علی طایفی – طلاق پدیده‌ای است که امروزه در جامعه ایران به یکی از مهم‌ترین چالشهای اجتماعی دولت و ملت مبدل شده است.

جامعه در حال گذار و توسعه‌ ایران، به شدت در تضادهای اجتماعی و اقتصادی غرق و دستخوش نابسامانی‌های متعدد اجتماعی و فرهنگی است و به تعبیری یکی از این نابسامانی‌ها گسست در نهاد خانواده یا طلاق است.

در این مقاله تلاش می‌شود به برخی پرسش‌های مبرم در پیوند با این پدیده اهتمام شود: آیا طلاق امری مذموم یا بدکارکرد هست؟ ایا می‌توان طلاق را با روش‌های مکانیکی و دستورالعمل به حاشیه راند؟ دلایل مهم بروز طلاق کدامند؟ انواع طلاق کدام است؟ نرخ طلاق در جامعه ایران با چه خصوصیاتی و در بین چه اقشاری رو به افزایش است؟ آیا طلاق یک امر سودمند اجتماعی است؟

نرخ و میزان طلاق

تعداد کل خانوار‌ها در سال‌های مختلف نشان از افزایش تعداد آنها در طی سال‌های سرشماری مختلف دارد؛ به طوری که در سال ۶۵ قریب ۹ میلیون، در سال ۷۵ قریب ۱۲ میلیون، در سال ۸۵ حدود ۱۷ میلیون و در سال ۹۰ حدود ۲۱ میلیون خانوار در کشور وجود داشته است. این افزایش نسبت مستقیم با افزایش جمعیت خانواده دارد و گویای تراکم خانواده برحسب امید به زندگی و طولانی شدن عمر افراد قابل تحلیل است.

درصد خانوار برحسب جنس سرپرست خانوار نیز حاکی است زنان سرپرست خانوار از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۰ از هفت درصد به ۱۲ درصد افزایش یافته‌اند و این نسبت گویای افزایش نرخ طلاق و تک سرپرستی شدن نهاد خانواده است. همچنین شواهد نشان می‌دهد در سال ۱۳۹۰ آخرین سرشماری کشور، تعداد بی‌همسران بر اثر طلاق و بین جمعیت بالای ده سال دربین زنان دوبرابر مردان حدود ۱. ۴ هست. (گزیده نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰، مرکز آمار ایران)

تعداد طلاق‌های ثبت شده در سال ۱۳۹۰ عبارت از ۱۴۲ هزار و ۸۴۱ نفر است. این رقم درسال ۱۳۸۵ معادل ۹۴ هزار و ۳۹ نفر بوده است.(تعداد طلاق های ثبت شده در سال ۱۳۹۰)

از سوی دیگر سازمان ثبت اسناد و احوال کشور اعلام کرده است در شش ماه نخست سال جاری ۷۰ هزار و ۸۴۱ طلاق در کشور ثبت شده است که این تعداد در مقایسه با سال قبل از آن شش درصد افزایش یافته است. همچنین در نیمه نخست سال جاری ۴۱۵ هزار و ۶۲۰ ازدواج در کشور ثبت شده است. این تعداد نیز در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته پنج درصد کاهش یافته است (افزايش طلاق كاهش ازدواج، سازمان ثبت احوال). به بیان دیگر آمار طلاق نسبت به ازدواج به ۱۶ درصد رسیده است (نگرانی مسئولان از رکود ازدواج و افزایش طلاق، دویچه وله).

تعداد طلاق‌های ثبت شده در سال ۹۰ برحسب طول مدت ازدواج نیز نشان می‌دهد که قریب بیش از ۱۴ درصد طلاق‌ها کمتر از یکسال عمر داشته و بیش از یک چهارم طلاق‌های کشور عمری کمتر از دوسال و بیش از نیمی از طلاق‌ها کمتر از پنج سال به طول انجامیده است (تعداد طلاق های ثبت شده در سال ۹۰ برحسب طول مدت ازدواج). در نتیجه می‌توان گفت طول عمر و امید به زندگی نهاد خانواده در ایران امروز به شدت رو به کاهش است و خانواده ایرانی رو به مرگ می‌رود.

طلاق: یک پدیده مدرن

مروری بر تاریخ تحولات اجتماعی خانواده نشان می‌دهد که یکی از شاخص‌های عمده بروز طلاق در جامعه انسانی شکل‌گیری فرایند صنعتی شدن و نوسازی جامعه است.

یکی از اشکال جدی گسست در نهاد خانواده وقوع طلاق معنوی است. این طلاق بدین معناست که اگرچه زن و شوهر در یک نهاد خانواده در زیر یک سقف و با یک اقتصاد و پیمان اجتماعی زندگی می‌کنند، ولی به دلایل مختلفی نظیر ناگزیری و عدم امکان حق طلاق زن، عدم تامین اجتماعی برای زنان، تهدید مرد همسر یا مردان خانواده زن در صورت درخواست طلاق، و همچنین اهمیت دادن به سرنوشت کودکان، زن و مرد به ظاهر باهم زندگی می‌کنند ولی در درون ساختار خانواده آثار جدی از برخی کارکردهای اصلی رابطه زناشویی وجود ندارد.

در این رهگذر با حضور زنان در بازار کار، افزایش امکان مشارکت و اشتغال زنان، ظهور پدیده نگهداری کودک توسط نهادهای خدماتی/ دولتی، شکل‌گیری دولت‌های رفاه، دریافت دستمزد و استقلال رای و عمل زنان، مطالبه‌گری و احقاق حقوق برابر زنان با مردان، تحولات فرهنگی و افزایش سواد و دانش زنان و مردان و نهادهای اجتماعی مرتبط، شیوع روش‌های پیشگیری و تنظیم خانواده و کنترل حق باروری در نهاد خانواده، شکستن حریم‌های خانواده گسترده و تبدیل آن به خانواده هسته‌ای و سپس خانواده‌های تک خانوار و تجردهای طولانی مدت، افزایش سن ازدواج و… طلاق به تدریج شکل و بروز عینی یافته و راهکاری برای چاره‌یابی مسائل و مشکلات درون نهاد خانواده شناخته شد. این امر که تناسب قدرت در جامعه مردسالار را به‌هم ریخته و زنان را به چالشگری این مناسبات سوق داده نیز از زمره دلایل بنیادینی است که سبب بروز و گسترش پدیده طلاق در جامعه امروز شده است.

نیم نگاهی به تاریخ خانواده در ایران نیز حاکی است یکی از مهم‌ترین دلایل ظهور فردی به نام “هوو” در کنار نهاد خانواده به عنوان عامل مکمل یا ترمیمی کارکرد باروری و تجدید نسل درخانواده، یا افزایش سن و نرخ باروری در این نهاد اجتماعی و اقتصادی، فقدان پدیده طلاق بوده است. به طوری که مردان همسر با وجود مشکلاتی نظیر ناهمسویی، عدم تمکین زن، نازایی، سالخوردگی، یائسگی و یا آسیب‌های بدنی و روحی زنان درصدد ترمیم نهاد خانواده بوده و زن دیگری را به رکن دیگرخانواده به عنوان کمک مادر یا دستیار مرد در منزل برای تربیت فرزندان و تدبیر امور منزل انتخاب می‌کردند.

در سده‌های پیش حتی تا دوره قاجار پدیده طلاق بشدت مذموم و نکوهیده بود؛ امری که تا دوره کنونی نیز در بین برخی اقشار مردم و به ویژه نهاد دولت و متولیان دینی مطرود و منفور است.

شواهد حاکی است نرخ طلاق روزبه روز در جامعه ایران روبه افزایش است و دراین میان تقاضای طلاق از سوی زنان ازدیاد یافته است. امر طلاق نه تنها در جوامع شهری بلکه در اجتماعات روستایی نیز به شدت در حال افزایش است. از سوی دیگر پدیده طلاق اگرچه به نظر می‌رسد ناظر بر پدیده ثبت فسخ قرارداد زناشویی و ازدواج است، ولی دارای اشکال و رخسارهای اجتماعی متفاوت است.

طلاق معنوی/ عاطفی

یکی از اشکال جدی گسست در نهاد خانواده وقوع طلاق معنوی است. این طلاق بدین معناست که اگرچه زن و شوهر در یک نهاد خانواده در زیر یک سقف و با یک اقتصاد و پیمان اجتماعی زندگی می‌کنند، ولی به دلایل مختلفی نظیر ناگزیری و عدم امکان حق طلاق زن، عدم تامین اجتماعی برای زنان، تهدید مرد همسر یا مردان خانواده زن در صورت درخواست طلاق، و همچنین اهمیت دادن به سرنوشت کودکان، زن و مرد به ظاهر باهم زندگی می‌کنند ولی در درون ساختار خانواده آثار جدی از برخی کارکردهای اصلی رابطه زناشویی وجود ندارد.

در موارد بسیاری حتی همسران خواه زن و خواه مرد در بیرون از نهاد خانواده به دنبال تعبیه روابط دیگر جنسی یا عاشقانه/ عاطفی هستند و نیازهای جنسی یا عاطفی خود یا کاستی‌ها و بد کارکرد‌های نهاد خانواده درگیر در طلاق معنوی را از این طریق جبران می‌کنند. طبق یک اظهار نظر که چندان نیز دقیق نیست، «۸۰ درصد از خانواده‌ها دچار طلاق عاطفی هستند».(طلاق عاطفی خانواده‌ها را تهدید می‌کند، مصفی اقلیما)

طلاق محضری

طلاق محضری شکل کاملاً رسمی جدایی زن و شوهر، فروپاشی نهاد هسته‌ای و سنتی خانواده و تبدیل آن به خانواده نوینی در قالب تک سرپرست به شمار می‌رود.

نان در اثر آموزش، افزایش خودآگاهی اجتماعی از حقوق خود، بیداری جنسی و جنسیتی، ستم‌ستیزی، عدم تمکین مردخواهانه مبتنی بر دین و سنت، اشتغال و دستیابی به توان اقتصادی، طغیانگری علیه ازدواج‌های زودهنگام در سنین کودکی و… بیشترین میل را به پایان بخشیدن به پیوندهای ساختار کهنه قدرت مردخواهانه در نظام خانواده ایرانی به نمایش می‌گذارند. از این منظر زنان مهم‌ترین چالشگران نظام سنتی خانواده تلقی می‌شوند.

در این شکل از طلاق که شکل رسمی، قانونی، مشروع و پذیرفته شده از نظر حقوقی و حتی عرفی است طلاق اگرچه مذموم تلقی می‌شود، ولی دارای کارکردهای مثبتی است که طرفین و خانواده‌های آنان بدان استناد می‌کنند؛ به نحوی که با این طلاق نرخ ستیز در درون خانواده و آسیب پذیری کودکان و طرفین رابطه زناشویی کاسته می‌شود و در یک فراز دیگر فرصت بازسازی و ساخت‌یابی مجدد نهاد خانواده به صورت خانواده دوم مهیا می‌شود. در این نوع از طلاق، فرصت دوست‌یابی‌های مجدد و عشق‌آفرینی و تجدید ساختمان خانواده یا شبه خانواده میسر می‌شود.

طلاق، پدیده‌ای زنانه

ماهانه ۵۰۰ زوج به صورت توافقی از یکدیگر جدا می‌شوند و در هر ماه ۱۲ هزار پرونده طلاق تشکیل می‌شود که ۹۰ درصد کسانی که برای مشاوره خانوادگی مراجعه می‌کنند برای طلاق است.

از هر چهار ازدواج یک مورد منجر به طلاق می‌شود. دراین میان ۸۲ درصد متقاضیان طلاق را بانوان تشکیل می‌دهند که ۱۴ درصد آن‌ها در سال اول رخ می‌دهد (زنان ۸۲ درصد متقاضیان طلاق هستند، شفاف). طبق این شواهد زنان در اثر آموزش، افزایش خودآگاهی اجتماعی از حقوق خود، بیداری جنسی و جنسیتی، ستم‌ستیزی، عدم تمکین مردخواهانه مبتنی بر دین و سنت، اشتغال و دستیابی به توان اقتصادی، طغیانگری علیه ازدواج‌های زودهنگام در سنین کودکی و… بیشترین میل را به پایان بخشیدن به پیوندهای ساختار کهنه قدرت مردخواهانه در نظام خانواده ایرانی به نمایش می‌گذارند. از این منظر زنان مهم‌ترین چالشگران نظام سنتی خانواده تلقی می‌شوند و ساختار اجتماعی کنونی جامعه ایران را به شدت به لرزه در آورده‌اند؛ امری که به هیچ‌وجه مورد تائید متولیان دین و سیاستمداران دینمدار نیست و خواب از سر آنان ربوده است.

افزایش سن ازدواج و تجرد

طلاق پدیده‌ای است که می‌توان آن را به صورت یک پیوستار از عدم تمایل به تشکیل خانواده، تشکیل خانواده، فرزندآوری تا فروپاشی آن ترسیم و تصور کرد. به طوری که می‌توان گفت افزایش نرخ تجرد و عدم میل جوانان به ازدواج خود به نوعی در قالب پدیده تضعیف نهاد خانواده هسته‌ای و ایجاد رابطه زناشویی قابل تعریف است. در این معنا، طول عمر خانواده ایرانی به شدت رو به کاهش گذاشته است و افزایش سن تجرد در کنار پدیده‌های دیگری چون طلاق، فوت همسر و طلاق معنوی این نهاد اجتماعی را به سوی اضمحلال روزافزون می‌کشاند.

طلاق، یک برساخته اجتماعی

اصولاً پدیده ازدواج به مفهوم رایج و هنجارمند کنونی، پدیده‌ای است اجتماعی که در یک ساختار تاریخی/ اجتماعی، شکل امروزین به خود گرفته است.

با مفروض دانستن این امرکه ازدواج یک برساخته اجتماعی است و محصول تامین نیازهای ساختاری دوران تاریخی خاصی از شکل‌بندی‌های اقتصادی و اجتماعی در هر جامعه‌ای بوده است، می‌توان چنین ادله کرد که طلاق نیز یک برساخته اجتماعی است. از این منظر طلاق پدیده مکمل و جایگزینی مناسب برای ازدواج‌هایی است که دیگر توان پاسخگویی نیازهای متفاوت ساختارهای نوین اجتماعی را ندارند. گسست پیوند زناشویی به نام ازدواج و شکستن نماد و نهاد خانواده اگرچه مقاومت‌هایی را ازسوی کسانی در پی دارد که درصدد حفظ ساختارهای موجود هستند ولی تلاش بی‌وقفه این بخش از جامعه و طیف گسترده اقشار اجتماعی همسود در آن دیگر یارای ایستادگی دربرابر طلاق و حفظ این نهاد را ندارند و ترک‌های جدی در قالب‌های سنتی نهاد خانواده ایجاد شده است. دراین رهگذر راهی جز قبول پدیده طلاق و سازگاری با این پدیده نیست و در این میان می‌توان با پذیرش آن به پیامدهای آسیب‌شناختی آن توجه کرد و از شدت آن‌ها کاست.

طلاق، پدیده‌ای پویا

نهاد خانواده همانند تمامی نظام‌های اجتماعی دارای درون پویی خاص خود است. بدین معنا که ساختار خانواده مبتنی بر مجموعه‌ای از نیازهای کارکردی ایجاد شده و رشد کرده است و ازهمین رو در مسیر تحولات خود در طی دوره‌ای مدید، پویایی خود را حفظ کرده بود.

وقوع طلاق‌های عاطفی و بحران‌های درون خانواده‌های ایرانی که آثار آن بر همه ارکان یک خانواده اعم از زن، شوهر و فرزندان قابل مشاهده است، گویای این امر است که نهاد خانواده کارکردهای پیشین خود را ازدست داده و امروزه به تعبیر گیدنز به یک پوسته درون تهی بدون و پویایی لازم تبدیل شده است. دراین میان طلاق به عنوان راهکار خروج از بحران‌های خانوادگی یک ویژگی جدی است که سبب بازآفرینی پویایی در درون خانواده می‌شود.

امروزه به ویژه از سده‌های اخیر در جهان و سده اخیر در ایران نظام خانواده دیگر دارای آن ساخت پویا نبوده و کارکردهای آن با ساخت سنت‌های موجود در آن در تضاد واقع شده است. اعمل فشار برای حفظ نهاد خانواده و تلاش مکانیکی برای تامین‌‌‌ همان نقش‌های سنتی و متداول آن تا پیش از این، امری است که این نهاد را به سوی ایستایی و «مرگ ساکت» پیش می‌برد. وقوع طلاق‌های عاطفی و بحران‌های درون خانواده‌های ایرانی که آثار آن بر همه ارکان یک خانواده اعم از زن، شوهر و فرزندان قابل مشاهده است، گویای این امر است که نهاد خانواده کارکردهای پیشین خود را ازدست داده و امروزه به تعبیر گیدنز به یک پوسته درون تهی بدون و پویایی لازم تبدیل شده است. دراین میان طلاق به عنوان راهکار خروج از بحران‌های خانوادگی یک ویژگی جدی است که سبب بازآفرینی پویایی در درون خانواده می‌شود. جدایی همسران از یکدیگر سبب می‌شود نهاد خانواده از شکل و هیبت نرماتیو و هنجارمند خود خارج شود و قالب دیگرگونه‌ای به خود بگیرد که در آن پویایی عنصر موثری است و موجب می‌شود سایر ارکان درون خانواده از بحران‌های روانی و اجتماعی رهایی یابند.

طلاق و محصولات نوین آن

پدیده طلاق به عنوان یک پدیده مدرن دارای پیامدهای مدرن دیگری است که تا دهه‌های پیش در جامعه سنتی ایران نشانه‌هایی از ان وجود نداشت و از آن می‌توان به عنوان پیامدهای ناخواسته یک پدیده نیز نام برد.

پدیده‌هایی مانند خانواده تک‌سرپرست، خانواده با سرپرستی زنان، پدیده‌های خواهری، برادری، پدری، مادری و کودکی، خانواده نوع دوم (به جای دست دوم) یا سوم وخانواده‌های تک نفری یا هم بالینی بدون ازدواج و ثبت رسمی و دیگر موارد مشابه، از زمره پیامدهای ناگزیر و متنوعی است که سبب‌ساز تزریق عنصر پویایی به اندام رو به مرگ خانواده سنتی شده است. با وقوع طلاق و ازدواج‌های مجدد زن یا مرد یکبار ازدواج کرده و فرزندزایی مجدد آنان در پیوندهای زناشویی جدید، شاهد پدیده‌هایی مانند خواهری، برادری، پدری و مادری هستیم. بدین معنا که کودکان یا نسل آینده می‌توانند از بین دویا چند مادر، پدر، برادر، خواهر تنی و ناتنی به گزینش اعضای خانواده مادری/ پدری دست زنند و در این منظر یک نهاد «خانواده گزینشی» رو به ظهور است که دارای ساخت و کارکردهای کاملاً متفاوتی از پیش است. در این نهادهای نوساخته و نوپدید تضاد‌ها و توافق‌های جدیدی حاصل می‌شود که هشیاری اعضای خانواده نسبت به آن و نهادهای دیگر اجتماعی از جمله دین و سیاست می‌تواند مددیار توفیق کارآمدی این نهاد نوپا شود.

طلاق و رفتار جنسی جامعه

بخش مهمی از دلایل وقوع طلاق فقدان رضایت جنسی در بین زن و شوهر است. فاصله سنی، عدم آموزش جنسی متقابل، فقدان احترام جنسی در آمیزش و رابطه جنسی، یکسویه و مردخواهانه بودن این روابط، نادیده انگاشتن نیازهای جنسی زنان در آمیزش جنسی و غیره، از جمله مسائلی است که سبب‌ساز گسست در نهاد خانواده سنتی شده است.

این اتفاق محصول فرایندی است که در آن نارضایتی نقطه آغار بوده، با تمایل به عشق و رابطه‌های جنسی خارج از خانواده برای زن و به ویژه شوهران ادامه می‌یابد و سرانجام به فروپاشی رابطه و رفتار جنسی زنان و مردان ختم می‌شود.

نرخ تقاضای روسپیگری در جامعه ایران توسط مردان متاهل که بالا‌ترین نرخ را به خود اختصاص می‌دهد (حضور زنان خیابانی درسطح جامعه مشهودتر شده است، ایران پرتو) نشانه یک بحران جدی در رفتار و تعادل جنسی مردان و بی‌تردید زنان در نهاد خانواده است. ارتباط به اصطلاح غیر مشروع زنان و مردان متاهل و ازدواج کرده با افرادی در بیرون از نهاد خانواده و به صورت پنهانی که از آن با برچسب‌هایی مانند «خیانت» نامبرده می‌شود، نشانه دیگر وقوع بی‌تعادلی در کارکرد جنسی نهاد خانواده ایرانی است. شیوع روسپیگری نیز از دیگر مواردی است که مستقیماً به امر ازدواج‌های زودهنگام، اجباری، بی‌گریز و نهاد خانواده بحران زده و فروپاشیده شده بدون حمایت‌های اجتماعی مرتبط است.

طلاق و حقوق زنان

چنانکه پیشتر گفته شد یکی از مهم‌ترین چالشگران نهاد سنتی خانواده و نامدارن پدیده طلاق در جامعه ایران، زنان هستند.

شواهد آماری حاکی است که بخش مهمی از زنانی که متقاضی طلاق هستند شامل آنانی می شود که موقع ازدواج زیر سن هجده سالگی به ازدواج‌های زودهنگام و اجباری توسط خانواده پدری/ مادری تن داده‌اند و پس از طی سال‌های زندگی زناشویی و افزایش آگاهی و فاصله اجتماعی بیشتر بین زن و مرد در این شکل از خانواده‌های کودکانه، زمینه نارضایتی و میل به طلاق افزایش یافته است. دراین میان می‌توان گفت که طلاق از پیامدهای ناگزیر ازدواج‌های زودهنگام و اجباری نیز محسوب می‌شود.

افزایش نرخ آگاهی برای تامین حقوق اولیه زنان به ویژه دستیابی به مهریه‌های بالا جهت ایجاد امنیت و تامین اجتماعی زنان پس از طلاق، اعمال و اخذ حق طلاق در زمان تنظیم قراردادهای ازدواج برای زنان، فشار برای اخذ حق سرپرستی کودک توسط مادران به ویژه مادرانی که دارای امنیت اقتصادی و اجتماعی هستند، حق تحصیل و سفر، حق برابر اجتماعی در دستیابی به شغل و حیثیت اجتماعی و حق تاسیس شبکه‌ها و مناسبات اجتماعی خواه واقعی و خواه مجازی و.. از زمره حقوقی است که با احراز آن توسط زنان، طلاق امری ساده‌تر و میسر‌تر شده است. از این نگاه زنان تسهیلگران اصلی نجات خانواده‌های بحران‌زده ایرانی بوده و آن را به تعبیر اولریخ بک از شکل «زامبی‌های اجتماعی» یا مردگان متحرک اجتماعی به‌در می‌آورند.

ازدواج کودک و طلاق

ازدواج کودکان زیر هجده سال در جامعه ایران از دیر زمان امری متداول بوده است و هست. براساس آمارهای موجود بیش از یک میلیون نفر در زیر سن کودکی به ازدواج‌های اجباری تن داده‌اند که بخش مهم و غالب آنان را دختران کودک تشکیل می‌دهد.

ازسوی دیگر شواهد آماری حاکی است که بخش مهمی از زنانی که متقاضی طلاق هستند شامل آنانی می شود که موقع ازدواج زیر سن هجده سالگی به ازدواج‌های زودهنگام و اجباری توسط خانواده پدری/ مادری تن داده‌اند و پس از طی سال‌های زندگی زناشویی و افزایش آگاهی و فاصله اجتماعی بیشتر بین زن و مرد در این شکل از خانواده‌های کودکانه، زمینه نارضایتی و میل به طلاق افزایش یافته است. دراین میان می‌توان گفت که طلاق از پیامدهای ناگزیر ازدواج‌های زودهنگام و اجباری نیز محسوب می‌شود.

طلاق خود راهکار است

بسیاری از کار‌شناسان و کارگزاران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر در جامعه کنونی ایران بر این اهتمام هستند که در راستای نجات نهاد خانواده و پیشگیری و توقف نرخ و میل به طلاق باید بهدنبال راهکارهای عاجل و قابل باشند.

تمامیت آنچه در این مقاله کوتاه و میانبر مطرح شد براین مبنا استوار بوده است و هست که اصولاً طلاق به خودی خود یک راهکار است. بدیهی است چاره‌جویی مسائل اجتماعی امری است که موکول به تعریف ما از یک مسئله اجتماعی می‌شود. در بیان یک مسئله اجتماعی، تعریف سیاستمداران بر قدرت، دینمدارن بر کسوت، مردان بر شوکت و سنت‌مداران با مکنت از تعریف مسئله اجتماعی توسط زنان، کار‌شناسان، محققان، جامعه‌شناسان، اقلیت‌های تحت ستم، کودکان درگیر در بحران ازدواج و نهاد خانواده و… متفاوت خواهد بود. آنچه در این میان حایز اهمیت است عبارت از مسئله‌یابی‌های واقعی است. طرفه این است که نهاد خانواده و امر ازدواج اساساً یک پدیده و روش مسئله‌دار یا پروبلماتیک محسوب می‌شود و چنانکه پیشتر آمد دارای بحران‌های ساختاری و کارکردی جدی است که با تغییر قوانین به سود آن نیز ره به جایی نمی‌برد. در چنین فضایی، سخن از راهیابی و چاره‌جویی و ارائه راهکار برای نجات خانواده امروز ایرانی به عنوان مرده‌های متحرک اجتماعی امری عبث و بیهوده و ناکارآمد است. در این تعبیر، طلاق خود راهکاری است که شایسته است با پذیرش اصولی آن بتوان از بروز بحرانی آن و آسیب‌های محتمل آن در بین بازماندگان خانواده طلاق کاست. بنا بر این نظر بیشترین همت باید صرف یافتن راهکارهایی برای کارکرد هرچه بهتر و سودمند‌تر وقوع طلاق در جامعه شود.

در همین زمینه:

انقلاب جنسی؛ ارتجاعی یا مترقی؟

طلاق و توسعه برابری

منابع:

تعداد طلاق های ثبت شده در سال ۱۳۹۰

 افزايش طلاق كاهش ازدواج، سازمان ثبت احوال، ابان 91

نگرانی مسئولان از رکود ازدواج و افزایش طلاق، دویچه وله

تعداد طلاق های ثبت شده در سال ۹۰ برحسب طول مدت ازدواج

طلاق عاطفی خانواده‌ها را تهدید می‌کند، مصفی اقلیما

زنان ۸۲ درصد متقاضیان طلاق هستند، شفاف

حضور زنان خیابانی درسطح جامعه مشهودتر شده است، ایران پرتو