روزهای آغازین سال نوی امسال با ایامی که در تقویم شیعی به عنوان میلاد منجی موعود، گرامی داشته می‌شود، همزمان شد. رهبر جمهوری اسلامی که سال نو را با پیام خود آغاز می‌کند؛ امسال سخنانش اش را با اظهار ارادت به امام غایب شیعیان به پایان برد و بلافاصله دستگاه‌های رسانه‌ای نظام، سرود تازه موعودگرایانه‌ای به نام «سلام فرمانده» را پخش کردند.

آقای خامنه‌ای که معمولا به مسائل فرهنگی ابراز علاقه می‌کند در سال ۹۴ طی یک سخنرانی خطاب به مبلغان انقلابی گفته بود: «اگر بتوانید یک سرود زیبای اثرگذار خوش‌مضمون درست کنید، جوری که بچّه‌ها وقتی در کوچه راه میروند، از خانه به مدرسه میروند، زیر لبشان آن را زمزمه کنند، یک کار بسیار بزرگی کرده‌اید.» اکنون سازندگان این سرود اقدام خویش را تلاشی برای برآورده کردن امر رهبری سیاسی ایران اعلام نموده‌اند.

گروه سرودی متشکل از سیصد و سیزده نفر نوجوان -که عددی نمادین در باورهای شیعی است – سرود مزبور را اجرا کردند که بلافاصله به پدیده‌ای جنجالی تبدیل شد که نه تنها در ایران بلکه در گستره‌ای فراتر از مرزهای ایران و به زبان‌های فارسی، عربی، اردو، انگلیسی، آذری و… منتشر شد و در مدارس و اماکن مذهبی و عمومی در نقاط مختلف جهان به اجرا درآمد.

 سرود سلام فرمانده، اما، در بسیاری از مناطق خارج از کنترل مستقیم یا غیر مستقیم ایران متناسب با مختصات اعتقادی و هویتی محلی دگرگونی‌های معنا داری یافت. مثلا در کشورهای عربی منطقه خلیج فارس یا عراق که در آنها شیعیان، بیشتر تحت تأثیر باورهای سنتی و دیدگاه مراجع غیر همسو با نظام سیاسی ولایت فقیه هستند؛ چنان تنظیم شد که به جای ارجاعات سیاسی مربوط به ایران، صرفا حاوی دستمایه موعودگرایانه شیعی باشد؛ در یک مورد این سرود با عنوان «سلام یا مهدی»، و در برخی موارد در قالب نغمه جشن‌ها و حتی مجالس عروسی اجرا شد. بنابراین به نظر می‌رسد که گیرایی موضوع مهدویت سبب شده که سرود در اشکال بومی مسیر گسترشی طبیعی را در میان جوامع شیعیان منطقه برای خود هموار سازد. به نظر می‌رسد که اگر هدف رژیم ایران همراه نمودن باورهای آخرالزمانی تشیع جهانی با هویت خویش بوده باشد با شکست مواجه شده است. حتی در ایران نیز با گذشت چند ماه احساسات عمومی بر علیه ابعاد تبلیغاتی حکومتی آن برانگیخته شده. چندی پیش هنگامی که قبل از برگزاری بازی تیمه‌های استقلال و مس کرمان در ورزشگاه آزادی تلاشی برای اجرای این سرود به عمل آمد با هو کردن یکپارچه تماشاگران مواجه شد.

هدف اصلی سرود سلام فرمانده چیست؟

به نظر می‌رسد که اهداف تنظیم و اجرای گسترده این سرود فراتر از پروپاگاندای سیاسی و محصولی از «صنعت فرهنگ» رژیم با هدف “فریب توده‌ای” و یکپارچه سازی جامعه از بالا؛ و دارای ریشه‌هایی به مراتب پیچیده تر و عمیق تر باشد. 

در شعر “سلام فرمانده” که شیرازه‌ای عامیانه، ساده و مدّاحانه دارد مراد از “فرمانده” نه سید علی خامنه‌ای که منجی موعود مسلمانان (و بخصوص شیعیان) است. متن شعر مبتنی بر وفاداری و ارادت به امام زمان است. از نوزده بیت سرود چهار بیت به شخصیت‌های ایرانی اشاره دارند؛ با اینحال به نظر می‌رسد که سرود تلاشی برای ایجاد التقاطی میان هویت تاریخی شیعه و داعیه‌های نظام ولایت فقیه است.

در متن سرود، پس از نام علی بن مهزیار (یک ایرانی مسیحی، و سرانجام شیعی، که از نزدیکان امامان جواد، هادی و حسن عسکری)، بود به نام آیت الله درگذشته بهجت (از وفاداران نظام ولایت فقیه که پس از مرگ به عنوان عارفی ربانی و “در ارتباط با امام زمان” مطرح شد) می‌رسیم. سایر ایرانیان معاصر مذکور در سرود نیز همراه با هویت ویژه مهدوی ظاهر می‌شوند: علی خامنه‌ای “سربازان خردسال و دهه نودی خود” را برای خدمت در سپاه مهدی فرا می‌خواند و سرلشگر قاسم سلیمانی سرباز شهید مهدی خوانده می‌شود. به عبارت دیگر، این سرود باور سنتی تشیع به امام پنهان را مصادره، و به تیرک خیمه گاه رژیم ولایت فقیه تبدیل می‌کند و شیعیان ایران و جهان را در لوای انتظار ظهور مهدی به پیروی از رژیم حاکم در ایران دعوت نمی‌نماید.

پرسش اساسی این است که دلیل تلاش کنونی نظام سیاسی ایران برای مصادره نمادهای سنتی شیعی چیست؟ برخی از تحلیل‌ها هویت ذاتی رژیم ایران را با آلمان نازی که تلاش کرد با صدور ایدئولوژی آریایی خود اقلیت‌های آلمانی تبار اروپا را با خود همراه سازد مقایسه کرده، از آرمان ایران برای تبدیل به یک “امپراطوری شیعی” سخن گفته‌اند. اما کارنامه چهل ساله عملکرد منطقه‌ای و بین المللی رژیم ایران شواهد متعدد ناقض این نظریه بدست می‌دهد. ایران در چهار دهه اخیر از بقای رژیمی سکولار در سوریه، و نیرویی تماما سنی در فلسطین حمایت کرده، در مخاصمه آذربایجان طرف ارمنستان را گرفته و در برابر سرکوب اقلیت‌های مسلمان ایغور و چچن سکوت اختیار کرده است! این در حالیست که سرنوشت شیعیان هزاره در افغانستان را به خود آنها واگذار نموده. این رفتارها با ایدئولوژی اسلامی و شیعی ایران که بر سر آن هزینه‌های هنگفتی نیز پرداخته در تضاد بنظر می‌رسند.

آشکار است که واقعیت صحنه سیاسی و ایدئولوژک ایران پیچیده تر از این است. واقعیت این است که سیاست امنیتی ایران در منطقه ملاحظاتی فراتر از رژیم‌های سیاسی حاکم بر آن کشور را در برمی گیرد و به بقای دولت-ملت ایرانی پیوند خورده و بدون آن نمی‌توان بگونه‌ای واقع بینانه به سیاست خارجی ایران (صرف نظر از رژیم حاکم در آن) نگریست. در ایران پس از انقلاب سه گفتمان “دولت ایرانی”، “هویت شیعی” و “امت گرایی اسلامی”، سپهر التقاطی فرهنگ مسلط حکومتی و دولت‌های برخاسته از آن را تشکیل داده است: سه گفتمان ناهمسازی که گاه در همسوئی و گاه در رقابت با یکدیگر پیشبرنده سیاست داخلی و شکل دهنده دکترین امنیت ملی ایران در دهه‌های اخیر بوده‌اند.

در این میان تز “امت گرایی و وحدت اسلامی” یا به تعبیری “تمدن گرایی با محوریت امت واحده اسلامی” نقش عمده‌ای داشته است؛ رهبر نخست انقلاب، بارها از وحدت امت اسلامی سخن گفته و جانشین او نیز از پیشتازان عرضه اندیشه‌های امت گرایانه اخوان المسلمینی در ایران و مترجم کتب سید قطب بوده است؛ بدون شک بسیاری از راهبران و رهروان انقلاب در سطوح مختلف کم و بیش تحت تأثیر اندیشه‌های اخوانی قرار داشته اند.

همین گرایش‌ها و دلبستگی‌ها باعث شده که در گفتمان انقلاب، هویت‌های ایرانی و شیعی تحت الشعاع قرار گیرند، هر چند که محو کامل آنها نیز به جهت دلبستگی‌های بومی غیرممکن و به لحاظ حفظ امنیت ملی در منطقه نامطلوب بوده. در واقع، دولت‌های پس از انقلاب با سویه‌ای “واقع گرایانه” از مولفه‌های شیعی و ایرانی فرهنگ کشور در صحنه تضاد‌های مذهبی (بویژه وهابی ) و قومی (ایران ستیزانه) در مناطقی که در استراتژی امنیت ملی ژرفای راهبردی نامیده می‌شوند استفاده‌های موثری کرده‌اند.

جمع بندی

همراه با عقب نشینی “واقع گرایان” و میدان یافتن “استثنا طلبان” در صحنه انتخابات (غیر عادلانه) مجلس و ریاست جمهوری اخیر، شاهدیم که امید واهی تشکیل امت واحد اسلامی در تمدنی با مرکزیت ایران و به کمک باورهای آخر الزمانی شیعی بار دیگرسربرآورده است. سرود سلام فرمانده می‌کوشد جامعه ۳۶۰ میلیون نفری شیعیان جهان را با منافع استراتژیک دولت تئوکراتیک ایرانی همراه سازد. این طرح چه در ایران، (به سبب نفرت اقشار وسیعی از مردم با حکومت دینی) و چه نزد جوامع شیعه در خارج ایران (به سبب ترجیح گفتمان سکولار سیاسی مکتب نجف در برابر گفتمان استبداد دینی ایران) مورد اقبال قرار نگرفته رو به افول دارد.

با این همه، اگر ایران در تلاش است که از “تنهائی استراتژیک” منطقه‌ای خویش خارج شود همچنان این فرصت را دارد که با تکیه بر فرهنگ غنی و گسترده ملی، قومی و مذهبی خود با همگی همسایگان و جوامع پیرامونی اش، مشارکت‌هایی پایدار، سودمند و چندجانبه ایجاد کند و سرمایه عظیم هویت دینی و ملی مردم ایران را با تبلیغات دستکاری شده و فرقه گرایانه‌ای مانند سرود “سلام فرمانده” به هدر ندهد.