لیدا حسینینژاد – سقوط بهای ارز در ایران نه تنها روی وضعیت اقتصادی مردم ایران تأثیر چشمگیری داشته است، بلکه بسیاری از ایرانیان خارج از کشور هم از گران شدن ارز آسیبهای اقتصادی زیادی دیدهاند.
یکی از این گروهها، ایرانیهای ساکن مالزی هستند که زندگیشان را با منابع داخل ایران تأمین میکنند و در این چند هفته اخیر، کیفیت زندگیشان دگرگون شده است.
نعیمه دوستدار در گزارشی تحت عنوان «خداحافظی ایرانیان با سرزمین استوایی» که روی تارنمای زمانه منتشر شده، با چند تن از ایرانیان ساکن مالزی گفتوگو کرده است. نویسنده گزارش از بهای هر رینگت واحد پول مالزی گفته که یکسال پیش ۴۱۴ تومان بوده و حالا هزار و ۱۰۰ تومان است. از خانوادهای میگوید که بعد از سه سال به ایران برگشتند، زیرا هزینههاشان از ماهی سه و نیم میلیون در عرض یک هفته به پنج میلیون رسیده است؛ هزینهای که با اجاره دادن خانهشان در ایران تأمین میشده است. از دختر جوان دانشجویی میگوید که دیگر روی کمک مالی خانوادهاش در ایران نمیتواند حساب کند و در عرض چند روز کاخ آرزوهایش برای ادامه تحصیل فروریخته است.
در همین زمینه، محمود فرجامی، روزنامهنگار و دانشجوی رشته ارتباطات در یکی از دانشگاههای مالزی مقالهای با عنوان تاثیر نوسانات نرخ ارز بر مهاجران ایرانی در سایت «تهران ریویو» منتشر کرده است. به همین بهانه و برای آشنایی بیشتر با وضعیت مهاجران ایرانی در کشور مالزی با او گفتوگویی گردهایم که میخوانید.
دانشجویان خارج از کشور، اغلب از حیث مالی به داخل ایران وابستهاند. آنها با توجه به وضعیت بحرانی اقتصاد ایران در حال حاضر دچار چه مشکلات جدی مالی شدهاند؟ لطفا برای ما از وضعیت ایرانیهای ساکن مالزی بگویید.
محمود فرجامی: مالزی یک وضعیت بسیار خاص دارد. چون ایرانیهای اینجا را حداقل صدهزار یا حدود دویست هزار نفر هم تخمین میزنند. البته هیچ جایی آمار رسمی ارائه نمیدهد، ولی سفارت ایران میگوید آنهایی که ثبت شده هستند یا پرونده دارند یا مثلاً اسمشان آنجاست، بیش از صدهزار نفرند یا تخمین زده میشود که بیش از صدهزار نفرند.
محمود فرجامی: یکی از دلایل اینکه ایرانیان ساکن مالزی معمولاً از داخل ایران حمایت مالی میشدند، پایین بودن نسبی نرخ دلار یا رینگت بود. رینگت هم به هر حال خودش را با دلار تنظیم میکند. دیگر اینکه مالزی کشور ارزانی است و عمداً طوری از لحاظ توریستی طراحی شده که بتواند توریستهای زیادی را به خاطر ارزان بودن هزینههای زندگی به خودش جلب کند و آنها بتوانند در آنجا پول خرج کنند و خلاصه زندگی کنند.
چنین حجمی از ایرانیها در هیچ کجای دنیا نیست؛ در هیچ کشوری. مگر آنهایی که مهاجرت کرده یا کاری در آنجا داشته باشند. بههرحال هیچجا این طوری نیست که این شمار ایرانی که از داخل ایران هم برایشان پول میفرستند، زندگی کنند. مالزی اما به دلایل مختلف تبدیل شده به جایی که ایرانیها به طور موقت و خیلی راحت میتوانند به آنجا بیایند و بعضیها هم ماندگار شدهاند. یکی از دلایل اینکه ایرانیان ساکن مالزی معمولاً از داخل ایران حمایت مالی میشدند، پایین بودن نسبی نرخ دلار یا رینگت بود.
رینگت هم به هر حال خودش را با دلار تنظیم میکند. دیگر اینکه مالزی کشور ارزانی است و عمداً طوری از لحاظ توریستی طراحی شده که بتواند توریستهای زیادی را به خاطر ارزان بودن هزینههای زندگی به خودش جلب کند و آنها بتوانند در آنجا پول خرج کنند و خلاصه زندگی کنند. کما اینکه مثلاً اینجا ما اروپاییهای زیادی داریم که حقوق بازنشستگیشان را از اروپا میگیرند و با همان حقوق زندگی بسیار مرفهای در مالزی دارند. ایرانیهایی هم که اینجا هستند، معمولاً با همین هدف به اینجا آمدهاند. یعنی طرف میدید که اگر خانه یا آپارتمانش را در تهران اجاره دهد، دست کم همان آپارتمان را، حالا اگر نگوییم خیلی بهتر از آن، ولی همان را میتواند در کوالالامپور اجاره کند که شهری است بههرحال مدرن و رو به رشد و میتوان گفت چیزی از تهران کم ندارد. در واقع با یک حقوق بازنشستگی یا مثلاً با کمی درآمد جانبی، میتوان در مالزی زندگی مرفهی داشت.
دلیل دیگر حضور ایرانیها هم این است که مالزی کشوری است که بهراحتی ویزا میدهد. البته تا سه ماه که اصلاً ویزا نمیخواهد و بیشتر از آن را هم خیلی راحت صادر میکند. ویزای دانشجویی را که برای تمام اعضای خانواده صادر میکند یا مثلاً خیلی از خانوادههایی که بچهشان را در مدرسههای غیر انتفاعی (بهقول ایران) ثبت نام کردهاند، توانستهاند به این ترتیب برای تمام اعضای خانواده ویزا بگیرند. بنابراین رفتن به مالزی برای ایرانیهایی که همگی دوست دارند از کشور بیرون بیایند، خیلی راحت است. ضمناً مالزی پرواز مستقیم به ایران نیز دارد. حتی کوالالامپور به مشهد و شیراز هم پرواز مستقیم دارد.
بنابراین کشوری که ویزایش به این شکل است، از لحاظ سیاسی هیچ پیش زمینه منفی نسبت به ایرانیها ندارد، حتی در دورانی هم خیلی عاشق آقای احمدینژاد بوده و از لحاظ فرهنگی هم در مقایسه با کشورهای دیگر به ایران نزدیک است، مشخص است که میتواند ایرانیهای زیادی را جذب کند. حالا که دلار رفته بالا، این افراد کاملاً شوکه شدهاند و نمیدانند مثلاً با درآمدی که نصف شده چه کنند و به همین دلیل موج برگشت از اینجا به ایران راه افتاده است. موج کم شدن امکانات، سردرگمی برای مدارس بچهها، بیپولی دانشجوها و ارز دانشجویی هم هست. البته ارز دانشجویی چیزی نبود، ارزی بود که به قیمت مثلاً دو سال پیش پرداخت میشد، ولی همان هم بههرحال گوشهای از کارشان را میگرفت. حالا این ارز را هم قطع کردهاند. دلار هم بسیار رفته بالا و اصلاً گیر نمیآید.
یعنی الان ما کسانی را داریم که از ایران میخواهند پول حواله کنند به اینجا و به همان سه هزار و ۵۰۰ تومان هم راضیاند، ولی همان را هم نمیتوانند. در حالی که مثلاً خود من قبلاً با یک تلفن از حسابم در بانک ملت پول میریختند به حساب یک صرافی و چند دقیقه بعد در حسابم در یکی از بانکهای مالزی معادل این پول به رینگت بود و حالا اگر بالا و پایین هم میرفت، کسی به اضطرار نمیافتاد. الان اما یک وضعیت بسیار بغرنج و عجیب و غریب برای ایرانیهای اینجا پیش آمده است و میشود گفت که ایرانیها در حالت شوک به سر میبرند که عواقب وخیمی هم خواهد داشت.
همین امروز یک خبر در سایت کوچه منتشر شد مبنی بر اینکه پروازهای مستقیم کوالامپور به تهران متوقف شده است.
پروازهای ایرایشیا بود. یکی از دوستان من که ایران است، میگوید بلیت ایرایشیا دارد. الان که با او صحبت میکنیم، او هم سردرگم است. یعنی فقط مسئله مالی نیست. مسئله این است که این تحریمهای بینالمللی کاملا روی شکستن کمر ایرانیها، دست کم ایرانیهایی که از لحاظ مالی و رفتوآمد و این چیزها با ایران مرتبط هستند، تاثیر دارد. بله، ایرایشیا هم اعلام کرده که از همین چند روز دیگر کلیه پروازهایش به ایران لغو میشود.
شما در مقالهای در سایت تهران ریویو از ورشکستگی ایرانیهای مالزی گفتهاید. منظورتان دقیقاً از این عبارت چه هست؟
به نظر من فقیرشدن بستگی مهمی به سرعت دارد. یعنی این که شما با چه سرعتی فقیر میشوید و این خیلی مهم است. اگر شما در طول ده سال وضع مالیتان خراب شود، یا پولی را از دست دهید، هیچ وقت آن فشار روانی به شما نمیآید که همین اتفاق در طول سه شب مثلاً بیافتد و من فکر میکنم مشکلی که ایرانیها در مالزی دارند، یک حالت ورشکستگی است که با فقر هم قاطی شده.
حالا که دلار رفته بالا، ایرانیان ساکن مالزی کاملاً شوکه شدهاند و نمیدانند مثلاً با درآمدی که نصف شده چه کنند و به همین دلیل موج برگشت از اینجا به ایران راه افتاده است. موج کم شدن امکانات، سردرگمی برای مدارس بچهها، بیپولی دانشجوها و ارز دانشجویی هم هست. البته ارز دانشجویی چیزی نبود، ارزی بود که به قیمت مثلاً دو سال پیش پرداخت میشد، ولی همان هم بههرحال گوشهای از کارشان را میگرفت. حالا این ارز را هم قطع کردهاند.
اولاً اکثر ایرانیهای اینجا آنقدرها هم وضع مالی آنچنانی نداشتند. دانشجویانی بودند که از ایران برایشان کمک مالی میرسیده، کارمندانی بودند که حالا یک سال مرخصی گرفتند، یا آدمهایی که بازنشسته بودند و مثلاً دوتا حقوق بازنشستگی یا کرایه آپارتمان داشتند. یعنی معمولاً از قشر متوسط یا متوسط به بالا بودند و نه از آدمهای مرفه؛ اما حتی یک آدم مرفه هم اگر مثلاً در طول یک شب نصف داراییاش را از دست دهد، ممکن است بازهم همچنان آدم مرفهی باشد و مثلاً بهجای بنز فرض کنید مثلاً حالا دیگر سوار سمند شود، اما به او خیلی فشار روانی و عصبی میآید و انسان اصولاً در عصبانیت هم ضررهای روانی زیادی میخورد و هم اشتباهات را دوباره تکرار میکند. دعوا پیش میآید یا طلاق پیش میآید و روی بچهها خیلی فشار میآید. بهخصوص بچهها وقتی نتوانند از امکانات سابق، استفاده کنند و در طول مدت کوتاهی فرض کنید مدرسهشان عوض شود و دیگر امکانات سابق را نداشته باشند. این خودش خیلی ضرر میزند. از بعد فرهنگی، روحیـ روانی هم به انسان ضرری میزند که حتی بیشتر از فقیر شدن میتواند برای انسان مخرب باشد.
از این لحاظ، ایرانیها اینجا هم خیلی فقیر شدهاند و هم اینکه خیلی عصبی شدهاند. حتی کسانی که اینجا شرکتی ثبت کردند و خیلی از کارهایی که به ایرانیها مرتبط است را انجام میدهند، وقتی پولی رد وبدل نشود، وقتی ایرانیهای اینجا پولی نداشته باشند، ورشکست میشوند. فرض کنید رستوران ایرانی، صرافی ایرانی یا نمیدانم مجله ایرانی هم در چنین شرایطی ورشکست میشود. آنها هم بچههاشان مشکل خواهند داشت و من فکر میکنم خیلی مشکلات فرهنگی بزرگی پیش میآید. اگر اینها به ایران برگردند، در صورتی که اینجا زندگی تشکیل داده بودند، باعث میشود، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ فرهنگی به خود و خانوادهشان لطمه بخورد. آنهایی هم که نمیتوانند یا نمیخواهند برگردند، بههرحال اینجا در یک کشور بیگانه به عنوان کسی که پول ندارد، حتی نمیتواند پولی را منتقل کند چگونه میتواند زندگی کند؟ حتی دیگر برای پرواز به ایران هم به مشکل برمیخورند. ممکن است حتی چند روز دیگر ایرانایر هم با مالزی مشکل پیدا کند. در واقع همه لطمه میخورند.
ایرانیهای اینجا در جزیرهای گیر افتادهاند که گویا فراموش هم شدهاند. من فکر میکنم کسی که در یک کشور اروپایی هست، هرچند ممکن است که زندگی در آنجا خیلی سختتر و گرانتر از اینجا هم باشد، اما ساز و کارها اجتماعی طور دیگری طراحی شده و نوعی مسئولیت اجتماعی در پیوند با او هست و خیلی از بنیادها، حتی نهادهای حقوق بشری به آنها خدماترسانی میکنند و خود دولتها هم طور دیگری طراحی شدهاند. من فکر میکنم یک فاجعه عظیم در مالزی به وجود آمده. ممکن است در کشورهای دیگر مثل هند یا دوبی هم ایجاد شده باشد، ولی حتما با تعداد ایرانیهای کمتر و با شدت کمتری است. در مالزی این بحران خیلی زود خودش را نشان داده و خیلی بدتر خودش را در آینده بسیار نزدیک نشان خواهد داد، اگر مشکلات برطرف نشوند.
ایرانیها در این وضعیت چطور با مشکلات کنار میآیند؟ آیا تشکلهای همیاری ایجاد شده است که بتوانند به همدیگر کمک برسانند یا همفکریهایی با آنها شود؟
سفارت ایران همچنان از هر دانشجویی ۵۰ رینگت پول میگیرد که وکالتنامه برایشان صادر کند تا یک نفر برود ایران و ارز دانشجوییاش را بگیرد. بعد در وزارت علوم ایران نفری ۲۰ هزارتومان دوباره میگیرند که اینها را بفرستند به بانک. در نهایت هم بانک به آنها میگوید خود وزارت علوم دستور داده است که مثلاً دیگر پول به دانشجوها ندهید.
کارهایی در حد اعتراض شده است. آخر مشکل یکی دوتا نیست. مثلاً سفارت ایران همچنان از هر دانشجویی ۵۰ رینگت پول میگیرد که وکالتنامه برایشان صادر کند تا یک نفر برود ایران و ارز دانشجوییاش را بگیرد. بعد در وزارت علوم ایران نفری ۲۰ هزارتومان دوباره میگیرند که اینها را بفرستند به بانک. در نهایت هم بانک به آنها میگوید خود وزارت علوم دستور داده است که مثلاً دیگر پول به دانشجوها ندهید. این یعنی سردوانیدن. حتی میشود گفت نوعی کلاشی هم از نوع دولتیاش اینجا وجود دارد. دانشجوها و ایرانیان مالزی با چند مشکل روبهرو هستند. یکی دولت مالزی است که هیچ تعهدی به آنها نداده است و الان هم هیچ مسئولیتی را احساس نمیکند.
یکی دولت ایران است که خودش وضعیت ارز را به این شکل درآورده و خودش هم از این طرف روی دانشجوها که قشر زیادی از ایرانیها نیز دانشجو یا وابسته به دانشجو هستند، فشار میآورد. کارهایی در حد اعتراض یا مثلاً طومار جمع کردن و اینها شده است، اما بهخصوص چون دولت مالزی اکیداً برای خارجیها هر نوع اعتراض سیاسی و مدنی را ممنوع کرده و سریع هم ممکن است کسی را به خاطر همین دیپورت کند، کاری بیشتر از این انجام نشده و فکر هم نمیکنم که بشود.
بعد از جریان انتخابات تعدادی از ایرانیهای داخل مالزی خیلی از حیث سیاسی و برنامههایی که داشتند فعال بودند. حالا فکر میکنید این مشکلاتی که الان برای جامعه ایرانیان داخل مالزی بهوجود آمده است و روز بهروز تشدید میشود، باعث انفعال سیاسی آنها خواهد شد؟
راستش من نمیتوانم به نمایندگی از طرف ایرانیها صحبت کنم، ولی در نظر داشته باشید که مالزی همانطور که ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار نفر آدم جوان و مرتبط با ایران دارد و طبیعتاً مثلاً جنبش سبز اینجا فعالتر است، اما میشود گفت تنها کشور خارجی بود که برای جمع کردن تظاهرات ایرانیها که بعد از انتخابات انجام داده بودند، به پلیس و باتوم و گاز اشکآور و دستگیری متوسل شد. در صورتی که در کشور دیگری من نشنیدم که چنین کاری بشود. بههرحال ممکن است یک کارهایی بشود، اما هیچ امیدی نیست. ضمن اینکه هیچ محلی از اعراب هم ندارد.
یعنی چه کسی به کجا باید مثلاً اعتراض کند یا تشکلی تشکیل دهد. شما فرض کنید آزاد هم باشید، جلو سفارت هم بروید و اعتراض کنید. سفارتخانه ایران چه مشکلی دارد؟ نهایتش این است که میشود اعتراض کرد به اینکه آقا شما چرا دارید مجوز صادر میکنید، در صورتی که پول نیست، اما از این حد بیشتر نمیشود و مشکل اصلی در ایران خود دولت، خود رهبری و کسانی هستند که وضعیت را به این روز درآوردهاند. من اصلاً خوشبین نیستم و فکر نمیکنم ایرانیها بتوانند کاری کنند. چون مشکل اصلاً وخیمتر از این است که داریم راجع به آن صحبت میکنیم. یعنی نهایتاً کاری هم فکر نمیکنم بشود کرد.
لطفآ یک نفر از متخصص ها دلسوز و بیطرف و با استقلال فکری در مورد سیستم مالیاتی در
در ایران مقاله ای درج کند ، آمریکا برزگترین تولید کننده نفت در دنیا میباشد ولیکن برای نفس
کشیدن مالیات می گیرنند و ایران بهشت فرار از پرداخت مالیات است به خضوص برای طبقه
متوسط بالا در جامعه و همگی در انتظار پول نفت در سفره هایمان میباشیم ما ایرانی ها علف
میخوریم عارق قرمه سبزی می زنیم. پیشنهاد میدهم ایرانی هائي که گلایه از وضع دلار
می کنند عادت به کار کردن بکنند و ضمن ارسال عکس های بسیار زیبا از محل اقامتشان
نفری ۱۰ دلار و یا یک بسته دارو کمیاب برای اقوام ، آشنایان و غیره که محتاج هستند ارسال
کنند. این حقیر ۲۰ سال خارج از کشور هستم و یک دلار از کشور خارج نکردم و روزانه ۸ تا
۱۰ ساعت کار میکنم و در کشوری که زندگی میکنم بیش از ۲۵ درصد از در آمدم را ماهانه و
۳۰ درصد سالانه مالیات بر سود به دولت پرداخت میکنم . اگر دولتمردانکشورمان فاسد، ناتوان
و وامانده هستند از این امر سوء استفاده نکنیم چرا که همگی در فقر و بدبختی جامعه شریک
می باشیم. مشکلات کشور ما فساد در سطح کارگزاران نیست فقر فرهنگی و فساد اجتماعی
میباشد.
yanin / 14 October 2012
آقای فرجامی عزیز بالا رفتن قیمت ارز گریبانگیر همه دانشجویان خارج از کشور هست نه فقط دانشجویان مالزی!شما فکر میکنید با بالا رفتن ارز فاجعه فقط در مالزی رخ داده چون در مالزی هستید و از جای دیگه خبر ندارید.
در جایی ذکر کردید:
* کسی که در یک کشور اروپایی هست، هرچند ممکن است که زندگی در آنجا خیلی سختتر و گرانتر از اینجا هم باشد، اما ساز و کارها اجتماعی طور دیگری طراحی شده و نوعی مسئولیت اجتماعی در پیوند با او هست و خیلی از بنیادها، حتی نهادهای حقوق بشری به آنها خدماترسانی میکنند*!
نمیدونم با توجه به جه اسنادی این جملات رو نوشتید!حرف از خدمات نهادهای حقوق بشری زدید که بسیار خنده داره.فکر میکنم خبر از بحران اقتصادی کشورهای اروپایی ندارید!واقعا فکر میکنید در این وضعیت کسی به فکر کمک به دانشجوی ایرانی هم هست؟شاید هم شما نهادی رو میشناسید که ما ازش بی اطلاعیم !
سارا /دانشجوی مقیم رم / 15 October 2012
حالا مالزی کشور ارزانی بوده که این همه ایرانی رفتند آنجا. ببینید ما دانشجویان ایرانی دانشگاه های لبنان که گران ترین شهر خاورمیانه است چه می کشیم؟ خصوصا که هدر رفتن پول کشور خود را در این جا حسرتمندانه تماشا می کنیم. خانم های حزب الله با چول ما سوار بهنرین ماشین ها ویراژ میدن. خونه هاشون که در جنگ خراب شد به بهترین شکل ممکن بازسازی شده. بغل ما سوریه است که با وجود جنگ داخلی لیرش از 48 در برابر هر دلار تا 70 و 72 لیر پایین اومده که خیلی خیلی ناچیزه. اون وقت پول ما 350 در صد در این دو ساله سقوط کرده. چرا؟ چون پول ماست که بشار اسد رو روی پا نگه داشته ولی نمیتونه دانشجویان ایرانی رو از دیوانه شدن نجات بده
کاربر مهمان / 15 October 2012