از اواخرِ بهمن ماه سال ۱۴۰۰ این سومین باری است که ریزگردهای غلیظ از سمتِ غرب وارد شهرهای کشور میشوند. پیش از این سابقه نداشت که در فصل زمستان هم ریزگردها وارد آسمان ایران شوند. معمولا تنها در فصل تابستان چند بار میآمدند و تهنشین میکردند. اما ورودِ پیاپی و زودهنگامِ ریزگردها خبر از حاد شدن تغییرات اقلیمی در منطقه دارد، تغییراتی که مهار نشدنشان مستقیما به نحوه نگاه و مدیریت نهادهای قدرت در کشورهای ترکیه، عراق، ایران و عربستان برمیگردد. مسئولانِ این چهار کشور به نامسئولانهترین شیوه ممکن با این فاجعه اقلیمی و نیز مشکل هجوم ملخها که محصولِ کردارهای خودِ آنها و بخشهای منتفعِ وابسته به آنها است برخورد میکنند.
برخوردهای نامسئولانه
از حدود یک دهه پیش که ورودِ ریزگردها از غربِ کشور شتاب گرفت و زندگی انسانها و صدها نوع جانور و گیاه در ایران را زیر تأثیر قرار داد، هیچکس گمان نمیکرد در طول یک دهه تغییراتی روی دهد که باعث شود حتی در فصلهای برفی و بارانی سال هم این مهمانِ ناخوانده وارد کشور شود.
مسئولانِ مربوطه در ایران پس از چند سال سکوت و بدون هیچ واکنشی همچون مسائل مشابه دیگر، حلِ این معضل را هم به نیروهای ماوراءالطبیعی حواله کردهاند. معنای نهفته در پوشش رسانهای رسمی جمهوری اسلامی، چکیده موضع و واکنشِ مسئولان به این مسئله و نشاندهنده اهمالکاری مطلق است.
همین چند روز پیش مجری اخبارِ شبانگاهی شبکه سه با لحنی آسوده و آمیخته به لبخندی شیطنتآمیز اعلام کرد: «مردمِ غربِ کشور که به این ریزگردها عادت کردهاند…». این نوع خبررسانی درباره این موضوع اتفاقی نیست؛ بیانِ فشرده و آرزوی مسئولانِ کشوری است. یعنی این که مردمِ غربِ کشور به این ریزگردها عادت کنند! نمیتوانیم کاری انجام دهیم.
فرا رسیدن بحران
اکنون اما کار از این حرفها گذشته است: نمیتوان عادت کرد! بیشتر از هر زمان دیگری هم مشخص شده این گرد و خاکها صرفا نه پدیدههایی اقلیمی-طبیعی، بلکه به شدت وابسته به سیاستهای داخلی و منطقهای کشورها هستند. این یعنی ریزگردها هم سیاسی هستند، چون وابسته به تصمیمهای سیاسیاند.
مشخص است که مثلاً پیششرطِ تحققِ هرگونه راهحلِ اساسی برای مالچپاشی صحراها و شنزارهای گرد و خاکخیزِ عراق (که خاستگاه ریزگردها است)، دستیابی به ثباتِ سیاسی و نظمِ اجتماعی و اقتصادی پایدار در این کشور است، چیزی که برای مثال سیاستهای مداخلهجویانه و بیثباتکننده جمهوری اسلامی یک مانع اساسی در برابر آن است. یعنی این بحرانهای سیاسی و نظامی منطقه هستند که اجازه رسیدگی به یک بحرانِ زیستمحیطی را نمیدهند، بحرانی که زندگی میلیونها انسان را تهدید میکند.
حل مسئله ریزگردها و نیز مسئله هجوم ملخها، به همکاری کشورهای منطقه، به طور مشخص ایران، عراق، ترکیه و عربستان نیاز دارد. این کشورها اما در حال زدن یکدیگر، و درگیری با نیروهای نیابتی هستند.
اقدامات مخرب
سدسازیهای گسترده و بیرویه آن هم بدون توجه به پیامدهای انسانی و زیستمحیطیشان در سه کشور ایران، عراق و ترکیه یکی از اساسیترین ریشههای موج جدید ریزگردهایی است که اخیرا حتی در فصل زمستان از غرب وارد شهرها و روستاهای ایران میشوند.
حسام ملکی، پژوهشگر حوزه ژئوگرافی، در بررسیهایش نشان داده که تشدیدِ ریزگردهایی که اخیرا به صورت پیاپی وارد ایران میشوند مستقیما ناشی از احداث سد ایلیسو توسط دولت ترکیه در استانِ ماردینِ این کشور است. این سد با حجم مخزن یک میلیارد و شصت میلیون متر مکعب در نوامبر ۲۰۲۱ افتتاح شد. پیش از ساختِ این سد، آبِ رودِ دجله مستقیم از ترکیه وارد عراق میشد و پس از سیراب کردنِ حوزه آبی عراق، به تالابِ هورالعظیم در خوزستان میریخت. اما با ساخت سدِ ایلیسو بر رودِ دجله از ورودِ ۶۰ درصدِ آب دجله به عراق جلوگیری میشود. سهمِ اندکی که از دجله وارد عراق میشود همانجا مصرف میشود و هیچ آبی از راه دجله وارد تالاب هورالعظیم نمیشود. نتیجه این اقدام خشک شدنِ هورالعظیم در سال گذشته بود که مرگِ صدها رأس گاومیش را موجب شد و زندگی کشاورزانِ خوزستانی را به نابودی کشاند.
علاوه بر این در نتیجه خشک شدن هورالعظیم و صحرای تفتیده عراق که هر دو ناشی از ساختِ سدِ ایسلیو توسط دولت ترکیه بود، زمینه ایجاد ریزگردِ نمکی و اسیدی در این منطقه فراهم شد. قبل از ساخت سدِ ایلیسو، ورودِ آبِ دجله به صحرای تفتیده عراق و تالاب هورالعظیم باعث میشد بیشتر زمینهای آنها در مسیرِ رود به زیر کشت برود و خاکِ این صحراها را نگه میداشت و مانع از تشکیلِ ریزگردها میشد. تحتِ تأثیر همین سد و سدسازیهای مشابه در ایران بر روی رودخانه سیروان در شمال شرقی و قسمتهای جنوبی عراق، زمینها و تالابهای خشک شدهای به وجود آمدهاند که اکنون به کانونِ گرد و غبار تبدیل شدهاند.
در ایران هم اقدامات مشابهی در جریان است که هرچه بیشتر میتوند در آینده ریگزارهای بیشتری را در خاک عراق به وجود آورد، ریگزارهایی که در نهایت در حرکتشان زندگی خودِ مردم ساکن در ایران را هم مختل میکنند.
سالها است که بدون کوچکترین توجه به هشدارهای پژوهشگرانِ محیط زیست و انجمنهای زیستمحیطی، دولتِ ایران به واسطه بخشِ خصوصی پیمانکاری در حال ساختن سد بر روی رودخانه سیروان در کردستان است، رودخانهای که به سدِ «دربندیخان» عراق میریزد و مهمترین منبعِ آبی کشاورزی در دشتهای «شارهزور»ِ اقلیم کردستان است. اما با سدسازی هرچه بیشتر بر مسیرِ رود، سهمِ کشاورزانِ شارهزو و خاکِ آن در حال کمتر شدن است. کمتر شدنِ هرچه بیشترِ سهمِ این دشت از آبِ سیروان میتواند در آیندهای نزدیک آن را هم تبدیل به یکی دیگر از زمینههای خیزش ریگزارهایی کند که بادهای غربی آنها را به ایران وارد میکنند. اقداماتِ نسنجیده و نابخردانه در نهایت نه تنها کشوری را که منبعِ آبی آن مسدود شده دچار بحران میکند، بلکه زندگی و محیط زیست کشورِ مسدودکننده را هم به ویرانی میکشد. این اتفاق امروزه در ایران دارد میافتد، دو نمونه: تبدیل شدن دریاچه ارومیه به نمکزار و تهدیدِ جدی دریاچه زریبار مریوان به واسطه بیتوجهیها و ویلاسازیهای اطراف آن.