آیدا قجر – وظیفه نهادهای بین‌المللی حقوق بشر در برابر روزنامه‌نگاران زندانی یا پناهجو چیست؟ آنها چه معیارهایی برای حمایت از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی – اجتماعی دربند دارند؟ آیا امکان حمایت از همه کسانی که به دلایل عقیدتی در زندان‌ها هستند یا ناچار به ترک ایران شده‌اند وجود دارد؟

رضا معینی، فعال اجتماعی – سیاسی، از مسئولان یکی از این نهادهای بین‌المللی است. او مسئول بخش ایران، افغانستان و تاجیکستان سازمان بین‌المللی گزارشگران بدون مرز است.

این انجمن در سال ۱۹۸۵ در پاریس با هدف ارائه گزارش‌ از نابه‌سامانی‌هایی كه در كشورهای مختلف به ویژه در كشورهای آسیایی و آفریقایی وجود دارد تاسیس و پس از مدتی به طور متمرکز بر ضرورت آزادی مطبوعات متمرکز شد و با این شعار مشخص که بدون آزادی مطبوعات، آزادی ممکن نیست، به فعالیت ادامه داد.

سازمان گزارشگران بدون مرز دارای چند بخش تحت عنوان دفتر آسیایی، دفتر آفریقایی، دفتر آمریكایی، دفتر خاورمیانه و مغرب و ایران است. حدود ۱۵ سال است که وضعیت مطبوعات ایران با توجه به تحولاتی كه در ایران به وجود آمده به یكی از مسائل عمده این سازمان تبدیل شده است. این نهاد بین‌المللی در معرفی مطبوعات و روزنامه‌نگاران ایرانی به جهان سهم عمده‌ای داشته است. به این بهانه با رضا معینی درباره چگونگی حمایت‌های این سازمان از روزنامه‌نگاران زندانی و پناهجوی ایرانی گفت‌وگویی کرده‌ایم که می‌خوانید.

پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری شمار بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی مجبور به ترک ایران شدند. آیا شمار دقیق آنها مشخص هست؟

رضا معینی – مجموعه روزنامه‌نگاران و وب‌نگارانی که از طریق کمک‌های سازمان گزارشگران بدون مرز خارج شده‌اند یا حداقل در این سازمان برایشان پرونده تشکیل داده شده بیش از ٢١٠ نفر است که از تیرماه سال ١٣٨٨ تا نیمه شهریور سال جاری ایران را ترک کرده‌اند.

شما در حمایت از یک روزنامه‌نگار زندانی به چه نکاتی توجه دارید؟ معیار شما برای حمایت از این افراد چیست؟

وظیفه ما تلاش برای تضمین آزادی اطلاع‌رسانی است و هویت فردی یا سیاسی زندانی برای ما معیار نیست. دفاع از حقوق زندانی اصل است نه نظر و عقاید روزنامه‌نگاران. چه بسیار روزنامه‌نگارانی که ما با عقایدشان موافق نیستیم، اما از حقوق‌شان دفاع می‌کنیم.

اما گاه روی برخی از روزنامه‌نگاران زندانی بیشتر تاکید می‌شود و روی برخی دیگر کمتر…

برخی مواقع شرایط به ما تحمیل می‌شود، با آنکه تلاش ما این است که این شرایط را به نفع موضوع مورد نظر خود تغییر دهیم، اما باز از شرایط ساخته شده و اصول ارتباطاتی موجود نمی‌توانیم سر باز زنیم. برای مثال در روز جهانی زن، به طور طبیعی موضوعات خاصی در باره زنان در جهان طرح می‌شود. اگر از من خواسته شود تا در این مورد صحبت کنیم، من در اینجا از روزنامه‌نگار نمی‌توانم صحبت کنم، اما می‌توانم از زنان روزنامه‌نگار و از مردان روزنامه‌نگاری که از حقوق زنان دفاع می‌کنند و زندانی شده‌اند، صحبت کنم تا بتوانم اینگونه زندانیان را به مسئله ذهنی دیگران تبدیل کنم. این آیا بی عدالتی در مورد دیگران ازجمله روزنامه‌نگاران مرد زندانی است؟ فکر نمی‌کنم.

در کل کار ما تشخیص مطرح شدن یا نشدن روزنامه‌نگاران نیست. باید و نباید نداریم. اصلاً در این زمینه نباید نداریم، اما در میان ۱۴۶ روزنامه‌نگار زندانی در جهان که آمار امروز ماست، در روز چند نفر را می‌توانیم طرح کنیم و سئوال اصلی‌تر اینکه آیا رسانه‌ای شدن مسئله یک روزنامه‌نگار زندانی می‌تواند به او کمک کند؟ من در این مورد شک دارم.

یعنی معتقدید لزوماً رسانه‌ای شدن وضعیت زندانیان سیاسی و روزنامه‌نگاران نقشی در بهبود شرایط آنها ندارد؟

کار ما رسانه‌ای کردن نیست. کار ما تلاش برای آزادی و تعدیل پرونده یک زندانی است. رسانه‌ای شدن بخشی از این کار است. آنچه به غلط در افکار عمومی و رسانه‌ها جا افتاده این است که “رسانه‌ای کردن الزاما راهگشای آزادی است”. به گمان و تجربه من این تفکر همیشه و در همه موارد درست نیست.

با این نگاه، حمایت‌های سازمان روزنامه‌نگاران بدون مرز تا چه میزان برای روزنامه‌نگاران زندانی در ایران موثر بوده است؟

رضا معینی: در همه جوامع، ما با تعدادی از زندانیانی روبه‌رو هستیم که نامشان به دلایلی بیشتر از دیگران مطرح می شود. برخی مواقع چنان که پیشتر اشاره کردم ” چاره‌ای ” نیست، اما مهم این است که طرح این افراد هم به عنوان نمونه از یک شرایط مشخص “زندان و زندانیان” باشد.

نه تنها سازمان ما که دیگر سازمان‌های فعال در حوزه حقوق بشر، حضورشان تاثیرگذار است. با اطمینان می‌گویم، اگر وجود نداشتند اوضاع جهان بدتر از امروز بود، اما این سازمان‌ها با وجود همه تلاش‌شان در برابر قدرت دولت‌ها و بوروکراسی حاکم بر نهادهای بین‌المللی از این میان سازمان ملل، توان‌شان محدود است. ناظر‌ بر اوضاع هستند، اما برای تغییر، تنها نظارت کافی نیست. روند تغییر کند است. با این حال تغییر ممکن است و این را دست کم در ده سال گذشته شاهدیم. کار ما تنها داد زدن نیست که مذاکره و گفت‌وگو هم هست. ما بر این باوریم که گفت‌وگو می‌تواند جانشین درگیری میان حکومت و مردم شود؛ و بهترین راه آن تضمین آزادی اطلاع‌رسانی و آزادی بیان است.

در مورد ایران و رویداهای پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ١٣٨٨، ما این پیشنهاد را در نخستین اطلاعیه خود به تاریخ ٢٣ خرداد منتشر کردیم. متاسفانه حکومت ایران راه سانسور و سرکوب را در پیش گرفت. بدون اغراق می‌توانم بگویم در همان ساعت‌های اولیه تلاش سازمان گزارشگران بدون مرز و صد البته دیگر نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر و ایرانیان تبعیدی در خارج از کشور، عامل مهمی بود تا صدای گرفته مردمی که در خیابان‌ها بودند و اجازه راهپیمایی هم نداشتند به گوش جهانیان برسد؛ اطلاع‌رسانی در این زمینه و از همان ساعت‌های نخست اعتراض‌های مردمی مهم بود.

بسیاری از رسانه‌ها خودآگاه یا ناخودآگاه تمایل به انتشار خبر درباره چهره‌های مشهور و همچنین آن دسته از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی – اجتماعی دارند که با آنها آشنا هستند. برای جلوگیری از چنین شرایطی یا پر کردن خلاءهای موجود، سازمان خبرنگاران بدون مرز تمهید خاصی دارد؟

باور من این است که ما خبرنگار بی‌طرف نداریم و اساساً خبرنگار نباید هم بی‌طرف باشد، اما در این رابطه وظیفه یک رسانه تنها روز شمار وضعیت زندانیان و تمام زندانیان نیست. هیچ رسانه‌ای در دنیا نمی‌تواند این کار را انجام دهد. چرا باید وظیفه یک رسانه، گزارشگری تمام وقت از زندان و زندانیان باشد؟

مشخص است که ما داریم درباره آن بخش از فعالیت های رسانه‌ها حرف می زنیم که به حقوق بشر و صدالبته روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی- اجتماعی دربند می‌پردازد…

یکی از مشکلات ما این است که رسانه‌های ما امروز باید خلاء بسیاری از نهادهایی را که وجود ندارند، پر کنند. شاید فعالان مدافع حقوق زنان یا مدافعان حقوق کارگران نیز گمان می‌کنند که رسانه‌ها در خیلی از مسائل مربوط به این حوزه‌ها کم‌کار هستند. بدون شک به عنوان فعالی که در یک سازمان بین‌المللی در امر دفاع از آزادی اطلاع‌رسانی کار می‌کنم، وظیفه‌ دارم که توجه رسانه‌ها را به مسئله روزنامه‌نگاران جلب کنم، اما وظیفه یک رسانه نیست که الزاما به این مسئله توجه کند.

اما بسیاری از فعالان اجتماعی ما اتفاقاً در رسانه‌ها نیز فعال هستند و ما در حال حاضر با طیف بزرگی از روزنامه‌نگارانی روبه‌رو هستیم که فعال اجتماعی شده‌اند و بر عکس.

توجه داشته باشید که رسانه‌ها مساعدکننده هستند، اما عامل تعیین‌کننده، شرایط خاص و توازن قدرت در سطح بین‌المللی و ملی است.

نکته‌ای دیگر که در سوالات شما چند بار تکرار شده بود، حساسیت به طرح برخی نام‌ها بود در کنار سکوت درباره دیگران، این به سیاست رسانه‌ای هم ربط دارد. در همه جوامع، ما با تعدادی از زندانیانی روبه‌رو هستیم که نامشان به دلایلی بیشتر از دیگران مطرح می شود. برخی مواقع چنان که پیشتر اشاره کردم “چاره‌ای” نیست، اما مهم این است که طرح این افراد هم به عنوان نمونه از یک شرایط مشخص “زندان و زندانیان” باشد. من به عنوان مثال اگر از سیامک قادری یا احمد زیدآبادی، بهمن احمدی امویی، ژیلا بنی یعقوب و دیگر روزنامه‌نگاران نام می‌برم، یا دیگران روی آنها تاکید می‌کنند، باید به آن تنها به عنوان نمونه و مشخصه‌ و معرف‌ همه روزنامه‌نگاران زندانی نگاه کرد.

امروزه به واسطه اینترنت و وسایل ارتباط جمعی، خبر بازداشت فعالان مدنی، سیاسی و روزنامه‌نگاران یا شهروندان عادی به سرعت منتشر می‌شود و برخی با انتشار اخبار در شبکه‌های اجتماعی یا راه انداختن کمپین و حتی تظاهرات به حمایت از آنها بر می‌خیزند. در این میان از برخی زندانیان حمایت‌های ویژه‌ای می‌شود و برخی نیز از یاد می‌روند. به نظر شما مشکل از کجا ناشی می‌شود؟

از ساده‌ترین تا بغرنج‌ترین مسائل جامعه ما با آزادی اطلاع‌رسانی و حقوق بشر سر و کار دارد. با آنکه بر این باورم که باید مسئله حقوق بشر و به ویژه زندانیان عقیدتی و از این میان روزنامه‌نگاران زندانی را به مسئله و دغدغه جامعه تبدیل کرد، اما مثل همیشه دو نظر افراط و تفریط در این زمینه هست، یا تنها از حقوق بشر یا سکوت در برابر آن! زندان و زندانی و اعدام، جلوه‌های مشخص نقض حقوق بشر هستند، اما همه‌ آن نیستند.

مسئله زندان و زندانی سیاسی بسیار فراتر از طرح رسانه‌ای شدن آن است. متاسفانه بخشی از مسائلی که طرح کردید یک روند طبیعی است که در همه جای دنیا وجود دارد. شاید ما نتوانیم در دنیا به جز نلسون ماندلا از دیگر زندانیان آفریقای جنوبی صحبت کنیم.

بخشی دیگر به وضعیت خود ما و زندان‌هایمان ارتباط دارد. متاسفانه علی‌رغم آنکه بیش از هشت دهه است که در ایران زندانی سیاسی داریم، هیچ‌گاه نهاد معینی برای دفاع از حقوق زندانیان نداشته‌ایم و هر زمان که چنین نهادی به وجود آمد به سرعت توسط رژیم‌های سرکوبگر از بین رفت.

در این زمینه وضعیت فرهنگی ما نیز تاثیر دارد. بدون شک گرایش‌ها و دیدگاه‌های سیاسی، ایدئولوژیک و مذهبی هم تاثیر دارند. خوشبختانه در سال‌های اخیر تحولی به وجود آمده است، اما در گذشته نه چندان دور و با آنکه هنوز هم در برخی موارد شاهد آن هستیم، هر نیروی سیاسی، ایدئولوژیک و مذهبی تنها از هواداران خود دفاع می‌کرد. به شکل عمومی دفاع بدون قید و شرط از آزادی زندانیان هنوز به فرهنگ عمومی ما تبدیل نشده است، هر چند گسترش رسانه‌ها و همگانی‌تر شدن آن تاثیر ویژه‌ای در انتشار اخبار و اطلاعات داشته است، اما در کل نوعی نگاه غیر عادلانه یا نامتوازن وجود دارد.

در حال حاضر فعالیت‌های حقوق بشری در پیوند با مسائل ایران به شدت با رسانه‌های فارسی‌زبان گره خورده است. به عنوان یک فعال حقوق بشر فکر می‌کنید این پیوند لازم است چگونه پیش برود؟

از ساده‌ترین تا بغرنج‌ترین مسائل جامعه ما با آزادی اطلاع‌رسانی و حقوق بشر سر و کار دارد. با آنکه بر این باورم که باید مسئله حقوق بشر و به ویژه زندانیان عقیدتی و از این میان روزنامه‌نگاران زندانی را به مسئله و دغدغه جامعه تبدیل کرد، اما مثل همیشه دو نظر افراط و تفریط در این زمینه هست، یا تنها از حقوق بشر یا سکوت در برابر آن! زندان و زندانی و اعدام، جلوه‌های مشخص نقض حقوق بشر هستند، اما همه‌ آن نیستند. برای گزارشگران بدون مرز مسئله این است که زندانی کردن حرفه‌کاران رسانه‌ها به جامعه مربوط است، مسئله جامعه باید باشد. اگر آزادی بیان و آزادی اطلاع‌رسانی محدود و سرکوب شود متضرر آن تنها روزنامه‌نگاران نیستند. دفاع از روزنامه‌نگاران زندانی امری صنفی و سندیکایی نیست؛ بلکه دفاع از آزادی و آزادی‌های بنیانی در جامعه است.

فکر می‌کنید امروز بزرگ‌ترین مشکل فعالیت‌های حقوق بشری در پیوند با ایران چیست؟

به شکل عمومی دفاع بدون قید و شرط از آزادی زندانیان هنوز به فرهنگ عمومی ما تبدیل نشده است، هر چند گسترش رسانه‌ها و همگانی‌تر شدن آن تاثیر ویژه‌ای در انتشار اخبار و اطلاعات داشته است، اما در کل نوعی نگاه غیر عادلانه یا نامتوازن وجود دارد.

جمهوری اسلامی ایران و گفتمان سرکوب قدرت حاکم. این دو چه در داخل و چه در خارج عوامل اصلی‌اند. اگر امروز منصفانه نگاه کنیم در سراسر کشورمان نیرویی وجود ندارد که آمار درستی از تعداد زندانیان سیاسی ارائه دهد؛ زیرا تمامی قوانین و موازینی که جمهوری اسلامی بر آن استوار است مانع از ارائه این آمار می‌شود.

امروز هیچ سازمان ملی یا بین‌المللی نیست که در این مدت دیده باشم فهرست کاملی از زندانیان سیاسی در دست داشته باشد. ما فهرستی حدودی از روزنامه‌نگاران زندانی داریم، زیرا تعداد آنها محدود و مشخص است یا در مورد زنان می‌توان تعداد را تقریباً تائید کرد.

من هر کاری که کنم، تا زمانی که از زندان بازدید نکنم و دسترسی به دفاتر ثبت‌نام زندانیان نداشته باشم که هم قوانین بین‌المللی، و هم قانون ملی بر آن تاکید دارند و ناظران باید به آن دسترسی داشته باشند، قادر نخواهم بود کاری موثرتر انجام دهم و چگونگی دستگیری‌های خودسرانه و مخفیانه و آمارهای مخدوش را نشان دهم.

باید به یاد داشته باشیم که ایران، تهران نیست. آمار زندانیانی که ما داریم بیشتر متعلق به تهران است. از شهرستان ها کمتر اطلاعات داریم.تاکید می‌کنم عامل این بی‌اطلاعی، جمهوری اسلامی و نبود یک نهاد مشخص برای پیگیری وضعیت زندانیان و دفاع از حقوق آنها و همچنین موارد نقض حقوق بشر و گزارش‌دهی آن در ایران است.