«ایران مدرن، جمهوریخواهی ناسیونالیست، امپریالیسم و جنبشهای اجتماعی؛ رئوس کلی نظریه چرخههای اعتراضی در ایران» عنوان تز دکترای مارال کریمی است. جنبشهایی که در این پژوهش بررسی شدهاند جنبش مشروطه، جنبش ملی شدن صنعت نفت و انقلاب ۱۳۵۷است.
مارال کریمی در مورد تمام این جنبشها این پرسشها را مطرح کرده است: کنشگران اجتماعی این جنبشها که بودند، چه خواستههایی داشتند، تا چه حد به این خواستهها دست یافتند و با چه عوامل بینالمللی دست و پنجه نرم میکردند؟
مارال کریمی، جامعهشناس، پژوهشگر و دکترای آموزش عدالت اجتماعی است. او رساله دکترای خود را در کنفرانس ایران آکادمیا که با عنوان «ایران و گردش قرن؛ آزمودهها، آموزهها و چشماندازها» در روز ۲۶ اوت ۲۰۲۲ در موسسه بینالمللی مطالعات اجتماعی (ISS) در شهر لاهه در هلند برگزار شد، ارائه کرد.
زمانه در اوایل ماه سپتامبر سال ۲۰۲۲ و پیش از جنبش «زن، زندگی، آزادی» درباره این پژوهش با او به گفتوگو نشست. انتشار این گفتوگو بهدلیل آغاز جنبش به تعویق افتاده بود. مارال کریمی در این گفتوگو به چرایی این پژوهش، نتایجی که این پژوهش به آنها دست یافت و مطالبات و طیف کنشگران سه جنبش مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب ۱۳۵۷ و سوالاتی از این دست پرداخته است.
لینک گفتوگوی کامل با مارال کریمی را بشنوید:
چرایی آغاز این پژوهش
پرسش اصلی این پژوهش این است: جنبشهای اجتماعی ایران مدرن در قرن گذشته بیانگر چه مطالبات مسکوت مانده در جامعه ایران هستند؟ مارال کریمی به دو دلیل این تحقیق را انجام داده است: دلیل اول جنبه شخصی مساله برای اوست. او به زمانه میگوید که در بحبوحه انقلاب و جنگ، در خانوادهای که دغدغه آزادی، عدالت اجتماعی و سیاست داشت به دنیا آمده است. این تجربه زیسته او را وادار کرده که همواره از خود بپرسد دلیل این همه خشم و سرخوردگی و ناامیدی جمعی در دهه شصت چیست؟
دلیل دیگری که توجه کریمی را به این موضوع جلب کرد جنبه علمی مساله بود. چرا که تحقیق اول او درباره جنبش سبز بود که بر اساس آن، کتابی به نام «جنبش سبز ایران سال ۲۰۰۹» نوشت. یکی از نتایج آن تحقیق این بود که جنبشهای اجتماعی در ایران به نظر چرخهای میآیند. او در رساله دکترایش این نظریه را تئوریزه کرد.
به گفته کریمی به این خصیصه در تحقیقهای ژورنالیستی و دیگر پژوهشهای آکادمیک نیز اشاره شده اما کسی آن را تئوریزه نکرده بود. او ادامه میدهد:
برای من مهم بود که برای درک این پدیده آن را تئوریزه کنم تا متوجه شوم که در ایران مدرن این جنبشها تداعیگر چه ساختارهایی هستند. زیرا جنبشهای اجتماعی کنشگران اجتماعی دارند و این کنشگران برخی ساختارهای سیاسی و اجتماعی را تغییر میدهند. یعنی با هدف تغییر ساختار وارد جنبش میشوند.
کریمی کنجکاو بوده که بداند چه ساختارهایی در صد سال گذشته سرسختی کردهاند و کنشگران اجتماعی چه میخواستند. زیرا به گفته کریمی وقتی جنبشهایی مدام تکرار میشود یعنی خواستههای آن جامعه برآورده نشده است. یا خواستههای بخشی از ملت برآورده شده و خواستههای برخی همچنان در حاشیه است و هرازگاهی برمیخیزد و خواستههای خود را بیان میکند.
کنشگران اجتماعی سه جنبش عمده ایران مدرن
در جنبشهای اجتماعی ایران از مشروطه تا امروز، کنشگران از طبقات، گروهها، ملیتها، به حاشیه رانده شدگان با ایدئولوژیهای گوناگونی شرکت داشتند. حضور این تفاوتها و تکثرها این جنبشها را از هم متمایز کرده و سویههای متفاوتی به آنها داده است.
مارال کریمی به زمانه میگوید که دراین پژوهش کوشیده است از لنز عدالت اجتماعی طیف کنشگران را بررسی کند و ببیند چه اقشاری از چه طبقاتی، جنسیت، ملیت یا اتنیک و ایدئولوژیهایی در این جنبشها نقش ایفا کردند. آیا زنان در این جنبشها شرکت داشتند؟ آیا اتنیکهای مختلف ایران شرکت داشتند؟ حضورشان در چه حد بوده؟ ایدئولوژیهایی که نیروی محرکه این جنبشها بودند چه بودند؟ رابطه این سوالها با روایت کلان موجود از جنبشهای عمده قرن گذشته در ایران چیست؟
در ایران طیفهای مذهبی، جنسیتی، جنسی و ملیتی متفاوتی داریم. مارال کریمی نیز همچون بخشی از آکادمیسینها معتقد است که جنس و جنسیت فقط به زن یا مرد خلاصه نمیشود بلکه شامل یک طیف میشوند. او در ادامه درباره دلیل تمرکز بر زنان و اتنیکهای غیر فارس میگوید:
از نظر من در حال حاضر دو شکاف بسیار مهم در جمهوری اسلامی وجود دارد: شکاف جنسیت و شکاف اتنیکی یا ملیتی. برای برپا کردن یک سیستم دموکراتیک، عادلانهتر و رهاییبخش باید بتوانیم بیشتر درباره این شکافها مطالعه کنیم، آنها را پوشش دهیم تا همراه با این گروههای تحت ستم به رهایی نزدیک شویم.
جنبش مشروطه، کنشگران و خواستههای جنبش
جنبش مشروطه خواستههای متعددی داشت اما به نظر مارال کریمی یکی از مهمترین اهداف جنبش برهم زدن ساختار ارباب-رعیتی و ارائه و تعریفی مدرن از شهروند بود. چرا که لازمه یک دولت-ملت مدرن، داشتن شهروندان مدرن بود.
به گفته کریمی شهروند مدرن رابطه ارباب و رعیتی و فرودست با دولت ندارد بلکه حقوق و تکالیف متقابل شهروندی دارد: حق آزادی بیان، حق شرکت در تشکلات سیاسی، بازخواست دولت، حق رای، حق مالکیت، حق شرکت در دولت، مسئولیتهای شهروندی و… . بنابراین به گفته این پژوهشگر یکی از اهداف جنبش مشروطه این بود که از انسان ایرانی یک شهروند مدرن بسازد و مفهوم شهروند را جایگزین رعیت کند، یک جامعه مدرن با ساختارهای مدرن تعریف کند، یک حاکم مدرن بسازد و ارباب را با دولت مدرن موظف به پاسخگویی و قابل بازخواست جایگزین کند.
جنبش مشروطه متشکل از ایدئولوژی های متفاوتی بود: از جمله افرادی که ایدئولوژی لیبرالیستی داشتند، نیروهای اجتماعیون-عامیون و متمایل به سوسیالیسم همچون انجمن آذربایجان که نقش کلیدی در جنبش داشتند و نیز بخشی از روحانیت همچون آیت الله طباطبایی یا بهبهانی.
به گفته مارال کریمی طباطبایی و بهبهانی شدیدا با تشکیل عدالتخانه مدرن، ساختار دادرسی مدرن، تفکیک قوا، حق رای زنان و اقلیتهای مذهبی غیر مسلمان و غیره مخالف بودند. در کل، همانطور که ژانت آفاری نیز در این باره نوشته است نفوذ عقاید بهائیت و بابی ازلی که تفکری مترقیتر از تفکر حاکم داشتند نیز در جنبش مشروطه مشاهده میشود.
کریمی درباره نقش زنان در جنبش مشروطه معتقد است اگرچه زنان در جنبش مشروطه حضور داشتند اما نقش آنها در تاریخنگاری عمدتا نادیده گرفته شده و حضور آنها مستند نشده و در مواردی حتی انکاریا دست کم گرفته شده است. او ادامه میدهد:
خواستههای زنان در جنبشهای مختلف با وجود همراهی مداوم آنها اغلب نادیده گرفته شده. مثلا زنان در جنبش مشروطه به حق رای که یکی از خواستههای مهمشان بود نرسیدند. زنان به همراه مجرمین و غیر مسلمانان صلاحیت رای دادن پیدا نمیکنند.
بخشی از گروههای اتنیکی غیر فارس ایران در جنبش مشروطه شرکت کردند. کریمی میگوید مثلا بخشی از ایل بختیاری و بخشی از ایل قشقایی به این جنبش تعلق داشتند و بخشی نیز در جنبش مشروطه شرکت نکردند و با نیروهای حکومتی همراه شدند. به گفته او این ملیتها بسته به منافع و موقعیت جغرافیاییشان با جنبش مشروطه موافق یا مخالف بودند؛ حضور یا عدم حضورشان به دلیل انفعال آنها یا توافق بر سر تمرکز قدرت در دست دولت مرکزی نبوده.
جنبش ملی شدن صنعت نفت
به گفته مارال کریمی از محوریترین خواستههای جنبش ملی شدن صنعت نفت خلع ید دولتهای استعماری، سیادت ملی، حق استفاده از منافع و منابع ملی و زنده کردن بخشی از میراث جنبش مشروطه بود که در سالهای پس از مشروطه و خصوصا در دولت رضا شاه از بین رفته بود و مجددا قدرت در دست شاه متمرکز شده بود.
کریمی با بیان اینکه مصدق یک مشروطه خواه سرسخت بود که به درستی متوجه شده بود برای اِعمال اصلاحاتی که در دستور کار جنبش مشروطه بود مثل اصلاحات ارضی، آموزش عمومی رایگان و کلا تامین بودجه کشور به منبع درآمدی نیاز دارد ادامه میدهد:
مصدق متوجه شده بود بزرگترین منبع درآمد ایران که آن زمان نفت بود وهمچنان نفت است در اختیار یک دولت خارجی است. تنها راه تامین مالی خواستههای پیشروی مشروطه این بود که این منبع ملی شود.
این پژوهشگر خاطرنشان میکند که البته ملیگرایی و ناسیونالیسم مصدق و مصدقیها در آن دوران با ناسیونالیسمی که اکنون رواج دارد متفاوت است و اصلا بحث بر سر برتری ملی یا نژادی نبود بلکه آنچه برای مصدقیها اهمیت داشت سیادت ملی و منافع ملی بود. به گفته کریمی روحانیت شیعه نیز تا حدی با مصدقیها همراهی میکرد. در این پروسه نیز مصدقیها به روحانیت شیعه باج میدادند.
او درباره حضور زنان در این جنبش میگوید علیرغم تلاشهایش همانطور که پیشتر اشاره شد قادر نبوده به منابع و مستندات چندانی دست یابد؛ گرچه تاکید میکند شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که نشان میدهد که امکان ندارد نقش زنان در آن جنبش کمرنگ بوده باشد.
انقلاب ۵۷
انقلاب ۵۷ انقلابی بود که نیروهای متکثری در آن حضور داشتند و این نیروها بر سر یک موضوع توافق داشتند: با شاه و استبداد پادشاهی مخالف بودند، در عین حال اجماع و وضوح چندانی برای نظام جایگزین پهلوی وجود نداشت. کریمی به زمانه میگوید:
من بسیاری از شعارهای این انقلاب را بررسی کردم و بیشتر آنها را ضد شاه یافتم. شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی/ ایرانی یکی از مهمترین شعارهاست. اما ابعاد واژه «آزادی» در این شعار مشخص نیست. یکی از دلایلش نوع گفتمان خمینی است که رهبر این جنبش شد. گفتمان او گفتمانی است سراپا مغلطه، تحریف، با رویکرد مثله کردن حقیقتهاست. این خصلت باعث سردرگمی بسیاری از همراهان این انقلاب شد.
مارال کریمی میگوید در جنبش انقلاب ۵۷ طیفی از اسلامگراها حضور داشتند که به چند دسته تقسیم میشدند، از مجاهدین گرفته تا فداییان اسلام و غیره… . همچنین در این انقلاب مارکسیستها و سوسیالیستها، لیبرالها، و بخشی از نهضت ملی هم حضور داشتند.
کریمی معتقد است زنان بزرگترین بازنده این جنبش بودند. چون اولین گروهی بودند که حقوقشان محدود و بدنشان کنترل دولتی شد.
کریمی مستندهای بسیاری از حضور کردستان و ترکمن صحرا و عربها دراین جنبش ارائه میدهد.
یافتههای پژوهش چه بودند؟
مارال کریمی در این پژوهش پنج مجموعه از مطالبات سیاسی-اجتماعی را در این سه خیزش یافته است که دو مجموعه اول از این پنج مجموعه، نیروهای محرکه جنبشها هستند.
کریمی مهمترین این نیروهای محرکه را با عنوان مجموعه مطالباتی دستهبندی کرده که در راستای “جمهوریخواهی و شهروندی قانون مدار” تعریف میشوند: مثل حق تعیین سرنوشت، حقوق شهروندی، حق رای و حق مالکیت.
در همین راستا دومین مجموعه نیروی محرکه جنبشها “بازپس گیری سرمایههای ملی” در خدمت رفاه اقتصادی عمومی و إصلاحات سیاسی و اجتماعی است. از جمله مصادیق آن میتوان به ملی شدن صنعت نفت، مدیریت بودجه، ملی کردن منابع طبیعی مثل مراتع، جنگلها و منابع آبی و اعمال برخی اصلاحات ارضی اشاره کرد.
کریمی همچنین سه مجموعه از نیروها و ساختارهای اجتماعی-سیاسی را برمیشمارد که نقشی بازدارنده بر روند تحقق دموکراسی دارند. مهمترین این مجموعهها “ساختارهای سرکوبگر اجتماعی” هستند مانند مردسالاری، مذهب، اقتدارگرایی و امپریالیسم منطقهای.
مجموعه بازدارنده دیگر “جابهجاشدگی و به حاشیه راندهشدگی” برخی لایههای اجتماعی است. مثلا زنان در ۴۳ سال گذشته بیشتر به حاشیه رانده شدهاند. مثال دیگر، فرودستسازی ملیتهای غیر فارس است. او ادامه میدهد:
میبینیم که در صدسال گذشته ملیتهای غیرفارس ایران به حاشیه رانده شدهاند. برخی از شهروندان حقوق شهروندی خود را از دست دادهاند، مثل زنها و اتنیکها. معتقدم که آنها محکومند مدام و به طرق مختلف شهروند بودن خود را ثابت کنند.
به گفته کریمی در حال حاضر مجموعه سرکوبگر سوم ” رژیم جمهوری اسلامی” است. مردسالاری دینی و حکومتی، اقتدارگرایی و تمرکز قدرت در مرکز، و مذهب حکومتی به اجزای این مجموعه برمیگردند.
به گفته این پژوهشگر این مجموعهها بر یکدیگر و بر پروسه دموکراسیخواهی تاثیرات متفاوت و متقابلی میگذارند. مثلا نابرابری جنسیتی بر حق تعیین سرنوشت نیمی از جمعیت جامعه تاثیر میگذارد. حق تعیین سرنوشت یکی از اهداف اصلی مبارزات از زمان مشروطه تا امروز بوده است.
تئوریهای پژوهش
این پژوهش در بستر تئوریهای انتقادی انجام شده است. کریمی میگوید او تحقیقاتش را همواره در حوزه تئوریهای انتقادی انجام میدهد. چرا که با تئوری انتقادی میتوان پدیدهها را در بستر تاریخیشان بررسی کرد. او در این زمینه میگوید:
میخواستم پیوستگی جنبشها را در بستر تاریخیای که از مشروطه تا به حال وجود داشته نشان دهم. به این منظور لازم بود به پیوستگی مطالباتی توجه کنم که در قالب خواستههای مشترک میان قیامها به اشکال متفاوت و در زمانهای متفاوتی بروز یافته. برای تحلیل این به هم پیوستگی تاریخی از نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس استفاده کردم.
او همچنین از تئوری ساختاربندی آنتونی گیدنز استفاده کرده است که رابطه بین کنشگران اجتماعی و ساختار را نشان میدهد. این تئوری نشان میدهد که چطور کنشگران و ساختارها همدیگر را متاثر میکنند و تغییر میدهند.
کریمی افزون بر تئوریهای نامبرده شده در بالا، از تئوری سیستمهای پارسونز نیز استفاده کرده است که حداقل کارکرد ساختارهای مختلف را نشان دهد.
همچنین به گفته کریمی متدولوژی این تحقیق بیشتر هرمنوتیک انتقادی یورگن هابرماس است و او همیشه با نیمنگاهی به نظریات ارتباط سیاسی و گفتمان سیاسی هابرماس پژوهش خود را انجام میدهد. او میگوید:
هدف این روش تنها عیان کردن روابط قدرت و ستم نیست، بلکه راههای رهایی بخشی هم مطرح میشوند.
روش تحقیق و چالشها
مارال کریمی از متدهای جمع آوری دادههای متفاوتی در این پژوهش استفاده کرده است. او به زمانه میگوید که برای جمعآوری دادهها در جنبش مشروطه از اسناد تاریخی استفاده کرده است. اسنادی همچون: متن فرمان مشروطه ،دستنویس قانون اساسی اول و مکمل قانون اساسی، بسیاری از زندگینامهها، دستنوشتههای زمان مشروطه، کتابهای مختلف، روزنامههایی مثل صوراسرافیل، مساوات، روحالقدس و حبل المتین.
به گفته کریمی حتی نامههایی که زنان به نشریات فرستاده بودند جز منابع این پژوهش بودند. او میگوید که این تحقیق را با توجه ویژهای به فرودستان جامعه نوشته است.
در فرایند این پژوهش موانع بسیاری بر سر راه مارال کریمی وجود داشته. اولین مانع همزمانی انجام این پژوهش با دوران کووید بود. او میگوید که بهخصوص در مورد مشروطه به اسناد بسیاری دسترسی نداشت. زیرا به خاطر کووید نمیشد مسافرت کرد. بسیاری از کتابخانهها که اسناد را اسکن میکردند و به محققان میدادند یک سال اول تعطیل بودند و کتاب و اسناد امانت نمیدادند. او ادامه میدهد:
سعی کردم برای دسترسی به اسناد با استادانی که در این زمینه تحقیق کردهبودند ارتباط بگیرم. خیلیهایشان کمک کردند و برخی اطلاعی نداشتند. مسئله دسترسی به دادهها خیلی دست و بالم را تنگ کرد.
او در مورد ملی شدن صنعت نفت هم از روزنامه “باخترامروز” استفاده کرده است. همچنین در مورد انقلاب ۵۷ نیز شعارهای انقلاب و مطالبات زنان را از طریق چند کتاب بررسی کرده است.
او در ادامه میگوید از محدودیتهای دیگر، دسترسی به برخی از منابعی بود که حضور زنان و ملیتها را مستند کرده باشد.
این پژوهشگر در پایان میگوید که آنچه میتوانست این تحقیق را بسیار پربارتر کند دسترسی مستقیم به انسانهایی بود که در آن جنبشها شرکت داشتند، بهخصوص اقشار فرودست، مثلا زنان فرودستی که در انقلاب ۵۷ شرکت داشتند، زنانی که امتیاز مصاحبه کردن با محققان را تا کنون نداشتهاند. اما تبعید و محدودیتهایی که حکومت برای دسترسی به تحقیق میدانی ایجاد میکند و امنیتی کردن جو پژوهش آکادمیک، از جمله چالشهای برخی محققین این حوزه است.
تشکر میکنم از رادیو زمانه و خانوم کریمی. مطلب بسیار جالبی بوده و خود بنده با اینکه همواره سعی در افزودن به اطلاعات سیاسی و اجتماعی خود برای درک بهتر شرایط موجود در ایران دارم به دیدگاه جدیدتری رسیدم. امدیوارم که همچنان با قدرت به فعالیت خود ادامه دهید.
1c / 08 April 2023
مقالهء آموزنده خوبی بود.
یک جریان و گرایش سیاسی که در هر سه این دوران قدرتمندتر میشود اسلام سیاسی می باشد, که با انقلاب مشروطیت (بر خلاف اهداف آن انقلاب در سیر مردمسالاری) روحانیت برای نخستین بار جایگاهی قانونی, و با متمم قانون اساسی مقامی رسمی پیدا می کنند.
در متن جنبش ملی کردن صنعت نفت نیز خیز سیاسی شیعه ادامه داشت و ترور احمد کسروی (با توافق بین دربار و فدائیان اسلام) نطفه جمهوری اسلامی بود. اجساد کسروی و منشی اش برای یک روز دست نخورده در دادگاه مانده بودند. مواضع شرم آوری علیه کسروی پس از ترورش گرفته شد. خود انقلاب ضد سلطنتی در حقیقت امر دو انقلاب و دو اردوگاه بود, واقعیتی که پس از ۴۴ سال فقط محمد قائد (داستان آیندگان) و محمد رضا نیکفر بدان اشاره دارند.
گفتمان پوپولیسم خلقی-شیعه غالب آن دوران فلج کننده بود, اما دروغهای زیر درخت سیب نوفل لاشاتو هم بسیار موثر بود.
نتیجه اخلاقی داستان: در ایران پسا ج.ا. با قدرت روحانیت چگونه باید معامله کرد؟
با سازماندهی یک کارزار حقوقی برای ریشه کن کردن روحانیت از سپهر عمومی با مالیات ستانی و مصادره اوقاف.
منظر / 10 April 2023