این روزها در هر سویی از تهران که بگویی لاشههایی از گربه مشام مردم را آزار میدهد. گربهها در فضای زیست شهری میمیرند اما کسی به جمعآوری آنها از محیط پیرامون نمیاندیشد. به طبع حجم وسیع لاشهها از وجود محیطی ناامن برای زیست جانداران و انسانها حکایت دارد. اما شهرداری ضمن همراهی با دولت، تودههای عادی مردم را به این هوای متعفن و کثیف عادت داده است. چنانکه حکومت با پیش گرفتن سیاستهای تبلیغی عوامانه، مردم عادی را میفریبد تا آنان به فزونی چنین تعفنی در فضای زیست خود، گردن بگذارند. در عین حال لاشهی گربهها جدای از آلودگی هوا، الودگی بصری شهر را هم با خود به همراه دارد.
تهران شهر موش و تعفن شده است. در گوشه و کنارش لاشه پرنده و موش و گربه دیده میشود. جوهای سرپوشیدهاش منبع آلودگی است. به اینها بیفزایید نمایش کشتار و لاشه در مراسم آیینی به شکل ذبح قربانی.
مدیران شهری تهران، شهر را با گونههای فراوانی از لاشه و مردهی حیوانات به شهروندان تهرانی میشناسانند. چون لاشهها تنها به نمونههایی از لاشهی گربه محدود باقی نمیماند بلکه در هر گوشهای از شهر که بجویی گونههایی از لاشهی کلاغ، کفتر، موش و گنجشک هم به چشم میآید. با این همه هیچ یک از مدیران شهری به فزونی این همه لاشه در فضای عمومی شهر نمیاندیشند. چون مدیران شهری نمیخواهند بفهمند که چرا این همه گربه و پرنده در کالبد بیرمق شهر تهران جان میبازند. تازه جمعآوری این لاشههای متعفن را نیز بر خود لازم نمیبینند.
شهرداری و مدیریت موشها
شهرداری بسیاری از جوهای خیابان را با آسفالت میپوشاند تا به گمان خویش به سطح خیابان بیفزاید. اما این جوهای سرپوشیده هرگز تخلیه نمیشوند. چنانکه موشها و گربههایی که در آنها میمیرند، خارج از دیدرس رهگذران باقی میمانند. اما بوی تعفن این حیوانات مرده در فضای عمومی شهر میپیچد و مشام و ذهن رهگذارن را آزار میدهد. شهرداری تهران هیچ برنامهای برای تخلیهی جوهای سرپوشیدهی شهر از لاشهها در اختیار ندارد و کاستیهایی از این دست به تمامی به امان خدا رها شدهاند.
در رویکردی تبلیغی، شهرداری تهران به تازگی بخشهایی از شهر را برای موشها طعمهگذاری کرد. به همین منظور بنرهایی به در و دیوار آویختند تا مردم همگی بدانند که شهرداری نسبت به فزونی کلنیهای موش بیتفاوت باقی نمانده است. نمونههای فراوانی از این بنرها در مسیر آمد و شد بلوار کشاورز هم به چشم میآیند. ولی مدیران شهرداری هرگز نمیتوانند بفهمند که دارند با معلولها به مبارزه برمیخیزند در حالی که علت اصلی پیدایی موش همچنان به قوت و اعتبار خود باقی مانده است. به طبع در محیطی آلوده همانند جوها و معابر تهران، موشهای جدیدتری تولید مثل خواهند شد. ضمن آنکه درک مدیران شهرداری به این سطح رسیده که گویا مبارزه با کلنیهای موش را تنها به خیابانی از شهر محدود نمود. انگار موشهای خیابانهای دیگر راه این خیابان به ظاهر پاکسازی شده را بلد نیستند. در عین حال سمهایی که شهرداری برای طعمهگذاری برمیگزیند از کیفیت لازم سود نمیجویند و یا تاریخ مصرف آنها سپری شده است. به همین دلیل هم مدیران شهرداری از کار خود نتیجهی لازم به دست نمیآورند. با این همه آنجا که موشی کشته میشود، لاشهاش را از جو جمعآوری نمیکنند. لابد میخواهند توان خود را در موشکشی برای رهگذران تهرانی به نمایش بگذارند.
از سویی شهرداری تهران به نیازسنجی از مردم در خصوص رفع کاستیهای شهر چندان اعتنایی ندارد. چنانکه نیازی هم نمیبیند تا پیرامون نتیجهی طعمهگذاری خود، اطلاعرسانی به عمل آورد. آنان فقط به جنبههای تبلیغی این ماجرا میاندیشند تا در فضایی متحجر و دیروزی ژستی امروزی را برای شهروندان تهرانی به نمایش بگذارند. آخر شهرهای امروزی که نباید جوی فاضلاب داشته باشند و همه روزه میلیونها موش در فضای آن رژه بروند.
فقدان آموزشهای شهروندی
اما مدیران شهری تهران مردم عوام را دوست دارند. مردم عوام و حاشیهنشینی که در ناآگاهی خویش هیچگونه مطالباتی در ذهنشان نمیگنجد و در الگویی از روستاهای خود، شهر آلودهای همانند تهران را تحمل میکنند. به همین دلیل هم آموزشهای شهروندی در تهران امروزی جایگاهی نمییابد تا مردم از حقوق اجتماعی خود غافل بمانند و به محیط متعفن پیرامون خود خو بگیرند. چنانکه در تهران باب شده است تا مردم غذاهای گندیده و اضافی خود را در خیابانها و بوستانهای شهر برای گربهها بریزند. حتا تودههای عادی مردم از این کار به خود میبالند. چون چنان وانمود میشود که گویا حیوانات را دوست دارند. اما این غذاهای گندیده نیز فضای عمومی شهر را آلوده میکند و همراه خود انبوهی از مگس و پشه بر جای میگذارد. همچنین در تهران جا انداختهاند که مردم ضایعات گوشت خود را برای گربهها کنار بگذارند.
در هر گوشهای از خیابان و بوستانهای شهر تودههایی از ضایعات گوشت مرغ، ماهی و دام تلنبار شدهاند تا گربهها را به خوردن این گوشتها ترغیب نمایند. اما رها کردن گوشتهای اشغالی در معابر عمومی نه فقط به تکثیر پشه و مگس میانجامد بلکه به حضور انواع و اقسام بوی لاشه در شهر نیز قوت میبخشد.
آیین نمایش کشتار
نمایش لاشه در تهران ضمن الگویی از گذشته، قبح خود را همچنان از دست میدهد. مردم عید قربان را بهانه میکنند تا ضمن تفاخری عوامانه گوسفندی را در انظار عمومی بکشند. چنین نمایشی از کشتار در بازگشت حاجیها از مکه نیز وجاهت بیشتری مییابد. گویا با نمایش چنین صحنههایی از کشتار، خواهند توانست در اخلاق و رفتار اجتماعی خود برای این و آن نمونه قرار گیرند.
بیدلیل نیست که در عروسیها نیز از نمایش همین رسم نامردمی و غیر انسانی سود میبرند. چون این بار گوسفندی را زیر پای عروس و داماد ذبح میکنند. به طبع ذهن پاک کودکان را از همان دوران کودکی به اجرای مراسم کشتار حیوانات عادت میدهند تا خون ریختن و کشتار زشتی خود را از دست بدهد. مردم همچنین خون گوسفند قربانی را به خانه و اتومبیل خود میمالند تا از آنها بلاگردانی به عمل آورد. ولی کم نیستند کسانی که پس از مالیدن خون به اتومبیلشان، همراه با همین اتومبیل خونآلود در شهر تردد میکنند. گویا همگی باید بفهمند که او از باورهای اخلاقی بیبهره نمیماند. اما همین باورهای اخلاقی نیز ضمن همسویی با فکر روستایی مدیران شهری تهران، شهر را به گند میکشاند.
اکنون کلاغها در شهر تهران روزگار خوشی را به سر میآورند. آنان به حد کافی برای گذران خود طعمه در اختیار دارند. چون هم از غذاهایی میخورند که مردم آنها را برای گربهها میریزند و هم اینکه از لاشهی گربههایی میخورند که در هر گوشهای از شهر به امان خدا رها شدهاند. با این همه محیط زیست آلوده، جان کلاغهای بیچاره را نیز تهدید میکند. چنانکه از آنها هم لاشههای فراوانی در هر گذری از شهر به نمایش درمیآید. آنوقت لاشههای گندیدهی کلاغها نیز در الگویی از لاشههای گربه، آنقدر در فضای شهر باقی میماند تا شاید روزی و روزگاری به طور کامل تجزیه شوند.
شهر مقبرهها
شهرها در زمانهای پیش از این، جایی همیشگی برای تولید و زندگی اجتماعی شمرده میشد. به همین دلیل هم قبرستانها در فضایی بیرون از شهر جانمایی میشدند. اما مدیران جمهوری اسلامی بنا به طبیعت متحجرانهی خود، از درک و فهم درست و صحیح چنین تجربهای وامیمانند. این مدیران نوظهور کارکردهای واحدی از شهر و فضای بیرون از شهر به نمایش میگذارند. چنانکه اینک قبرستانهای عمومی بدون استثنا همه به کالبد شهرهای امروزی راه یافتهاند تا بین لاشههای مرده و سرزندگی مردمان شهری تفاوت آشکاری باقی نماند. همراه با چنین دیدگاهی است که جنازهی بسیاری از شهیدان دروغین و ساختگی خود را هم در مراکز آموزشی و تفریحی شهر تهران به خاک میسپارند. چون در نگاه آنان چندان فرق و فاصلهای بین شهر و قبرستان به چشم نمیآید تا دوام و بقای لاشهها را نیز در فضای عمومی شهر مجاز بشمارند.