مقدمه

گفته می­‌شودکه ایران در آستانه ورشکستگی آبی است و شاهد آن، قرارگرفتن بیش از ۹میلیون از جمعیت روستایی و بیش از ۳۰۰شهر کشور در تنش آبی است. این مسئله به طور چشمگیری با پایداری تمدنی ایران گره خورده است و متاسفانه کماکان صدای خشکسالی ایران و در معرض نابودی قرارگرفتن کلیت تمدن آن، مورد توجه جدی قرار نمی­‌گیرد. در نوشتار بحران آب در ایران و حکمرانی بد، اشاره شد،که مهم­ترین دلیل بحرانی بودن وضعیت امروزین ایران ریشه در حکمرانی چند دهه گذشته است. با توجه به اهمیت مسئله و با درک همین اهمیت و به منظور حفظ پویایی توجه به گفتمان زیست محیطی، در نوشتار حاضر به ابعاد و پیامدهای این بحران از زوایای تهدید پایداری و تمدنی پرداخته شده است.

روند کاهشی منابع آبی

بر اساس آخرین گزارش‌­ها، در حال حاضر، حدود ۱۲۰ میلیارد مترمکعب از ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی از دست رفته است. با توجه به کل ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی کشور که رقمی حدود ۵۰۰ میلیارد مترمکعب است، می‌توان­ گفت حدود یک‌چهارم ذخایر استاتیک منابع آب زیرزمینی نابود شده است. ضمن اینکه استان‌­های خراسان رضوی،کرمان، فارس، اصفهان، قزوین، یزد، مرکزی، همدان، تهران و خراسان جنوبی، بیشترین کسری حجم مخازن آب را طی سال­‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۹۸ را تجربه کرده‌­اند که این به معنای، تشدید مخاطرات در این مناطق است.

واقعیت این است که در تمامی شش حوزه آبریز اصلی شامل دریای خزر، دریاچه ارومیه، مرزی شرقی، قره قوم، فلات مرکزی و خلیج فارس،کاهش بارندگی قابل ملاحظه‌­ای وجود دارد که به معنای خشک‌سالی جدی در کشور است. نگاهی به آمار میزان بارندگی در سال آبی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ در این حوزه‌­ها نشان می­‌دهد که، در همه حوزه­‌ها، کشور ایران با کاهش میزان بارش مواجه بوده است. این در حالی است که، هم‌زمان جامعه ایران از نظر وضعیت سیاسی و اقتصادی در شرایط ناگواری به سر می‌­برد. مهم­تر اینکه، عملکرد جمهوری اسلامی باعث شده است که نه تنها میزان نارضایتی در بالاترین سطح خود قرار گیرد، بلکه بالاتر از این رویه و نحوه مدیریت سیاسی فعلی نشان می­‌دهدکه، با استمرار  این وضعیت آنچه که، تهدیدی بنیادی­‌تر شناخته می‌­شود، نابودی پایداری و تمامیت تمدن ایرانی است.

ابعاد چندگانه  نابودی حیات تمدنی

نگاهی به وضعیت امروز، تالاب­‌ها، تنش­‌های آبی جدی در شهرها و روستاها، خشکسالی دریاچه ارومیه، کارون، زاینده­رود، حورالعظیم و اتخاذ تدابیر جیره‌بندی برای مصرف آب در کلانشهرها و موارد مشابه نشان می‌­دهد فرایند تدریجی و آرام تغییرات اقلیمی باعث شده است تا دولت­‌های چند دهه اخیر در جمهوری اسلامی، هرگز برای مقابله باآن انگیزه و سیاست جامع اتخاذ نکنند و چه بسا با مجموعه اقدام‌های غیرحرفه‌­ای، کمر به نابودی حیات تمدنی کشور بسته‌اند. نمود عینی آن در ابعاد طبیعی، سلامتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قابل ردیابی است. این ابعاد وقتی درکنار هم قرار می­گیرند، تصویری کلان­ را خلق می­‌کنندکه به معنای واقعی نشانگر مرحله­‌ای به شدت خطرناک از شرایط ناپایداری در ایران در ابعاد زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی است.

ابعاد  زیست محیطی

 در چند سال اخیر  وضعیت دشت‌های تهران، همدان، اصفهان، قم، فارس، مشهد، قزوین و ورامین به مرحله خطرناک رسیده است. براساس گزارش قاسم تقی‌زاده خامسی، از مسئولان سابق وزارت نیرو، در سال ۱۳۹۹ دشت­‌های ممنوعه کشور به بیش از ۴۰۰ دشت رسیده است. از طرفی بر اساس استانداردهای جهانی اگر میزان فرونشست زمین از ۴میلیمتر در سال بیشتر باشد، باید شرایط را بحرانی اعلام کرد. در حالی که بر اساس گزارش­‌های رسمی، سالانه در تهران ۳۶ سانتیمتر، فارس ۵۴ سانتیمتر، خراسان ۲۵ سانتیمتر و اصفهان ۲۳ سانتیمتر فرونشست زمین گزارش شده است. معنای اجتماعی چنین وضعیتی بسیار قابل ملاحظه است. در حقیقت با فرونشست زمین تمام زیرساخت‌­ها اعم از خطوط راه­‌آهن، جاده‌­ها، پل­‌ها، فرودگاه‌­ها، ساختمان­‌ها، بیمارستان­‌ها، پالایشگاه­‌ها، نیروگاه­‌ها و حتی آثار تاریخی را به مخاطره می‌افتد. امری که تهدیدی اساسی برای حیات تمدنی به شمار می­‌آید.

خشک شدن دریاچه ارومیه ـ عکس از آرشیو

ابعاد اقتصادی

بعد دیگر پیامد این بحران تشدید چالش­‌های بدخیم اقتصادی است. ناگفته پیداست که، وضعیت اقتصادی کشور ناگوار است. این اثرها به شکل مستقیم و غیرمستقیم در عواملی نظیر بیکاری، فقر،کاهش تولید ناخالص ملی، تولیدات کشاورزی قابل مشاهده است. نتایج یکی از تحقیقات معتبر علمی در داخل کشور نشان می‌­دهد که استخراج بی‌­رویه منابع آب زیرزمینی در کشور طی سال­‌های۱۳۶۴ تا ۱۳۹۳ موجب افزایش فقر مطلق روستایی شده است [۱]. در سال ۱۳۹۴ کشاورزی بیش از ۱۳درصد تولید ناخالص داخلی و حدود ۲۰درصد شاغلین کشور را تامین می­‌کرده است.[۲] این در حالی است که سهم بخش کشاورزی در سال ۱۳۹۹ از تولید ناخالص داخلی کشور حدود ۸ درصد گزارش شده است. نرخ بیکاری دراستان‌های پرآبی چون چهارمحال‌و‌بختیاری، کردستان، خوزستان، آذربایجان‌غربی و گلستان، بیش از ۱۷ درصد بوده است که بدیهی است در صورت، استمرار این وضعیت شاهد افزایش بیکاری در بخش کشاورزی این مناطق خواهیم بود. نکته آخر در معرض خطر قرار گرفتن امنیت غذایی است. با توجه به اینکه ۸۵ درصد از نیاز غذایی کشور در داخل تولید می­‌شود، در صورت ادامه وضعیت خشکسالی، تولید محصولات کشاورزی با مشکل مواجه شده و درنتیجه امنیت غذایی به مخاطره می­‌افتد.

ابعاد اجتماعی

مسئله مهاجرت از روستاها و شهرهای کم آب به مناطق پرآب کشور موضوعی بسیار جدی است که با توجه به فقدان زیرساخت‌­های لازم در مقصد مهاجران، به بروز مسائلی مانند فقر، بیکاری، آسیب­‌های گسترده اجتماعی و حاشیه­‌نشینی منجر می‌­شود. برای نمونه در حال حاضر بیش از ۳۶ شهر  و ۳۱۵۰ روستا با جمیعی بالغ بر ۵میلیون نفر در حوضه آبریز دریاچه ارومیه سکونت دارند که بیش از ۶۰درصد ساکن روستا هستند و معیشت عمده آنها در بخش کشاورزی و دامداری است. بدیهی است که در صورت خشک شدن دریاچه ارومیه، تعداد زیادی از این جمعیت ساکن تا شعاع چند صد کیلومتری به دنبال مهاجرت خواهند بود. ضمن اینکه در مناطق غربی، جنوب و شمال غربی، شرق و جنوب شرقی کشور با پدیده گرد و غبار و ریزگردها مواجهیم که یکی از دلایل اصلی آن خشک‌سالی و بحران آب است. استان‌های فلات مرکزی و شرقی ایران شامل استان‌­های (اصفهان، یزد، کرمان، فارس، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی ) بحرانی‌ترین وضعیت را دارند . به هر صورت مهاجرت خشک‌سالی باعث بهم خوردن توزیع جمعیتی می­‌شود. با استمرار همین شرایط می­توان افزایش جمیعت حاشیه­‌نشین در شهرها و کلانشهرهای بزرگی مانند تهران، کرج و مشهد را پیش­بینی کرد که خود این امر، فشار بر منابع زیست محیطی این مناطق را افزایش می­‌دهد و تعادل بین منابع طبیعی و جمعیت را بهم می‌­زند.

به سبب مهاجرت‌های گسترده ۳۳ هزار روستا خالی از سکنه‌اند

این در حالی است که، هرگونه تجمع مسالمت‌­آمیز در رابطه با بحران آب، با شدیدترین وجه ممکن سرکوب می­‌شود. برای نمونه اعتراضات مسالمت‌­آمیز مردم ارومیه و تبریز به روند خشک شدن دریاچه ارومیه در سال ۱۳۹۰ که به سرعت تبدیل به مسئله‌­ای امنیتی شد. یا سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردم اصفهان که نشان داد حکومت از یک‌سو در برابر حل بحران آب فاقد یک تدبیر و سیاست کارآمد است و از سویی دیگر هرگونه نقد و اعتراض در این زمینه را با خشونت سرکوب می­‌کند و برنمی‌تابد.

نابودی سرزمینی

واقعیت این است که  در همه موارد فوق، نظام حکمرانی بدون توجه به وضعیت بدخیم منابع طبیعی و انسانی، به شکل مستقیم و غیرمستقیم کمر به نابودی تمدن ایران بسته است. بدلیل فقدان یک چشم‌­انداز درست از آینده مناسبات سیاسی، وضعیت روز به روز در حال وخیم‌­تر شدن است و بحران خشک‌سالی و کم آبی در کنار دیگر بحران­‌های جدی موجود به طور فراگیر ظرفیت نابودی سرزمینی را در چند دهه آینده همراه خود دارد. نکته ناامید کننده این است که علی­رغم وجود ابربحران‌­های جدی که نه تنها منافع ملی، بلکه بالاتر از آن مسئله پایداری سرزمینی را مورد تهدید و در معرض نابودی قرار داده است، نظام حکمرانی باگروگان گرفتن نظام اجتماعی، پیوسته بر تصمیم‌های خان­مان سوز ایدئولوژیک اصرار می­‌ورزد و تنها نظاره­‌گر نابودی سرمایه اجتماعی، منابع زیست محیطی، تاریخ تمدنی و حیات سرزمینی کشور است.


پی‌نوشت:

[۱] جلیلی کامجو، سید پرویز و نادمی، یونس (۱۳۹۸)، ارزیابی رابطه استخراج منابع آب زیرزمینی و فقر روستایی در ایران، مجله تحقیقات اقتصادی، دوره ۵۴، شماره ۳ صفحات ۵۵۰-۵۲۵.

[۲] سبزه ای، محمد تقی و کولیوند، شکیبا (۱۳۹۶)، بررسی جامعه شناختی مسئله اجتماعی آب در ایران با نگرش توسعه پایدار، فصلنامه علوم اجتماعی، سال ۲۶ شماره ۷۷ صفحات ۴۳۳-۴۰۴.