در این گزارش زندگی یک زوج جوان شهری را در نظر میگیریم و بررسی میکنیم کمبود و گرانی چه بر سر آنان میآورد.
گرانی خارج از تصورِ لوازم اساسی زندگی در ایران این روزها، مردم را دچار شوک کرده است، شوکی بسیار عمیقتر و مضطربکنندهتر از هر زمان دیگر − هر چند گرانی، تورم و افزایش قیمتها همیشه جزوی از ساختار اقتصادی ایران بعد از انقلاب بوده است.
اتفاقی که در این زمینه در دو سال گذشته و به ویژه در ماههای اخیر افتاده، با الگوی افزایش قیمتها در گذشته تفاوت آشکاری دارد. هم الگوی زمانی افزایش قیمتها تغییر کرده و با فاصلهای بسیار کمتر روی میدهد، هم تغییرات مربوط به قیمتها تغییر کرده و شکل جهشواری یافته است. قبل از این، انتظار بر این بود که افزایش قیمتها در حدی متناسب با افزایش درآمدها و در یک دورهی چندین ساله و یا دستکم، سالانه اتفاق بیفتد. اما اکنون تغییر قیمتها با پرشتابتر و تقریباً ماهیانه و حتی در برخی اقلام، هفته به هفته روی میدهد و فاصلهای بسیار با سطح درآمدها دارد.
در این گزارش به منظور بررسی تأثیر این پدیده بر زندگی مردم ایران، به طور نمونه، زندگی یک زوج جوانِ شهری طبقهی متوسط پایین را که در آستانه تشکیل زندگی مشترک هستند، در ارتباط با قیمت لوازم خانگی (که مبنای مادی زندگی آنها را تشکیل میدهند)، مرور میکنیم.
ابتدا از دریچهی درد دلها و گفتههای چند زوج جوان وارد عرصه گزارش میشویم، نامزدهایی که میبایست لوازم مورد نیازشان را برای زندگی مشترک خریداری کنند و به همین دلیل، به طور مستقیم درگیر موضوع مورد بحث ما هستند.
دردهای مشترک
− «باور کنید همین دیروز رفتیم وسایل بخریم، آنقدر گرون بود اصلأ نتونستیم هیچی بخریم. همینجوری دست خالی برگشتیم». (خانم ۲۵ ساله).
− «ما یک ماه پیش رفتیم دو تا فرش ۶ متری ۷۰۰ شانه خریدیم ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان. الان رفتیم دوتا دیگه از همون رنگ بخریم میگه ۶ میلیون» (خانم ۲۷ ساله).
− «به خدا من نمیدونم این وضعیت قراره تا کجا پیش بره. هر چی تلاش میکنیم اصلاً نمیرسیم. نمیشه هیچی خرید. ۱۰۰ تومان وام ازدواج میدن ولی واقعاً وسایل خونهرو با ۲۰۰ میلیون هم نمیشه جمع کرد». (آقا: ۲۵ ساله).
الگوی زمانی افزایش قیمتهای لوازم خانگی، طوری تغییر کرده و با سرعت بیشتری روی میدهد که میتوان گفت، افرادی که حدود دو ماه پیش ازدواج کردهاند و و سایل مورد نیازشان را خریدهاند، بسیار جلوتر از افرادی هستند که این روزها میخواهند خرید کنند. در طی دو ماه گذشته اگر قیمت کل لوازم مورد نیاز یک خانه را در نظر بگیریم، حداقل ۱۵ تا ۲۰ میلیون تومان به آن افزوده شده است. یعنی زوجی که میخواهند در این ماه خرید کنند، باید حدود ۲۰ میلیون تومان بیشتر هزینه کنند تا بتوانند همان وسایلی را که دو ماه پیش نخریدند، اکنون تهیه کنند. در این زمینه کافی است نگاهی به قیمت این وسایل در چند ماه گذشته بیاندازیم.
جهش قیمتها
در نمونهی همان گفتههای خانم ۲۷ ساله، قیمت فرش را میتوان مشاهده کرد.
− هر فرش ششمتری ۷۰۰ شانه با تراکم ۲۰۰۰ در نیمهی اول ماه مرداد ۹۹، در یک فروشگاه، دو میلیون و صد هزار تومان بوده است. اما اکنون پس از یک ماه، در همان فروشگاه، همان فرش با قیمت ۳ میلیون تومان به فروش میرسد.
− قیمت یک تلویزیون ۵۰ اینچ الجی، در ماه گذشته ۹ میلیون تومان بوده است و در اوایل شهریور، به بیش از ۱۲ میلیون تومان رسیده است.
− قیمت یک ماشین لباسشویی متوسط تولید داخل، با ظرفیت ۷ کیلوگرم، در اوایل مرداد نزدیک به ۷ میلیون تومان بوده. در حالی که در ماه شهریور به ۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده است.
− قیمت یک یخچال داخلی ساده در اوایل تابستان ۹۹ در حدود ۸ میلیون تومتن بوده است. در حالی که اکنون برای خرید همان یخچال باید ۱۲ میلیون تومان پرداخت کرد.
وضعیت تغییر قیمت در سایر لوازم خانگی همچون جارو برقی، ظرف، گاز، سماور و غیره هم شبیه همین لوازم اخیر است که آنها را نام بردیم. تقریبأ هیچ وسیلهای را نمیتوان یافت که طی یک دو ماه اخیر قیمت آن به همین شکل تغییر نکرده باشد. این تغییرات نیز تنها مربوط به تابستان سپریشده است. خودِ قیمتهایی هم که در تابستان شکل گرفته بودند، در واقع محصول جهشهای سریع قبل از آن بودند.
بنابراین حتی مقایسهی قیمتهای کنونی با قیمتهای مرداد ماه هم، نمیتواند واقعی باشد و باید حداقل آن را با سال گذشته مقایسه کرد تا میزان واقعی تغییرات را مشاهده کرد.
افزایش سریع قیمت لوزام خانگی به شکل کنونی، روندی بود که به طور مشخص از سال ۹۸ و همزمان با نوسانات دلار شروع شد. بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، به طور کلی هر خانوار ایرانی در فروردین سال ۹۸، به نسبت ماه مشابه سال قبل، ۵۱,۴ درصد بیشتر هزینه کرده است. یعنی خانوارهای کشور، به طور میانگین، ۵۱,۴ درصد بیشتر از فروردین ۹۷ برای خرید مجموعهای یکسان از کالا و خدمات، هزینه کردهاند. همچنین نرخ تورم سالانهی فروردین ۹۹ نیز، ۳۲,۲ درصد بوده است که دامنهی تغییرات آن برای دهکهای درآمدی کشور، هزینهای از ۳۰,۸ درصد برای دهک اول تا ۳۴,۲ درصد برای دهک دهم بوده است. در این میان بیشترین میزان تورم مربوط به اتوموبیل، لوازم خانگی، دخانیات و خوراکیها و آشامیدنیها بوده است.
گرانی و تورم؛ مقدمهی از همگسیختگیها
زوج مد نظر ما، در چنین وضعیتی نمیتواند وسائل مورد نیاز آغاز زندگی را تهیه کند. کمکهای اطرافیان هم که قبلأ در ازدواجهای ایرانی مرسوم بود، در وضعیت جدید اقتصادی یا به طور کلی حذف شده و یا بسیار ناچیز است و دردی را دوا نمیکند. آنها خود را در برابر جهانی بیرحم، آیندهای مبهم و تاریک و جهانی پر از اضطراب، تنها مییابند.
ارزش وام ازدواج صد میلیونی آنها با طی کردن هفتخانِ اداری و یافتن دشوار ضامن رسمی، پس از چندین ماه انتظار در نوبت وام، برابر است با تنها یک پراید ۱۳۱. آنها شاید اندوختهای برای فراهم کردن مقدمات زندگیشان فراهم کرده باشند. اما تغییر لحظهای قیمتها، ارزش اندوختهی آنها را هر لحظه کمتر میکند. برخیها که میخواهند سازگارتر باشند، ترجیح میدهند وسایل دست دوم بگیرند. آنها باید با کمترین هزینه لوازم خانگیشان را بخرند تا پول وامشان را برای رهن یک خانه کنار بگذارند. برخی دیگر که نمیتوانند با وسایل دست دوم کنار بیایند، ترجیح میدهند چند تکه از لیست خریدشان را حذف کنند، به شرطی که آنچه که میخرند نو باشد. مثلأ عدهای ماشین لباسشویی را حذف و خرید آن را به سالها بعد موکول میکنند. این نیز روشی است برای کنار آمدن.
اما این دردسرها دلمشغولیها و حساب و کتابها برای زوج جوانی که به احتمال زیاد، به همدیگر قول دادهاند که با هم خوشبخت شوند، بیتأثیر نخواهد بود. سودای خوشبختی، زیر فشار پرداخت قسط و دویدن دنبال ضامن و وام و مدارک و استرس خرید در آشفته بازار این روزها و جیب خالی، رنگ میبازد و بحثها و تندخوییها شروع میشود. عاشقان و معشوقان دیروز، کم کم در گرداب بازار و قیمتها و غرق میشوند و ضروریات مادی زندگی و فاصلهی زیاد آنها با استانداردهای امروزی زندگی، نه تنها عشق و معنای آن را نزدشان پوچ جلوه میدهد، بلکه این تناقضات و مشکلات در تهیهی ابتداییترین وسایل زندگی، آنها را از هم دور میکند.
«بحران مردانگی»
این موضوع به ویژه موجب مسئلهای میشود که جامعهشناسان، آن را «بحران مردانگی» نامیدهاند.
این پدیده در جوامعی میتواند روی دهد که تقسیم کار اجتماعی، کار و تهیهی وسایل و مادیات زندگی و حفاظت از خانواده را بر عهدهی مرد گذاشته است و مسئولیت خانهداری و همسرداری و مهمانداری را هم بر عهدهی زن. در چنین الگویی، مرد به عنوان یک قهرمان و یا شاید به عنوان یک رئیس مغرور ظاهر میشود.
مرد خشونت محل کار و نیروهای بازار و زیردستی و فرمانبرداری را تحمل میکند، به امید این که با تأمین مایحتاج مادی خانواده در میان خانه و اهل خانه خود هم محبوب باشد و هم رئیس. او به این ترتیب، خشونت بیرون و روابط بالادست ـ زیردست را به خانه منتقل میکند. این یک روال است. اما بحران مردانگی درست زمانی اتفاق میافتد که مرد خانه، خود را ناتوان از انجام وظائف تعریفشدهی اجتماعی بیابد. یعنی در شرایطی مشابه وضعیت امروزی برای مردان طبقات آسیبپذیر در ایران.
مردها در چنین شرایطی، موقعیت مردانگی خود را در خطر میبینند و علاوه بر مشکلات مالی، فشارهای هنجاری و اجتماعی هم بر آنها سنگینی میکند. در چنین شرایطی که مرد، به تنهایی توانایی روبهرو شدن با نیروهای خارجی حاکم بر زندگیش را نداشته باشد و نتواند آنها را تغییر دهد، ممکن است این فشارها را به همسر و فرزندانی منتقل کنند که بیدفاعتر از هر کس دیگری هستند. اینجا است که معنای خوشبختی در فقدان شرایط و بستر مادی خوشبختی به طور واقعی رنگ میبازد و آرزوها و زندگیها از همان آغاز بر باد میرود.
چرا گرانی؟
افزایش بیسابقهی قیمت لوازم خانگی در ایران، در حالی است که مسئولان وزارت صنعت، معدن و تجارت از افزایش تولید این محصولات در کشور به نسبت سال گذشته خبر دادهاند. اما موضوع تنها مربوط به عرضهی این وسائل نیست. سخنگوی انجمن تولیدکنندگان لوازم خانگی، دو عامل نوسانات ارز و افزایش قیمت مواد اولیه مانند فولاد، مس، آلومینیوم و محصولات پتروشیمی را دلیل گرانی لوازم خانگی معرفی کرده است. همچنین ویروس کرونا و بسته شدن بندرهای تجاری، حذف ارز نیمایی و کمبود مواد اولیه هم از جمله دلایلی است که مدیران بخش خصوصی برای این موضوع بیان میکنند. اما در حقیقت تمام این عوامل، تنها تشدیدکنندهی روند صعودی قیمتها بودهاند، نه دلیل واقعی آن. چرا که قبل از آمدن کرونا و بسته شدن بندرها، حتی قبل از تحریمهای دولت ترامپ و در زمان اجرایی شدن برجام و بسیار پیشتر از این، گرانی، تورم و آنچه که در مفاهیم کارشناسان اقتصادی قبل از این به «بیماری هلندی» شهرت یافته بود، در ساختار اقتصادی ایران نهادینه شده است.
مسئله کمبود و گرانی در ایران با ساختار سیاسی و حاکمیتی، پیوندی نزدیک دارد، چرا که بخش بزرگی از نقدینگی و اعتباری که در بازارهای ایران سرگردان است و همواره به سمت سودا گری در زمین و مسکن، بورس، طلا و ارز کشیده است، نتیجهی مستقیم تأسیس غیرقانونی بانکهایی است که نهادهای نظامی و حکومتی برای خود تأسیس کردهاند و هیچکدام از آنها هم خود را ملزم به رعایت دستورالعملهای بانک مرکزی نمیبینند. این بانکها خود به کارگزارهایی مستقل تبدیل شدهاند که برای خود، سود سپرده تعیین میکنند و در انواع فعالیتهای سودآور در بخشهای مختلف اقتصادی حضور دارند. نتیجهی کشیده شدن این نقدینگی به سمت بازار ارز، طلا، زمین و امثال آن، محدود به خود بازار آنها نخواهد بود و با توجه به این که مواد اولیه و قطعات بسیاری از کالاهایی که تولید داخلی محسوب میشوند، با ارز تأمین میشود، هر گونه تغییر در قیمت ارز، بازار لوازم خانگی را هم به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. تورم همواره بخشی جداییناپذیر از اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی بوده است و اقدامات و تصمیمهای فعلی برای کنترل آن نیز نتیجهای جز تشدید این بحران و افزایش پتانسیلهای اعتراضی جامعه نخواهد داشت.