در کردستان هم، نامِ هر چیز و هر مکانی مانند تمام حوزه‌های فرهنگی دیگر، داستانِ خاصِ خود را دارد. جا افتادنِ نامِ مکان‌ها سیری تاریخی دارد و هر نام جاافتاده‌ای حامل تاریخِ خاصی است. ابتدا توجه را به مثالی جلب کنیم و سپس تلاش‌های حاکمیتی برای هویت‌زدایی در کردستان از طریق دستکاری نام مکان‌ها را برسی می‌کنیم.

آنچه در اینجا در مورد کردستان طرح می‌شود، در مورد مناطق دیگر هم صدق می‌کند، از جمله در مورد شهرهای فارس‌زبان. در آنجا هم حکومت در زبان دخالت می‌کند و می‌کوشد جهان معنایی انسان‌ها را زیر سلطه خود درآورد.

 مثالی ساده

 کلمه «گومه‌شین» یک کلمه رایج در میان کُردزبانان ایران است. معنای ساده و دمِ‌دستی آن «تالاب آبی» است. این دو کلمه ظاهراً در دو زبان مختلف به شکلی قراردادی برای اشاره به یک چیز به کار می‌روند. اما به هیچ وجه معنای ذهنی یکسانی را برای مردمی که در این دو حوزه زبانی زندگی می‌کنند، تداعی نمی‌کنند. «تالاب آبی» در خاطره جمعی و زبانی فارسی‌زبانان هر معنایی داشته باشد قطعأ شعری از جنس شعر «گومه‌شین» احمد بازگر، شاعر و پیشمرگه سابق کومه‌له را تداعی نمی‌کند. یا صدای ناصر رزازی که این شعر را خوانده و یا خودِ واقعه «گومه‌شین» را تداعی نمی‌کند.

شعر گومه‌شین روایت گفت و گوی یک پیشمرگه در سال‌های دهه ۶۰ در کردستان با رودخانه‌ای است که یکی از رفقای همراهش را در خود فرو برده و دیگر هیچوقت آن را پس نداده. شاعر در این شعر با گفت وگویی تند با رودخانه، به او یادآور می‌شود که چه کسی را غرق کرده و به او توصیه می‌کند تا این حد پرخاشگر و خشن نباشد. سرِ آخر به او تذکر می‌دهد که پس از آن که بساطِ ظالمان را برچیده شد، سراغِ رودخانه هم می‌روند و رامش می‌کنند تا دیگر چنین انسان‌هایی را در خود غرق نکند.

◄بشنوید: گومه‌شین، با صدای ناصر رزازی

البته این یک توصیف ساده و ابتدایی از یک شعرِ درخشان است و این شعر در زبانِ خودش، چیزهایی بیشتر از این برای گفتن دارد. این تنها برای نشان دادنِ نمونه‌ای از داستان و تاریخی است که در پسِ یک کلمه قرار دارد.

روندهای تاریخی کردستان و معنی کلمات

 پس از آن که احمد بازگر این شعر را سرود و بلافاصله با صدای ناصر رزازی منتشر شد، کلمه «گومه‌شین» با همین بارِ معنایی در کردستان بر سرِ زبان‌ها افتاد و تاکنون هم در خاطره جمعی مردم ماندگار است. «گومه‌شین» در ظاهر تنها یک نقطه عمیقِ رودخانه را بازنمایی می‌کند، اما این کلمه دستِ‌کم پس از محبوبیت عمومی سوگنامه «گومه‌شین» دیگر تنها اشاره به یک موقعیت طبیعی جغرافیایی نیست. بلکه حامل معنی و پیامی است که تنها برای اهالی آن زبان و کسانی که تاریخِ مبارزه پشت این شعر را می‌دانند و لمس کرده‌اند، آشنا و قابل درک است. اگرچه ممکن است ترجمه همین کلمه در زبانی دیگر و یا هر کلمه‌ای دیگر هم برای اهالی آن حوزه فرهنگی معناهایی را در نظر آورد که برای یک کُردزبان آشنا و ملموس نباشد. این یک ویژگی مختص به این یا آن زبان نیست. اما ممنوع بودن و انکارِ زبان‌های مورد تبعیض و نمادهای فرهنگی و هویت‌بخشِ آنها در ایران باعث شده که چنین کلمات و واژگانی وجهه‌ای خاص به خود بگیرند.

از آن‌جایی که داستان‌های پشتِ این‌گونه کلمات در دستگاه‌های قدرت انکار می‌شوند، گویی تلاشی در جریان است تا خودِ کلمه را هم از یاد ببرد. در حالی که اتفاقأ این تاریخ و داستان‌های پسِ این کلمات هستند که سعی می‌کنند خود را از مجرای این کلمه‌ها به نسل‌های بعدی حوزه زبانی منتقل کنند.

زبان و هویت

 برای پی بردن به این داستان‌ها ضروری نیست که نزاع‌های دانش‌پژوهان زبان‌شناسی را زیر و رو کنیم. یعنی مثلأ این بحث دامنه‌دار را پیش بکشیم که آیا میان نامِ (آوایی) چیزها و خودِ آن‌ها تناظری حقیقی وجود دارد یا نه. آیا کلمات و واژه‌ها نوعی ارجاع اصلی به چیزهای مورد اشاره هستند یا خصلتی قراردادی دارند؟

مسئله این است: نام‌هایی که در هر محدوده فرهنگی و هویتی برای چیزها و مکان‌ها و رویدادها انتخاب شده‌اند و به کار می‌روند، ریشه در تاریخ اجتماعی و فرهنگی آن محدوده دارند. یعنی صرف کاربرد چنین واژه‌هایی نوعی حس تعلق می‌آفریند و کارکردی هویت‌بخش دارد. به همین دلیل، تغییر و دست‌کاری عامدانه و برنامه‌ریزی‌شده در این نام‌گذاری‌ها هم کارکرد خاص خود را دارد. این کارکرد همانا «هویت‌زدایی» و انکارِ تاریخ زبانی یک موجودیتِ فرهنگی است.

کردستان در ایران از جمله جاهایی است که این فرایند در آن از زمان همه‌گستر شدن دستگاه دیوان‌سالاری دولتی پهلوی‌ها تاکنون در آن جریان دارد، فرایندی که در دوران جمهوری اسلامی البته با سرعتی و وسعتی بیشتر در حال انجام است.

در ادامه با نگاهی به چندتن از موارد دستکاری و تغییر نام مکان‌ها، تضادِ کلماتِ تحمیلی و رسمی وضع‌شده را با بارِ معنایی کلمه‌های زبانِ اصلی (کُردی) نشان می‌دهیم. به این منظور بهتر است به مکان‌ها و نام‌هایی مراجعه کنیم که بدون دخالت‌های فرهنگی و سیاسی به صورت درون‌زا در جامعه محلی و توسطِ خودِ مردم نام‌گذاری شده‌اند.

ڕوه‌و وه‌رێ

ڕوه‌و وه‌رێ، نام یکی از پنج محله‌ای است که در مجموع شهر هورامان را تشکیل داده‌اند.

نمایی از هورامان؛ روه‌و وه‌ری محله پایین دستی این شهر است.
نمایی از هورامان؛ روه‌و وه‌ری محله پایین دستی این شهر است.

این محله در سمت پایینی هورامان و در روبه‌روی کوه مقابل این شهر قرار گرفته. اهالی منطقه می‌دانند که این نام‌گذاری به موقعیت این محله در مقایسه با سایر محله‌ها اشاره دارد و در زبانِ اصلی به معنی «سمتِ جلو» یا «رو به جلو» و یا «سمتِ پایین‌دست» است. یعنی محله‌ای از محله‌های هورامان که در مقیاس سایر محله‌ها رو به جلو و پایین است.

تابلوی خانه بهداشت «روه‌و وه‌ری»
تابلوی خانه بهداشت «روه‌و وه‌ری»

«رو» یا «روه‌و» به معنی «سمت و جهت» است و «وه‌ر» یا «وه‌ری» هم به معنی «جلو یا پایین» است. اما همین محله در نام‌گذاری رسمی و دستگاه دیوانی دولتی به «روبری» تعبیر شده است. نامی که هیچ تناسبی با نامِ اصلی محله ندارد.

هه‌وه‌توو

هه وه توو نامِ دشتی زیبا در شهر زرینه در همسایگی دیواندره و سقز است. اجماعی درباره معنی این نام وجود ندارد. به ویژه بخشِ اول آن یعنی «هه وه». اما بسیاری از اهالی منطقه معتقدند که بخش دوم آن یعنی «توو» همان توت است.

نام این منطقه در نام‌گذاری رسمی و تابلوها و رسانه‌های دولتی با نام «اوباتو» آمده است. ناسازگاری میان این دو نام هم کاملأ مشخص است. اوباتو نه تنها معنای اصلی کلمه را نمی‌رساند بلکه در خودِ زبان فارسی هم هیچ معنایی ندارد.

نمونه شهری مسئله

این‌ها تنها نمونه‌ای از تغییر ماهیت نام‌هایی است که ظاهراً اصراری برای به فراموشی سپردن کامل نام اصلی آن‌ها در کار نبوده است.

نام‌های دیگری هستند که به طور کلی در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی دولتی حذف و انکار شده‌اند. خیابان‌ها و بلوارها و میدان‌هایی که نام‌گذاری‌هایی مردمی داشته‌اند اما نامی که روی تابلوی آن‌ها مشاهده می‌شود نام دیگری است. همین نام‌گذاری‌ها هم بارها باعث سردرگمی مسافرانی شده که با دو نامِ متفاوت در شهرهای کردستان روبه‌رو می‌شوند. نمونه‌های از این دست هم بسیارند. برای مثال میدان «هه‌ڵو» در سقز چنین وضعیتی دارد. نامِ این میدان به تاریخ تأسیس اولیه آن قبل از انقلاب بازمی‌گردد. یعنی زمانی که پیکره یک عقاب بزرگ در این میدان نصب شده و در میان مردم با همان عنوان جا افتاده است.

تصویر نصب مجسمه عقاب در میدان هه‌لو سقز
تصویر نصب مجسمه عقاب در میدان هه‌لو سقز

میدان عقاب یا همان هه‌لو. «هه‌ڵو» در میان کردزبانان به عنوان نماد آزادگی، غرور، بزرگ‌مَنِشی و آزاد زیستن شناخته شده است. این حیوان حتی در شعرهای کُردی هم مورد ستایش قرار گرفته است. به ویژه در بیت آخرِ مشهور این شعر از عبدالرحمان شرفکندی ملقب به «هه‌ژار»: «لای هه‌لوی به‌رزه فری به‌رزه مژی / چون بژی شه‌رته نه وه‌ک چه‌نده بژی». به این معنی که «نزدِ عقابِ بلندپرواز و والا نفس / چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن». پس از محبوبیت یافتن این شعر هم نام «هه‌لو» با آن تداعی می‌شود و فضایی معنایی را به وجود می‌آورد که تنها برای مردمی که هم شعر «پیره‌هه‌لو» هه‌ژار را می‌فهمند و هم تاریخِ میدان را به یاد دارند قابل درک است.

میدان جدید هه‌لو در سقز
میدان جدید هه‌لو در سقز

این در حالی است که نامِ رسمی میدان به میدانِ «جمهوری» تغییر داده شده است. نامی که هنوز هم نتوانسته خود را حتی بر نسلِ جدید هم تحمیل کند. تقریبأ هیچ‌کس برای اشاره به این میدان کلمه «میدان جمهوری» را به کار نمی‌برد. نام «هه‌لو» آنقدر برایشان جذاب و گیرا هست که تغییر یک تابو نتواند آن را پاک کند.

خشونت معرفتی

عملِ تغییر نام فضاهای روستایی و شهری در کردستان مصداقِ دقیق «خشونت معرفتی» است. یعنی تلاش برای غالب کردنِ جهان‌بینی و سوگیری ایدئولوژیکِ طبقه حاکم بر زندگی روزمره مردم و معناهای ذهنی آن‌ها، تلاش برای پاک کردن تاریخ و هویتی که با همین نام‌ها کماکان حفظ شده است.

تغییر نام‌ها در بسیاری از موارد طوری بوده که تقابل نظام معنایی مردم و حاکمیت را هر چه بیشتر نشان می‌دهد.  به عنوان مثال میدان باوه‌‌رشیدِ مریوان که به میدان «امام حسین» تغییر داده شده چنین داستانی دارد. در همین شهر میدان تازه‌تأسیسی که میدان «پیشمرگه‌های مسلمان» نامگذاری شده در میان مردم با نام میدان «پیشمرگه» شناخته شده. بخشِ دومِ این نام که همان «مسمان» است حذف شده. این حذف از آن جهت اهمیت دارد که جمهوری اسلامی نیروهای بومی خود در کردستان را برای مقابله با نیروهای پیشمرگه احزاب کُرد، عامدانه «پیشمرگان کُردِ مسلمان» نامید تا هم از عنوان جذابِ پیشمرگه سوء استفاده کند و هم اسلام‌گرایان در کردستان را جذب خود کند. یا مثلاً بر تمامی خیابان‌های مرکزی و اصلی شهرهای کردستان نام‌هایی از جمله «پاسداران»، «جمهوری اسلامی» گذاشته شده است که نام‌هایی تحمیلی‌اند. این خشونت معرفتی تلاشی سازماندهی‌شده و گسترده است برای هویت‌زدایی و از ریشه‌کن کردن نظامِ معنایی مردمی.