درحالی‌که این یادداشت را در نهمین روز پس از انفجار بندر بیروت در چهارم اوت می‌نویسم، هنوز عده‌ای از مردم مفقود هستند: شماری زیر آوار، عده‌ای در دریا. شمار کشته‌ها به بیش از ۱۷۱ تن رسیده و مجروحان انفجار نیز بیش از شش هزار تن هستند. پارلمان نیز در آخرین نشست‌اش پنج‌شنبه ۱۳ اوت وضعیت اضطراری اعلام کرد.

معترضان لبنانی به خودروی یک نماینده پارلمان حمله می‌کنند؛ پارلمان وضعیت اضطراری اعلام کرد و به ارتش قدرت بیشتری داد؛ پنج‌شنبه ۱۳ اوت ــ عکس: ANWAR AMRO / AFP

شنبه ۹ اوت،‌ هزاران معترض خشمگین از سرتاسر لبنان به تجمعی آمدند که قرار بود مراسم تشییع جنازه قربانیان انفجار و نمایش خشم علیه سیاستمداران فاسد رژیم لبنان باشد. ارتش که پس از انفجار برای کمک به مردم جهت تخلیه‌شان از خانه‌های تخریب‌شده‌ و یافتن گرفتارآمدگان زیر آوار حاضر نبود، هنگام اعتراض حضوری گسترده داشت و تنها سه دقیقه وقت از آغاز اعتراض زمان لازم داشت تا بر سر مردم در میدان شهدا و خیابان الجمیزه گاز اشک‌آور بریزد. حالا با اعلام وضعیت اضطراری، ارتش قدرت بیشتری نیز در اختیار گرفته است.

یک حکومت رفوزه یعنی حکومتی که سیاستمدارانش منفعلانه به یکدیگر اتهام می‌زنند و بی‌توجهی فاجعه‌بارشان را متوجه یک دیگری بی‌نام می‌کنند. حسان دیاب، نخست‌وزیر سابق که دوشنبه ۱۱ اوت یک‌هفته پس از انفجار استعفاء داد، روز استعفا سخنرانی کرد و سخنرانی‌اش به مشق کسل‌کننده کلاس انشاء در زبان عربی می‌مانست؛  یک نمونه دیگر از روش‌های کثیف رتوریکی که همه سیاستمداران لبنانی پی می‌گیرند: بازی نقش قربانی که می‌خواسته قهرمان باشد و ملت را نجات دهد، اما «آنها،‌ دیگران» اجازه ندادند.

یک حکومت رفوزه یعنی حکومتی که سیاستمدارانش اتهام‌های منفعلانه به سمت یکدیگر نشانه می‌روند، و بی‌توجهی فاجعه‌بارشان را متوجه یک دیگری بی‌نام می‌کنند.

فرح، یک کارگر امور انسان‌دوستانه که «زمانه» نام واقعی‌اش را به دلایل امنیتی فاش نمی‌کند، توضیح می‌دهد که چرا شادمانی‌اش از استعفای دولت دیاب «موقتی»‌ بود:

«هراسم این است که ما بار دیگر راه حل را از همان سیاستمدارانی بخواهیم که بهشان اعتمادی نداریم.»

نه تنها استعفاء خیلی هم دیر رخ داد،  بلکه همچنین تصمیم پارلمان برای اعلام وضعیت اضطراری رویکرد حکومت در برخورد با بحران را نشان می‌دهد: دادن اختیار به ارتش و اتخاذ تمهیداتی که در حالت عادی بر اساس قانون اساسی ممکن نبود و هدفش در نهایت سرکوب بیشتر صداهای مردم است.

در کشوری که هنوز تجدیدی و تکرار کلاس ممنوع نشده، سیاستمدارهای لبنانی به نظرم دانش‌آموزان تنبلی هستند که با نادانی و برون‌سپاری راه‌حل‌ها و غفلت و فریبکاری رفوزه شده اند و نمره قبولی نگرفته اند. این سیاستمدارهای تجدیدشده حالا دارند درس‌شان را در حکومتی فرقه‌ای و معیوب تکرار می‌کنند؛ حکومتی که هم در آن ثبت‌نام کرده‌اند و هم قواعدش را خودشان تعیین می‌کنند.

بیروت پیش از انفجار هم با یک بحران اقتصادی فلج‌کننده روبرو بود که به ۸۰ درصد کاهش ارزش در لیره (پوند) لبنان و مسدودشدن حساب‌های مردم در بانک‌ها انجامیده. و حالا، این شهر شیشه‌های شکسته شاهد اشک‌ها و آه‌هایی است که از پنجره‌های تخریب‌شده بیرون می‌زنند. درحالی‌که بسیاری از مردم هنوز خانه‌ای برای سوگواری در داخل آن ندارند، سیاستمداران شروع‌ کرده‌اند به حرف زدن از انفجار به عنوان «یک فرصت» برای حل مشکلات‌شان.

درحالی‌که بسیاری از مردم هنوز خانه‌ای برای سوگواری در داخل آن ندارند، سیاستمداران شروع‌ کرده‌اند به حرف زدن از انفجار به عنوان «یک فرصت» برای حل مشکلات‌شان.

خالد صبیح، بنیانگذار گروه موسیقی «فرقة الراحل الكبير» (The Great Departed) معتقد است که حکومت تلاش خواهد کرد «کارت‌های بازی را یک بُر دیگر بزند» و به همان ساختار قدیمی دولت وحدت ملی پناه ببرد، به جای اینکه فضا را برای رسیدن به یک دولت تکنوکرات باز کند.

صبیح که یک خواننده سیاسی است و ترانه‌هایش فساد و بی‌لیاقتی مقام‌های حکومتی را هدف قرار می‌دهد، پیش‌بینی می‌کند که دولت بار دیگر بخشی از مطالبات  هر بازیگر بین‌المللی در صحنه این کشور را برآورده خواهد کرد و با این کار، شرایط را برای ادامه فساد علی‌رغم اعتراض‌ها مهیا می‌کند.

صبیح می‌گوید:

«برای جلوگیری از تکرار، باید تحقیقاتی جدی سر بگیرد و به تخریب چهره‌های راهبرنده و غیرقابل تخریب لبنان در چشم حامیان‌شان بینجامد. و این کار تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که مردم خیابان‌ها را ترک نکنند و اگر ما بتوانیم بر ضرورت داشتن نظارت و حفاظت جامعه بین‌المللی بر این تحقیقات پافشاری کنیم و اگر روزنامه‌نگاران جرأت کنند مدارکی را منتشر کنند که گواهی است بر اینکه همه رهبران بدون استثناء به فساد رژیم کمک می‌کنند.»

«كلِن يعني كلَن» از گروه The Great Departed / فرقة الراحل الكبير

آن رهبری سیاسی که بذر هراس از دیگری را در مردم‌اش می‌کارد، فرمانبری و انقیاد هم برداشت می‌کند. «دیگری» در لبنان کسی است با دینی متفاوت از «دین من»، مثل یک پناهجو یا حتی همسایه‌ای که کنار دستم زندگی می‌کند. حلقه دوستان «من» آن قدر تنگ شده که هر فردی تصور می‌کند تنها نجات‌دهنده‌اش رهبر فرقه‌ای اجتماع خودش خواهد بود.

«راستی، علی، کسی که نجاتم داد، از مذهب دیگری بود»: این جمله را کریستل، یک زن لبنانی عمیقاً صدمه‌دیده به یک گزارشگر تلویزیونی پنج‌شنبه ۱۳ اوت گفت. اینکه زنی مواجه‌شده با مرگ فکر می‌کند گفتن این قسمت ماجرا یک واقعیت ضروری و مهم است،‌ گواهی است بر عمق مشکل هویتی در کشور.

«دیگری» در لبنان کسی است با دینی متفاوت از «دین من». حلقه دوستان «من» آن قدر تنگ شده که هر فردی تصور می‌کند تنها نجات‌دهنده‌اش رهبر فرقه‌ای اجتماع خودش خواهد بود.

میشل عون، رئیس‌جمهوری لبنان خود را «پدر همه‌کس» خوانده و با این کار، به خودش جایگاه یک پدرسالار را بخشیده. اما او این واقعیت را نادیده گرفته است که سیاست این‌طور کار نمی‌کند و رئیس‌جمهوری بودن هرگز داشتن رابطه‌ احساسی بی‌قیدوشرط بین پدر و فرزند نیست که وقتی پدر مسئولیت‌پذیر نبود، فرزند او را ببخشد.

شاید سیاستمداران‌مان از ما باهوش‌تر بوده اند، شاید سیاست را همان‌طوری فهمیده ایم که سیاستمداران‌مان خواسته‌اند بفهمیم، و این فهم پیش از هر چیز جلوی تحقق میل مردم را می‌گیرد. حالا زمان آن فرا رسیده که بفهمیم سیاستمداران برای ما کار می‌کنند، برای تک تک ما، و اگر کارشان را انجام ندهند، اخراج‌شان می‌کنیم و دیگر هرگز دوباره استخدام‌شان نمی‌کنیم.

* دیانا حلبی هنرمند و فعال لبنانی است که اکنون در هلند سکونت دارد.

در همین زمینه: