میدانیم که نیاز جنسی در انسانها نقشی کلیدی در کاروبارِ اقتصاد و بازار دارد. برای نمونه، میدانیم که میل جنسی ممکن است به مصرفگرایی دامن بزند. همچنین بهرهگیری از جذابیتهای جنسی در تبلیغات کاری ست بسیار رایج و اثرگذار. با این همه اما هرگونه ربط و پیوندی میانِ میل جنسی و مسائل زیستبوم هنوز ناکاویده مانده است.
کتابی درباره سکس و محیط زیست
کتابِ لیبیدو در اوج: زیستبوم و ناکامیِ میل که در انتشارات پالتی منتشر شده این موضوع را به بوتهی بررسی و واکاوی میگیرد.
نویسنده در این کتاب ربط و پیوندی دوسویه را میانِ امیال جنسیِ انسانها و بحرانهای زیستمحیطی بازشناسایی میکند. واقعیتی تکاندهنده و شگفتانگیز که بنمایهی چنین پژوهشی بوده این است: همهنگام با بحرانهای زیستمحیطی گویا نیروی جنسی و میل جنسی در میان آدمیان نیز کاهش یافته است. تو گویی دستاندازیِ انسان در طبیعت که در دورانِ انتروپوسین دیگر افسارگسیخته و بیحدومرز شده فقط به ویرانیِ طبیعت و انقراض گونههای جانوری و گیاهی نمیانجامد بلکه همهنگام انقراض نوع بشر را نیز در پی خواهد داشت، چراکه چنانکه نویسنده یادآور میشود زادآوری نیز با کاهشِ میل جنسی رو به کاهش گذاشته است.
نویسنده در این کتاب رهیافت خود را بر اندیشهی زیگموند فروید در زمینهی میل جنسی استوار میکند و جایگاهِ کانونی و محوریِ این میل را در بنیادِ پژوهش خود میگذارد. نویسنده با واکاوی در انگارهی «اقتصاد لیبیدویی» در دیدگاه فروید به انگارهی «بومشناسیِ لیبیدویی» راه میبَرد، انگارهای که نیروی جنسی و مسائل مرتبط با میل جنسی را در کانونِ نگرشی دربارهی مسائل زیستبوم میگذارد. یک سویه از این نگرش عبارت است از توجه به هدررفتِ انرژی برای مسائل جنسی. برای نمونه، بخش بزرگی از پهنهی مجازی را هرزهنگاری و محتوای اروتیک فراگرفته است و این یعنی انسانها زمان و انرژیِ زیادی بهطورمستقیم و غیرمستقیم در این زمینه هدر میدهند.
ممکن است در ظاهر چنین بنماید که جهان ما امروزه بیش از حد سکسزده و اروتیک شده است. هرزهنگاری، برهنگی، و آزادیِ جنسی از جمله ویژگیهایی ست که جهان توسعهیافته را متمایز میکنند. در این کتاب اما نویسنده نشان میدهد که این ظاهرِ امر است چراکه در نظر او اقتصاد لیبیدویی در واقع میل جنسی را مختل و کژکار و فرسوده و وامانده کرده است. در نظر نویسنده اقتصاد لیبیدو در حقیقت تواناییِ با-هم-زیستن را از ما انسانها گرفته است.
در واکنش به آن نظامِ اقتصادی و آن نگرشِ بازاری که نقشی کانونی به سکس و روابط جنسی میدهد، در جهان توسعهیافته برخی انسانها به نگرشهایی گرایش یافتهاند که پرهیز از روابط زناشویی و وابستگی به دیگران را ترویج میکنند. برای مثال، رونق گرفتنِ بودیسم عامیانه در باخترزمین را باید گرایشی از این دست دید. در این کتاب اما نویسنده، با نظر به این واقعیت که لیبیدو در بن و سرشتش امری بومشناختی است، چنین گرایشی را راهکار درستی نمیداند. او در عوض پیشنهاد میکند که روابط جنسی از نو و به شیوهای نو پرورش یابند، به شیوهای که این روابط بتوانند توجه، حسِ مراقبت، و تجربه را پویا و درگیر کنند.
رویکردی که در این کتاب آمده نوآورانه و بدیع است. نویسنده با باریکبینی تبیینی فراهم میآورد دربارهی میل جنسی چونان میلی رو به زوال و نقصان، و این تبیین را همراه میکند با واکاویهایی دربارهی جایگاهِ کالاهای جنسی (آن دسته از کالاها که با سکس و مسائل جنسی ارتباط دارند) در درونِ فرهنگ. آنچه از این رهیافت حاصل آمده پژوهشی ست خواندنی و سرگرمکننده و اندیشهبرانگیز.
از پیشگفتار کتاب
“نیروی جنسیِ شما چه ردپای کربنی برجا میگذارد؟ چنان پرسشی بیدرنگ شما را وا میدارد متوجه ارتباط میانِ لیبیدو — یعنی نیروی جنسی و امیال و تحریکها و انگیزهها و همهی احساسهایی که با «گرایش جنسی» (sexuality) همراه است — و محیط زیست شوید. امروزه این دو انگاره — و هنایشهایی که در جهان واقعی دارند — تنگاتنگ و به بیشمار شیوهها در هم تنیدهاند. لیبیدو در ما — هم در ما یکایک و هم در ما بهطورجمعی — بر جهان طبیعت تأثیر میگذارد و عکسِ این نیز صادق است. پرسش را جوری دیگر بپرسیم: آیا لیبیدو ردپای کربنی دارد؟ اگر آری آنگاه چگونه میتوان آن را اندازه گرفت؟ چگونه تأثیراتش را تبیین کنیم؟ امیال شخصیِ ما چه «تأثیری» بر محیط زیست دارند؟ آیا امیال شخصیِ ما تغییر اقلیم را شتاب میبخشند؟ از دیگر سو، آیا تغییر اقلیم — یا مخاطرهی زیستمحیطی بهطورکلی — حسِ تحریکِ جنسی در ما را متأثر میکند؟ اگر آری، در چه شیوهای و با چه الگویی؟ همه کم و بیش میدانیم که نیروی جنسی در ما بهنحوی با اقتصاد ارتباطی دوسویه دارد. هرچه باشد تبلیغات بازرگانی عامل مهمی در تولیدِ میل و پس آنگاه کشاندنِ میل به کالاها، بِرَندها، یا خدمات خاص، یا تجربههای خریدنی هستند. همه میدانیم که سکس میفروشد یعنی مسائل جنسی در تبلیغات فروش را بالا میبرد. ما کار میکنیم چون برای بقا نیاز داریم کار کنیم. اما کارِ مازادی که انجام میدهیم برای چیزی فراتر از بقا و بیرون از دسترس است: ارضای جنسی، علایق اروتیک، احساسهای زودگذر، و مانندِ اینها. فروید برای دادوستدهای جوراجورِ اروتیک که هم در میانِ سطوحِ گوناگونِ روان و هم در میانِ روان و جهان روی میدهد اصطلاح ویژهای وضع کرده است: «اقتصاد لیبیدویی». این اصطلاح که میتوان توافق کرد اصطلاح زمختی است دلالت دارد بر حالتهای روانی-اجتماعیِ دادوستد، پسانداز، و خرج کردن که ما هرروزه انجام میدهیم. هرجا که از روی احساس و عاطفه در فردی یا برنامهای سرمایهگذاری میکنیم به این امید که مثلاً به ما حس خوبی بدهد یا ما را بهنحوی از نظر روانی سرشار کند، نمونهای از مشارکت در آن اقتصاد لیبیدویی روی میدهد که در سطحی گستردهتر در جریان است. اگر بخواهیم از لحاظ نظری بگوییم، حتا بوسهای که کسی از دیگری میدزدد در دیوان محاسبات تأمین مالی میشود. از آنجا که هم اقتصادِ خُرد و هم اقتصادِ کلان هردو بر خواستهها و نیازها و امیدها و امیال و مانند اینها متکی هستند، میتوان با اطمینان اظهار کرد که در هر سامانهی اقتصادی اگر نیک بگردیم سازهای اروتیک مییابیم…. با این روی اما ما در این باره که زندگی و امیالِ اروتیک ما چگونه با محیط زیست در هم تنیده است چندان آگاه نیستیم. ما هنوز وجود و پیآوردهای یک بومشناسیِ اروتیک را نیک به اندیشه نگرفتهایم. این کتاب همین هدف را دارد؛ این هدف که لنزِ مفهومیِ فرویدی را هم بپرورانیم و هم از نو بیازماییم تا به درک و فهمی بهتر دربارهی آنچه امروزه «دورانِ انتروپوسین» خوانده میشود برسیم، یعنی به درک و فهمی بهتر دربارهی تأثیری چشمگیر و فزاینده که بشر بر محیط زیست دارد. انگارهی «بومشناسیِ لیبیدویی» در واقع پیشنهادی است که در این کتاب برای یک توافقِ جدیدِ سبز (Green New Deal) که توافقی اروتیک است ارائه میدهیم (در اینجا منظور از اِروس (Eros) صرفاً سکس نیست بلکه اِروس همهی خوشیهای حسی و فکری در زندگی را شامل میشود).”