دیروز یک آشنای نزدیک ۸۴ ساله من، بدون هیچ هشدار پیشینی، فورانی از خاطرههای سرکوبشده بسیار قدیمی از کودکی تروماتیکاش در جریان نکبه ۱۹۴۸ را تجربه کرد و مخلوطی از حس هراس شوم و امید رهاییبخش بر او غالب شد.
نه تصویرهای غیرقابل تحمل آخرین کشتار اسرائیل در باریکه محاصرهشده غزه ــ عملیاتی با رمز «پاسداران دیوارها» ــ بود که او را به این نقطه عطف احساسی رساند و نه تصاویر سرکوب خشن نمازگزاران در مسجد الاقصی و نه حتی تخلیه اجباری و لجامگسیخته در شیخ جراح و اطراف بیتالمقدس شرقی اشغالی.
آنچه به این نقطه ختم شد، منظرهای بود که از بالکن کوچکش در عکا دید: جوانان فلسطینی در حال مبارزه برای عقب راندن تودهای خشن از اسرائیلیهای یهودی راست افراطی که در خیابانها جولان میدادند و فریاد میزدند “مرگ بر عربها”، و به دنبال شکار فلسطینیها برای لینچ کردنشان بودند. این صحنه بارها علیه اجتماعهای بومی فلسطینیان در لاد، یافا، رمله، حیفا، بت یام و دیگر نقاط تکرار شد و به درخواستها برای محافظت بینالمللی انجامید.
خاطرات حیفای دوستداشتنی آشنای من در ۱۹۴۸ با نگاه کردن این صحنهها به ذهنش هجوم آوردند. شبهنظامیان صهیونیست به کمک سربازان بریتانیایی، به معنای تحتاللفظی کلمه، با اسلحه فلسطینیان را تا خود دریا تعقیب کردند. بریتانیاییها به خانوادهاش گفتند که باید سوار یک کلک ساختهشده از الوار شوند و «برای امنیت» به لبنان بروند. تصمیم خردمندانه پدرش این بود که در عکا پیاده شوند.
با وجود اینکه خاطرههای اینچنینی ذهنش را میانباشت ــ خاطرههایی از هراس وجودی و ترومای آسیبپذیربودن ــ، امیدی نو و غیرقابل توضیح نیز در ذهنش جای میگرفت. گفت: «نسل من فلسطین را از دست داد». و با لحنی استوار و لبخندی توامان ادامه داد: «اما این نسل جدید شجاع و سرسخت و مصمم به مقاومت و غلبه کردن بر ۷۳ سال نکبه ادامهدار ماست. همه آنچه آنها … یعنی همه آنچه ما لازم داریم، فقط کمی شهامت بیشتر از سوی جهان است.»
سادهدلی یا تقدیرگرایی نیست که به آشنای سالخورده من یا به بیشتر فلسطینیها از هر نسلی پراکنده در سرتاسر جهان امید میبخشد؛ بلکه این واقعیت است که دیوارهای دوگانهای که اسرائیل طی دههها به شکلی نظاممند برپا کرده ــ دیوارهایی که به راستی در تلاش برای “پاسداری” از آنهاست ــ به شکلی جدی ترک خورده اند، اگر حتی هنوز در حال ریزش نباشند.
نخستین دیوار همان «دیوار آهنین» نومیدی زیو ژابوتینسکی است که ذهن فلسطینیان را به استعمار کشانده. دومین دیوار که همانقدر مانعگذار و ناتوانکننده است، دیوار رعب و وحشتی است که بسیاری از آدمهای تأثیرگذار در سرتاسر جهان را از بلند کردن صدایشان در دفاع از حقوق فلسطینیها باز میدارد.
ژابوتینسکی، رهبر برجسته صهیونیستی در ۱۹۲۳ ضرورت وجود دیوار اول را نظریهپردازی کرد: «هر جمعیت بومی در جهان تا وقتی کوچکترین امیدی به دفع کردن خطر استعمارشدن داشته باشند، در برابر مستعمرهنشینها مقاومت خواهند کرد … مستعمرهسازی صهیونیستی یا باید متوقف شود یا اینکه بدون توجه به جمعیت بومی پیشروی کند.» او پیشنهاد برافراشتن «دیوار آهنین» را برای مسلط شدن بر جمعیت بومی عرب فلسطینی ارائه داد، تا حدی برای اینکه ذهنهایمان را با نومیدی و به قول فرانتس فانون، با درونیسازی حقارت به استعمار بکشد.
حالا دههها بعد، اسرائیل تحت حمایت ایالات متحده و اتحادیه اروپا، توانسته دیوارهای بتنی بسازد و دکترین ضاحیهاش (دکترینی از خشونت افراطی و “غیرمتناسب” علیه غیرنظامیان فلسطینی و لبنانی و زیرساختهای مدنی) را به کار بندد تا در آگاهی جمعی ما عبثبودن مقاومت در برابر هژمونی استعماریاش را جا بیندازد.
و در مورد دیوار دوم؛ اسرائیل و گروههای لابیگریاش منابع عظیمی برای ساختن دیوار دوم در ذهن شکلدهندگان به آراء عمومی در سرتاسر جهان بهویژه در غرب سرمایهگذاری کردهاند تا هزینه مخالفخوانی و دفاع از حقوق فلسطینیان را به شکل دهشتناکی برای حرفه و حسن شهرت و حتی سلامت ذهنی فرد بالا ببرند. ادوارد سعید در تحلیل این دیوار توضیح داد که چگونه «پرهیز» و «هراس از بلندکردن صدا درباره یکی از بزرگترین بیعدالتیهای تاریخ مدرن [فلسطین]، بسیاری از آنها را که حقیقت را میدانند و در موقعیتی هستند که میتوانند در خدمت حقیقت باشند، دهانبسته و خفهشده و کوتهنگر کرده است.»
تَرَکهای افتاده بر هر دو دیوار زیر فشار مقاومت مردمی و شجاعانه فلسطینیها در سرتاسر مرزهای تاریخی فلسطین، و شجاعتی متناظر در میان سلبریتیهای هالیوودی و موسیقیدانهای مشهور و قهرمانان ورزشی و میلیونها کنشگر در سرتاسر جهان، در حال عمیقترشدن هستند.
شهامت خانوادههای فلسطینی در شیخ جراح در دفاع از خانههایشان علیه آوارگی اجباری از جمله عواملی است که الهامبخش دهها هزار فلسطینی دیگر مشارکتکننده در نافرمانی مدنی بوده است. شهامت فلسطینی را میشد در آن هزاران تنی دید که بنا به توصیف گروه یهودی ــ آمریکایی پیشروِ «If Not Now»، از شهر قدیم اشغالی بیتالمقدس علیه «پوگروم» به دست «فاشیستهای یهودی» اسرائیلی دفاع کردند ــ پوگرومی که مقامهای حکومتی با نشان دادن «خصومت نژادپرستانه و حتی نسلکشیخواهانه علیه فلسطینیان» مشوقاش بودند.
این شهامت الهامبخش حمایت بخشهای جدید و مهمی از آمریکاییها شد: کُری بوش نماینده مجلس نمایندگان به بیان احساسی دست زد که در کنگره آمریکا فراگیرتر میشود و با مرتبط کردن تأمین مالی نظامی اسرائیل با مبارزههای مدنی و دادخواهانه در داخل آمریکا گفت: «نبرد برای زندگیهای سیاهان و نبرد برای آزادی فلسطین به یکدیگر گره خورده اند. ما مخالف این هستیم که پولمان محل تأمین مالی پلیس نظامی و اشغال و برافراشتن نظامهای سرکوب خشن و ایجاد تروما باشد … ما ضدآپارتاید هستیم؛ تمام!»
سوزان ساراندون توئیت کرد: «آنچه در فلسطین رخ میدهد، استعمار مستعمرهنشین، اشغال نظامی، دزدی زمین، و پاکسازی قومی است». هالسی نوشت: «اصلاً “خیلی پیچیده نیست” فهمیدن اینکه کودکان قهوهای دارند به قتل میرسند و مردم تحت اشغال یکی از نیرومندترین ارتشهای جهان آواره شده اند.» ویولا دیویس، مارک رافالو، ناتالی پورتمن و بسیاری دیگر نیز با فلسطینیان ابراز همبستگی کرده اند.
این ترکهای روی دیوار که سکوت غالب همیشگی را برآشفته، بازتابدهندهی تلاشهای مداوم و خلاقانه و استراتژیکی است که فعالان کارزارهای همبستگی با فلسطین همچون کارزار «بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم» (BDS) و نیز گروههای پیشروِ یهودی در سرتاسر جهان انجام داده اند. برای مثال، یک نظرسنجی در ایالات متحده (۲۰۱۸) نشان میدهد که ۴۰ درصد آمریکاییها (۵۶ درصد دموکراتها) از وضع تحریم یا اتخاذ تمهیدات جدیتر علیه اسرائیل برای پایان دادن به اشغال نظامی حمایت میکنند.
یکی از منابع مهم امید فلسطینیان تأثیر روزافزون جنبش غیرخشونتآمیز BDS است که هدفش را پایان دادن رژیم اشغال نظامی، استعمار مستعمرهنشین و آپارتاید اسرائیل قرار داده و از حق بازگشت پناهندگان فلسطینی به خانههایشان دفاع میکند.
صندوقهای سرمایهگذاری ملی در نروژ و لوکزامبورگ و هلند و نیوزیلند و دیگر جاها سرمایهگذاری در بانکها و شرکتهای اسرائیلی یا بینالمللی را که در فرآیند اشغال حضور دارند، متوقف کردهاند. کلیساهای جریان غالب در آفریقای جنوبی از BDS حمایت کرده اند و کلیساهای بزرگی در ایالات متحده از جمله کلیسای پرسبیترینی (مسیحیت مشایخی) و کلیسای متدیست متحد سرمایهگذاری در شرکتهای همدست آمریکایی و یا بانکهای اسرائیلی را متوقف کرده اند. شهر دوبلین در ۲۰۱۸ به نخستین پایتخت اروپایی بدل شد که به BDS عمل میکند و دهها شهر و صدها موسسه فرهنگی و فضای عمومی در سرتاسر اروپا خود را «منطقههای آزاد از آپارتاید اسرائیلی» اعلام کرده اند.
BDS از حمایت فدراسیونهای بینالمللی اتحادیههای کارگری در آفریقای جنوبی، آمریکای لاتین، هند، اروپا، کانادا و ایالات متحده برخوردار است. هزاران هنرمند، دانشگاهی و صدها سازمان دانشجویی، گروههای الجیبیتیکیو+، و جنبشهای دادخواهانه و برابریطلبانه اجتماعی در سرتاسر جهان از تمهیدات پیشنهادی BDS حمایت کرده اند.
مهمترین کمک جنبش BDS به آزادسازی فلسطین اما در نقش آن در استعمارزدایی از ذهنهای فلسطینی و زدودن حس عجز رسوبکرده در اعماق آن و نیز در رهبری یک پراکسیس رادیکال از مقاومت جهانیسازیشده و بینابخشی، استحاله و رستگاری است.
فلسطینیها امروز بیش از همیشه دارند به جهان میگویند که همبستگی واقعی با مبارزهی ما برای آزادی و عدالت و دادخواهی یعنی BDS. ما داریم دیوارهای هراس روزمرهمان را فرومیریزیم و بر خلاف آنچه آشنای سالخوردهام گفت، «تنها به کمی شهامت» نیاز نداریم بلکه به فوران همبستگی معناداری نیاز داریم که به تمام همدستیها با ستم اسرائیل پایان بخشد.
* عمر برغوثی: کنشگر حقوق بشر فلسطینی و از بنیانگذاران جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل (BDS)
منبع: نیشن