در طول دههی هفتاد شمسی، کسانی که از طریق جاده وارد شهرهای بزرگ ایران میشدند با سازههای بتنی یزرگ استوانهای شکلی در کنار جادهها مواجه میشدند و تابلوهای دهنپرکنی همچون «انبار غله ۱۰۰۰۰ تنی مکانیزه». این پروژهها و نمونههای بزرگتر آنها در بسیاری از موارد به عابر القا میکرد که کشور در حال توسعه است و ابهت آن دیوارهای بلند بتنی نشان از فعالیت «جهادی» مسئولان دارد. چندسالی است که مسئولان اجرائی جمهوری اسلامی، بهخصوص حسن روحانی و رضا اردکانیان (وزیر نیرو از سال ۱۳۹۶ تاکنون)، صحبت از «اَبَر پروژه» های عمرانی مربوط به انتقال آب شور خلیج فارس به مناطق خشک ایران مرکزی و جنوبی میکنند و از مزایای اقتصادی و رونقبخشیهای کشاورزی آن سخن میگویند. من در این یادداشت سعی میکنم نشان دهم که این «ابر پروژه» ها، به لحاظ کارکرد، از جنس همان سیلوهای بتنی میانه دههی هفتاد هستند.
با افزایش جمعیت، گسترش شهرنشینی، و افزایش تقاضا (سرانه) موادغذایی و خدمات در دهههای اخیر، نیاز به تامین آب شیرین و انرژی نیز متعاقباً افزایش چشمگیری داشته است. به همین نسبت، سطح زیر کشت، شبکههای آبرسانی و نیاز آبی صنعتی نیز در کشورهای مختلف گستردهتر شده و راهکارهای مهندسی بلندپروازانهای برای تامین منابع بهکار گرفته میشود.
اما در سالهای اخیر، خصوصا در دو دههی گذشته، عواقب بهرهبرداری غیرپایدار از منابع طبیعی زنگ خطر را به صدا درآورده است و سرمایهگذاریها بهتدریج به سمت توسعه پایدار منحرف شدهاند. در این میان به نظر میرسد نگاه سیاست گذاران جمهوری اسلامی بیشتر متوجه رفع کمبودهای کوتاهمدت به هر قیمتی است، حتی اگر این سیاستها به وضوح کمکی به بهبود میانمدت شاخصهای توسعه نکنند و حتی تشدید کننده بحرانهای زیستمحیطی نیز باشند.
پروژهی انتقال آب خلیج فارس به فلات مرکزی ایران، بر طبق گفتههای مسئولان و توضیحات موجود در سایت رسمی پروژه، به منظور «تامین آب صنایع جنوب شرق کشور» و طراحی و در حال ساخت است و به تازگی فاز اول آن از خلیجفارس به گلگهر به بهرهبرداری رسیدهاست. این پروژه دو بخش عمده دارد. یکم: ساخت آبگیرها و تاسیسات شوریزدایی از آب در استان هرمزگان، و دوم: احداث خطوط انتقال آب، ایستگاههای پمپاز، تصفیهخانههای ثانویه در محل مصرف و شبکههای فرعی توزیع آب. من در اینجا ابتدا به اهداف معرفی شده توسط سیاستگذاران برای این پروژه میپردازم و سپس سعی میکنم به اثرات زیست محیطی که عموماً مرتبط با تاسیسات شوریزدایی و دفع پسماند آنهاست اشاره کنم.
در استان کرمان (که صنایع فولادی گلگهر و مس سرچشمه) در آن واقع شدهاند، میزان کل مصرف آب صنعتی کمتر از دو درصد از کل آب شیرین بهرهبرداری شده است[1]. از ۹۸ درصد باقیمانده چیزی نزدیک به ۹۶ درصد صرف آبیاری مزارع کشاورزی و باغات میشود[2]. بخش قابل توجهی از آب مصروف برای کشاورزی در مسیر انتقال و یا به دلیل آهنگ تبخیر بالا پس از آبیاری به شیوههای سنتی از دست میرود. دور از ذهن نیست که با اندکی بهبود روشهای آبیاری و یا کاهش سطح زیرکشت، امکان تامین آب صنایع استان کرمان فراهم بیاید.
تمام این اعداد و ارقام وقتی معنی روشنتری پیدا میکنند وقتی بدانیم راندمان مصرف آب کشاورزی در کل ایران چیزی نزدیک به ۴۵ درصد است[3]. باید به تمام اینها اضافه کرد که در غیاب برنامهریزی کشاورزی بهینه، منطبق با بازار آزاد جهانی، و سلطه تصمیمگیری بر اساس «استقلال و خودکفایی»، بخش عمده آب مصرفی در بخش کشاورزی برای کاشت محصولات پایه، چون گندم، جو و برنج، میشود، که هزینه تمام شده آنها در بعضی موارد تا دو برابر قیمت تحویل در خلیج فارس با نرخ دلار دولتی است[4].
در بسیاری از مناطق ایران، اثرات منفی زیست محیطی یک واحد سطح کشاورزی به شکل قابل توجهی گستردهتر از میزان تخریب در نقاط دیگر جهان است (عمدتاً به علت بهرهبرداری ناپایدار از منابع آب زیرزمینی و مصرف بسیار زیاد سموم آفات گیاهی).
حال نگاهی بیاندازیم به پروژه احداث تاسیسات نمکزدایی در بندرعباس:
آنچه میتوان از میان اظهارات گهگاه متناقض مسئولین مختلف در مراسم متعدد افتتاح فهمید این است که هزینه شوریزدایی و انتقال آب به مصرفکنندگان در حدود دو یورو برای هر مترمکعب است[5]. شاید این عدد برای خواننده چندان گویا نباشد. برای روشنتر شدن باید دانست که قیمت تمامشده یک مترمکعب آب شوریزدایی شده دریای مدیترانه در خروجی تاسیسات اشکلون در اسرائیل نزدیک به ۴۵ سنت یوروست[6]. قیمت آب شهری در شهر تهران (که بهدلیل پیچیدگی شبکه آبرسانی شهرهای متراکم و مراحل متعدد تصفیه پیش از مصرف، بسیار گرانتر از آب صنعتی است) در تیرماه سال ۱۳۹۹ سال ۲۵۰۰ تومان (یا ۱۱ سنت یورو) بوده است[7].
در حاشیه خلیج فارس تقریباً تمام آب شیرین کشورهای کویت، قطر، امارات متحده عربی و بحرین، و بخش بزرگی از آب مناطق شمالی و شرقی عربستان از شوریزدایی آب خلیج فارس تهیه میشود. عیسی کلانتری (رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از سال ۱۳۹۶ تاکنون) در اظهارنظر عجیبی میزان برداشت آب شیرین کشورهای عربی خلیج فارس از خلیج را ۳۰ میلیارد مترمکعب در سال اعلام کرده و در مقابل گفته است: «… در حالی که با عملیاتی شدن این طرحها [طرح انتقال آب خلیج فارس به فلات مرکزی ایران] کل برداشت ما در کشور به ۸۰۰ میلیون مترمکعب [درسال] نخواهد رسید»[8].
عدد واقعی چیزی کمتر از چهار میلیارد مترمکعب در سال برای تمام این کشورهاست[9]. همچنین باید دانست که در کشورهای عربی نامبرده، تنها راه برای تامین آب شیرین، شوریزدایی از آب دریاست (به جز میزان کمی آب شیرین سطحی در جنوب غربی عربستان سعودی که حدود ده درصد آب شیرین کشور را تامین میکند). علاوه بر این، این آبهای شوریزداییشده تقریباً هرگز برای اهدافی غیر از شرب و بهداشت استفاده نمیشود.
از همه مهمتر، با توجه به گستردگی مرز آبی ایران در خلیج فارس، و گردش کند و محدود آب خلیج فارس و اقیانوس هند، شورتر شدن آب خلیج فارس از طریق رهاسازی پسماند آبشیرینکن بندرعباس، موجب آسیب دیدن گستردهتر اکوسیستم دریایی این منطقه خواهد شد که بیشتر از همه به ضرر ایران است.
پروژههای بزرگ انتقال آب و شوری زدایی دهههاست که در نقاط مختلف دنیا اجرا شده و میشوند. از رونق شهر لس آنجلس با انتقال آب از فاصله ۶۷۰ کیلومتری، تا پروژههای متعدد انتقال آب در مصر، هند و چین. این پروژهها در ذات خود لزوماً مخرب نیستند. اما استفاده از چنین راهکارهای مهندسی باید آخرین گزینه ممکن برای سیاستگذاران منابع آب هر سرزمینی باشند.
اغلب این پروژهها آثار جبران ناپذیر محیطزیستی را به همراه داشتهاند و پروژههای آتی اینچنین، در کشورهای توسعهیافته، صرفاً در مناطقی با تنش آبی بسیار بالا و عمدتاً به منظور کمک به بهبود وضعیت محیطزیست (به عنوان مثال به منظور احیای تالابهای از بینرفته و یا استفاده در تغذیه سفرههای زیرزمینی) در دستور کار قرار دارند.
اصرار به اجرای چنین «ابر پروژه» هایی با تاکید شیداگونه بر «عظمت»، «باورنکردنی بودن»، «متحول کننده» بودن آن ها[10] یادآور شعارهای مسئولان اجرایی در مراسم بریدن روبان و کلنگزنی سازههای بلند بتنی سربرآورده از میان تل خاک در گوشهگوشه ایران در سه دهه پیش است. از سوی دیگر اما، ناسازگاری با اهداف کلی توسعه پایدار، احتمال بالای ناکارایی در میانمدت، هزینهی مالی بسیار زیاد و زیانهای روشن محیطزیستی به گمان من در آینده نه چندان دور ایران را دچار بحرانهای جدی در اقتصاد، تامین و توزیع منابع آب، تولید محصولات کشاورزی پایه، و مهمتر از همه محیطزیست طبیعی خواهد کرد.
یادداشتها:
[1] به نقل از رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان کرمان
[2] به نقل از مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان کرمان
[3] به نقل از معاون آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی
[4] قیمت هر تن گندم در نقاط مختلف دنیا تقریبا در حدود ۲۰۰ دلار است که چیزی در حدود ۵۰ دلار هزینه حمل و انبارداری به آن اضافه می شود. قیمت دلار دولتی ۴۲۰۰ تومان و قیمت خرید تضمینی گندم در سال ۱۳۹۹ دوهزار و پانصد تومان بوده است.
[5] به نقل از رضا اردکانیان، وزیر نیرو، در مراسم افتتاح طرح انتقال آب خلیج فارس
[6] نیویورکتایمز
[7] به نقل از مدیر کل آب و فاضلاب استان تهران
[8] عیسی کلانتری، ایسنا
[9] ژورنال بینالمللی توسعه و علوم زیستمحیطی
[10] حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، در آیین افتتاح قطعه اول خط انتقال آب خلیج فارس، ایرنا
باز هم مقاله ای ناکارشناسانه ؟؟؟
گویا هدف زدن حکومت ایران به هر قیمتی است!! حتا به قیمت زدن ایران و منافع ایران!!!
نویسنده میگوید کشورهای حاشیه خلیج (عربستان قطر امارات کویت بحرین) در سال ۴ میلیارد متر مکعب آب خلیج فارس را شیرین میکنند.
حال ایران میخواهد در سال ۸۰۰ میلیون متر مکعب را شیرین کند یعنی کمتر از یکچهارم آن کشورها!!
جمعیت همهی آن کشورها روی هم به اندازهی جمعیت ایران نیست.
آن کشورها کار بدی نمیکنند اما ایران کار بدی میکند!!!
چقدر بیانصافی و یکطرفه خوانی و مخالفت با منافع ایران؟؟؟
دشمنی با ایران به هر قیمتی؟؟؟!! / 17 November 2020