حالا دیگر انتخابات تمام و آمار مشارکت نیز اعلام شده است (هرچند به گمان اکثریت مردم اعداد ساختگی به نظر میرسد). اکنون میتوانیم درباره انتخابات مجلس شورای اسلامی یازدهم و درباره آنچه گذشته حرف بزنیم؛ اما آنچه امروز هنوز در هالهای از ابهام است، اثرات این عدم مشارکت گسترده و پیش بینی انتخابات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری است. برای این بهتر است به تفاوتهای انتخاباتی که گذشت با دورههای پیشین پرداخت.
بر اساس نتایج قطعی، اکثریت کرسیهای مجلس شورای اسلامی یازدهم را اصولگرایان کسب کردهاند. برگزاری این انتخابات با رد صلاحیت گسترده داوطلبان نزدیک به جناح اصلاحطلب از سوی شورای نگهبان همراه بوده است و میزان مشارکت کمترین میزان مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در ۴۱ سال اخیر است. عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور اعلام کرده که «بیشترین مشارکت در کهگیلویه و بویراحمد با ۷۱ درصد و کمترین هم در استان تهران با ۲۶,۲ درصد بوده است».
در بین ۳۱ استان کشور مشارکت در ۲۳ استان کمتر از ۵۰%بوده است و تنها در هشت استان شاهد مشارکت بالای ۵۰% بودهایم. بسیاری قبل از انتخابات معتقد بودند انتخابات مجلس میتواند بحثی قومیتی و در بعضی استانها ممکن است به دلیل درگیریهای قومی مشارکت بالا باشد. اما در آذربایجان غربی که همیشه درگیری بر سر نماینده کرد یا ترک وجود داشته نیز مشارکت کمتر از ۵۰% گزارش شده است . این مسئله میتواند تحت تاثیر اعتراضات آبان ماه هم بوده باشد. برخلاف اعتراضات در سال ۸۸، اعتراضات ۹۶ و به ویژه اعتراضات آبان ماه ۹۸ سراسری و کشوری بود. نام بسیاری از شهرهای دورافتاده در میان شهرهای معترض موجود بود و میزان کشتار و سرکوبی که مردم خود شاهد آن بودند، باعث قطع امید قطعی از جمهوری اسلامی شد. چنانچه میبینیم در خوزستان و کرمانشاه، که اعتراضات بسیار گسترده بود، شاهد کاهش مشارکت نسبت به دور قبل هستیم.
مسئله دیگری که قابل توجه است عدم همراهی فعالین سیاسی، جامعه مدنی و سلبریتیها با انتخابات است. آیا این به دلیل رد صلاحیتهای شورای نگهبان است؟ آیا عملکرد شورای نگهبان در مورد اصلاحطلبان در این دوره متفاوت بوده است؟ پاسخ خیر است. در دوره قبل نیز به گفته شورای سیاستگذاری اصلاحات، ژنرالهای اصلاحطلب از گردونه انتخابات کنار گذاشته شدند و در نهایت شورای سیاستگذاری از کاندیداهایی که مدعی اصلاحطلبی یا اعتدال هستند خواست رزومه خود را ارائه دهند تا در صورت امکان در لیست قرار بگیرند و با تلاش جمع کثیری از افرادی که بعد از برجام به شدت به برجامهای بعدی امیدوار بودند، تمام لیست رای آوردند و و مردم و فعالین با وجود اینکه این افراد را نمیشناختند به امید اینکه بین بد و بدتر، بدها را روانه کرسیهای مجلس کنند در انتخابات شرکت کردند.
بدها در چهار سال گذشته چه کردند که بدترها نکردند؟
امروز مردم و فعالین تحولخواه و جامعه مدنی اقبالی به مجلس ندارند و بعد از بارها آزمون انتخاب بد و بدتر به امید شَر کمتر، دیگر نا امید شدهاند. این تنها به دلیل وقایع دو سال اخیر نیست! رفتار کسانی است که قرار بود مقابل شَر تمام و بدتر قرار بگیرند. کسانی که با بی لیاقتی و گوش به فرمانی خود مجلس را چنان به حاشیه بردند که حتی بدون اطلاع آنها قانون تصویب شد و چندین نهاد موازی با مجلس شکل گرفت. همه اینها خود شاهدی بر نقض این جمله است که “مجلس در راس امور است”. این تهی شدن مجلس از معنا و مفهوم و تنزل جایگاه آن یکی از دلایل بیتوجهی مردم به این نهاد است.
مجلس شورای اسلامی در دوره دهم، در حالی که روحانی سپاه را دولت با اسلحه میخواند و به حضور و دخالتش انتقاد میکرد، در اعتراض به تحریم سپاه همگی یک دست لباس سپاه پوشیدند و تمام قد از نیروی سرکوبگری که سالهاست به کشتار داخلی و بینالمللی متهم است دفاع کردند. امروز که تعداد بسیاری از منتخبین دوره جدید سرداران سپاه هستند عدهای به مردم انتقاد میکنند که عدم مشارکت شما مجلس را به دست سپاه انداخت! اما به راستی تفاوت مجلسی که بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی برای تنها سه ماه پایانی سال بودجه ۲۵۰ هزار یورویی برای سپاه قدس در نظر میگیرد با مجلسی که در دست سرداران سپاه باشد چیست؟
مردم بد را انتخاب کردند به امید اینکه در زمان کشتار کسی باشد که در مقابل بدتر قد علم کند. در کشتار آبان ۹۸ کدام نماینده تعداد کشتهشدگان را اعلام کرد؟ کدام نماینده به حوزه انتخاباتیاش رفت تا با خانواده جانباختگان دیدار کند؟ کدام نماینده این سرکوب وحشیانه را محکوم کرد؟ نمایندگانی که حتی حق استعفا دادن هم ندارند. در مورد افزایش قیمت بنزین وقتی به نمایندگان مجلس توهین علنی شد و روشن شد که حتی حق قانونگذاری هم ندارند، چند نفر ادعای استعفا کردند اما با دستور خامنهای حتی اجازه استعفا نیز به آنها داده نشد. وقتی نمایندگان این مجلس حتی از حق خود نیز نمیتوانند دفاع کنند و پس از رد صلاحیت در سکوت هر روز روی صندلیهای خود در مجلس مینشینند، چطور میتوان انتظار داشت در برابر هر نوع حق کشی دیگر سکوت خود را بشکنند. مجلس بدی که در زمان شلیک به هواپیمای اوکراینی حتی جرات سوال از سردار حاجیزاده را ندارد چه فرقی با بدتر ها دارد؟ مجلسی که نه تنها باعث برجامهای بعدی نشد بلکه اصل برجام نیز به دلیل سکوت آنها در برابر تندروها نابود شد. همه اینها نشانه بن بست تاکتیک انتخاب بین بد و بدتر است.
تهدیدها و فرصتها پس از نه بزرگ مردم در دوم اسفند
حالا بعد از این نه بزرگ مردم در انتخابت دوم اسفند چه تهدیدها و فرصتهایی وجود دارد. مردم پیش از این در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، دوره دوم شوراهای شهر و روستا و همچنین در مجلس شورای اسلامی دوره نهم اقبال نسبی به عدم مشارکت نشان دادند و به صندوق رای بی توجهی کردند. نتیجه آن شد که برای اینکه دولت نهم کنار برود و دولت در دست محمود احمدی نژاد تنها یک دوره سرکار بماند، شد آنچه در سال ۸۸ شاهدش بودیم. برای پایان دادن به مجلس نهم، لیست امید به میدان آمد و برای اتمام تسلط آبادگران و چمران «تَکرار میکنم» رقم خورد. حالا ما بعد از یک نه بزرگ و رقم زدن کمترین میزان مشارکت در طول عمر جمهوری اسلامی یک وظیفه بزرگ بر دوش داریم. مردمی که از راست و چپ جمهوری اسلامی ناامید شدهاند، نباید فراموش کنند چرا به چنین نتیجهای رسیدهاند. مردمی که بد و بدتر را یک کاسه کردهاند نباید بار دیگر تفاوتی بین آنها قایل شوند. علی ساری، نماینده اهواز در مجلس دهم شورای اسلامی پس از اعلام نتایج شهر تهران در توییتر نسبت به مشارکت در انتخابات واکنش نشان داده و نوشت: «مردم ایران اسلامی مجلس یازدهم را از دقایق اول پیگیری کنید، شاید برای ۱۴۰۰ با صندوق رای آشتی کردید.» این یعنی دوباره بین بد و بدتر تفاوتی قایل خواهیم شد!
بحث پیرامون آنچه تا کنون در نهادهای انتخابی گذشته و تبیین مشخصههای انتخابات آزاد باید جزو وظایف جامعه مدنی و فعالان سیاسی قرار گیرد. مطالبات سرکوب شده کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان و سایر اقشار مردم باید بارها و بارها تکرار شود تا سطح مطالبات مجددا کاهش نیابد. افکار عمومی کوتاه مدت است و همه ما در شرایط بد به هر ریسمانی برای رهایی و بهبود شرایط چنگ میزنیم. اینکه فراموش نکنیم همه راهها را رفتهایم، مهمترین نکته در طی دو سال پیش رو خواهد بود.
ما مردم ایران برای اصلاح جمهوری اسلامی و بهبود شرایط همه تلاشمان را کردهایم. به اصلاحطلب رای دادهایم، به امید شکاف در قدرت به اعتدالگراها فرصت دادیم، وقتی ژنرالی نبود به سرباز و سرجوخهای که کمی معتدلتر باشد رای دادیم تا به جمهوری اسلامی فرصت اصلاح بدهیم و مسیر گذار به دموکراسی در کشورمان را تسهیل کنیم و به انسداد سیاسی نرسیم. اما جمهوری اسلامی از هیچ یک از این فرصتها استفاده نکرد و یکی پس از دیگری پلهای پشت سر خود را خراب کرد و آنچنان به انسداد سیاسی رسید که الیگارشی حکومتی و خودی و غیر خودی در آن به حذف ۲۴۰ نماینده از ۲۹۰ نماینده مجلس دهم رسید. ما نباید فراموش کنیم و مسیرهایی که رفتهایم را دوباره برنگردیم و تکرار نکنیم. حافظه انسان کوتاه مدت است، باید آنچه بر ما گذشته است را با خود تکرار کنیم.