سارا روشن- انسان حق دارد شاد باشد. معنای این حق چیست؟ این حق چه رابطه‌ای با حقوق دیگر دارد؟ ما ایرانیان از آن چه درکی داریم؟

در بخش دوم و پایانی گفت و گو با محمدرضا نیکفر، نویسنده و پژوهشگر در زمینه فلسفه و سردبیر زمانه، رابطه “حق شادی”، با سایر حقوق و همچنین درکی که ما ایرانیان از آن داریم بررسی شده است. بخش نخست این گفت‌وگو به “حقوق بشر” و “گفتمان حقوق بشری در ایران” اختصاص داشت. این گفت‌وگو بخشی از مجموعه‌ای است که رادیو زمانه زیر عنوان “حق شادی” تدارک دیده است.

گفت‌وگوی رادیویی سارا روشن با محمدرضا نیکفر درباره «حق شادی» را از طریق لینک صوتی زیر گوش دهید:

برای مطالعه بخش نخست این گفت‌وگو، روی عبارت زیر کلیک کنید:

حقوق بشر و افق دید ما

به چه حقی می‌توانیم از حقی به نام حق شادی صحبت کنیم؟ با توجه به این که چنین مفهومی در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیامده است؟

محمدرضا نیکفر: چنین مفهومی نیامده، آن را ولی می‌توانیم جامع و غایت حقوق دیگر بدانیم. جامع، یعنی دربرگیرنده، جمع‌کننده: شادی مستلزم آزادی است و تأمین اقتصادی و اجتماعی؛ به این اعتبار جامع است. از طرف دیگر غایت است، یعنی هدف است. همه حقوق برای آن هستند که زندگی خوبی داشته باشیم و شاخص زندگی خوب، زندگی سعادتمندانه، شادی است. با این توصیف محق هستیم از حق شادی سخن گوییم به عنوان حقی بنیادی، و با توضیحی که دادم به عنوان اساسی‌ترین حق.

حق شادی را چگونه توصیف می‌کنید؟

حق شادی یک حق مثبت است، در مقوله آزادی مثبت می‌گنجد. توضیح اینکه به پیروی از آیزیا برلین، متفکر روسی-انگلیسی مرسوم شده است که آزادی را بر دو نوع بدانیم: آزادی منفی که آزادی از چیزی است، آزادی مثبت که آزادی برای چیزی است. حق شادی، حقی است که از مرحله منفی بودن گذشته، یعنی مثلا فقط رهایی از بدبختی و رنج و اندوه نیست، بلکه گشودگی به سوی غایتی به نام شادمانی است. حق شادی، حق برخورداری از چنان زندگانی‌ای است که توأم با شادمانی باشد.

محمدرضا نیکفر: شادی مستلزم آزادی است و تأمین اقتصادی و اجتماعی؛ به این اعتبار جامع است. از طرف دیگر غایت است، یعنی هدف است. همه حقوق برای آن هستند که زندگی خوبی داشته باشیم و شاخص زندگی خوب، زندگی سعادتمندانه، شادی است. با این توصیف محق هستیم از حق شادی سخن گوییم به عنوان حقی بنیادی، و با توضیحی که دادم به عنوان اساسی‌ترین حق.

خود شادی یعنی چه؟

تعریف شادی ساده نیست. فیلسوفان از عصر باستان تا کنون بحث کرده‌اند که تعریف آن چیست، شادی چه مشخصاتی دارد. ما در این بحث حقوقی باید از توصیفی عزیمت کنیم که همه می‌توانند با تجربه‌های خود از شادی آن را صحیح بدانند، گیریم که نه جامع، و نه مطلوب به اندازه کافی برای هر کس. شادی آن حالتی است که بودن در جهان فقط تحمل‌پذیر نیست، بلکه با حسی از رهایی، سبکی و سعادت همراه است. به نظرم به جای تلاش در جهت تعریفی یک‌جمله‌ای بهتر است آن را حالتی بدانیم که بیان آن با زنجیره‌ای از مفاهیم همراه است که از جمله آنها هستند آزادی، سرخوشی، خنده، عشق، رنگ، موسیقی، رقص، بخشندگی، صلح، رفاقت، سلامتی، امنیت.

در سنت اندیشه سیاسی آمریکایی که در قانون اساسی ایالات متحده آمریکا متجلی شده به مفهوم حق تلاش در راه سعادت برمی‌خوریم، آیا حق شادی چیزی از همین دست است؟

حق شادی و حق برخورداری از سعادت افق معنایی یکسانی دارند. هر دو به لحاظ تاریخ مفهوم، برخاسته از عصر جدید هستند که حقانیت آن در این است که در آن انسان دارای حق می‌شود.

وقتی می‌گویید که این مفهوم در عصر جدید شکل گرفته، منظورتان آیا این است که تا پیش از عصر جدید، درکی از شادی، به صورتی که الان می‌فهمیم، وجود نداشته؟

همواره درکی از شادی وجود داشته، که اساس آن با درک امروزی تفاوتی ندارد. شاخص درک امروزین ما سه چیز است:

یک – ما شادی و آزادی را با هم تؤام می‌بینیم، آن هم آزادی فردی. درگذشته آزادی بار امروزین را نداشته، آزادی به معنای آزادی در انتخاب فردی نبوده.

دو – قدرت مراجع بیرونی تضعیف شده، مراجعی که از بیرون به ما بگویند چه شادی‌ای مجاز است، چه شادی‌ای نیست. هرشادی‌ای که امکان شادی‌ از دیگری را نگیرد، رواست. گفتمان عقلانی دموکراتیک ماست که تعیین می‌کند که آیا شادی کسی می‌تواند برای دیگری رنج‌آور باشد و آیا دیگری به اسم رنج خود می‌تواند آن را ناسزاوار بداند. در گذشته اساسا این مذهب بود که می‌گفت محدوده شاد بودن چیست. این محدوده آن قدر کوچک بود که می‌توانیم دوران‌های سلطه مذهب را دوره خودآزاری و دیگرآزاری بدانیم، دوره سادومازوخیسم.

سه – و شاخص سوم درک امروزین این است که ما شادی را یک حق می‌دانیم، نه یک امتیاز؛ و حق، می‌دانیم که همگانی است. همه حق دارند شاد باشند. در گذشته حقی به این صورت تقریر نشده است.

به ایران نگاه کنیم. تأکید بر حق شادی در جایی چون ایران چه اهمیتی دارد؟

در ایران یک نظام تبعیض برقرار است که مبتنی بر مجموعه‌ای از حق‌کشی‌هاست. همه حقوق بنیادی توسط حکومت دینی ایران پایمال می‌شوند. تأکید بر حقی، دیدن وجهی از این حق‌کشی‌هاست.

جمهوری اسلامی ضد فرهنگ است، چون ضد شادی است. نگاه کنید که سیاست‌های ضدفرهنگی آن چقدر برخاسته از گرایش آن به عزاداری است. خمینی می‌گفت که بقای آیینشان به گریه است. تحمیل گریه به فرهنگ، بیمار کردن و نابود کردن است.

رابطه حق شادی با آزادی روشن است: شادی در آزادی است، و شادی آزادکننده است. در زندان نمی‌توان شاد بود، و نیز در کشوری که بسان زندان است.

ایده مثبت حق شادی باعث می‌شود ما بهتر وضعیت کنونی را ببینیم، بهتر دریابیم که شکنجه‌‌ای که در زندان‌ها می‌دهند، فشرده شکنجه عمومی انسان‌هاست که کسی در ایران امروز از آن در امان نیست. سیستم، انسان‌های مغموم، پریشان‌حال و سرافکنده می‌خواهد. ایده حق شادی، به ما اجازه نقد همه‌جانبه‌تری از سیستم را می‌دهد. سیستم فقط مخالفان فعال خود را شکنجه نمی‌کند؛ کل جامعه در زیر این سیستم شکنجه می‌بیند.

شادی و آزادی توأم هستند. آزادی‌خواهی در عصر جدید مراحلی را طی کرده و طی تکاملی مراحل باعث شده که گام‌به‌گام مفهوم آزادی غنی‌تر شود. آزادی در ابتدا استقلال گروهی و ملی بوده است، به تدریج در آن عنصر استقلال فردی تقویت شده. اکنون از مرحله سلب (آزادی از…) گذشته و به مرحله ایجاب (آزادی برای…) رسیده است.

حق ما فقط این نیست که رژیم ظالمی نداشته باشیم، حق ما فقط این نیست که شکنجه نشویم، حق ما این است که بتوانیم سعادت خود را پی گیریم و خود، معنای سعادت را برای خودمان بیابیم. برای تشخیص سعادت به “ولی” نیاز نداریم. این معنای آزادی است. آزادی یعنی نفی ولایت. این تعریف ایرانی آزادی در این دوران است.

چه برآوردی از ادراک عمومی ما در مورد حق شادی دارید؟

درک ما در این مورد ضعیف است. این شاید به فرهنگ مذهبی و سنتی برگردد، و از طرف دیگر به اینکه مجموعه‌ای از حقوق دیگر برای ما اولویت داشته‌اند، حقوقی مثل آزادی بیان. واقعیت این است که خواسته‌های حقوقی ما حداقلی است، اینقدر زیر فشار دیکتاتوری بوده‌ایم که حق برای ما در درجه اول حق شکنجه نشدن است، حق مصونیت حریم جسمانی و خصوصی است.

در برابر، حق شادی حقی بیشینه است، حقی حداکثری است. به نظر من در این زمینه، هم برای انتقاد از وضعیت کنونی و هم طرح‌ریزی بهتر بنای آینده، باید بیشینه‌خواه بود.

حق شادی را بهتر است باز کنیم، تا اهمیت آن را دریابیم. مثلا باید در نظر گیریم رابطه آن را با امنیت و تأمین اجتماعی. به این اعتبار این حق به عدالت و پیشرفت گره می‌خورد.

رابطه آن با فرهنگ بسیار بارز است: جمهوری اسلامی ضد فرهنگ است، چون ضد شادی است. نگاه کنید که سیاست‌های ضدفرهنگی آن چقدر برخاسته از گرایش آن به عزاداری است. خمینی می‌گفت که بقای آیینشان به گریه است. تحمیل گریه به فرهنگ، بیمار کردن و نابود کردن است.

رابطه حق شادی با آزادی روشن است: شادی در آزادی است، و شادی آزادکننده است. در زندان نمی‌توان شاد بود، و نیز در کشوری که بسان زندان است.

همچنین رابطه آن با آزادی زن بارز است. جمهوری اسلامی بدان دلیل که دشمن شادی است، دشمن حضور آزاد زن در جامعه است، شادی این حضور را لاابالی‌گری می‌داند و به آن به شدت مخالف است. و همچنین روشن است رابطه حق شادی، با حق جوانان برای برخورداری از سعادت. جامعه ما جامعه‌ای جوان است، جوان باید شاد و سرزنده باشد، اما در جامعه ما جوانان مغموم و سرخورده هستند. آن نیرویی به سود آنان می‌رزمد که صراحتا از حق شادی در ایران آینده پشتیبانی کند.

در همین زمینه:

پرونده «حق شادی» در گروه جامعه زمانه، زیر نظر سپیده شایان و با مشارکت و همکاری اسماعیل جلیلوند (در گفت‌وگو با ناصر مهاجر، حسن مکارمی، حسن یوسفی اشکوری، مژگان کاهن و بهروز شیدا)، آیدا قجر(در گفت‌وگو با شاهرخ مشکین‌قلم، شهلا شفیق و سعید پیوندی)، بهنام دارایی‌زاده (در گفت‌وگو با جلال ایجادی و مانا نیستانی)، نعیمه دوستدار (در گفت‌وگو با احمد علوی)، حسین نوش‌آذر (مقاله شیللر: «به راه خود بروید، شادمانه، همچون یک قهرمان)، سارا روشن (در گفت‌و گو با محمدرضا نیکفر) و اکبر فلاحیان (ده پرسش اساسی در مورد حقوق بشر) تهیه شده است.

گفت و گوهای حق شادی را می توانید از طریق لینک های زیر بخوانید:

ده پرسش اساسی در مورد حقوق بشر

حقوق بشر و افق دید ما- در گفت‌وگو با محمدرضا نیکفر، نویسنده و پژوهشگر- بخش نخست

حق شادی- در گفت‌وگوبا محمدرضا نیکفر، بخش دوم و پایانی

اندوهباری نظام آموزشی در ایران – گفت‌وگو با سعید پیوندی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

شیللر: «به راه خود بروید، شادمانه، همچون یک قهرمان»

مرگ‌پرستی حکومت ایران – گفت‌وگو با شهلا شفیق، جامعه‌شناس، پژوهشگر و فعال حقوق زنان

پیوند شادی با محیط زیست سالم – گفت‌وگو با جلال ایجادی، استاد دانشگاه وکارشناس

محیط زیست

شادی در سکوت ممکن نیست- گفت‌وگو با بهروز شیدا، منتقد، نویسنده و پژوهشگر ادبی

حق شادی و زخم‌های تاریخی – در گفت‌وگو با ناصر مهاجر، پژوهشگر تاریخ ایران

سکس، شادی و حقوق بشر- گفت‌وگو با مژگان کاهن، روان‌شناس

حق شادی، حق انتقاد – در گفت‌وگو با مانا نیستانی، کاریکاتوریست ساکن فرانسه

جامعه ایران و زخم‌های روحی – در گفت‌وگو با حسن مکارمی، روانشناس، پژوهشگر و فعال اجتماعی

افسردگی، تورم و بحران اقتصادی – گفت‌وگو با احمد علوی، اقتصاد‌دان و پژوهشگر علوم اجتماعی

رقص، شادی و اعتراض- گفت‌وگو با شاهرخ مشکین‌قلم، رقصنده باله

حق شادی، دین و دینداری- گفت‌وگو با حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر امور دینی و فعال ملی مذهبی

Share this