آکادمی نوبل در استکهلم دو اقتصاددان آمریکایی به نام‌های پال میلگرام و رابرت ویلسون را برای برای بهبود نظریه مزایده و ایجاد چارچوب‌های بهتری برای استفاده از حراج به صورت مزایده به عنوان برندگان جایزه نوبل اقتصاد معرفی کرد. تخصص این دو اقتصاددان طرح قالبی برای مزایده‌های پیچیده است که در آن چندین و چند شاخص در انتخاب‌های خریداران برای پیشنهاد قیمت مؤثر است. طراحی آنها تنها به نفع فروشندگان نیست، بلکه به نفع برگزاری یک مزایده در ماتریسی از منافع مشترک برای خریداران و فروشندگان است.

عکس از آکادمی نوبل در استکهلم

روز دوشنبه ۱۲ اکتبر / ۲۱ مهر آکادمی نوبل اعلام کرد که دو دانشمند آمریکایی از دانشگاه استنفورد که قالب پیشنهادی‌شان برای نظریه مزایده اکنون در حراج‌های بزرگ برای فروش محصولات در صنعت مخابرات، برق، و حتی جواز‌های ماهیگیری به کار گرفته می‌شود، برنده جایزه نوبل اقتصاد هستند. جایزه‌ای که به نوبل اقتصاد معروف شده، جایزه بانک مرکزی سوئد در علوم اقتصادی به یاد آلفرد نوبل است که از سال ۱۹۶۸ توسط بنیاد نوبل با همان اصول جوایز نوبل اهدا می‌شود.

حراج مزایده و بهتر کردن آن

تصویر حراج مزایده – آن حراج کلاسیک که تابلوی نقاشی نفیسی را می‌گذارند و خریداران هرکدام قیمت را کمی بالاتر می‌برند تا تابلو به بالاترین قیمت به فروش رود – همان است، اما کاری که این دو اقتصاددان آمریکایی کرده‌اند عادلانه کردن و بهینه کردن مزایده در شرایطی پیچیده‌تر از فروش یک تابلوست، شرایطی مانند فروش پهنای باند رادیویی به رسانه‌های مختلف در مناطق مختلف. کاری که میلگرام و ویلسون در این شاخه از اقتصاد کاربردی کرده‌اند بهینه کردن مزایده با معرفی قوانین جدید و عادلانه کردن آن به نفع هم خریداران و هم فروشندگان است.

الوین‌ای روث که خود از برندگان جایزه نوبل اقتصاد و از شاگردان ویلسون است به نیویورک تایمز در مورد همکارانش می‌گوید:

«آنها فقط روش درک ما از حراج‌های مزایده را عمیقا تغییر نداده‌اند – آنها همچنین خود نحوه حراج مزایده را تغییر داده‌اند. این دو نفر از بزرگترین نظریه پردازان زنده دنیای اقتصاد هستند.»

پژوهش‌های میلگرام و ویلسون در ایجاد چارچوب بهتری برای برگزاری مزایده در سال ۱۹۹۴ توسط کمیسیون ارتباطات فدرال آمریکا برای فروش فرکانس‌ها و پهنای باند رادیویی به بخش خصوصی استفاده شد و از آن پس مدل بهینه مزایده‌های بزرگ دولتی برای واگذاری محصول و یا انتقال مجوز کار به بخش خصوصی شد.

کمیته نوبل با اشاره به اینکه قالب طراحی شده توسط این دو اقتصاددان اکنون برای فروش فرکانس‌های رادیویی، برق، مجوزهای ماهی‌گیری، سهمیه‌ها و جایگاه‌های فرود هواپیما در فرودگاه استفاده می‌شود، گفت:

«اکتشافات پال میلگرام و رابرت ویلسون به سود فروشندگان، خریداران و مالیات دهندگان در سراسر جهان بوده است.»

قالب پیشنهادی میلگرام و ویلسون از نظریه بازی‌ها استفاده می‌کند که ببیند که خریدار و فروشنده هرکدام با «داده» و اطلاعات – که مهمترین شاخص ریسک برای خریدار در بازار مزایده است – چه می‌کنند.

مهم ترین کمکی که ویلسون و میلگرام به نظریه حراج از طریق مزایده کردند ایجاد قالبی برای شرایط پیچیده مزایده است. شرایطی که در آن هم کالاهایی/محصولاتی هست که برای همه خریداران ارزش مشترک دارند (مانند پهنای باند و فرکانس‌های رادیویی) و هم کالاهایی که برای خریداران خاصی ارزش خاص دارند، مثلا یک فرکانس ویژه رادیویی و پهنای باند مخصوص آن.

مزایده‌ای نه فقط به نفع فروشندگان

در حراج مزایده، داده یا اطلاعات در مورد محصول مهم ترین شاخص ریسک برای خریدار است. محصول ممکن است که برای همه خریداران ارزش مشترک داشته باشد (مثلا چیزی مانند نفت یا شمش طلا) یا ممکن است که محصول برای خریدار ارزش شخصی/خصوصی داشته باشد (مانند یک تابلو از یک هنرمند خاص یا یک انگشتر طلا با طراحی ویژه).

موضوع اصلی در مزایده، داده در مورد محصول و قیمت رایج در بازار محصول است. فروشنده همه اطلاعات را به خریدار نمی‌دهد و خریدار باید سعی کند که با راهبردهایی محصول را قیمت‌گذاری مطلوب کند.

در حراج مزایده همه خریداران یا کسانی که آمده‌اند که قیمت پیشنهاد بدهند، ممکن است ندانند که ارزش «واقعی» محصول چیست. یا ممکن است که اطلاعات درستی نداشته باشند و دچار چیزی بشوند که در نظریه مزایده به آن «نفرین برنده» می‌گویند: یعنی زمانی که خریدار در مزایده ارزش را درست محاسبه نمی‌کند و گرفتار نفرین می‌شود و قیمت را بالاتر از ارزش بازار محصول پیشنهاد می‌دهد.

لحظه‌ای که ویلسون به خانه همکار, دوستش  میلگرام می‌رود که به او خبر بدهد که جایزه نوبل را گرفته‌اند. میلگرام تلفنش خاموش بوده و کمیته نوبل نمی‌توانست با او تماس برقرار کند و از این رو ویلسون پای پیاده خبر را به او می‌رساند:

 

قبل از کارهای نظری ویلسون در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تحقیقات در مورد نظریه مزایده بیشتر بر ارزیابی خصوصی یا ذهنی هر شخص از ارزش کالا یا محصول، متمرکز بود. اما زیربنای بسیاری از مزایده‌ها یک ارزش مشترک است – قیمت بازار – که پیشنهاددهندگان در ایجاد آن سهیم هستند اما باید آن را به طور مستقل تخمین بزنند. ویلسون از نظریه بازی‌ها برای ایجاد بهترین استراتژی مناقصه در مزایده کالاها با ارزش مشترک استفاده کرد و نشان داد که چگونه مردم می‌توانند از «نفرین برنده» جلوگیری کنند.

ویلسون با استفاده از نظریه بازی‌ها نشان داد که هراس خریداران از «نفرین برنده» و قیمت گذاری نادرست موجب می‌شود که قیمت را پایین‌تر از ارزش محصول/کالا بگذارند.

ویلسون اولین کسی بود که چارچوبی را برای حراج اقلام با ارزش مشترک ایجاد کرد. میلگرام که دانشجوی ویلسون بود، نظریه‌های استادش را تکمیل کرد و نشان داد که هم ارزش‌های خصوصی کالا/محصول و هم ارزش‌های مشترک بر نتایج مزایده تاثیر می‌گذارد.

این دو دانشمند اقتصاد کار خود را نظری و در چارچوب نظریه مزایده آغاز کردند اما بعد الگو‌های واقع‌بینانه‌تری اعمال کردند و از این رو توانستند قالب‌های حراج کاملا جدیدی را برای مزایده‌های پیچیده ابداع کنند.

در دهه ۱۹۹۰، کمیسیون ارتباطات فدرال ایالات متحده برای تخصیص حجم باند و فرکانس رادیویی به شرکت‌های مخابراتی و رسانه‌ای به شکلی بی‌نظم و منطقه‌ای و با استفاده از حراج‌های مدل قرعه‌کشی استفاده می‌کرد. کمیسیون ارتباطات در سال ۱۹۹۴ مدل ابداعی میلگرام و ویلسون را برای طراحی یک مزایده پیچیده چند منطقه‌ای برای تخصیص پهنای باند برگزید و نتیجه برگزاری حراجی با شفافیت نسبی بالای داده به نفع خریداران و به نفع فروشنده بود.

این قالب از آن زمان توسط کشورهای دیگر – از جمله انگلستان، هند و کانادا – برای بهبود تخصیص کالا یا محصول در مزایده‌های پیچیده دولتی استفاده شده است.

اما طراحی پیشنهادی این دو اقتصاددان فقط برای حراج‌های مزایده کاربرد ندارد. در یک کنفرانس خبری در استنفورد پس از اینکه نتیجه جایزه نوبل اقتصاد مشخص شد، میلگرام به چالش تخصیص دستگاه تنفسی در اوایل بحران همه‌گیری کرونا در آمریکا اشاره کرد. او گفت در این شرایط ایالات متحده دچار یک بی‌نظمی شد و ایالت‌ها در رقابت باهم برای گرفتن دستگاه‌های تفنسی، علیه یکدیگر فعالت می‌کردند. او در ادامه گفت این نشان می‌دهد که طراحی و برنامه‌ریزی برای چنین بازاری مهم است. چارچوب پیشنهادی این دو دانشمند برای مزایده در بازار تخصص کالای ارزشمندی مانند دستگاه تنفسی هم می‌تواند کاربرد داشته باشد و به توزیع با شفافیت بیشتر این کالا در مناطق جغرافیای مختلف بیانجامد.

ویلسون در سال ۱۹۳۷ در ژنو به دنیا آمده و دکتری اقتصاد خود را دانشگاه هاروارد دریافت کرد و اکنون استاد دانشگاه استنفورد است. میلگرام در سال ۱۹۴۸ در دیترویت به دنیا آمده و در دوران دکتری در دانشگاه استنفورد دانشجو و شاگرد ویلسون بوده است. او هم اکنون استاد دانشگاه استنفورد و همسایه ویلسون است. میلگرام به نویورک تایمز گفته است که خبر دریافت جایزه نوبل را این گونه دریافت کرد که ویلسون پیاده به در خانه او آمد و در را زد و گفت که نوبل را گرفتیم.