هر روز نام تعداد بییشتری از زندانیان سیاسی انتشار مییابد که نیاز به معالجه در محیطی با امکانهای مناسب دارند. آنان را از حق معالجه محروم میکنند. بیماری تبدیل به یک عامل فشار بر زندانی و تشدید آزار او میشود.
◘ آتنا دائمی ماه هاست که با بیحس شدن گاه و بیگاه بخشهایی از بدنش مواجه است و نه تنها هرگز به او مرخصی درمانی داده نشده بلکه بارها و بارها از اعزام او به بیمارستان جهت انجام آزمایشهای تشخیصی جلوگیری شده است.
◘ بهنام محجوبی، از دراویش گنابادی محبوس در زندان اوین که با از کار افتادگی دست چپ و تشنجهای مداوم مواجه شده است، طی ماههای گذشته بهجای اعزام به بیمارستان و طی شدن روند درمانی، به اجبار به بیمارستان روانی امینآباد فرستاده شده است تا تحت شکنجهی مضاعف قرار گیرد؛ اعزام اجباری به بیمارستان روانی اخیرا بارها برای زندانیان سیاسی مختلف ازجمله سکینه پروانه و هنگامه شهیدی و درجهت اعمال فشار بیشتر بر این زندانیان مورد استفاده قرار گرفته است.
◘ سمانه نوروزمرادی نیز که به بیماری لوپوس مفصلی و سرطان پستان مبتلاست ماهها بدون طی شدن هیچ روند درمانی و اعزام به بیمارستان در زندان اوین ماند تا دست آخر به زندان لاکان رشت تبعید شد.
◘ سعید اقبالی زندانی سیاسی محبوس در بند ۸ زندان اوین مدتهاست مشکل شنیداری پیدا کرده و یکی از گوشهایش تا هشتاد درصد شنواییاش را از دست داده است، اما در تمام این مدت حتی یک بار به بیمارستان اعزام نشده تا مورد درمان قرار گیرد.
◘ کیوان صمیمی فعال ملی مذهبی زندانی در زندان اوین، به دلیل کهولت سن و بیماری، تایید پزشکی قانونی مبنی بر عدم تحمل کیفر حبس را داراست اما با این وجود و به صورت غیرقانونی او را محبوس نگه داشتهاند.
◘ خسرو صادقی بروجنی که به دیسک کمر مبتلاست بدون هیچ رسیدگی پزشکی و اقدامات درمانی با درد در زندان اوین سر میکند.
◘ شهلا جهانبین نیازمند عمل جراحی کتف است اما هیچ اقدامی برای اعزام او به بیمارستان و انجام عمل جراحی صورت نمیگیرد.
◘ حدیثه صبوری به بیماریهای میگرن، واریس و بیماری زنان مبتلاست و بارها با درخواست اعزام وی به بیمارستان مخالفت شده است و بدون هیچ رسیدگی پزشکی در بند زنان اوین محبوس مانده است.
◘ راحله احمدی دیگر زندانی بند زنان اوین که باید عمل جراحی فوری روی کمرش انجام شود بدون هیچ رسیدگی پزشکی رها شده است.
◘ در آخرین مورد، علی نوری که با کلیه درد شدید، تب و لرز، تهوع مداوم و ضربان قلب بالا مواجه شده، سابقهی پیلونفریت دارد و در آزمایش اولیه عفونت در خونش تشخیص داده شده، بهجای اعزام به بیمارستان و انجام آزمایشهای تشخیصی، در یکی از اتاقهای بهداری زندان اوین بی هیچ نوع رسیدگی حبس شد.
نهاد زندان در جمهوری اسلامی ید طولایی در سلب سلامت و حتی جان زندانیان سیاسی از طریق عدم رسیدگی پزشکی، بیتوجهی درمانی و بیتفاوتی نسبت به جان زندانی دارد. این شیوه برخورد با جان و سلامت زندانی که بارها و بارها منجر به کشته شدن خاموش زندانیها شده یا چنان سلامتی آنها را سلب کرده که برای همهی عمر دچار مشکلات عمده برای زیست روزمره باشند، بدل به روال کار زندانها در ایران در کنار سایر مکانیزمهای سرکوب شده است. نگاهی گذرا به وضعیت کنونی زندانیان سیاسی در زندان اوین به خوبی نشان میدهد چگونه «درمان» بدل به ابزار شکنجه سیستماتیک در زندانهای جمهوری اسلامی شده است.
اطلاعرسانی در این زمینه از وظابف مبرم مبارزه در دفاع از زندانیان سیاسی است.
حق درمان؛ ابزار شکنجه در دست زندانبان
رییس بهداری اوین در پاسخ به وضعیت علی نوری گفته است که بهخاطر شرایط روانی به چنین وضعی دچار شده و خودش درست میشود. این رویکرد غالب پزشکان زندان اوین در مواجهه با زندانیان بیمار است؛ اغلب آنها تا جایی که بتوانند بیماری زندانی را به نام تمارض انکار میکنند و اگر قابل انکار نباشد آن را به شرایط روانی ربط میدهند. به همین دلیل است که بیشتر اوقات زندانیان بیمار اوین بهجای اعزام به بیمارستان جهت رسیدگی پزشکی به بیمارستان روانی منتقل میشوند و در آنجا متحمل فشار و آزار روانی مضاعفی میگردند.
بهداری اوین، اغلب اوقات حتی داروهای اولیهی مسکن را ندارد و ابزارهای اولیه پزشکی در این بهداری اغلب سالم نیستند؛ برخلاف نص صریح مادهی ۱۰۳ آییننامه اجرایی سازمان زندانها داروهای زندانیان بیمار از جانب زندان برای آنها تامین نمیشود و این زندانیان مجبورند خود از بیرون زندان به تهیهی داروی خود مبادرت کنند؛ با این وجود در تحویل دارو به زندانی، اغلب کارشکنی از سمت مسولین زندان صورت میگیرد.
همچنین برخلاف نص صریح همین مادهی قانونی از اعزام زندانیان به مراکز پزشکی جلوگیری میشود. طبق گزارش نزدیکان علی نوری، پزشک زندان درمقابل درخواست وی برای اعزام به بیمارستان گفته است: « من رأفت اسلامی سرم نمیشود».
پزشکان این زندان عمدتا درمان بیمار را نه یک حق بلکه نوعی امتیاز و رأفت میدانند که غالبا هم از اعطای آن خودداری میکنند. این شرایط، نه نوعی رفتار و بیرحمی فردی که رویکرد غالب سیستم قضایی برای رسیدگی پزشکی است؛ سال گذشته شاهمحمدی بازپرس شعبهی ۷ خطاب به یکی از زندانیان که در اعتصاب غذا بود گفت «فقط وقتی مُردی میگذارم خاکت کنند».
عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بدل به ابزار شکنجهی سیستماتیک زندانیان، بویژه زندانیان سیاسی شده است. امری که سالهاست جان و سلامت زندانیان را در خطر نابودی قرار داده است؛ از مصادیق عینی این شکنجه، از دست رفتن کلیهی حسین رونقی، مرگ شاهرخ زمانی، پیشروی سرطان در بدن آرش صادقی و موارد بسیار دیگری است که در سکوت خبری عواقب شکنجهی عدم رسیدگی پزشکی در زندان را تحمل کردهاند.