لوا متحده – در مهرماه گذشته شاهد بازداشتهای گسترده و محاکمه شمار زیادی از شهروندان مسیحی و بهایی در ایران بودهایم.
این عملکرد دولت جمهوری اسلامی در حالی صورت گرفت که در ابتدای همان ماه بازرسان حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرده بودند در طی دو سال گذشته بیش از ۳۰۰ شهروند مسیحی در ایران دستگیر شدهاند و کلیساها بخصوص کلیساهای خانگی تحت فشار حکومت قرار دارند.
بازرسان سازمان ملل از ایران خواستند که به حقوق اقلیتهای مذهبی بخصوص بهاییان، مسیحیان و دراویش احترام بگذارد. در اواخر مهرماه نیز احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر مربوط به امور ایران در سومین گزارش خود بار دیگر به نقض آزادی بیان و حقوق اقلیتهای مذهبی بخصوص بهاییان و مسیحیان تاکید کرد.
«انرژی هستهای حق مسلم ماست» شعاری است که میتواند قدرت و برتری ایران را در مواجهه با جهانی که از او میخواهد از غنیسازی اورانیوم دست بکشد، نمایش دهد؛ شعاری که بیشتر مصرف داخلی دارد تا اینکه پاسخ به جهان باشد.
تفتیش منازل بیش از ۲۰ شهروند بهایی و بازداشت ۱۷ شهروند بهایی در گرگان، بازداشت چهار شهروند بهایی در مشهد، دو شهروند بهایی در یزد، دو شهروند بهایی در سمنان و یک شهروند بهایی در قائمشهر، آغاز محکومیت پنجساله یک شهروند بهایی در تهران، محکومیت سه سال حبس تعزیری برای یک پیرمرد بهایی ۸۵ ساله ساکن روستایی نزدیک بیرجند و اعلام حکم ۱۷۶ ماه حبس تعزیری جهت پنج شهروند بهایی ساکن سمنان، از طرف دیگر دستگیری گردانندگان چهار کلیسای خانگی در شهرهای شیراز و کوار فارس، محاکمه پنج شهروند مسیحی پس از هشت ماه بازداشت موقت و آزادی به قید وثیقه یک شهروند مسیحی پس از ۱۳۶ روز بازداشت از زندان وکیلآباد مشهد، همه نشانههایی از دهنکجیهای معمولی است که نظام حاکم بر ایران، به طور پیدرپی در مقابل گزارشهای نقض حقوق بشر از خود بروز میدهد.
عدم توجه حکومت ایران به مواضع و بیانیههای مجامع بینالمللی سخن تازهای نیست؛ چراکه طی سه دهه اخیر، شاهد عکسالعملهای غیر متعارف و منفی این حکومت به درخواستهای جهانی در موارد مختلف هستیم. در واقع حاکمیت ایران دچار این توهم شده است که با بیاعتنایی به خواستهای جهان از این طریق خواهد توانست قدرت و برتری خود را به جهانیان نشان دهد.
ناکامی در صدور انقلاب اسلامی
ناکامی جمهوری اسلامی ایران در صدور انقلاب پس از گذشت دو دهه از بنیانگذاری آن، موجب آن شد که حاکمان ایران روشهای دیگری را برای نشان دادن برتری خود به جامعه جهانی پیش گیرند. رژیم حاکم بر ایران نخست بر این اندیشه بود که مردم جهان از انقلاب اسلامی ایران استقبال خواهند کرد و از این طریق خواهد توانست با صدور انقلاب به کشورهای مختلف نفوذ کند. این پروژه خیلی زود محکوم به شکست شد. پس برای اثبات برتری راه دیگری را پیش گرفت و آن مقاومت و مخالفت با خواستهای جهانی در هر زمینهای بود.
ناکامی جمهوری اسلامی ایران در صدور انقلاب پس از گذشت دو دهه از بنیانگذاری آن، موجب آن شد که حاکمان ایران روشهای دیگری را برای نشان دادن برتری خود به جامعه جهانی پیش گیرند. رژیم حاکم بر ایران نخست بر این اندیشه بود که مردم جهان از انقلاب اسلامی ایران استقبال خواهند کرد و از این طریق خواهد توانست با صدور انقلاب به کشورهای مختلف نفوذ کند. این پروژه خیلی زود محکوم به شکست شد.
برای اجرای این پروژه جدید، دیگر دنیای خارج از ایران برای رژیم حاکم بر ایران کارآیی نداشت. پس تمام توان خود را معطوف به داخل کرد. «انرژی هستهای حق مسلم ماست» شعاری است که میتواند قدرت و برتری ایران را در مواجهه با جهانی که از او میخواهد از غنیسازی اورانیوم دست بکشد، نمایش دهد؛ شعاری که بیشتر مصرف داخلی دارد تا اینکه پاسخ به جهان باشد.
راه دیگر افزایش فشار بر شهروندان ایرانی غیر مسلمان- یا بهتر است گفته شود باورمندان به مذاهبی غیر از مذهب حاکمیت- بود تا با این روش بتواند با وجهالمصالحه قرار دادن اقلیتهای مذهبی از جهان مدعی حقوق بشر امتیاز بگیرد.
این افزایش فشار بر شهروندان ایرانی غیر مسلمان، امتیاز دیگری هم برای رژیم ایران دربردارد و آن همراهی متعصبان مذهبی خارج از حاکمیت با ایشان است. باید گفت در اجرای این نقشه جدید تنها دستگاههای حکومتی نظیر قوه قضائیه و وزارت اطلاعات دخیل نیستند، بلکه متعصبهای مذهبی که سخن فلان آیتالله را به عنوان اصول دین میپذیرند نیز دستاندرکار مسئله هستند.
عملکرد جمهوری اسلامی و افزایش دینگریزی ایرانیان
عملکرد جمهوری اسلامی و این طیف از متعصبها در طی سه دهه اخیر، موجب «دین گریزی» و بیعلاقهگی بسیاری از هموطنان ایرانی به آئین اسلام شده است و در این مسیر بسیاری از ایرانیانی که از کودکی و به واسطه تربیت والدین در ضمیرشان نیاز به دینداری نهادینه شده است به ادیان دیگر یعنی زرتشتی، مسیحیت و بهاییت روی آوردند.
عملکرد جمهوری اسلامی و این طیف از متعصبها در طی سه دهه اخیر، موجب «دین گریزی» و بیعلاقهگی بسیاری از هموطنان ایرانی به آئین اسلام شده است و در این مسیر بسیاری از ایرانیانی که از کودکی و به واسطه تربیت والدین در ضمیرشان نیاز به دینداری نهادینه شده است به ادیان دیگر یعنی زرتشتی، مسیحیت و بهاییت روی آوردند.
پس حاکمیت درصدد رفع مشکل فوق میگردد و تنها راهی که در هر زمینهای به ذهن حاکمان یک نظام دیکتاتوری نظیر ایران میرسد ایجاد فضای رعب و وحشت بین شهروندان آن حکومت است پس شروع به برهم زدن مجامع مذهبی و دستگیری پیروان ادیان دیگر میکند.
باید توجه داشت بین بازداشتشدگان بهایی و مسیحی تفاوت عمدهای وجود دارد: بهاییان به اتهام تبلیغ آئین بهایی ولی مسیحیان تحت عنوان «نوکیش مذهبی» و به اتهام برگشتن از دین اسلام تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند.
درواقع حکومت ایران با این ترفند مدعی آن است که هیچ فردی در ایران به اتهام عقیدتی بازداشت نمیشود؛ چون با توجه به اینکه دیانت بهایی، دین رسمی و مذکور در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیستt پس تبلیغ آن مصداق تبلیغ علیه قانون و در نتیجه علیه نظام محسوب میشود و بهاییانی که به چنین اقدامی مبادرت میورزند نه به عنوان فردی بهایی، بلکه به اتهام ” تبلیغ علیه نظام تحت تبلیغ بهاییت ” محاکمه و زندانی میشوند و از طرفی دیگر مسیحیان در ایران از آزادی برخوردارند و آئین مسیحیت جزو ادیان رسمی و مذکور در قانون اساسی ایران است و حتی از جامعه مسیحیان نمایندگانی جهت ارائه نظر در مجلس قانونگذاری ایران حضور دارند (اگرچه طی این سالها سخنی از نمایندگان اقلیتهای رسمی در مجلس ایران شنیده نشده است) ولی مسلمانانی که به مسیحیت گرایش پیدا کنند، نه به اتهام مسیحی بودن بلکه به دلیل برگشتن از اسلام طبق قانون مجازات اسلامی مورد پیگرد قانونی قرار میگیرند.
نکته اینجاست که وزارت اطلاعات همواره سعی در پنهان کردن اسامی شهروندان مسلمانی دارد که توسط بهاییان به آئین بهایی علاقهمند شدهاند؛ چون درپی آشکارشدن نام این اشخاص و بیان این مطلب که شماری از مسلمانان بخصوص جوانان پرورش یافته در مکتب سی ساله حکومت اسلامی ایران به آیین بهایی گرایش پیدا کردهاند، ناکارآمدی کلیه برنامههای تبلیغاتی نظام که طی این سالها علیه بهاییت و پیروانش اجرا شده است، عیان خواهد شد.
چند نمونه از بازتابهای رسانهای
شاید طی سالهای اخیر تنها بتوان به دو مورد اشاره کرد که اسامی این شهروندان مسلمان توسط فعالان حقوق بشر و خبرگزاریها آشکار شده است.
فشارهای وزارت اطلاعات بر شهروندان بهایی و مسیحی رو به تزاید است، ولی آمارهای اعلام شده توسط NGOها یا اشارههای مستقیم و غیر مستقیمی که گهگاه مسئولان یا روحانیون وابسته به حاکمیت در سخنانشان از گرایش بسیاری از ایرانیان به مسیحیت و بهاییت میکنند، همچنین مشاهده کارزاری که رسانههای حکومتی جهت مقابله با این دو آیین به راه انداختهاند، همه نشانگر آن است که دستگیریهای شهروندان بهایی و مسیحی نه تنها از گسترش این باورهای مذهبی جلوگیری نکرده بلکه موجب گسترش بیشتر آنها در بین ایرانیان و همین موجب تقابل بیشتر حکومت با ایشان شده است.
مورد اول مربوط به دستگیری یک شهروند بهایی اهل یاسوج به نام “علی بخش بذرافکن” در آبان ماه ۱۳۸۸است که ابتدا دو همکار مسلمان نامبرده به نامهای سعید فریدی و ظفر محمدی دستگیر و تحت فشار قرار میگیرند تا اظهار دارند علیبخش بذرافکن خواسته است آنها را به دین بهایی تبلیغ کند. مورد دوم مربوط به پرونده هجده شهروند بهایی و مسلمان ساکن مشهد است که همگی آنها در مهرماه سال ۱۳۹۰ به تناوب به حبسهای تعزیری و تعلیقی محکوم شدند.
درواقع رژیم در برخورد با مسیحیان و بهاییان رفتاری دوگانه اتخاذ کرده است؛ به طوری که در پیوند با مسیحیان، شهروندان مسیحی یا مسیحیزاده دستگیر نمیشوند، بلکه مسیحیانی بازداشت میشوند که پیش از آن مسلمان بوده و طی این سالها به دیانت مسیح ایمان آورده باشند ولی در رابطه با بهاییان عکس این رفتار را شاهد هستیم؛ چراکه فقط بهاییانی دستگیر میشوند که بهاییزاده هستند نه مسلمانانی که به دیانت بهایی گرایش پیدا کردهاند و اگرهم از اینگونه افراد بازداشت شوند فقط جهت اخذ اعتراف علیه بهاییان دستگیر میشوند.
یادآوری میشود این تازه مسیحیان که به نوکیش مسیحی معروفند پس از دستگیری با فشار، تهدید و ارعاب وزارت اطلاعات یا دوباره مسلمان یا مانند کشیش یوسف ندرخانی به اتهام ارتداد به اعدام محکوم میشوند. البته بسیاری هم به دلیل مقاومتهای طولانی در برابر پذیرش خواسته اداره اطلاعات به حبس محکوم میشوند؛ از آن جمله میتوان به فرشید فتحی که در حال گذراندن محکومیت شش ساله در زندان اوین یا مریم جلیلی و میترا زحمتی که هرکدام به اتهام تغییر دیانت در حال سپری کردن محکومیت دوسال و ششماه در بند امنیتی زنان زندان اوین هستند، اشاره کرد.
فشارهای وزارت اطلاعات بر شهروندان بهایی و مسیحی رو به تزاید است، ولی آمارهای اعلام شده توسط NGOها یا اشارههای مستقیم و غیر مستقیمی که گهگاه مسئولان یا روحانیون وابسته به حاکمیت در سخنانشان از گرایش (یا به زعم ایشان گمراهی) بسیاری از ایرانیان به مسیحیت و بهاییت میکنند، همچنین مشاهده کارزاری که رسانههای حکومتی جهت مقابله با این دو آیین به راه انداختهاند، همه نشانگر آن است که دستگیریهای شهروندان بهایی و مسیحی نه تنها از گسترش این باورهای مذهبی جلوگیری نکرده بلکه موجب گسترش بیشتر آنها در بین ایرانیان و همین موجب تقابل بیشتر حکومت با ایشان شده است. جالب توجه آنجاست که بسیاری از نوکیشان مسیحی و بهایی پس از آزادی به کشورهای دیگر پناهنده شدهاند و در آنجا بار دیگر به آیین مسیحی و بهایی برمیگردند.
یکی از راههای شکست دادن جمهوری*** همین خروح مداوم و فزاینده مردم و رو آوردن به ادیان دیگر است. شاید مسیحیان نوکیش بایستی خودرا به کلیسایی متصل کنند تا هم مصونت داشته باشند و هم با زیاد شدن تعداد مردم بیشتری راغب به خروج از اسلام و وردو به ایین های دیگر شوند. راستش انها که خارج شده اند نه تبدیل به سنگ سیاه شده اند و نه زمین به اسمان رفته است. مردم که فوج فوج از این دیک مضحک و من داوردی ملایان خارج شوند اوباشان و شکنجه گره ها هم پراکنده خواهند شد. وگرنه اگر حکومت اینها برحق است چه دلیلی دارد که شکنجه گران و جلادان با ماسک در ملاء عام میایند و مردم را میکشند. یک مدتی دیگر اقایان ایات عظام دستور خواهند داد که تجاوز در ملاء عام هم مجاز است تا زهر چشم بگیرند. انوقت خواهیم دید که در ملاء عام متجاوزین و اوباشان چه خواهند کرد.
کاربر مهمان / 26 October 2012
متاسفانه بر خلاف آنچه در مقاله عنوان شده ،جمهوری اسلامی فقط در سه چیز بسیار موفق بوده است.
١- در صدور انقلاب اسلامی و ضد اسرییلش :ازسقوط همه حکومت های سکولار مصر و تونس و لیبی و سوریه و لبنان و یمن بگیر تا گروهای تروریستی اسلامی
2-در سرکوب مخالفان و ایجاد پراکندگی بین آنها مثلا :در حال اینکه بزرگترین اقلیت مذهبی سنی ها از کمترین آزادی مذهبی برخوردارند موضوع تظلم مسیحیان ارمنه مطرح میشود. ارامنه صدها کلیسای باشکوه در تهران دارند و در مدرسه هایشان با زبان و خط ارمنی تدریس می شود و جمهوری اسلامی با وجود بیشتر از ٣٠-٤٠ ملیون آذری در کشور در جنگ قره باغ و دیگر سیاست هایش سمت ارمنستان را گرفته است. در حالی که سنی کرد و عرب و بلوچ( که حتی یک مسجد در تهران ندارند )را هر روزه اعدام میکند ما بهاییان مرتبت با اسراییل و در راس قدرت و ثروت در رژیم قبل فقط زندانی میشوند.
3-در نزدیکی به تولید بمب اتم. که این یکی را قدرت های بزرگ نمی پسندند.
کاربر مهمان / 27 October 2012
در تهران حداقل ١٢ نوع کلیسای و مذهب مسیحی از گری گوری گرفته تا هواخلی و پروتستان و ارتودکس و کاتولیک و مورمون و…. را بنده میشناسم. لطفا سری به خیابان نادر شاه ، کریم خان ،خافظ شمالی و حافظ جنوبی ایرانشهر و کوچه پس کوچه های اطرافش، منطقه رسالت و هفت تیر بزنید.
کاربر مهمان / 28 October 2012
مردم ایران کلا از دین و دیندار و تظاهر به مذهب و این نوع دکانداری زده شده اند.
کاربر مهمان / 28 October 2012
جناب کاربر میهمان یک بار دیگر این جمله اتان را بخوانید: ارامنه صدها کلیسای باشکوه در تهران دارند و در مدرسه هایشان با زبان و خط ارمنی تدریس می شود….
صدهای کلیسای ارامنه در تهران؟؟؟ تعداد کلیسای ارامنه در تهران به 5 تا هم نمیرسد!
کاربر مهمان / 27 October 2012
در مورد پیام کاربر تاریخ شنبه, 08/06/1391 – 16:36.میخواستم مطلبی را بیان کنم البته منظورم بیشتر مورد ” ۲ ” بیان ایشان میباشد ، در مورد مطلب یک و سه آنقدر خلاف واقع ذکر شده است ، که احتیاج به توضیح نیست. اولا منظور این مقاله بیشتر نو مسیحیان است نه مسیحیان سنتی و یا به قول این مقاله ، مسیحی مسیحی زده مانند ارامنه.
آری دولت ایران شدیداً طرفدار ارمنستان است, اما این به معنی حمایت از مسیحیانی که در ایران زندگی میکنند نیست, در واقع هر دولتی هم که در ایران ٔبر سر کار بیاید ، در جنگ میان ارمنستان و آذربایجان ، طرفدار ارمنستان خواهد بود .اکثریت اپوزوسیون ملی و مذهبی ایرانی هم شدیداً طرفدار ارمنستان هستند.علت هم مشخص است، دولت و عموم ملت فارس برای نابودی کشور و ملت آذربایجان حاضر با هم پیمانی با هر کسی هستند، در اینجا چه هم پیمانی بهتر از ارمنستان. ارمنستان بدون حمایت روسیه و ایران قادر به ادامه اشغال قره باغ نخوهد بود. بعد هم اینکه ارامنه ، بیشتر اعتقاد به برتری قومی خود دارند، و بسیار هم نژاد پرست هستند ، بیشتر آنها حتی حاضر به ازدواج با یک مسیحی غیر آرمنی نیستند، پس از این جهت جمهوری اسلامی مشکلی با آنها ندارد.
اما متاسفانه وضیعت نومسیحیان در ایران بسیار بد و نگران کننده میباشد، مسیحیان مسلمان زده متاسفانه در ایران ، چه از طرف حکومت ، و چه از طرف افراد خشک مغز مذهبی مسلمان، مورد تهدید و شکنجه و آزار قرار میگیرند و حتی کشته میشوند.در اینجا یادی میکنم از مرحوم کشیش مهدی دیباج که مظلومانه توسط حکومت ایران به قتل رسید.
کاربر مهمان / 27 October 2012
اولا دوست گرامی کاربرکشنبه, 08/07/1391 – 03:57، کلیساهایی که شما نام میبرید ، بیشتر متعلق به مسیحیان قومی مانند آسوریان و ارامنه میباشد ،ضمنا آن کلیساها هم دائما تحت فشار از طرف دولت ایران هستند که مبادا مسلمان زاده ایی بر حسب اتفاق پایش آنجا باز شود.چند سال پیش یک کلیسای قدیمی در شهرآرا تهران ، نزدیک اداره گذرنامه ، به دلیل اینکه چند مسلمان زاده به آنجا آمده بودند و چند شمع هم روشن کرده بودند ، با بهانه یی تعطیل گردید.ثانیا تمامی کلیساهایی که ذکر شد ، همگی پیش از انقلاب اسلامی تاسیس شده اند، چه بگویم که اگر کلیسایی احتیاج به مرمت یا تعمیرات اساسی ساختمانی داشته باشد ، متاسفانه دولت ایران اجازه این کار را نمیدهد..ثالثا ،تمامی نو مسیحیآن مجبورند مراسم مذهبی را در خانه های خود برگزار کنند ، یا به قول دوستان کلیساهای خانگی ، که دائما اخبار دستگیری افراد شرکت کننده در آن را میتوان شنید . از اینها که بگذریم ، اجازه چاپ کتاب مقدس به زبان فارسی ، یا یکی دیگر از زبانهای رایج در ایران مانند کردی یا ترکی آذربایجانی ، به هیچ عنوان داده نمی شود و متاسفانه جز کتابهای ممنوعه میباشند.
کاربر مهمان / 28 October 2012
بحث رابطه ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان متاثر از عوامل پیچیده ای است و ساده سازی این مسئله بر اساس تئورری سرکوبی اقوام غیر فارس یک جانبه نگری در بررسی مسئله است. از یک سو آذربایجان دارای یک حکومت غیر دینی و سکولار با تمایل و نزدیکی به غرب است و از سوی دیگر داری جمعیتی که میتواند تمایلات مذهبی برایشان جذابیت داشته باشد. آذربایجان در هراس است که ایران بخواهد تندرویان مذهبی را در آن کشور تقویت کند. یکی از راههای مورد علاقه جمهوری اسلامی دادن بورس تحصیلی برای تحصیل در حوزه های علمیه ایران است چون فرض بر این است که این دانش آموختگان رابطه خود با مراکز قدرت در قم و تهران و مرجعیت شیعی را حفظ میکنند. چندی پیش دولت آذربایجان قانونی را تصویب کرد که هر اذربایجانی که بدون اجازه دولت برای تحصیل علوم دینی از کشور خارج شود به حبس تا 7 سال زندان محکوم خواهد شد. مشخص است که درخواست اجازه تحصیل در قم هم توسط دولت آذربایجان تایید نخواهد شد.
از سوی دیگر دولت آذربایجان تلاش میکند تا با تقویت روابط با ترکیه و اسرائیل بر قدرت نظامی اش بیفزاید و اهرمی برای فشار بر ایران پیدا کند. گزارش چند روز گذشته در مورد خرید هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیلی توسط اذربایجان تایید کننده همین موضوع است. دولت ایران از اینکه دولت اسرائیل در کنار مرزهایش دارای پایگاههای جاسوسی و احتمالا پشتیبانی برای انجام عملیات ترور و تخریب در ایران است ازرده است. این عوامل موجب میشود که جمهوری اسلامی هم برای فشار بر دولت آذربایجان روابطش با دولت ارمنستان را گسترش دهد.
من معتقدم اگر تنها تعیین کننده روابط ایران و آذربایجان مسئله حساسیت در خصوص جدایی طلبی در آذربایجان ایران بود تخریب روابط و دشمنی با حکومت اذربایجان به منظور رسیدن به این هدف کمکی نمیکند.
اگر مسئله تنها حساسیتهای مقابله با اقوام غیر فارس بود میبایستی دقیقا همین رویکرد را در رابطه ایران با کردستان عراق از یک سو و حکومت کردستان با ایران شاهد بودیم. با اقامت طولانی در اربیل شاهد روابط گسترده کردستان با ایران هستم. برای ورود به کردستان عراق ایرانیان نیازمند اخذ ویزا نیستند در حالیکه برای رفتن به مناطق جنوبی و دیگر شهرهای عراق ایرانیان باید ویزا اخذ کنند. جمعیت بسیار زیادی از ایرانیان در کردستان به کسب و کار و رفت و آمد مشغولند و محصولات ایرانی را میتوان در بیشتر جاها پیدا کرد.
کاربر مهمان / 28 October 2012
بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی و بشار اسد تحت حمایت چین و روسیه اند .کشورهای کمونیستی سابق.ارتباط نزدیک با چاوز و کوبا هم بر کسی مخفی نیست . بی خود نبود در تظاهرت بعد انتخابات ٨٨ مردم شعار مرگ بر روسیه سر میدادند. حکومت اقلیم کردستان در دست گروه بارزانی و طالبانی است. دوگروه کمونیستی و کارگری سابق که در سابق زمان صدام در ایران پایگاه و مقر داشتند.دو دوست نزدیک جمهوری اسلامی و مالکی. ورود ایرانیان به اقلیم کردستان برای ایران مانعی ندارد چون تحت کنترل دوستان خودشان است و برق انجا را ایران میداد و بازار تجارت بزرگی است.و برای جوانان مفری است برای لبی از الکل تر کنند یا سری به ویترین نجیب خانه بکشند.
آزادی مذهبی و حق تدریس زبان ارمنی در مدارس ارامنه و وجود کلیسا های مجلل مسیحی در تهران چه در زمان شاه و چه در حال باجی است که حکومت میدهد به غرب که راجع به حق و حقوق زبانی و ملی اقوام و ملت های آذری و کرد و عرب و بلوچ و ٢٠ میلیون سنی ایرانی سکوت کنند.به مانند آزادی همجنسگرایان در استانبول میماند که ترکها علی رغم میل میدهند که غربیها کشتار یک ملیون ارامنه در زمان عثمانی و حق و حقوق زبانی ملی کردهای ١٤ استان ترکیه و آزادی مطبوعات ترکیه را نادیده گیرند.
کاربر مهمان / 28 October 2012
درکلیسا های که به زبان ارمنی و مسیحی موعظه میشود معمولا مستخدمین کلیسا غیر ارمنی و غیر آسوری را به کلیساهای دیگری که آنجا فارسی موعظه میشه مراجعه میدهند . بنده در خیابان خافظ شمالی مسکن دارم و همه این کلیسا های اطراف رفتم و میروم .ممانعتی ندیدم.
کاربر مهمان / 28 October 2012
متاسفانه نوکیشان مسیحی مسیحیان بومی را مسیحی نمیدانند، و مسیحیت را انگونه که از خانوادگان مسلمانشان یاد گرفته اند تحلیل و برداشت می کنند. آنها در بحث و گفتگو و برخوردشان با مسیحیان بومی افراطی هستند.
بنده مثالی را که شاهد آن بودم عرض میکنم.در یک موعظه یک نوکیش مسیحی با یکی از ارامنه مسیحی که من شاهد بودم ایشان دلیل گرایش خود را به مسیحیت نفرت از اسلام و علاقه به عیسی پیامبر مهربانی بیان کردند. در حالی که دوست ارمنی مسیحی در جواب گفتند که مسیحیت اصولا دین نفرت نیست و عیسی هم پیامبر نیست. توصیه ایشان این بود که دوستانی که با انگیزه نفرت از دینی و یا کسی و چیزی به مسیحیت می گروند بهتر است دین دیگری بر گزینند .
کاربر مهمان / 28 October 2012
این دوست گرامی آنچنان از کلیساهای باشکوه تهران صحبت می کنه که آدم تهران را با واتیکان اشتباه می کنه ! دیگر اینکه اگر دوستی حکوت ایران با ارمنستان نشاندهنده اینستکه حقوق مسیحیان در ایران مورد احترام قرار می گیرد پس دوستی ایران با کوبا که بیشتر است پس باید کمونیستهای ایران کاملا مورد احترام ایران قرار گیرند می بینیم که اینطور نیست و سایه کمونیستها و سوسیالیستها را حکومت ایران با تیر میزند … نکته دیگر اینکه ارتباط بهاییان با اسرائیل از انجا ناشی می شود که پیامبر بهایی ها 160 سال پیش توسط حکومت عثمانی در زمانی که اصلا نامی از اسرائیل نبود به عکا تبعید شد تا دینش از بین برود که ظاهرا موفق هم نشده است بهاییان هیچکدام در اسرائیل حتی ویزای اقامت دائم هم ندارند .
کاربر مهمان / 28 October 2012
اینجا البته بحث فشار بر نومسیحیان و بهائیان است ،نه بحث روابط ایران و آذربایجان,اما در مورد جمهوری آذربایجان میتوان گفت که در آنجا بهاییان و یهودیان و تمامی حتی نو مسیحیان ازآزادی کامل برخوردار هستند.تقریبا اکثریت مردم جمهوری آذربایجان افکاری کامل سکولار دارند، وقتی هم راجع به ارمنستان با آنها صحبت میکنید ، تقریبا به اتفاق میگویند که دعوای ما با ارمنستان به هیچ عنوان بر سر دین نیست ، بلکه تنها بر سر خاک و سرزمین است . حمایت کامل ایران ازارمنستان ، تقریبا از سال ۱۹۹۱ میلادی ، یعنی از زمان استقلال آذربایجان ، تا به امروز شروع شده است. یعنی مدتها قبل از اینکه آذربایجان با اسراییل رابطه برقرار کند پس در واقع این ایران است که قصد ضربه زدن به جمهوری آذربایجان را دارد.امیدوارم روزی مردم و دولت ایران به درجه ای از فهم برسند ، که اولا درجه تحمل و تولرانس خود را چه در مورد اقلیت های دینی ، و چه در مورد اقلیت های اتنیکی بالا ببرند ثانیا بفهمند که با حرکت تحریک آمیز و بچه گانه ،مانند ایران شمالی خواندن یک کشور مستقل و یا محو کردن یک کشور از روی نقشه و یا” کشورک ” خواندن یک کشور بسیار موفق ، جز دشمن تراشی و ایجاد مشکل برای خود کاری نمیکنند.
کاربر مهمان / 28 October 2012
پشت پرده زراندود فرقه های مذهبی ناگفته های دیگری غیر از موعظه و وعده بهشت و رستگاری و حوری و پری وجود دارد که این رازهای ناگفته گاهگاهی سر از رسانه ها در غرب در میاورد.و این رازها در همه جا و در همه این مذاهب بصورت مشابه وجود دارد که عبارتند از:
١- تحقیر و تحدید آزادی زنان و دختران .
٢- سو استفاده جنسی گسترده و سیستماتیک از کودکان. کودک آزاری و زن آزاری ،چه فیزیکی چه معنوی. مردسالاری با توجیه مذهبی
٣- تبلیغ نفرت از مذاهب و اقوام دینی دیگر.اصولا محبت بین خود را بر اساس نفرت از دیگران بنا میکنند.
٤-تبلیغ فاشیسم مذهبی که به پیروان احساس برتری نسبت به دیکران (غیر خودیها) میدهد که احساس خود شیفتگی و انتظار حقوق بیشتر و متمایز ایجاد میکند.
٥- همه معجزات در گذشته اتفاق افتاده، همه وعده ها در آینده رخ میدهد. و همه تکالیف و وظایف برای پیروان در حال باید اتفاق افتد.
٦- دیدن مهم نیست گوش کردن مهم است. گوش کردن که منجر به اطاعت میشود. شک و تردید مجازات دارد.
کاربر مهمان / 28 October 2012
از زمان شاه عباس صفوی تا کنون در سیاست مدارا با مسیحیان در ایران تفاوت فاحشی حاصل نشده. به طور سنتی حکومتهای ایران همه بدون استثنا به نسبت سایر کشورهای اسلامی با مدارای خیلی بیشتری با مسیحیان رفتار کرده اند. شما یک کشور اسلامی مثال بزنید که اقلیت مسیحی در آن از ایران آزادتر باشند. در مصر که می بینید با پیروزی انقلاب و آمدن اسلامگرا ها چه بلایی بر سر مسیحیان آمد. مسیحیان عراق کاملاً از کشور رانده شدند و همین هم در انتظار مسیحیان سوریه است. در ترکیه اگر قرارداد لوزان نبود تا به حال هیچ مسیحی ای باقی نمانده بود. در لبنان مسیحیان با وجود اقلیت جمعیتی ولی اکثریت حکومت را در دست دارند. لطفاً کمی تاریخ مطالعه کنید.
میم / 30 October 2012
بسیاری از نظرات حاوی دیدگاه تنگ فرقه ای بخصوص در مورد آذر باییجان یود فکر نمی کنم دلیلی داشته باشد جنگ ارمنستان و آدرباییجان را بداخل ایران بکشانیم خصوصاً که با هر دو کشور مشترکات بسیاری داریم و باید رایطه ی حسنه ای داشته باشیم.
کاربر مهمان / 03 November 2012
کسانی که بحث رو به جنگ ارمنستان و آذربایجان و حمایت ایران از یکی از این دو کشاندند خودشان بهتر می دونند که دلایل به این سادگی نیست که به خاطر ترک بودن یا نبودن، ایران از دیگری طرفداری کرده باشد…. بلکه جمهوری آذربایجان پس از استقلال به ترکیه گرایش داشت و ارمنستان به علت بن بستی که گرفتارش شده بود تنها راه برقراری ارتباطش ایران بود و ایران هم نیاز به بازار داشت … ضمنا همیشه آذربایجان به سرزمین ایران نظر داشته (قبل از استقلال) و حتی نام اران هم به همین دلیل به آذربایجان تغییر داده شده!!! و دوستان ترک ایرانی خودشون بهتر می دونند که مشکلشون با مردم ایران همه بهانه گیری است چون خودشون جزیی بزرگ از به وجود آورندگان همین مشکلند.. ***
کاربر مهمان / 28 December 2012