جلال ایجادی – یکی از مشکلات اساسی زیست محیطی در ایران هوای ناسالم و در این میان افزایش و هجوم ریزگردها و غبار سنگینی است که بخش مهمی از شهرها و مناطق روستایی ایران را فراگرفته است. گاه تمام فضای شهر از غباری زرد و سرخ آکنده میشود و مردم در خیابان و کوچه با ماسک و بدون ماسک با شتاب حرکت میکنند و احساس نفس تنگی دارند.
مردم از هوای سالم برای یک زندگی ساده محروم هستند، زیرا آلودگیهای صنعتی و ریزگردها هوا را سنگین و مسموم کردهاند. ریزگردها به ذرات کوچکتر از دو میکرون گفته میشود که در اثر پدیده فرسایش بادی به وجود میآیند. این پدیده در دورههای خاص بهطور روزافزون در شهرهای جنوبی، غربی و مرکزی و نیز در تهران بیداد میکند. یکی از نتایج این آلودگی به خطر افتادن جدی سلامت شهروندان کشور است.
براساس بررسی سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۱، چند شهر ایران از حیث میزان سالانه ذرات گرد و غبار معلق در هوا از میان هزار و صد شهر از ۹۱ کشور دنیا در رده آلودهترین شهرهای دنیا قرار دارند. در سال ۲۰۱۱ میلادی سازمان بهداشت جهانی، شهر اهواز را از نظر میزان ذرات گرد و غبار موجود در هوا، آلودهترین شهر جهان معرفی کرد. پس از اهواز، اولان باتور پایتخت مغولستان، دومین و سپس سنندج با متوسط سالانه ۲۵۴ میکروگرم سومین شهر آلوده دنیا از نظر میزان ذرات کوچکتر از ۱۰ میکرومتر در هوا شناخته شدند.
در ایران به لحاظ آلودگی هوا به طورعموم دو نوع آلودگی از نظر ساختار و منشاء وجود دارد: آلودگیهای صنعتی و ریزگردها. منشاء تولید آلایندههای هوای تنفسی شهرها، مونوکسید کربن و ذرات معلق است که در بیشتر مواقع ابعادشان کمتر از ۱۰ میکرون است. آنها ناشی از فعالیت خودروها و سیستم شوفاژ شهری و تولید صنعتی هستند. ریزگردها که بسیار کوچک هستند، دارای منشاء صنعتی نیستند. آنها به طور “طبیعی” و با گردش باد، سبب بروز آلودگیها و خفگی هوای شهر و روستا میشوند و به سادگی در دستگاه تنفسی نفوذ میکنند. هرچند این پدیده به ظاهر طبیعی و دارای کانونهای گرد وغبار است، ولی پخش ماده چسبنده “مالچ پاشی” نفتی درعراق و سایر نقاط که برای تثبیت ماسهها و شنهای روان هستند، این ریزگردها را متاثر ساخته و تخریب محیط طبیعی توسط انسان و بهم ریختگی و نابودی مناطق مرطوب در ایران و کشورهای همسایه، این بحران را شدت میبخشند. امروز ایران قربانی عوامل نامساعد و ویرانگری زیست محیطی داخلی و منطقهای است.
مرگ خاموش شهروندان
مردم ما در ایران کنونی از آلودگی هوا رنج میبرند زیرا جان آنان در این حکومت ارزشی ندارد و انباشت پیدرپی عوامل خطرناک در محیط زیست و در آب و هوای موجود، سلامتی آنان را هدف قرارداده است.
“همشهری” در گزارشی تازه از “مرگ خاموش شهروندان بر اثر هجوم ریزگردها” صحبت کرد و نوشت: “مشاور زیستمحیطی معاون شهردار تهران درباره هجوم ریزگردها به کشورمان گفت: این پدیده یک موضوع امنیتی در ابعاد کلان و در سطح ملی است که دست کمی از جنگ ندارد، اما تا این لحظه عزمی برای رفع این مشکل وجود نداشته است.” (۲۴ تیر ۱۳۹۱)
به درستی صحبت از “جنگ” میشود؛ جنگی مخرب و آرام که بیان تخریب محیط زیست است و سلامتی انسانها را به طور مستقیم تهدید میکند؛ جنگی که به طرز خاموش و موذیانه سلامتی را میخورد. وحید نوروزی مشاور زیست محیطی معاون شهردار تهران میافزاید: “وقتی شاخص استاندارد آلاینده هوای تنفسی شهرها از مرز ۲۰۰ رد میشود و وضعیت هوا در شرایط اضطرار قرار میگیرد، پدیدهای مرگآور شکل میگیرد.”
وی تصریح میکند: ”در شرایط اضطرار آلودگی هوا، خروج مادران باردار، نوزادان، خردسالان، کودکان، کهنسالان و بیماران از خانه، آنها را یک قدم به مرگ نزدیکتر میکند و جسم و جان آنها را در معرض خطر قرار میدهد.”، ” پدیده ریزگردها زندگی و سلامت شهروندان به ویژه اقشار حساس جامعه را مورد تهدید قرار میدهد. ریزگردها با آلاینده های هوا متفاوتند و تأثیرات آنها نیز با هم تفاوت دارد اما ریزگردها همانطور که از نامشان پیداست به قدری ریزند که بهراحتی وارد سیستم تنفسی میشوند.” (همانجا)
همانطور که نماینده شهرداری تهران میگوید این آلودگی ناشی از ریزگردها برای بخش مهمی از مردم خطرناک بوده وبطور مستمر تمام دستگاه تنفسی و ششها را مورد حمله قرار داده وافرادی که حساس هستند ویا از سلامتی کامل برخوردار نیستند اولین قربانیان این آلودگی جانفرسا میگردنند. بقول او این ریزگردها شبیه “حمله نیروهای مهاجم است”، “این حملات، پیر و جوان را در معرض خطر مرگ قرار میدهند اما تفاوت آنها در این است که تهاجم نیروهای دشمن با بهکارگیری انواع سلاح، پرسروصداست ولی هجوم ریزگردها همچون اسلحهای که صداخفهکن روی آن نصب شده باشد، بیسروصداست. پدیده ریزگردها هوای تنفسی را دچار کمبود اکسیژن و آرامش و آسایش را از افراد سلب میکند.”
نمیتوان واقعیت را کتمان کرد. درواقع موج ذرات، نفس راحت را از ریه شهروندان میدزدد، نگاهها را تیره و تار میکند و ذرات میکرونی بیوزن و بو را داخل ریههای مردم میسازد. معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی لرستان نیز در زمینه تاثیرات ریزگردها بر آن است که اختلال در دستگاه تنفسی، بروز عفونت گوش میانی، بروز بیماریهای انسداد دستگاه تنفسی، بروز سرطان ریه، بروز بیماریهای قلبی و عروقی و عفونت حاد دستگاه تنفسی از جمله تاثیرات ریزگردها روی سلامت انسانهاست. (سایت بیباک، ۲۷/۲/۱۳۹۰)
بنابراین خطرات ناشی از این ریزگردها بسیار فراوان هستند و متاسفانه آسیبهای جامعه در عرصه سلامتی با دقت مورد ارزیابی قرارنمیگیرند. در یک بررسی تخصصی ریه که به تازگی از سوی “انجمن آسم و آلرژی ایران” در تهران انجام شده، آمده است که نشانههای آسم بین تهرانیها بسیار بالا بوده و از شیوع ۳۵ درصدی در پایتخت برخوردار است. دکتر ابراهیم رضی با اشاره به اینکه مردم تهران در گذشته تنها از آلودگی هوای ناشی از انواع آلایندههای صنعتی همچون حرکت خودروها و فعالیت کارخانههای صنعتی رنج میبردند، گفت: “در دو سه سال اخیر آلودگی ناشی از گرد و غبار نیز به آلایندههای تهران اضافه شده و شرایط را برای تنفس مردم این کلان شهر از گذشته دشوارتر کرده است.” (خبرانلاین- ۲۱ خرداد ۱۳۹۱)
به عقیده دکتر ابراهیم رضی، هجوم این دو نوع آلودگی به تهران، عامل ایجاد و تشدید بیماریهای انسدادی، عفونی و ریوی ازجمله سرطان ریه میشود و افراد دارای زمینه و سابقه بیماریهای مزمن ریوی، نسبت به اشخاص سالم از آلودگی هوا بیشتر آسیب میبینند. با توجه به این که بیماریهای سرطان ریوی از دوره طولانی برخوردارند، آثار منفی آلودگی هوای امروز تهران چند دهه بعد با شدت بیشتر بروز کرده و پیش آمدهای خود را نشان خواهد داد. او بر این نکته تاکید میکند که باریزگردها سرطان و ایست قلبی افزایش خواهد یافت. این پژوهشگر میگوید: “تا دو دهه پیش بروز سکته قلبی در افراد زیر۴۰ سال بسیار نادر بود، در صورتی که در حال حاضر این موضوع بسیار شایع شده و بسیاری از اشخاصی که سن آنها کمتر از ۴۰ سال است نیز دچار حملات قلبی میشوند.» (همانجا)
از دیدگاه متخصصان افزایش حملات قلبی ازجمله ناشی از پدیده ریزگردها و افزایش آلایندههای مسمومکننده است. بنابر گزارشهای دولتی در سال ۱۳۹۰ استان کرمانشاه ۲۰۰ روز در سال در فضای آلوده ریزگردها تنفس کرده است. بهعلاوه ۱۲ درصد مرگ شهروندان در این استان ناشی از این پدیده بوده و به علت همین آلودگی بیماران مبتلا به سرطان ۱۴ درصد افزایش یافتهاند. متخصصان حوزه پزشکی همه بر اثرات مخرب ریزگردها روی سلامتی انسان تاکید میکنند و از جمله روی جنبه سرطانزا بودن این آلودگیها توافق نظر دارند. ما زندگی خود را از طبیعت سالم و مرگ خود را نیز از طبیعت آلوده میگیریم. کشوری که قادر نیست زیستبوم با کیفیت به مردمش عرضه کند به ناگزیر زندگی آنان را تباه میسازد. در تامین این زندگی سالم، مدیران و مسئولان سیاسی نقش بسیار حساسی ایفا میکنند. هرچقدر بینش و رفتار آنان تابع منافع سوداگرانه اقتصادی و جاهطلبیهای ناسالم باشد به همان میزان ویرانگری سیاستشان در مدیریت جامعه، کشندهتر خواهد بود.
فقدان مدیریت مالی و سیاسی شایسته
علیرغم این خطرات، در نزد مسئولان “عزمی برای رفع” این فاجعه زیست محیطی وجود ندارد. بیمسئولیتی دستگاه دولتی، عدم حساسیت مدیران و تاراج پولهای کلان ناشی از فروش نفت جهت بودجه نظامی و اتمی، تراژدی زیست محیطی و سلامتی مردم را به دست فراموشی سپرده است.
در ایران نهادی که موظف به مدیریت امور محیط زیستی است، “سازمان محیط زیست کشور” است. واقعیت این است که این نهاد فاقد شایستگی و مهارت و توان است و هیچ بودجهای در زمینه مبارزه علیه ویرانگریهای زیست بومی ندارد و وجود آن بیشتر جنبه نمایشی و تبلیغاتی دارد.
به جدول زیر توجه کنید: طی دوسال اخیر بودجه اداری و بوروکراسی این سازمان دولتی افزایش یافته ، حال آنکه بودجه ویژه برای مهار ریزگردها و بازسازی تالابهای کشور کاملاً برداشته و حذف شده است. (منبع آمار همشهری ۱۰ خرداد ۱۳۹۱)
در نظر داشته باشید که بودجه ایران در سال ۱۳۹۰ مبلغ ۵۴۰ هزار میلیارد تومان (معادل ۳۵۰ میلیارد یورو) بوده است. درحالی که مبلغ ناچیز صد میلیارد تومان در بودجه سال ۹۰ به مجموعه مسائل زیست محیطی ایران اختصاص داده شده بود. برای تبلیغات قرآنی و کنکور قرآنی یعنی یکی از زمینههای تحمیق مردم ۸۰۰ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده بود. حال همین مبلغ ناچیز صد میلیارد تومانی در زمینه زیست محیطی در بودجه ۹۱ حذف میشود. من بارها تکرار کرده ام که این حکومت با قصد تخریب در زمینه زیست محیطی عمل میکند و همین حذف بودجه و عدم انتشار آمار درست و سازمان یافته و بالاخره نبود یک نهاد موثر در مدیریت امور زیست محیطی به روشنی گویای این امر است. به جدول زیر نگاه کنید. در بخش هزینه بوروکراسی اداری بودجه افزایش یافته، حال آنکه در بخش دوم که متعلق به پروژه مهار ریزگردها هست، بودجه حذف شده است.
توجه کردید؟ بودجه نازل جهت مهار ریزگردها در بودجه دولتی حذف شده است. به علاوه مسئولان عادت کردهاند که فاجعه بیافرینند و خود با فاجعه بر زندگی مردم سلطهگری کنند و ومردم را به “رحمت و بخشش خداوندی” حواله دهند. وقتی کمبود باران است، آیتاللهها ازافراد میخواهند تا دعا کنند؛ هنگامی که مردم در بیماری و رنج بهسر میبرند، آیتاللهها آنها را تشویق میکنند تا به زیارت امامزاده و حرم بروند و سفره بیاندازند تا سلامتی خود را به دست آورند.
به دوراز هرگونه خردگرایی و تلاش علمی، نظام دینی مردم را در بیاطلاعی و نادانی نگه میدارد. این رژیم به نیازها و آسایش زندگی مردم بی توجه است و محیط زیست سالم برای حاکمان بدون اهمیت است. بارها و بارها دیدهایم دولت و وزارت خانههایی مانند وزارت نیرو و نفت در تخریب محیط زیست میکوشند. نمایندگان مجلس اسلامی که بخش مهمی از آنان دزد و قاتل و تبهکار هستند، بودجه ناچیزی برای بحران دریاچه ارومیه و بودجه مقابله با ریزگردها را حذف میکنند. بنابراین هوای سالم و محیط زیست برای شهروندان ایران فاقد مدیریت درست و بودجه لازم است. در جمهوری اسلامی آزادی سرکوب میشود و زندگی انسانها به تباهی کشیده میشود. این نظام دینی، بیماریزا و سرطانزاست. در یک کشور عادی و با حکومتی که حداقل مسئولیت را داشته باشد بحران ریزگردها با بی تفاوتی مواجه نمیشود. حال آنکه دولت اسلامی نه تنها بی توجه است و دروغ میگوید، بلکه به ویرانگریهای خود ادامه میدهد. هرسال ثروت و پول کلانی صرف تبلیغات مخرب اسلامی و ساخت حرم و مسجد و کمک به دیکتاتور سوریه و بنیادگرایان لبنانی و فلسطینی میشود. این نشان میدهد هزینه کلان طرحهای جاسوسی وسرکوب مردم و فعالیت تبهکارانه و خطرناک اتمی به راحتی مهیا میشود، ولی بودجه برای شرایط زیست محیطی و بهداشت و سلامتی مردم در نظر گرفته نمیشود. این است واقعیت این حکومت دینی دربرخورد با مسائل زیست محیطی در ایران.
علل پیدایش ریزگردها کدامند؟
در دوران پیشین زمینشناسی، منطقه (ایران، عراق، سوريه، عربستان و شمال آفريقا) شاهد توفان گرد وغبار با شدت زياد بوده است. وجود تپههای ماسهای گسترده و بلند همانند آنچه در خوزستان و ربعالخالی عربستان مشاهده میشود حاكی از اين امر است.
ربع الخالی، منطقهای بیابانی و شنی گسترده و مساحت آن در حدود ۶۴۰ هزار کیلومتر مربع است. این منطقه مشهور است به باد و توفانهای بسیار قوی و شدید در زمستان و تابستان. بنابراین در تمام سال در ربعالخالی گرد و خاک برپاست و در آن تپههای ریگروان و تلماسههادر حال حرکت هستند. در دوران خشکسالی زمین و توسعه بیابانزایی در جهان و درمنطقه، اینگونه توفانهای ماسهای و یا موج ریزگردها کم وبیش وجود داشته است. در دوران اخیر عوامل طبیعی و خرابکاری در مکانیسمهای طبیعت توسط انسان، زمینه خیزشهای مجدد توفان ماسه و یا ریزگردها را فراهم ساخته است و زندگی میلیونها انسان را در کل منطقه خاورمیانه و خلیج فارس در معرض خطر قرارداده است. در ایران این آلودگی و با این ابعاد بیسابقه است.
با توجه به آنچه گفته شد اولین پرسش، درباره منشاء پدیده ریزگردهاست. شرایط افزایش گرمایش اقلیمی و پیشروی مناطق کویری در سطح جهان یک امر واقعی است و تمام کشورها به درجات گوناگون از این پدیده منفی متاثر هستند.
عوامل اقليمی مانند باد، بارش، درجه گرما و ویژگیهای خاكی مانند رطوبت، ميزان شوری، استحكام و پوشش گياهی سطح خاك، مسیر رودها و دریاچهها در پیدایش و یا عقبنشینی ریزگردها تاثیر مستقیم داشته است. یکی از مشخصات دوران اخیر افزایش بیابانزایی و نابودی مناطق مرطوب و پوششهای گیاهی در منطقه و ایران بوده است.
همانطور که مهندس حميدرضا عباسی، عضو هيئت علمی بخش بيابان مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع مطرح میکند تغيير سیستم آبی كه با احداث ۱۷ سد روی رودخانههای دجله، فرات و كرخه صورت گرفته است موجب كاهش رطوبت خاك در دشتهای رسوبی ميانرودان (بينالنهرين) و خشك شدن هورهای هويزه، سعديه و شويجه شده است. با كاهش ميزان رطوبت خاك، از يكسو بستر فرسايش باد و ذرات خاك كمتر شده و ريزگردها با كمتر بادی شروع به حركت میكنند و از سوی ديگر با کم شدن رطوبت، شوری خاك افزايش میيابد و شست وشوی طبيعی خاكها صورت نمیگيرد. با افزايش نمك در خاك، ساختمان خاك قوام خود را از دست میدهد و به شكل پودر مانند درمیآيد. با كاهش رطوبت خاك پوشش گياهی طبيعی كه همانند بادشكن عمل میکند نيز كمتر و سطح خاك آماده فرسايش ميشود. عوامل برشمرده دست به دست هم میدهند و چرخه شكلگيری توده گسترده ريزگردها را كامل میکنند. (سایت بیباک، ۲۱ خرداد ۱۳۹۱)
در دشت سيستان در شرق ایران نيز پدیدههای همسان روی داده است. رود هيرمند از افغانستان شروع و به دریاچههای هامون پوزك، صابری و هيرمند در داخل دشت سيستان میرسد. با ساخت سدهایی مانند «كمال خان» در افغانستان و برداشتهای ناروا و غیر اصولی در طول رودخانه، به دليل افزايش جمعيت و افزايش سطح زيركشت در افغانستان، مرگ آرام دریاچههای هامون شکل گرفت. با خشك شدن هامونها و تقلیل مناطق مرطوب، شرايط برای افزایش گرد و غبار مهيا شد و عملکرد ريزگردها به دشت سيستان، جنوب افغانستان، غرب پاكستان و گذرگاه آبی عمان گسترش یافت.
در واقع عدم رعایت قوانین طبیعی و برهم زدن اکوسیستم موجود، ایجاد سدها و طرحهای سوداگرایانه و تکنوکراتیک، عدم سرمایه گذاری برای تثبیت ۱۲۲هزارهکتار تپههای ماسهای خوزستان، فقدان همکاریهای منطقهای و عطش برای جنگ و رقابتهای مخرب میان همسایگان و تخریب مناطق آبی و مرطوب، همه وهمه، چنین نتایج ناهنجاری را به وجود آورده است. خشکاندن تالابهای بسیار وسیع در عراق توسط رژیم صدام در جنگ با ایران، به منظور اهداف نظامی و لشگری و تولیدی، و خشک شدن شمار قابل توجهی از دریاچههای کشور از دلایل اساسی خشک شدن مناطق مرطوب و در نتیجه تولید گرد وغبار انبوه در ایران و نزد همسایگان این کشور است.
تالاب خشک شده هورالعظیم در عراق و نیز در قسمت ایرانی آن، ضربه مهلکی به محیط زیست این منطقه به شمار میآید. اقدامهای ترکیه و سوریه و عراق باهدف سدسازی روی آب دجله و فرات و نیز اقدام ایران روی کارون به لحاظ ایجاد سدهای متعدد و خشک شدن برخی از آبراههای فرعی، از دیگر عوامل افزایش خشکی در منطقه و به ناگزیر توسعه گرد وغبار و ریزگردها هستند. ریشه خیزش ریزگردها فقط تغییرات طبیعی نیست، بلکه به ویژه مجموعه عوامل بالا این نابهسامانیها را به وجود آوردهاند. کسانی هستند که به نادرست جنبه طبیعی را اساس قراردادهاند و انسان را بدون مسئولیت جلوه میدهند، در صورتی که مسئولیت انسانی و سیاسی در این آلودگیها و فاجعه زیست محیطی، در درجه نخست قرار دارند.
سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی یک عامل بزرگ در تخریب محیط زیست ایران است. افزایش خشکیها به طور عمده نتیجه خرابکاری و عدم لیاقت دستگاه اداری حکومتی است. خشک شدن زاینده رود در بخش شرقی آن و خشک شدن تالاب گاوخونی و خشک شدن چند دریاچه در استان فارس و نیز بحران دریاچه ارومیه و روند مرگبار آن، دیگر علت اساسی در رشد مناطق خشک و خیزش غبار و ریزگردها در ایران بهشمار میآید. اکثر متخصصان ایران برآنند که از بین بردن منابع آبی مانند تالابها، دریاچهها و رودخانهها در حوضههای آبریز بینالنهرین (میانرودان)، رودهای کرخه و کارون و همچنین تمامی حوضههای آبریز داخلی از دریاچه ارومیه گرفته تا زایندهرود شرقی و بختگان و هامون یکی از مهمترین عوامل گسترش ریزگردها در خاورمیانه و ایران است.
در ایران وقتی پوشش گیاهی ضعیف میشود، وقتی جنگلها به مرور نابود میشوند، وقتی تالابها به بحران و زوال کشیده میشوند، وقتی دریاچهای مانند ارومیه بخش وسیع آب خود را از دست میدهد و دشت نمک به دور آن شکل میگیرد، وقتی با بیابانزایی مبارزه نمیشود، وقتی مصرف آب در کل ایران به طرز ناروا صورت میگیرد و وقتی ما در منطقهای نیمهخشک و با کویرهای ماسهای انبوه هستیم و بالاخره در دنیایی هستیم که متاسفانه گرمایش زمین رو به افزایش است و تلاطم جوی و اقلیمی رو به گسترش است، محیط زیست فرسوده میشود و رو به ویرانی میرود و در همین بستر پدیدهای مانند ریزگردهای بیمارکننده و سرطانزا رقص مرگ خود را با دامنه و قدرت بیشتری ادامه میدهند.
دربرابر موج سنگین ریزگردها چاره چیست؟
میلیونها ایرانی با پدیده ریزگردها مواجه هستند و زندگی آنها در خطر است. میلیونها شهروند ایرانی بارهاو بارها به ابراز ناراحتی و اعتراض پرداختهاند؛ میلیونها شهروند در سه شهر خوزستان، سنندج و تهران به طور مستقیم با این غبار مرگبار دست به گریبان و در بیش از ۲۲ استان ایران در معرض این موج آلودگی و مرگ هستند. چه میتوان کرد؟ تا به حال پیشنهادهای زیر طرح شدهاند:
چاره یکم: وزارت بهداشت جمهوری اسلامی با توجه به تاثیرات مخرب گرد و غبار بر سلامت افراد به ویژه افراد آسیبپذیر مانند نوزادان، کودکان، نوجوانان، سالخوردگان و بیماران تنفسی و قلبی، طی اطلاعیهای اقدامات پیشگیرانه را در زمان بروز پدیده ریزگرد تشریح کرده است.
این اطلاعیه به شهروندان توصیه میکند: “هنگام بروز پدیده گرد وغبار از فعالیت در خارج از منزل خودداری کرده و در صورت الزام به فعالیت در هوای آزاد، زمان آن را به حداقل ممکن کاهش دهند. افراد باید از ورزش سنگین به ویژه در صورتی که دارای مشکلات تنفسی و آسم هستند، خودداری کرده و در منازل خود بمانند و درها و پنجرهها را بسته نگه دارند.”
این پیشنهاد چه چیز را حل میکند؟ روشن است که پیشنهاد دولتی کارساز نیست وبههیچوجه راه حل منطقی بهشمار نمیآید، زیرا به چاره اساسی این گرفتاری در آن توجه نشده است. اگر این بحران، تنها یک بحران استثنائی باشد، پیشنهاد دولتی قابل فهم است، حال آنکه این پدیده طی سه سال اخیر یک روند نگرانکننده روبهرشد را نشان میدهد.
چاره دوم: برخی متخصصان استفاده از ماسک را پیشنهاد میکنند، ولی تاکید دارند که استفاده از ماسکهای معمولی به علت آن که منافذ آنها درشتتر از دو و نیم میکرون است و ریزگردها به راحتی از آن عبور میکنند، تاثیر چندانی در جلوگیری از ورود این نوع غبارندارند.
آنها میگویند ماسکهای فیلتردار (ان ۹۵) برای مقابله با ذرات معلق در هوا مناسبتر هستند. اینگونه راه حلها هنگامی که آلودگی پخش شده است به طور مسلم باید مورد استفاده قرار بگیرد، ولی راه بنیادی به شمار نمیآید. بههرحال همکاری با نهادهای پزشکی و متخصصان لازم است تا اقدامهای فوری و یا سیاستهای پیشگیرانه در زمینه بهداشت و پزشکی تنظیم شود. افزایش تنگی و حملههای تنفسی و سکتههای قلبی یکی از اثرات خطرناک این آلودگی است. سالمندان و کودکان بسیار آسیبپذیر هستند. ریزگردها به راحتی از راه سیستم تنفسی وارد بدن و سیستم گردش خون و با بالا بردن غلظت خون باعث گرفتگی رگها میشوند. به این ترتیب با پوشاندن بافت ریه، سطح اکسیژنگیری ریه کاهش مییابد. همکاری گسترده با وزارت بهداشت، تهیه آمارمربوط به بیماران مربوطه، تنظیم برنامههای بهداشتی و آموزشی درباره سلامت شهروندان و نیز مطالعه شرایط مشابه در دیگر کشورها ازجمله اقدامهای لازم در این زمینه هستند.
چاره سوم: متوقف ساختن سدسازی و رعایت حقابه زیستبوم پایین دست سدها یکی از سیاستهای مهمی است که باید در دستور کار قرارگیرد. سدسازی در ایران به طور عمده در خدمت منافع مالی سپاه پاسداران و شرکتهای وابسته به آن و درنتیجه فاقد کارشناسی دقیق و همه جانبه و فاقد ضرورت است. تخریب مناطق گیاهی و جنگلی و کوچ دادن اجباری خانوادهها نتیجه شوم این سیاست به شمار میرود. مانند بسیاری از متخصصان، دکتر حسین آخانی عضو هیئت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران نیز میگوید: “سد سازی از مهمترین پروژههایی است که بایستی متوقف شود. رودخانهها شریان طبیعی حیات در زیستکره هستند. قطع این شریان منجر به سکته طبیعت شده و اگر مسئولین وزارت نیرو و شرکتهای تابعه همچنان بر ادامه روند سدسازی – که آخرین آن پروژه ساخت بزرگترین سد قوسی جهان در بختیاری است- اصرار ورزند، فرزندان ایران و بخصوص مردم بومی اولین قربانیان این سدها هستند. قربانیان بعدی تا هزاران کیلومتر کسانی هستند که مجبور به تنفس ریزگردهایی میشوند که آب ذخیره شده در پشت سد میتوانست جلوی برخاستن آنها را بگیرد.” (سایت موژ، ۲۰ خرداد ۱۳۹۱)
میتوان با یک برنامه چند ساله راههای اصلاح الگوی مصرف آب و افزایش میزان بهرهوری آن در کشاورزی را به اجرا گذاشت تا جلوی هرگونه نیاز جدیدی به آب گرفته شود. احداث هر سد تنها به فربه شدن درآمد شرکتهای سدسازی کمک میکند و مشکل ریزگردها را هر روز تشدید میکند.
چاره چهارم: احیای تالابها و رودها و دریاچههای خشک شده یکی از راه حلهای اساسی به شمار میآید. ایجاد جنگلهای تازه جهت شکستن مسیر و سرعت حرکت بادهای ماسهای و ریزگردها و مبارزه جهت بیابانزدایی ازجمله اقدامات لازم و فوری به شمار میروند. حفظ باغها و پوششهای گیاهی به رطوبت هوا کمک وحرکت ریزگردها را محدود میکنند. با تخریب سیستم طبیعی و اکوسیستمهای کشوری به ناگزیر نابسامانیهای تازه تولید میشوند. محیط زیست نباید تابع سودآوری بلافاصله و اقدامات یکجانبه باشد. تمام اجزای طبیعی با یکدیگر پیوند درونی دارند. این تعادل و هماهنگی ارگانیک باید حفظ شود. در غیر این صورت اولین بازنده انسان و امر زیستبومی است.
چاره پنجم: همکاری با عراق، عربستان، ترکیه، پاکستان و افغانستان برای تنظیم طرحهای اکولوژیکی و چارهاندیشی در برابر افزایش خشکی و توفان ریزگردها، یک محور اساسی بهشمار میآید. مسائل زیست محیطی در یک کشور پیوندهای محکمی با عوامل خارجی و بینالمللی دارند. آتشی که در خانه ماست مشکل دیگران نیز هست و با دیگران باید طرح ریخت و با کمک دیگران راه اصولی را باید پیدا کرد. به جای جنگافروزی و جاهطلبیهای حکومت دینی و مستبد حاکم در منطقه، ایران میتوانست نقش لیدر و پیشگام داشته باشد و در مسیر مبارزه علیه خرابیهای زیست محیطی با قدرت عمل کند. متاسفانه دیپلماسی رژیم موجود جز تحریک و تروریسم و جنگافروزی چیز دیگری نیست.
به عنوان کارشناس محیط زیست معتقدم ویرانگری و مشکل زیست محیطی شهرها و شهرستانها و روستاها و به طور مشخص آلودگی ریزگردها، مسائلی ناشناخته، فرعی، لوکس و تجملی نبوده است و نیست. این یک امر حیاتی است.[۱] آلودگی ریزگردها، سلامتی میلیونها ایرانی را تهدید میکند. این پدیده مخرب سرطانزا، تعادل روحی و جسمی مردم را نشانه میرود و با جان شهروندان سرو کار دارد.
قبلا هم مقاله ای از ایشان در زمینه رودخانه ها و دریاچه های ایران خواندم ولی متاسفانه ایشان ظاهرا نمیخواهند باور کنند که رویه های ارایه شده توسط دست اندرکاران محیط زیست ایران (داحلی و خارج نشین) بلا استثناء در جای غلط به دنبال راه حل مساله هستند. با دید دیگری باید به مساله نگاه کرد و کتمان کردن عوامل زمین شناسی و جفرافیایی و انسانی و نحوه افزایش نمک به عنوان عامل تعیین کننده و اصلی دخیل در بیابانزایی در فلات ایران لازمه هر گونه راه حل مدبرانه و موثر است. تمرکز کردن بر عوامل فرعی راه به جایی نخواهد برد. لطف کنید برای اطلاع بیشتر به مقاله اقای دکتر در زمینه رودهای بیمارو همچنین توضیحات پیوسته به ان رجوع کنید.
http://radiozamaneh.com/science/2012/02/16/11145
اما چند نکته توضیحی هم در مورد این مقاله لازم به تذکر هستند:
دلیل بالا بودن میزان آسم در میان تهرانی ها نمیتواند صرفا به علت ریزگردها باشد. زیرا مواد تشکیل دهنده ریزگردها غالبا از حنس مواد معدنی مثل سیلسیوم (شن ریزه) است. گرد سیلیسیوم وقتی برای مدت زیادی در هوا معلق و منتشر باشد رفته رفته در ریه های افراد فرود می اید و سیس توسط سلولهای ریزه خوار بلعیده میشوند. از انجا که سیلیسیوم وارده توسط این سلولهل فابل هضم نیست در انها باقی میماند و با تجمع این سلولها در غدد لنفاوی مستقر در انشعاب نای و نایژه ها یک حالت چرم مانند به بافت میدهد که در اصطلاح آسیب شناسی به ان سیلیکوز میگویند. این بیماری غالبا طولانی و بی علایم ویژه است. غالبا هم ربطی هم به سرطان یا آسم ندارد.
اما یکی از دلایل بالابودن میزان آسم در میان ساکنان تهران احتمالا استفاده وسیع و بی رویه و غیر بهداشتی از کولرهای ابی است. در محفظه اب و روی پوشال این کولر ها یک قارج تک سلولی رشد میکند که در انگلیسی به ان “میل دی یو” میگویند. این قارچ های سیاه رنگ تک سلولی همراه جریان باد کولر به داخل خانه های مسکونی پراکنده میشود. دوده سیاهی که بر دیوار خانه ها می نشیند بیشتر به دلیل همین هاگهای قارچ سیاهرنگ است ونه لزوماٌ دوده موجود در هوا. حال اگر دستگاه ایمنی فردی نسبت به این قارچ و هاگهای ان حساس شده باشد علایمی شبیه آسم بروز میکند. این بدان معنی نیست که عوامل دیگر از جمله فارچها و باکتری های معلق در هوا و همراه با ریزگردها در این بیماری زایی دخالت ندارند. اما قدر مسلم اینست که عامل اصلی این بیماری زایی همان هاگهای قارج های داخل کولر ابی هستند. با وجود صدها هزار واحد خنک کننده ابی در سطح شهر میتوان تصور کردن که این قارج ها در هوای شهر پراکنده باشند. وبیماران آسمی در همه جا در معرض ان باشند. با تجویز و استفاده از ماسک سعی میشود تا میزان تماس با این عامل بیماری که در هواست کم شود. در شهرهایی مثل اهواز و بندر عباس و بوشهر که به دلیل شرجی زیاد از کولر گازی استفاده میکنند این پدیده کمتر اما به شکل دیگری به وجود میاید اما بازهم رد پای قارچ “میل دی یو” را میتوان دران دید. به دلیل وجود رطوبت در هوا قارج نامبرده در ابی که روی قسمت های مبرد دستگاه خنک کننده مینشیند رشد میکند و همراه جریان باد کولر به داخل محل مسکونی وارد میشود و برخی افراد را بیمار میکند.
در مورد سرطان ریه هم باید به دنبال عامل اصلی ان یعنی سیگار و دود سیگار گشت نه ریزگردها. همانطور که مطلع هستیم میزان مصرف سیگار در ایران خیلی بالاست. با در نظر گفتن سیگاری های “دست دوم این رقم تقریباٌ کل جمغیت 75 میلیونی ایران را شامل میشود. ریزگردها فقط مزید بر علت اصلی میشوند و شخص مبتلا به آاسم یا سرطانرا بیشتر دچار مشکل میکنند
در مورد راه چاره اول که از مردم خواسته شده در حانه بمانند آیا وزارت بهداشت و درمان چه کار دیگری میتواند بکند. این وزارتخانه در شرایط حمله ریزگردها به مردم توصیه میکند تا در خانه بمانند و راه حل هم منطقی است اما نمیتواند و نباید هم جلو ریزگردهارا بگیرد چون وظیفه این وزارت خانه نیست.
در راه چاره دوم نوشته شده “ریزگردها به راحتی از راه سیستم تنفسی وارد بدن و سیستم گردش خون و با بالا بردن غلظت خون باعث گرفتگی رگها میشوند. به این ترتیب با پوشاندن بافت ریه، سطح اکسیژنگیری ریه کاهش مییابد” این عبارت به قدری غیرکارشناسانه است که مابقی راه چاره را دچار اشکال میکند. همانطور که در بالاتر توصیح داده شد ذرات معلق در هوا در سلولهای ریزه خوار جمع میشوند و احتمالا مقدار ناچیزی از مواد معلق در هوا به اعماق ریه ها میرسد اما اینکه وارد خون شوند و غلطت خون را افزایش دهند هرگز. غلظت خون در مواقع تشنگی افزایش می یابد اما با امدن ریزگردها نمیتوان چنین استنباطی کرد.
در مورد راه حل سوم که ساختن سد را ممنوع میکند باید توجه داشت که جمعیت ایران در 30 سال آینده به 120میلیون خواهد رسید. نه تنها به مقدار بیشتری اب اشامیدنی نیاز است بلکه مقدار بیشتری هم برای مصارف کشاورزی و صنعتی لازم است. رها کردن اب به شورابه های موجود در فلات ایران تنها دو کار خواهد کرد که هیچکدام به صلاح نیست. از میزان ذخیره اب آشامیدنی/کشاورزی/صنعتی میکاهد و مردم را با مشکل کم آبی رودرو خواهد کرد. دریاچه های پایین دست هم به هیچوجه احیاء نمیشوند چون میزان نمک موجود در خاک و بستر این شورابه ها خیلی بالاست.
اری با امدن اب در این گودالها نمک تثبیت میشود اما کمتر نخواهد شد.
در راه حل چهارم هم که به احیای تالاب ها و جنگل ها اشاره شده است با وجود افزایش نمک در فلات ایران این کاری عبث و بیهوده است. وقتی میزان نمک موجود در خاک به حدی میرسد که اب موجود در خاک را از دسترس (ریشه رس) گیاهان دور میکند حتی اگر میلونها درخت هم کاشته شود نتیجه اش جز کویر لوت و کویر نمک نخواهد بود. مشکل فلات ایران همانطور که قبلا هم عرض شده است از جای دیگری است. اگر کسی فکر میکند که فلات ایران همیشه کویر بوده است بهتر است دوباره به جغرافیای طبیعی منطقه فکر کند. این فلات روزی سرسبز و پر درخت بوده اما به مرور زمان به این روز افتاده است. دلیلش بیشتر به خاطر سیر فزاینده نمک در فلات مرکزی ایران است. بازگرداندن اب به ارومیه و بختگاه و گاو خونی همان و بی مصرف کردن اب گوارا همان. در عین حال خشک شدن بستر این دریاچه ها میتواند روند کویری شدن فلات بیفزاید چه نمک توسط باد پراکنده خواهد شد.
در راه حل پنچم هم که به همکاری کشورهای منطقه نتیجه مطلوبی عاید نخواهد شد چون اجرای عملیات در خاک عراق و یا عربستان امری تقریبا غیر ممکن است
امید است اقای دکتر مثل دفعه قبل دلخور نشوند.
ابراهیمیان
کاربر مهمان / 20 July 2012
استفاده از عبارت ” سرطان زا ” بدون هیچ گونه پشتوانه ای که به تحقیق ، مقاله یا کار آماری لینک شود ، نوعی استفاده ی ابزاری از واژه های علمی و یا حتی نوعی از شبه علم است ، سرطان زا بودن ریزگردها با نظر ِ یک ژورنالیست ثابت نمیشود ، ثابت شدن اش جور دیگری است.
مصطفی / 24 July 2012
“به دوراز هرگونه خردگرایی و تلاش علمی، نظام دینی مردم را در بیاطلاعی و نادانی نگه میدارد.” می شود بفرمایید دینی بودن نظام در این ماجرا چه دخالتی دارد؟ آیا چون دینی است لزوماً مردم را در بی اطلاعی نگه می دارد؟ آیا این خاصیت دینی بودن است یا هر حکومت دیگری هم می تواند مردم را در بی اطلاعی نگه دارد؟ حال آیا مقصر ریزگردها نظام اسلامی است و آیا اسلامی بودن آن در ریز تر بودن گردها تاثیری دارد؟
کاربر مهمان / 25 July 2012
در باره علل پیدایش ریزگردها یاغبار مرگبار
در این زیمینه نظرتان را به چند مطلب جلب می کنم
1 – جنگ افزار اورانیوم دار، به نابودی کشاندن بی سروصدای یک ملت ، صص 55- 69 از کتاب افغانستان آماده انفجار ، انتشارات قلم، 1388
2 – غبار مرگبار – ترجمه گزارشی در تلیویزیون آلمان
http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=1775
3 – زباله اورانیوم: آیا بدینگونه می خواهند ار غیرنظامیان حمایت کنند
http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=4427
4 – مصاحبه با کاشف بیماری خلیج، زیگوارت هورت – گونتر
http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=6992
حمید بهشتی / 17 July 2013
توجه: کامنتهای توهینآمیز منتشر نمیشوند. کامنتهای حاوی لینک به عنوان "اسپم" شناخته میشوند.
با سلام و تشکر از نویسنده مقاله
قبلا هم مقاله ای از ایشان در زمینه رودخانه ها و دریاچه های ایران خواندم ولی متاسفانه ایشان ظاهرا نمیخواهند باور کنند که رویه های ارایه شده توسط دست اندرکاران محیط زیست ایران (داحلی و خارج نشین) بلا استثناء در جای غلط به دنبال راه حل مساله هستند. با دید دیگری باید به مساله نگاه کرد و کتمان کردن عوامل زمین شناسی و جفرافیایی و انسانی و نحوه افزایش نمک به عنوان عامل تعیین کننده و اصلی دخیل در بیابانزایی در فلات ایران لازمه هر گونه راه حل مدبرانه و موثر است. تمرکز کردن بر عوامل فرعی راه به جایی نخواهد برد. لطف کنید برای اطلاع بیشتر به مقاله اقای دکتر در زمینه رودهای بیمارو همچنین توضیحات پیوسته به ان رجوع کنید.
http://radiozamaneh.com/science/2012/02/16/11145
اما چند نکته توضیحی هم در مورد این مقاله لازم به تذکر هستند:
دلیل بالا بودن میزان آسم در میان تهرانی ها نمیتواند صرفا به علت ریزگردها باشد. زیرا مواد تشکیل دهنده ریزگردها غالبا از حنس مواد معدنی مثل سیلسیوم (شن ریزه) است. گرد سیلیسیوم وقتی برای مدت زیادی در هوا معلق و منتشر باشد رفته رفته در ریه های افراد فرود می اید و سیس توسط سلولهای ریزه خوار بلعیده میشوند. از انجا که سیلیسیوم وارده توسط این سلولهل فابل هضم نیست در انها باقی میماند و با تجمع این سلولها در غدد لنفاوی مستقر در انشعاب نای و نایژه ها یک حالت چرم مانند به بافت میدهد که در اصطلاح آسیب شناسی به ان سیلیکوز میگویند. این بیماری غالبا طولانی و بی علایم ویژه است. غالبا هم ربطی هم به سرطان یا آسم ندارد.
اما یکی از دلایل بالابودن میزان آسم در میان ساکنان تهران احتمالا استفاده وسیع و بی رویه و غیر بهداشتی از کولرهای ابی است. در محفظه اب و روی پوشال این کولر ها یک قارج تک سلولی رشد میکند که در انگلیسی به ان “میل دی یو” میگویند. این قارچ های سیاه رنگ تک سلولی همراه جریان باد کولر به داخل خانه های مسکونی پراکنده میشود. دوده سیاهی که بر دیوار خانه ها می نشیند بیشتر به دلیل همین هاگهای قارچ سیاهرنگ است ونه لزوماٌ دوده موجود در هوا. حال اگر دستگاه ایمنی فردی نسبت به این قارچ و هاگهای ان حساس شده باشد علایمی شبیه آسم بروز میکند. این بدان معنی نیست که عوامل دیگر از جمله فارچها و باکتری های معلق در هوا و همراه با ریزگردها در این بیماری زایی دخالت ندارند. اما قدر مسلم اینست که عامل اصلی این بیماری زایی همان هاگهای قارج های داخل کولر ابی هستند. با وجود صدها هزار واحد خنک کننده ابی در سطح شهر میتوان تصور کردن که این قارج ها در هوای شهر پراکنده باشند. وبیماران آسمی در همه جا در معرض ان باشند. با تجویز و استفاده از ماسک سعی میشود تا میزان تماس با این عامل بیماری که در هواست کم شود. در شهرهایی مثل اهواز و بندر عباس و بوشهر که به دلیل شرجی زیاد از کولر گازی استفاده میکنند این پدیده کمتر اما به شکل دیگری به وجود میاید اما بازهم رد پای قارچ “میل دی یو” را میتوان دران دید. به دلیل وجود رطوبت در هوا قارج نامبرده در ابی که روی قسمت های مبرد دستگاه خنک کننده مینشیند رشد میکند و همراه جریان باد کولر به داخل محل مسکونی وارد میشود و برخی افراد را بیمار میکند.
در مورد سرطان ریه هم باید به دنبال عامل اصلی ان یعنی سیگار و دود سیگار گشت نه ریزگردها. همانطور که مطلع هستیم میزان مصرف سیگار در ایران خیلی بالاست. با در نظر گفتن سیگاری های “دست دوم این رقم تقریباٌ کل جمغیت 75 میلیونی ایران را شامل میشود. ریزگردها فقط مزید بر علت اصلی میشوند و شخص مبتلا به آاسم یا سرطانرا بیشتر دچار مشکل میکنند
در مورد راه چاره اول که از مردم خواسته شده در حانه بمانند آیا وزارت بهداشت و درمان چه کار دیگری میتواند بکند. این وزارتخانه در شرایط حمله ریزگردها به مردم توصیه میکند تا در خانه بمانند و راه حل هم منطقی است اما نمیتواند و نباید هم جلو ریزگردهارا بگیرد چون وظیفه این وزارت خانه نیست.
در راه چاره دوم نوشته شده “ریزگردها به راحتی از راه سیستم تنفسی وارد بدن و سیستم گردش خون و با بالا بردن غلظت خون باعث گرفتگی رگها میشوند. به این ترتیب با پوشاندن بافت ریه، سطح اکسیژنگیری ریه کاهش مییابد” این عبارت به قدری غیرکارشناسانه است که مابقی راه چاره را دچار اشکال میکند. همانطور که در بالاتر توصیح داده شد ذرات معلق در هوا در سلولهای ریزه خوار جمع میشوند و احتمالا مقدار ناچیزی از مواد معلق در هوا به اعماق ریه ها میرسد اما اینکه وارد خون شوند و غلطت خون را افزایش دهند هرگز. غلظت خون در مواقع تشنگی افزایش می یابد اما با امدن ریزگردها نمیتوان چنین استنباطی کرد.
در مورد راه حل سوم که ساختن سد را ممنوع میکند باید توجه داشت که جمعیت ایران در 30 سال آینده به 120میلیون خواهد رسید. نه تنها به مقدار بیشتری اب اشامیدنی نیاز است بلکه مقدار بیشتری هم برای مصارف کشاورزی و صنعتی لازم است. رها کردن اب به شورابه های موجود در فلات ایران تنها دو کار خواهد کرد که هیچکدام به صلاح نیست. از میزان ذخیره اب آشامیدنی/کشاورزی/صنعتی میکاهد و مردم را با مشکل کم آبی رودرو خواهد کرد. دریاچه های پایین دست هم به هیچوجه احیاء نمیشوند چون میزان نمک موجود در خاک و بستر این شورابه ها خیلی بالاست.
اری با امدن اب در این گودالها نمک تثبیت میشود اما کمتر نخواهد شد.
در راه حل چهارم هم که به احیای تالاب ها و جنگل ها اشاره شده است با وجود افزایش نمک در فلات ایران این کاری عبث و بیهوده است. وقتی میزان نمک موجود در خاک به حدی میرسد که اب موجود در خاک را از دسترس (ریشه رس) گیاهان دور میکند حتی اگر میلونها درخت هم کاشته شود نتیجه اش جز کویر لوت و کویر نمک نخواهد بود. مشکل فلات ایران همانطور که قبلا هم عرض شده است از جای دیگری است. اگر کسی فکر میکند که فلات ایران همیشه کویر بوده است بهتر است دوباره به جغرافیای طبیعی منطقه فکر کند. این فلات روزی سرسبز و پر درخت بوده اما به مرور زمان به این روز افتاده است. دلیلش بیشتر به خاطر سیر فزاینده نمک در فلات مرکزی ایران است. بازگرداندن اب به ارومیه و بختگاه و گاو خونی همان و بی مصرف کردن اب گوارا همان. در عین حال خشک شدن بستر این دریاچه ها میتواند روند کویری شدن فلات بیفزاید چه نمک توسط باد پراکنده خواهد شد.
در راه حل پنچم هم که به همکاری کشورهای منطقه نتیجه مطلوبی عاید نخواهد شد چون اجرای عملیات در خاک عراق و یا عربستان امری تقریبا غیر ممکن است
امید است اقای دکتر مثل دفعه قبل دلخور نشوند.
ابراهیمیان
کاربر مهمان / 20 July 2012
استفاده از عبارت ” سرطان زا ” بدون هیچ گونه پشتوانه ای که به تحقیق ، مقاله یا کار آماری لینک شود ، نوعی استفاده ی ابزاری از واژه های علمی و یا حتی نوعی از شبه علم است ، سرطان زا بودن ریزگردها با نظر ِ یک ژورنالیست ثابت نمیشود ، ثابت شدن اش جور دیگری است.
مصطفی / 24 July 2012
“به دوراز هرگونه خردگرایی و تلاش علمی، نظام دینی مردم را در بیاطلاعی و نادانی نگه میدارد.” می شود بفرمایید دینی بودن نظام در این ماجرا چه دخالتی دارد؟ آیا چون دینی است لزوماً مردم را در بی اطلاعی نگه می دارد؟ آیا این خاصیت دینی بودن است یا هر حکومت دیگری هم می تواند مردم را در بی اطلاعی نگه دارد؟ حال آیا مقصر ریزگردها نظام اسلامی است و آیا اسلامی بودن آن در ریز تر بودن گردها تاثیری دارد؟
کاربر مهمان / 25 July 2012
در باره علل پیدایش ریزگردها یاغبار مرگبار
در این زیمینه نظرتان را به چند مطلب جلب می کنم
1 – جنگ افزار اورانیوم دار، به نابودی کشاندن بی سروصدای یک ملت ، صص 55- 69 از کتاب افغانستان آماده انفجار ، انتشارات قلم، 1388
2 – غبار مرگبار – ترجمه گزارشی در تلیویزیون آلمان
http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=1775
3 – زباله اورانیوم: آیا بدینگونه می خواهند ار غیرنظامیان حمایت کنند
http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=4427
4 – مصاحبه با کاشف بیماری خلیج، زیگوارت هورت – گونتر
http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=6992
حمید بهشتی / 17 July 2013