چند ماه پیش، زمانی که ستاد امر به معروف و نهی از منکر در ایران به راهکارها و سیاست‌های جدید برای سرکوب زنان به بهانه «بی‌حجابی» متوسل شد و تلاش کرد از طریق ایجاد محدودیت‌های بیشتر در اداره‌های دولتی، رستوران‌ها، بیمارستان‌ها و دیگر اماکن عمومی، زنان را خانه‌نشین و تحقیر کند، شاید برای تئوریسین‌های حکومت ایران قابل‌ پیش‌بینی هم نبود که به همین زودی‌ها با هراس همیشگی‌شان دست به گریبان شوند: رهبری اعتراضات خیابانی توسط زنان، با همراهی مردان!

قتل ژینا – مهسا امینی – و در پی آن روسری از سر برداشتن زنان سقز، آغازگر رقم زدن اتفاقی شد که سال‌ها بود منتظرش بودیم: واکنش جامعه به خشونت سیستماتیک دولتی علیه زنان. همه تصایر و فیلم‌هایی که این روزها از تظاهرات مردم ایران وایرال می‌شوند یک واقعه تاریخی را در حافظه‌ همه‌ ما ثبت می‌کنند؛ همراهی باشکوه مردان با زنان بر سر مساله‌ای که تا دیروز تنها مساله‌ زنان خوانده می‌شد. این روزها هیچ مردی به زنهایی که روسری از سر برداشته‌اند نمی‌گوید «روسری‌ت را بکش جلوتر، حوصله دردسر ندارم.» گویی همه فهمیده‌اند که تحقیر و سرکوب زنان به خاطر حجاب، «دردسر» همه‌ ماست که بیش از چهار دهه‌ است دچارش شده‌ایم. مردان در سقز، سنندج، پاوه، تهران، رشت و بسیاری شهرهای دیگر ایران با جنبش زنان در خیابان‌ها همراه شده‌اند، یک همراهی تاریخی که پیش‌تر آن را در کتاب‌ها و مقاله‌ها و کارگاه‌های آموزشی و … جستجو می‌کردیم اما امروز زنان و مردان در خیابان‌های ایران کارگاه آموزشی برگزار کرده‌اند.

در یکی از تصاویری که از تظاهرات مردم ایران ثبت شده، زنی را می‌بینیم که با اقتدار روی اتومبیلی ایستاده است. روسری آتش گرفته را بر سر چوب زده، ماسک به صورت دارد، سرش برافراشته است و بدنش باشکوه و رها. دستهای بسیاری بالا رفته‌اند برای تشویق، نگاه‌های تحسین‌برانگیز مردی سمت راست تصویر به زن خیره مانده، و انبوه اتومبیل‌ها گویی به احترام جنبش رهایی‌بخش زنان توقف کرده‌اند. این توقف کردن را باید به فال نیک گرفت!

مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه مقیم سوئد در سخنرانی مجازی اخیر خود در همایش همبستگی جمهوری‌خواهان ایران در تاریخ ۱۸ سپتامبر۲۰۲۲ به جایگاه جنبش‌های اجتماعی در رویکرد جامعه‌محوری در سیاست و تولید هنجارهای نوین پرداخته، بر نقش جنبش زنان همچون یکی از جنبش‌های اجتماعی نوین و بالنده در این زمینه تاکید کرده و گفته بود که «خودآگاهی  فمینیستی، ضد تبعیض جنسیتی، خودآگاهی ضدنژادپرستی و ضد تبعیض اتنیکی تنها محصول آموزش‌های نظری و تئوریک نیستند، بلکه  نقش جنبش زنان و جنبش گروه‌های اتنیکی تحت‌ستم در تولید این آگاهی‌ها، هنجارها و گفتمان‌های نوین و در فراگیر کردن آنها بسیار برجسته است.»

جنبش‌ زنان ایران در برهه‌های زمانی مختلف در سنگلاخی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده توامان به مبارزه و آگاهی‌بخشی و تولید گفتمان‌های نوین پرداخته و امروز شاید یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای این جنبش به بار نشسته باشد؛ امروز که جامعه ایران مساله ستم جنسیتی و خشونت علیه زنان را در اولویت قرار داده و «اصل نظام» را اینبار به دلیل قتل یک زن جوان و شکنجه و آزار و ستم علیه میلیون‌ها زن دیگر زیر سوال برده است. همچنین در تظاهرات این روزهای ایران، شعارهایی همچون «بیگاری، بیکاری، حجاب زن اجباری» را می‌شنویم که از پیوند جنبش‌ زنان با سایر جنبش‌های رهایی‌بخش خبر می‌دهند. 

زمینه‌های شکل‌گیری و توسعه مردانگی مخالف یا آلترناتیو

زنان همچنان به مقاومت مدنی خود در برابر همه‌ی سرکوب‌های جنسیتی و از جمله حجاب اجباری ادامه خواهند داد. اما به نظر می‌رسد در این زمان، تبعیض جنسیتی و خشونت علیه زنان به مساله بخش قابل توجه و اثرگذاری از جامعه ایران تبدیل شده، مردان دیگر به آن بی‌اعتنا نیستند و آن را فقط مساله زنان نمی‌دانند. مسئولیت مبارزه با خشونت علیه زنان که تا به امروز همه‌ آن برعهده زنان گذاشته شده بود این روزها بر شانه‌های بسیاری از مردان هم سنگینی می‌کند و سکوت و انفعال نه از سوی آن گروهی از آنها که از امتیازات بسیار برخوردارند بلکه از سوی مردانی از جامعه مدنی از دل خیابان‌ها و دانشگاه‌ها شکسته است. مردانی که امروز دست در دست زنان در مقابل نیروهای سرکوب به خیابان آمده‌اند، می‌توانند آغازگر شکل‌گیری و رواج الگوهای مردانگی آلترناتیو در جامعه ایران باشند. مشخصه‌ی مردانگی آلترناتیو که از آن با عنوان مردانگی مخالف هم نام می‌برند همراهی نزدیک با زنان و افراد کوییر، و انتقاد به ساختارهای مردانه مسلط است. مردانی که در این گروه جای می‌گیرند تصویر متفاوتی از مردانگی به نمایش می‌گذارند که مبتنی بر تلاش برای برابری جنسیتی و رهایی از ساختارهای تبعیض‌آمیزی است که به خشونت جنسی و جنسیتی منجر می‌شود. این دسته از مردان خواستار افزایش منابع قدرت، تقویت موقعیت اجتماعی و اقتصادی، و افزایش امکان تحصیل و اشتغال برای زنان و افراد کوییر هستند.

شاید پیش از این می‌شد از بهترین نمونه‌های ظهور مردانگی آلترناتیو در بخشی از جامعه ایرانی از مردانی نام برد که در سال‌های اخیر به صورت آشکار درباره ناموس و غیرت و ناموس‌پرستی موضع انتقادی گرفتند؛ برای مثال پس از قتل ناموسی رومینا اشرفی، گروهی از مردان در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان در واکنش اعتراضی به این قتل از مفاهیمی همچون ناموس و غیرت اعلام انزجار کردند. اما امروز، حمایت مردان از زنانی که در مقابل ستم و خشونت جنسیتی مبارزه می‌کنند از آنچه حتی توسط خود حکومت پیش‌بینی می‌شد فراتر رفته است. اعتراضات اخیر، می‌توانند گفتمان تازه‌ای درباره حقوق زنان در جامعه ایران ایجاد کنند و به افزایش آگاهی‌ها، اطلاعرسانی و آموزش مردان در زمینه تبعیض جنسیتی و خشونت علیه زنان یاری برسانند. مبارزه‌ای که از خیابان آغاز شده می‌تواند در دانشگاه‌ها، مدارس، محیط‌های کار و حتی خانه‌ها ادامه پیدا کند تا به تدریج شاهد به چالش کشیدن ارزش‌های مردسالاری و توسعه الگوهای مردانگی آلترناتیو در جامعه ایران باشیم.

در بررسی واکنش‌های مردان نسبت به قدرت‌گیری زنان، به سه الگو اشاره شده است؛ مردانگی واپسگرا، مردانگی ناپایدار و مردانگی آلترناتیو. جمهوری اسلامی و مردان حامی آن نماد مردانگی واپسگرا هستند که می‌کوشند با سرکوب زنان مقابل رشد آنها بایستند. در مقابل، مردانگی آلترناتیو می‌تواند با شجاعت و خودآگاهی فمینیستی، نه تنها جمهوری اسلامی بلکه تمام هنجارهای مردسالاری را به چالش بکشد. اما مردانگی ناپایدار، به رفتار و ذهنیت آن گروه از مردان گفته می‌شود که از امتیازات مردسالاری و جمهوری اسلامی بهره‌مند می‌شود، آن را پاس می‌دارند یا پنهان و آشکار از آن حمایت می‌کنند؛ اما با قدرت‌گیری جنبش زنان ممکن است از الگوهای مردسالاری فاصله بگیرند یا خود را با جنبش زنان همبسته نشان دهند. نمونه‌ آن در ایران رفتار برخی از مردان سینماگر و سلبریتی است که سال‌ها در برابر سرکوب و تبعیض جنسیتی علیه زنان سکوت کرده‌ و به آن بی‌اعتنا بوده‌اند، اما در واکنش به مبارزات اخیر زنان، برای عقب نماندن از قافله ذره‌ای همبستگی نشان می‌دهند. اگرچه این هم قدم مثبتی است، اما این مردان نیز برای متحد شدن با جنبش زنان باید به گروهی از مردان بپیوندد که به صورت آلترناتیو در مبارزه با خشونت علیه زنان  فعال شده‌اند و این فعالیت را امروز از محدوده اظهارنظرهای تک خطی و هشتگ‌های تک‌ کلمه‌ای در سوشیال مدیا فراتر برده‌ و به خیابان‌ها و دانشگاه‌ها کشانده‌اند.