کند: «تعداد معدودی آدم‌های مغرض، تعداد بیشتری آدم‌های غافل و احساساتی و کم‌عمق و جمعی هم اراذل و اوباش؛ این‌ها پیاده‌نظام این اغتشاش بودند.»