لوا متحده – در مهرماه گذشته شاهد بازداشت‌های گسترده و محاکمه شمار زیادی از شهروندان مسیحی و بهایی در ایران بوده‌ایم.

این عملکرد دولت جمهوری اسلامی در حالی صورت گرفت که در ابتدای‌‌ همان ماه بازرسان حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرده بودند در طی دو سال گذشته بیش از ۳۰۰ شهروند مسیحی در ایران دستگیر شده‌اند و کلیسا‌ها بخصوص کلیساهای خانگی تحت فشار حکومت قرار دارند.

بازرسان سازمان ملل از ایران خواستند که به حقوق اقلیت‌های مذهبی بخصوص بهاییان، مسیحیان و دراویش احترام بگذارد. در اواخر مهرماه نیز احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر مربوط به امور ایران در سومین گزارش خود بار دیگر به نقض آزادی بیان و حقوق اقلیت‌های مذهبی بخصوص بهاییان و مسیحیان تاکید کرد.

«انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» شعاری است که می‌تواند قدرت و برتری ایران را در مواجهه با جهانی که از او می‌خواهد از غنیسازی اورانیوم دست بکشد، نمایش دهد؛ شعاری که بیشتر مصرف داخلی دارد تا اینکه پاسخ به جهان باشد. 

تفتیش منازل بیش از ۲۰ شهروند بهایی و بازداشت ۱۷ شهروند بهایی در گرگان، بازداشت چهار شهروند بهایی در مشهد، دو شهروند بهایی در یزد، دو شهروند بهایی در سمنان و یک شهروند بهایی در قائم‌شهر، آغاز محکومیت پنج‌ساله یک شهروند بهایی در تهران، محکومیت سه سال حبس تعزیری برای یک پیرمرد بهایی ۸۵ ساله ساکن روستایی نزدیک بیرجند و اعلام حکم ۱۷۶ ماه حبس تعزیری جهت پنج شهروند بهایی ساکن سمنان، از طرف دیگر دستگیری گردانندگان چهار کلیسای خانگی در شهرهای شیراز و کوار فارس، محاکمه پنج شهروند مسیحی پس از هشت ماه بازداشت موقت و آزادی به قید وثیقه یک شهروند مسیحی پس از ۱۳۶ روز بازداشت از زندان وکیل‌آباد مشهد، همه نشانه‌هایی از دهن‌کجی‌های معمولی است که نظام حاکم بر ایران، به طور پی‌درپی در مقابل گزارش‌های نقض حقوق بشر از خود بروز می‌دهد.

عدم توجه حکومت ایران به مواضع و بیانیه‌های مجامع بین‌المللی سخن تازه‌ای نیست؛ چراکه طی سه دهه اخیر، شاهد عکس‌العمل‌های غیر متعارف و منفی این حکومت به درخواست‌های جهانی در موارد مختلف هستیم. در واقع حاکمیت ایران دچار این توهم شده است که با بی‌اعتنایی به خواست‌های جهان از این طریق خواهد توانست قدرت و برتری خود را به جهانیان نشان دهد.

ناکامی در صدور انقلاب اسلامی

ناکامی جمهوری اسلامی ایران در صدور انقلاب پس از گذشت دو دهه از بنیانگذاری آن، موجب آن شد که حاکمان ایران روش‌های دیگری را برای نشان دادن برتری خود به جامعه جهانی پیش گیرند. رژیم حاکم بر ایران نخست بر این اندیشه بود که مردم جهان از انقلاب اسلامی ایران استقبال خواهند کرد و از این طریق خواهد توانست با صدور انقلاب به کشورهای مختلف نفوذ کند. این پروژه‌ خیلی زود محکوم به شکست شد. پس برای اثبات برتری راه دیگری را پیش گرفت و آن مقاومت و مخالفت با خواست‌های جهانی در هر زمینه‌ای بود.

ناکامی جمهوری اسلامی ایران در صدور انقلاب پس از گذشت دو دهه از بنیانگذاری آن، موجب آن شد که حاکمان ایران روش‌های دیگری را برای نشان دادن برتری خود به جامعه جهانی پیش گیرند. رژیم حاکم بر ایران نخست بر این اندیشه بود که مردم جهان از انقلاب اسلامی ایران استقبال خواهند کرد و از این طریق خواهد توانست با صدور انقلاب به کشورهای مختلف نفوذ کند. این پروژه‌ خیلی زود محکوم به شکست شد.

برای اجرای این پروژه جدید، دیگر دنیای خارج از ایران برای رژیم حاکم بر ایران کارآیی نداشت. پس تمام توان خود را معطوف به داخل کرد. «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست» شعاری است که می‌تواند قدرت و برتری ایران را در مواجهه با جهانی که از او می‌خواهد از غنی‌سازی اورانیوم دست بکشد، نمایش دهد؛ شعاری که بیشتر مصرف داخلی دارد تا اینکه پاسخ به جهان باشد.

راه دیگر افزایش فشار بر شهروندان ایرانی غیر مسلمان- یا بهتر است گفته شود باورمندان به مذاهبی غیر از مذهب حاکمیت- بود تا با این روش بتواند با وجه‌المصالحه قرار دادن اقلیت‌های مذهبی از جهان مدعی حقوق بشر امتیاز بگیرد.

این افزایش فشار بر شهروندان ایرانی غیر مسلمان، امتیاز دیگری هم برای رژیم ایران دربردارد و آن همراهی متعصبان مذهبی خارج از حاکمیت با ایشان است. باید گفت در اجرای این نقشه جدید تنها دستگاه‌های حکومتی نظیر قوه قضائیه و وزارت اطلاعات دخیل نیستند، بلکه متعصب‌های مذهبی که سخن فلان آیت‌الله را به عنوان اصول دین می‌پذیرند نیز دست‌اندرکار مسئله هستند.

عملکرد جمهوری اسلامی و افزایش دین‌گریزی ایرانیان

عملکرد جمهوری اسلامی و این طیف از متعصب‌ها در طی سه دهه اخیر، موجب «دین گریزی» و بی‌علاقه‌گی بسیاری از هموطنان ایرانی به آئین اسلام شده است و در این مسیر بسیاری از ایرانیانی که از کودکی و به واسطه تربیت والدین در ضمیرشان نیاز به دینداری نهادینه شده است به ادیان دیگر یعنی زرتشتی، مسیحیت و بهاییت روی آوردند.

عملکرد جمهوری اسلامی و این طیف از متعصب‌ها در طی سه دهه اخیر، موجب «دین گریزی» و بی‌علاقه‌گی بسیاری از هموطنان ایرانی به آئین اسلام شده است و در این مسیر بسیاری از ایرانیانی که از کودکی و به واسطه تربیت والدین در ضمیرشان نیاز به دینداری نهادینه شده است به ادیان دیگر یعنی زرتشتی، مسیحیت و بهاییت روی آوردند.

پس حاکمیت درصدد رفع مشکل فوق می‌گردد و تنها راهی که در هر زمینه‌ای به ذهن حاکمان یک نظام دیکتاتوری نظیر ایران می‌رسد ایجاد فضای رعب و وحشت بین شهروندان آن حکومت است پس شروع به برهم زدن مجامع مذهبی و دستگیری پیروان ادیان دیگر می‌کند.

باید توجه داشت بین بازداشت‌شدگان بهایی و مسیحی تفاوت عمده‌ای وجود دارد: بهاییان به اتهام تبلیغ آئین بهایی ولی مسیحیان تحت عنوان «نوکیش مذهبی» و به اتهام برگشتن از دین اسلام تحت پیگرد قانونی قرار می‌گیرند.

درواقع حکومت ایران با این ترفند مدعی آن است که هیچ فردی در ایران به اتهام عقیدتی بازداشت نمی‌شود؛ چون با توجه به اینکه دیانت بهایی، دین رسمی و مذکور در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیستt پس تبلیغ آن مصداق تبلیغ علیه قانون و در نتیجه علیه نظام محسوب می‌شود و بهاییانی که به چنین اقدامی مبادرت می‌ورزند نه به عنوان فردی بهایی، بلکه به اتهام ” تبلیغ علیه نظام تحت تبلیغ بهاییت ” محاکمه و زندانی می‌شوند و از طرفی دیگر مسیحیان در ایران از آزادی برخوردارند و آئین مسیحیت جزو ادیان رسمی و مذکور در قانون اساسی ایران است و حتی از جامعه مسیحیان نمایندگانی جهت ارائه نظر در مجلس قانونگذاری ایران حضور دارند (اگرچه طی این سال‌ها سخنی از نمایندگان اقلیت‌های رسمی در مجلس ایران شنیده نشده است) ولی مسلمانانی که به مسیحیت گرایش پیدا کنند، نه به اتهام مسیحی بودن بلکه به دلیل برگشتن از اسلام طبق قانون مجازات اسلامی مورد پیگرد قانونی قرار می‌گیرند.

نکته اینجاست که وزارت اطلاعات همواره سعی در پنهان کردن اسامی شهروندان مسلمانی دارد که توسط بهاییان به آئین بهایی علاقه‌مند شده‌اند؛ چون درپی آشکارشدن نام این اشخاص و بیان این مطلب که شماری از مسلمانان بخصوص جوانان پرورش یافته در مکتب سی ساله حکومت اسلامی ایران به آیین بهایی گرایش پیدا کرده‌اند، ناکارآمدی کلیه برنامه‌های تبلیغاتی نظام که طی این سال‌ها علیه بهاییت و پیروانش اجرا شده است، عیان خواهد شد.

چند نمونه از بازتاب‌های رسانه‌ای

شاید طی سال‌های اخیر تنها بتوان به دو مورد اشاره کرد که اسامی این شهروندان مسلمان توسط فعالان حقوق بشر و خبرگزاری‌ها آشکار شده است.

فشارهای وزارت اطلاعات بر شهروندان بهایی و مسیحی رو به تزاید است، ولی آمارهای اعلام شده توسط NGO‌ها یا اشاره‌های مستقیم و غیر مستقیمی که گهگاه مسئولان یا روحانیون وابسته به حاکمیت در سخنانشان از گرایش بسیاری از ایرانیان به مسیحیت و بهاییت می‌کنند، همچنین مشاهده کارزاری که رسانه‌های حکومتی جهت مقابله با این دو آیین به راه انداخته‌اند، همه نشانگر آن است که دستگیری‌های شهروندان بهایی و مسیحی نه تنها از گسترش این باورهای مذهبی جلوگیری نکرده بلکه موجب گسترش بیشتر آن‌ها در بین ایرانیان و همین موجب تقابل بیشتر حکومت با ایشان شده است.

مورد اول مربوط به دستگیری یک شهروند بهایی اهل یاسوج به نام “علی بخش بذرافکن” در آبان ماه ۱۳۸۸است که ابتدا دو همکار مسلمان نامبرده به نام‌های سعید فریدی و ظفر محمدی دستگیر و تحت فشار قرار می‌گیرند تا اظهار دارند علی‌بخش بذرافکن خواسته است آنها را به دین بهایی تبلیغ کند. مورد دوم مربوط به پرونده هجده شهروند بهایی و مسلمان ساکن مشهد است که همگی آنها در مهرماه سال ۱۳۹۰ به تناوب به حبس‌های تعزیری و تعلیقی محکوم شدند.

درواقع رژیم در برخورد با مسیحیان و بهاییان رفتاری دوگانه اتخاذ کرده است؛ به طوری که در پیوند با مسیحیان، شهروندان مسیحی یا مسیحی‌‌زاده دستگیر نمی‌شوند، بلکه مسیحیانی بازداشت می‌شوند که پیش از آن مسلمان بوده‌ و طی این سال‌ها به دیانت مسیح ایمان آورده‌ باشند ولی در رابطه با بهاییان عکس این رفتار را شاهد هستیم؛ چراکه فقط بهاییانی دستگیر می‌شوند که بهایی‌زاده هستند نه مسلمانانی که به دیانت بهایی گرایش پیدا کرده‌اند و اگرهم از اینگونه افراد بازداشت شوند فقط جهت اخذ اعتراف علیه بهاییان دستگیر می‌شوند.

یادآوری می‌شود این تازه مسیحیان که به نوکیش مسیحی معروفند پس از دستگیری با فشار، تهدید و ارعاب وزارت اطلاعات یا دوباره مسلمان یا مانند کشیش یوسف ندرخانی به اتهام ارتداد به اعدام محکوم می‌شوند. البته بسیاری هم به دلیل مقاومت‌های طولانی در برابر پذیرش خواسته اداره اطلاعات به حبس محکوم می‌شوند؛ از آن جمله می‌توان به فرشید فتحی که در حال گذراندن محکومیت شش ساله در زندان اوین یا مریم جلیلی و میترا زحمتی که هرکدام به اتهام تغییر دیانت در حال سپری کردن محکومیت دوسال و شش‌ماه در بند امنیتی زنان زندان اوین هستند، اشاره کرد.

فشارهای وزارت اطلاعات بر شهروندان بهایی و مسیحی رو به تزاید است، ولی آمارهای اعلام شده توسط NGO‌ها یا اشاره‌های مستقیم و غیر مستقیمی که گهگاه مسئولان یا روحانیون وابسته به حاکمیت در سخنانشان از گرایش (یا به زعم ایشان گمراهی) بسیاری از ایرانیان به مسیحیت و بهاییت می‌کنند، همچنین مشاهده کارزاری که رسانه‌های حکومتی جهت مقابله با این دو آیین به راه انداخته‌اند، همه نشانگر آن است که دستگیری‌های شهروندان بهایی و مسیحی نه تنها از گسترش این باورهای مذهبی جلوگیری نکرده بلکه موجب گسترش بیشتر آن‌ها در بین ایرانیان و همین موجب تقابل بیشتر حکومت با ایشان شده است. جالب توجه آنجاست که بسیاری از نوکیشان مسیحی و بهایی پس از آزادی به کشورهای دیگر پناهنده شده‌اند و در آنجا بار دیگر به آیین مسیحی و بهایی برمی‌گردند.