کشورهایی مثل ایران و چین تلاش میکنند اینترنتی مستقل از آنچه در غرب استفاده میشود داشته باشند. چین با ابزار فیلترینگ هوشمند و اعلام عواقب کیفری برای دورزدن آن و ایران با ابزار کندکردن اینترنت آزاد و طرحهایی چون راهاندازی اینترنت بومی در این جهت حرکت میکنند. اما حالا جهان شاهد اتفاق جدیدی است. فعالان و شرکتهای اینترنتی بعد از آغاز تهاجم نظامی روسیه به اوکراین بهطور فزاینده از ارائهی خدمات به این کشور کنار میکشند. انزوای آنلاین روسیه موضوع آزادی اینترنت را دوباره برجسته میکند، آن هم از زاویهای تازه.
روسیه البته خود آغازگر این انزوا است. چیزی که ماجرا را قابل توجه میکند این است که احتمالا مقامات کرملین چندان از توقف فعالیت شرکتهای تکنولوژی غربی در روسیه ناراضی نباشند. حالا دیگر شهروندان این کشور راهی برای دریافت اطلاعاتی غیر از آنچه دولت میخواهد ندارند. برای سالها، مقامات کرملین کمپین سانسور را در داخل کشور تشدید کردند و سعی کردند به سمت آنچه به عنوان «اینترنت مستقل» شناخته میشود حرکت کنند. اتصال روسیه به رسانههای غربی برای مقامات این کشور نگران کننده بود. اما حالا موضوع برعکس شده. شرکتهای اینترنتی بعد از تهاجم روسیه به اوکراین به شکلی فزاینده و خیرهکننده دسترسی شهروندان روسی را قطع میکنند.
ابرشرکتهای تکنولوژیک مانند گوگل، فیسبوک (متا) و اپل برخی از خدمات خود به روسیه را قطع کردهاند. دولت اوکراین از شرکتها خواسته تا همهی خدمات خود به روسیه را قطع کنند و وزیر تحول دیجیتال این کشور خواستهای باورنکردنی را مطرح کرده. او خواسته تا اینترنت روسیه بهطور کامل قطع شود. بهطور خاص مقامات اوکراین این درخواست را از شرکت آیکان (ICANN)، که مسئول نگهداری فنی «مخزن آدرس اینترنت مرکزی» و «دفاتر ثبت DNS (سیستم نام دامنه)» است، دارند که تمام دامنههای روسی را از شبکه خارج کند. درخواستی که البته پاسخ منفی قاطعی گرفته است. رییس شرکت آیکان در پاسخ به درخواست اوکراین نوشته است: «در چارچوب ماموریت خود، ما بیطرفی را حفظ کرده و در حمایت از اینترنت جهانی عمل میکنیم. ماموریت ما به انجام اقدامات تنبیهی، صدور تحریم، یا محدود کردن دسترسی به آن تعمیم نمییابد. ما بدون توجه به تحریکات سیاستهای خود را اعمال میکنیم. [پذیرفتن درخواست اوکراین[ اعتماد اینترنت جهانی را از بین میبرد.»
پرسش درباره آزادی اینترنت
اما آیا واقعا اینترنت بستری برای یک رسانهای جهانی، آزاد و مستقل است؟ اکثر پلتفرمهای پرکاربر جهان در ایالات متحدهی آمریکا تاسیس شدهاند و خود اینترنت در ابتدا شبکهای آمریکایی بوده که توسط پنتاگون حمایت و راهاندازی شده. گسترش اینترنت در سالهای پایانی قرن گذشته و سالهای ابتدایی قرن حاضر منجر به بسط ایدههای آزادی خواهانه در جهان شد و این تصور بهوجود آمد که اکنون تمام جهان یکپارچه شده است و آزادی بیان را دیگر نمیشود محدود کرد.
خیلی زود شرکتهای بزرگ عمدتا آمریکایی با شعبههای فراوان جهانی از اینترنت بهعنوان بستری برای درآمدزایی استفاده کردند. هنوز شبح رایگان بودن در بسیاری از خدمات اینترنتی حفظ شده است، اما کاربران اینترنت از یک رسانهی بیطرف و مستقل استفاده نمیکنند. اکثر کاربران جهان برای ارتباطات آنلاین از محصولات چند شرکت بزرگ فنآوری استفاده میکنند و یا بهطور مستقیم این خدمات را میخرند (همانند اشتراک سرویسهای ویدیویی چون نتفلیکس) یا پذیرفتهاند که برای پلتفرمهای اینترنتی بهرایگان محتوا تولید کنند (پلتفرمهای اشتراک عکس مانند اینستاگرام) و همزمان هدف انحصار تبلیغاتی این شرکتها باشند.
آغاز جداسری شاید از دیگران نبود[1]
چندتکه شدن اینترنت از روسیه، چین یا ایران شروع نشد. بیطرفی اینترنت یا «Net Neutrality» بیش از یک دهه است که توسط شرکتهای تکنولوژی نادیده گرفته میشود. اپل، مایکروسافت، فیسبوک و گوگل، شرکتهای آمریکایی با شعبههای فرامرزی فراوان، سالهاست برای کالاسازی اطلاعات جاری در اینترنت رقابت دارند. آنها بهطور پیوسته تلاش میکنند اینترنت را در انحصار خود در بیاورند و دیگران را از رقابت حذف کنند. پلتفرمسازی (Platformization) نامی است که متخصصان علوم رسانه برای این رفتار استفاده میکنند.
فیسبوک قطعا ترجیح میدهد که اینترنت فقط در چارچوب این رسانه وجود داشته باشد، گوگل (آلفا) هم همینطور. موتور جستوجوی گوگل، برخلاف شعارهای ابتدایی این شرکت، تلاش میکند کاربر در همان صفحهی اول جستوجو به نتایج دلخواه خود برسد و حتی نیاز نداشته باشد صفحهای که در نتایج جستوجوی گوگل نشان داده میشود را باز کند. گوگل محتوای مورد نیاز را خلاصه میکند و در همان صفحهی جستوجو به کاربر نشان میدهد تا مانع از این شود که کاربر روی صفحهی دیگری کلیک کند.
زیر سؤال رفتن بیطرفی اینترنت به گونههای مختلف انجام میشود. شیوهها گوناگوناند. مثلا اینستاگرام (پلتفرم اشتراک عکس و محتوا) اجازه نمیدهد که کاربر در توضیح محتوای خود لینکی به جایی غیر از اینستاگرام منتشر کند. یا مثلا اگر ویدیویی در واتساپ (پلتفرم پیامرسان متعلق به فیسبوک) فرستاده شده باشد، بدون اطلاعات فنی کافی نمیشود آن را از واتساپ خارج کرد و مثلا در یک پیامرسان دیگر به اشتراک گذاشت.
آنه هلموند استاد علوم رسانههای جدید دانشگاه آمستردام در مقالهی پربازدید خود (پلتفرم سازی وب) مینویسند که این اکولوژی جدید نئولیبرالیسم آمریکایی است. او در یک مصاحبه مثال یک مهمانی را میزند که مهمانها بدون آنکه متوجه شوند درواقع خودشان میزبان هستند. همه در حال پذیرایی از همدیگرند و البته راه خروج هموار نیست. هلموند میگوید:
«پلتفرمها ابتدا شما را به یک مهمانی پر زرق و برق دعوت میکنند. اما انگار راه خروجی از این مهمانی نیست. آنجا همهچیز برای شما مهیا است. غذا و نوشیدنی کافی وجود دارند و دیگران هم بسیارند. مهماندار همیشه محترمانه خواستههای شما را برآورده میکند. غیر از یک خواسته. نمیشود از مهمانی خارج شوید. یا اگر موقتا بروید باز سریع از شما دعوت میشود که برگردید. مثلا برایتان پیام میآید که کسی یا چیزی منتظر شماست. یا کسی شما را صدا زده است. شما دیگر بخشی از این مهمانی هستید. کمی دقت کنید درواقع فراهم کنندهی غذا و نوشیدنی و پذیرایی کننده هم خودتان هستید.»
چیزی که هلموند به آن اشاره دارد رقابت میان «مهمانیها» است. او میگوید:
«هر پلتفرمی تلاش میکند برای شما همان معنای تمام اینترنت باشد. همهی آن باشد. فیسبوک میکوشد همهچیز را داشته باشد. البته فیسبوک مثل یک کشتی خالی است و هرچه در آن است را مسافران کشتی آوردهاند. همانطور که گوگل. این پلتفرمها نمیخواند شما فکر کنید اینترنت جای دیگری است. میتوانید امتحان کنید و مثلا یک وبسایت راه بیاندازید. تا وقتی جستوجوی مثلا گوگل شما را نشناسد کسی از وجود وبسایت شما خبردار نخواهد شد. اگر فردی یا کسبوکاری در گوگل یا فیسبوک نباشد، تقریبا مشابه این است که وجود ندارد. بدتر اینکه حالا پلتفرمهایی چون گوگلمپ این را القا میکنند که اگر چیزی روی این نقشه وجود نداشت پس در واقعیت هم وجود ندارد. این شرکتها تکهای از اینترنت را برداشتهاند، مالک أن شدهاند و سعی میکنند همهچیز را در پلتفرم خود خلاصه کنند. اینترنت همینجاست. در حالی که آنها حتی نوک کوهیخ را هم نشان نمیدهند. درواقع اکثر محتوای آنلاین نه در گوگل به راحتی پیدا میشود و نه نشانی از آن در فیسبوک هست.»
بهنظر میرسد همین ریشهی ترس کشورهای اقتدارگرا از اینترنت باشد. همان مهمانیای که بهقول خانم هلموند اگر وارد شوید راه خروجی نیست. پدیدهی جدید اما این است که ممکن است برای تنبیه شما را اخراج کنند. چیزی که اکنون روسیه تجربه میکند.
ماجرای اوکراین و اینترنتی که چند تکه شده
چند روز بعد از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، یک سد دیجیتالی بین روسیه و جهان ایجاد شد. هم مقامات روسی و هم شرکتهای اینترنتی چند ملیتی این دیوار را با سرعتی خیره کننده بالا بردند. شرکتهای تیکتاک و نتفلیکس خدمات خود در روسیه را تعلیق کردند. فیسبوک و توییتر در روسیه مسدود شد و گوگل خدماتش را در روسیه کاهش داد. هنوز یوتیوب (که در مالکیت گوگل است) در روسیه به شکل محدودی کار میکند اما فشارها برای تعلیق کامل آن ادامه دارد. اپل، سامسونگ، مایکروسافت، اوراکل، سیسکو و دیگران به طور کامل از روسیه خارج شدند. حتی بازیهای ویدیویی آنلاین مانند «Minecraft» دیگر در دسترس نیستند.
برایان فیشمن، کارشناس ارشد اندیشکده آمریکای جدید و مدیر سابق سیاست مبارزه با تروریسم در فیس بوک، میگوید: «چشم انداز اینترنت آزاد و باز که در سراسر جهان جاری است دیگر واقعاً وجود ندارد…اکنون اینترنت تودهای است. نقاط خفگی دارد.» هرچند حداقل در کوتاه مدت این شاید برای مقامات کرملین آزار دهنده نباشد. حالا شهروندان روسیه کمتر از همیشه به جریان آزاد اطلاعات دسترسی دارند. آلپ توکر، مدیر شرکت نتبلاکس (سازمانی که سانسور اینترنت را گزارش میکند) میگوید: «برای کسانی که که در دههی ۱۹۸۰ زندگی میکردند این یک بازگشت به گذشته است. ناگهان همهی گردش اطلاعات به دست دولت بازگشته است.»
جدایی روسیه از اینترنت حتما شکستی دیگر برای این باور است که اینترنت ابزاری برای دموکراسی است. تمایل دوطرفهی غرب و کرملین به قطع یا کنترل دسترسی شهروندان روسیه به اینترنت شاهد این امر است. اینترنت به عنوان ابزاری برای گسترش دموکراسی طراحی نشده است. جهت طراحی و مدیریت عملی کنونی آن پولسازی ابرشرکتهای فنآوری است.
در چند دههی گذشته اینترنت به هیچ جنبش پایدار و معناداری در جهان راه نبرده است است. در اصل هرگز قرار نبود توییتر یا فیسبوک منجر به آزادی یا فعالیتهای آزادیخواهانه شوند. تنها مثالهای کمی وجود دارد که این ابزار به سازمان یافتن تشکیلات مردمی کمکی کرده باشند. در نمونهی بهارعربی شاید بشود رد آن را دید. اما قطع دسترسی شهروندان مصری به توییتر نه انقلاب مصر را متوقف کرد و نه حسنی مبارک را از سقوط نجات داد. پژوهشهای علمی فراوانی استدلال میکنند که رسانههای آنلاین بیشتر ابزاری برای پولسازی شرکتها هستند و ابایی از بازتولید صداهای یکسان، ایجاد مرزمجازی میان عقاید مختلف ندارند.
با این تفسیر قطع خدمات شرکتهای فنآوری به روسیه، به نظام آنجا ضرر اقتصادی وارد میکند و به کرملین انحصار تبلیغاتی میدهد. شهروندان روسیه حالا نمیتوانند از رسانهای مستقل از کرملین استفاده کنند. شرکتهای غربی هم از درآمدزایی در روسیه محروم شدهاند. شاید کرملین حداقل در کوتاه مدت چندان شکایتی نداشته باشد.
––––––––––––––––––
پانویس
[1] برگرفته از شعری کوتاه اثر مارگوت بیکن با ترجمهی احمد شاملو. شاعر در این قطعهی کوتاه این اندیشه را بیان میکند که شاید انزوا و تنهاییش را خودش آغاز کرده.