زن ایرانی امروزه درگیر روابط چندگانه و الگوهایی ارزشی است که او را وارد رقابتی پایان‌ناپذیر کرده؛ به ویژه رقابت در چیزی که آن را «زیبایی» می‌نامند. گروهی از زنان با تن دادن به میدانی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که برایشان طراحی شده، این روابط و ارزش‌ها را پذیرفته‌اند. پذیرفته‌اند که موظفند در رقابت بر سر «زیبایی» و ملزوماتش مدام در یک ماراتُن حساس درگیر شوند؛ ماراتنی که عرصه‌اش زندگی روزانه معمول است. در همه مهمانی‌ها، عروسی‌ها، بازارها و زمان‌ها. این را آمارهای رسمی و غیررسمی تأیید می‌کنند. زنان ایرانی در مقایسه با دیگر زنان جهان، بیشتر از وسائل آرایشی استفاده می‌کنند. 

ایران از لحاظ واردات محصولات آرایشی مقام هفتم جهان را دارد. در مصرف، در میان کشورهای خاورمیانه بعد از هند و پاکستان دارای مقام سوم است. جراحی‌های زیبایی و لیزر در کشور هر ساله بین ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش می‌یابد. ۶۰ درصد متقاضیان جراحی پلاستیک ایرانی از نظر پزشکی و حتی زیبایی نیازی به این جراحی‌ها ندارند. ایران در میزان جراحی بینی در رتبه‌ اول، جراحی اندام در رتبه دوم و حذف چین و چروک صورت در مرتبه سوم جهان قرار دارد. ناخن‌کارها در ایران به یکی از پردرآمدترین رده‌های شغلی تبدیل شده‌اند. تا جایی که دیگر آرزوی هر زن جویای کاری است که بتواند یک ناخُن‌کار حرفه‌ای و مشهور شود. 

ذات‌باوری و تاریخ‌گرایی

گرایش‌هایی فکری‌ای که تمایل دارند ویژگی‌های برساختی و تاریخی زنان را ذاتی آن‌ها جلوه دهند، این مساله را طور دیگری می‌بینند یا اصولا آن را «مساله‌دار» نمی‌دانند. برای مثال روان‌شناسان جریانِ غالب بازاری سعی می‌کنند روی ویژگی‌هایی که آن را منحصرا «زنانه» می‌دانند تمرکز کنند. می‌گویند «زن» روحیات لطیفی دارد، نسبت به مردان سلطه‌پذیرتر است، وقتی که عاشق شود وفادار می‌ماند و صبور است. ویژگی‌هایی این‌چنینی که در گفتمان روان‌شناسی‌گری عامیانه به زنان نسبت می‌دهند بسیارند. ممکن است دیدگاه پوزیتیوستی و عینی‌گرا هم چنین ادعاهایی را تأئید کند.

مساله این است که چنین ویژگی‌هایی را نه محصول روابط پیچیده ستم در تاریخ، بلکه آن‌ها را «ذاتی» می‌دانند. اغلب گفتمان‌های دینی هم چنین ادعاهایی دارند. از «فطرت» زن سخن می‌گویند. ادعا می‌کنند که «خدا» زنان و مردان را چنان آفریده که هرکدام نقش‌های مختلف ویژه خودشان را بر عهده گیرند. طوری که گویی نظام تقسیم کار جنسیتی کنونی نظامی ازلی بوده. انگار که انسان غارنشین هم زندگی‌ خویشاوندی و اقتصادی‌اش درست همچون الگوی غالب «خانواده هسته‌ای» امروزی بوده. فراتر از این، حتی علمِ انتقادی روانکاوی هم گاهی چنان غرق در مفاهیمی همچون «عقده ادیپ» می‌شود که به کلی خصلت تاریخی ساختار خانواده امروزی را به فراموشی می‌سپارد. این موضوع فراموش می‌شود که یک روانکاو با همه تحقیقات و روش‌های علمی‌اش، دارد درباره خانواده طبقه متوسط قرن نوزدهمی اروپای سفید صحبت می‌کند. پس نمی‌تواند نتایجش را به همه تاریخ‌ها و جامعه‌ها غالب کند یا حتی نمی‌توان با مجموعه‌ای از مفاهیم همزمان درباره پیامدهای الگوی روابط جنسی و خویشاوندی غالب در میان طبقات اجتماعی مختلف یا هویت‌های مختلف صحبت کرد. 

چنین رویکردهایی اغلب در ویژگی «غیرتاریخی» و «غیراجتماعی» بودنشان مشترکند. نه تاریخ و تغییراتش را در تحلیلشان لحاظ می‌کنند و نه روابط نابرابر در جامعه را. خوانش صحیح از چنان مساله‌ای، منوط به لحاظ کردن تاریخ روابط اجتماعی و پیچیدگی‌های مدیریت سلیقه و افکار است. یعنی پذیرش این نکته که «سلیقه» و ویژگی‌های به ظاهر فطری، نمی‌توانند از تأثیر تاریخ و روابط قدرت و اقتصاد در امان باشند. اینگونه می‌توان گفتمان‌های ذاتی‌ساز را به فروتنی بیشتری در ادعاهایشان دعوت کرد. 

یک نمونه

برای درک تاریخی بودن و پویایی خود موضوع سلیقه و زیبایی کافی است به گذشته‌ای نه‌چندان دور بنگریم. تا حدود سه دهه قبل در ایران، عروسی‌ها نظم و الگوی ویژه‌ای داشت. مثلا عموما رسم بر این بود که عروس را به شکل ویژه‌ای آرایش کنند. طوری که حتی اگر لباس سفید یا هر لباس مخصوص دیگری هم بر تن نداشته باشد، همگان تشخیص دهند که عروس کیست. در عروسی‌های طبقات پایین حتی عروس را به «آرایشگاه» هم نمی‌بردند. صرفا زنانی که در فامیل دستی بر صورت داشتند، با ابزارهای ساده‌ای مانند نخ و خط چشم او را آرایش می‌کردند. اما در همین فاصله کوتاه این مناسبات زیر و رو شدند. اکنون در عروسی بی‌چیزترین خانواده‌ها هم عروس حتما باید به آرایشگاه برود و چند میلیونی هزینه آرایش کنند. نه تنها عروس، بلکه تمامی زنانی که به عروسی دعوت می‌شوند قبل از آن نوبت آرایشگاه می‌گیرند. تقریبا همه «عروس»ی می‌شوند برای خودشان. تشخیص عروس از دیگر زنان بسیار دشوار است. به ویژه زمانی که لباس ویژه‌ای نداشته باشد. زنان و دختران در جامعه امروز ایران، خود را مکلف و موظف می‌دانند که در حد اعلا در مراسم‌های عروسی ظاهر شوند. چنین چیزی تا ۳۰ سال پیش هم مرسوم نبود. زنان مویی شانه می‌کردند، چشمی سیاه می‌کردند و راهی مراسم می‌شدند. شبکه مالی و ارزشی کنونی پیرامونِ عروسی‌ها به هیچ وجه وجود نداشت. «برنده» عروسی‌ها مردمی بودند که شاد می‌شدند. نه سالن‌دارها و فیلم‌بردارها و مالکان تالارها. 

تحلیل تبارشناسانه چنین تغییراتی موضوع این نوشتار نیست. اما نتیجه‌ای که از این مرور ساده هم می‌توان گرفت، پویایی و سیالیت شدید ویژگی‌هایی است که باور عمومی به طرزی عجیب آن‌ها را فطری یا ذاتی می‌داند. مثلا در مورد اخیر، اگر بینشِ تاریخی و اجتماعی در برخورد با موضوع را کنار بنهیم نتیجه می‌شود این که: «عروس‌ها به طور ذاتی گرایش دارند قبل از عروسی به سالن آرایشی بروند و ساعت‌ها بر روی بدن و چهره‌شان کار شود. این فطرت دختر است!» در حالی که با یک مرور تاریخی ساده می‌توان تشخیص داد که اصولا چنین چیزی تا چندین سال قبل اصولا موضوعیتی نداشته. بلکه به واسطه دخالت صنعت تبلیغات، صنعت زیبایی و تغییر تدریجی سلیقه عمومی در دستور کار قرار گرفته. فطرت و ذاتی در کار نبوده. بلکه مجموعه روابطی ساختاری دست‌اندرکار ساختن و پرداختن برخی امیال و میدان دادن افراطی به برخی تمایلات، تخیلات و فانتزی‌های خام بوده‌اند تا چنین تغییری در مناسبات عروسی و زیبایی و سلیقه به وجود آورده‌اند. 

مجموعه ویژگی‌هایی را که تمایل داریم ازلی تلقی کنیم، در طولِ تاریخ و با دخالت صدها عامل کوچک و بزرگ به وجود آمده‌اند به بخشی از رسوم و رفتارهای زندگی روزمره بدل شده‌اند. 

زنان و جولان صنعت زیبایی

اما در این میان، صنعتِ زیبایی چنان در سلیقه عمومی برخی از زنان و دختران ایرانی ریشه دوانده که ناظر بیرونی گمان می‌کند این یک گرایش فراتاریخی است. حافظه جمعی نمی‌تواند حتی چند دهه قبل را هم به یاد آورد، چه رسد به صدها و هزاران سال پیش و داستان تکامل تاریخی. زنان امروز جامعه ایران نه فقط در مراسم‌ها و روزها و شب‌های ویژه، بلکه در تلاش‌اند همواره و در هر فضایی در رقابت بر سر «زیبایی» باشند.

میانگین هزینه آرایش عروس در یک سالن آرایش متوسط، بین ۵ تا ۸ میلیون تومان است. رنگ مو برای دیگر زنان غیرعروس نزدیک به یک میلیون هزینه دارد. برای یک عملِ بینی حداقل ۲۰ میلیون هزینه لازم است. جالب این که همه این هزینه‌ها در هر شرایطی از جانب بسیاری انجام می‌شود. آمارها و مشاهدات نشان می‌دهد حتی بحران‌های اقتصادی پی در پی در ایران هم نتوانسته لطمه چندانی به بازار لوازم آرایشی و آرایشگران وارد کند. پشتِ این داستان و رقابت بر سر «زیبایی» بیشتر و بیشتر، یک چرخه مالی بزرگ در کار است. چرخه‌ای که تا حد زیادی توانسته همه الگوها و هنجارهای مرتبطش را دگرگون کند و از نو تعریف کند. زن ایده‌آلی که این صنعت به شیوه‌های مختلف تعریف می‌کند دیگر نه فروغ فرخزاد یا پروین اعتصامی، بلکه سلبریتی‌های اینستاگرامی‌ای هستند که چیزی جز بدن‌های روتوش‌شده‌شان برای ارائه ندارند.