آرش سلیم − پرسش این است که چرا به نظر میآید بین برخی آیات قرآن پیرامون ازدواج و طلاق و مسائل خانوادگی، با آیاتی که به فطرت و خلقت انسان مربوط میشود، سازگاری وجود ندارد. به طور مشخص اگر براساس فطرت و خلقت، رابطه زن و مرد «زوجیت» است، پس چند همسری و یا چندهمسری+چند کنیزی صدر اسلام از کجا میآید؟
در قسمت نخست این مقاله، آیه نساء:۳۴ که مناقشه انگیزترین آیه قرآن در زمانه ماست مورد واکاوی قرار گرفت. آیهای که بیش از هر آیه دیگری پیرامون آن، به ویژه در دنیای مجازی، در سرتاسر جهان بحث شده است و میشود. [۱] دریافتیم که مرد و زن بنا بر جنسیت خود، چه در مراحل خلقت و چه در کسب فضیلت در طول زندگانی، هیچگونه برتری بر یکدیگر ندارند. هر فرد انسانی، مستقل از جنسیت خود، با تلاش و استفاده از قابلیتهای خدادادی میتواند کسب فضیلت کند. هم برای مرد و هم برای زن، فضیلت با کنش نیک یا «عمل صالح» به دست آوردنی است. درجات انسان نزد خداوند نیز متناسب فضیلت اوست که در زندگانی این حیات کسب میکند. هر فرد مختار است و حاکم بر سرنوشت خویش که میتواند در طول عمر خود با کسب فضائل بیشتر، زندگانی بهتری داشته باشد.
در قمست دوم مقاله [۲] نگاهی داشتیم به «نکاح» و آن چه فقیهان شیعه به اسم «صیغه» مرسوم کردهاند. دیدیم که «نکاح» و ویرایش «صیغه» از نکاح، میراث جامعه جاهلی قریش است. رجال قریش و به ویژه اعیان و اشراف قریش میتوانستند همزمان هر تعداد زن «نکاحی» و هر تعداد «کنیز» زرخرید برای تمتع جنسی خود داشته باشند. تعداد این زنان با قدرت مالی مرد در پرداخت مهریه و خرجی و همچنین پرداخت زر برای خرید کنیز؛ کم و زیاد میشده است. جای شگفتی نیست که طلاق این زنان نیز تابع قدرت مالی مرد باشد. اگر مردی در شرایط خوب مالی تعدادی زن به نکاح خود در میآورد، انتظار میرفت با خراب شدن وضعیت مالی تعداد آنها را کمتر کند. یا تعدادی از کنیزان خود را بفروشد.
چارچوب مفهومی «نکاح» که ریشه در سنت جاهلیت قریش دارد، با چارچوب مفهومی «زوجیت» قرآنی که بر مبنای فطرت در خلقت انسان است؛ هیچگونه قرابتی ندارد. «نکاح» و «زوجیت» دو چارچوب مفهومی کاملا متفاوت میباشند. ازدواج، جفت شدن «یک» زوج زن و «یک» زوج مرد میباشد برای سکینه همدیگر؛ بر اساس مودت و رحمت. در حالی که نکاح بر اساس ثروت مرد است و برای شهوترانی مرد. در «زوجیت» مال و منال جایی ندارد. تعهدِ طرفین عاطفی، و بر مبنای دوست داشتن است. البته برخورداری جنسی برای زوجین را با عشق و نه فقط «شهوت» نیز تامین میکند. قرآن برای تغییر در نکاح جاهلی رایج، اصلاحاتی شامل این موارد را معرفی نمود: تحریم نکاح با محارم، تاکید بر نکاح «محصنانه»، پرداخت مهریه به زن، سهم بردن زن و شوهر از ارث دیگری. همچنین برای تغییر و عبور از چارچوب مفهومی «نکاح» به سمت تک همسری، قرآن شرط برقراری عدالت بین زنان نکاحی را مطرح میکند. همچنین قرآن تاکید میکند که مردان هر چقدر هم بر اجرای عدالت بین زنانشان حریص باشند نمیتوانند عدالت را اجرا کنند.
اینجا این پرسش پیش میآید: چگونه میتوان تشخیص داد کدام آیات قرآن برای حل مشکلات جامعه قریش نازل شده است، و کدامین آیات مربوط به «انسان» میشود، مستقل از جامعه و قومی که به آن تعلق دارد. پرسش به جا و برحقی است. در این قسمت مقاله میخواهیم بحث مقدماتی را شروع کنیم. امید است صاحب نظران و قرآن پژوهان به تلاشهای خود در این باره شتاب بیشتری بدهند: چگونه و بر اساس چه معیارهایی میتوان گزارههای جهان شمول و گزارههای محلی قرآن را از هم تمیز داد.
در این مقاله که بخش آخر نوشتار است، نخست نگاهی میاندازیم به مواردی دیگر از آیات محلی قرآن که ابهام در آنها در زمانه ما موجب تبعیض و ستم بر زنان شده است. سپس نگاهی به بعثت پیامبر و آموزههای عملی او برای تغییر در انسان و جامعه مخاطبش میاندازیم. ببینیم آیا هدف بعثت و رسالت انبیا را آن طور که در قرآن آمده است خوب فهمیده ایم؟ سپس بحث کوتاهی خواهیم داشت پیرامون علت ابهامات در فهم آیات. در پایان بحثی خواهیم داشت پیرامون تمیز و تفکیک آیات جهانشمول و آیات محلی قرآن. خواهیم دید که تمام آیات قرآن در یک لایه قرار نمیگیرند. گزارهها بین حداقل چهار لایه تقسیم میشود که این لایهها هرمی بر روی هم قرار میگیرند و با هم ارتباط دارند. ارتباط موضوعی گزارهها با کلیدواژههای مشترک، به صورت شبکهای است که میتواند هم عمودی و هم افقی باشد.
همچنین نگاهی خواهیم داشت به دو مفهوم «خلق» و «امر» در قرآن و رابطه بین این دو. به نظر میرسد برداشت مغشوش و یا نادرست فقها از این مفاهیم، «شرع» را مسلط بر و کنترل کننده همه چیز میداند. از طرف دیگر تقسیم بندی دیگری ارائه میشود به نام عالم «تکوین» و عالم «تشریع». در این تقسیم بندی ها؛ (مستقیم با غیر مستقیم) تکوین به عالم «خلق» و تشریع به عالم «امر» نسبت داده شده است . افرادی نیز عالم «خلق» را همان عالم «تکوین»، و عالم «امر» را عالم «تشریع» میدانند. چکیده نتیجه گیری آنها به زبان خودمانی این است که شرع، عالم خلق را مدیریت و اداره میکند و قوام خلقت به شریعت است. خواهیم دید که این ادعا در تضاد با آیات قرآن است. در مدل ارائه شده در این نوشتار، «دین» با خلقت و فطرت در لایه اول سروکار دارد، اما شریعت هر پیامبر در لایه چهار با «قوم» هر پیامبر همبسته است. دین «قیم» است بر شریعت نه برعکس. شریعت هر پیامبر «جعل» و یک «امر» است که منقضی میشود. دینی که به خلق فطری وابسته باشد دین قیم میشود. شریعت و منهاج و مناسک و شعائر هر پیامبر همه «جعل» میباشند در مقایسه با «خلق».
۶) نگاهی به برداشتهای نادرست از چند آیه و مشکلات آن برای زنان
در [۱] و [۲] دیدیم چگونه برداشت نادرست از آیاتی چون نساء:۱ و نساء:۳۴، میتواند به تبعیض بین مردان و زنان و در نتیجه ستم به زنان بینحامد. برداشتهای نادرست از آیات به این دو آیه محدود نمیشود. در این بخش اشارهای خواهیم داشت به برخی از این گونه آیات. پرداختن به موضوعاتی چون حجاب، جدایی جنسیتی در اماکن عمومی، و آن چه موسوم است به نگاه به نامحرم؛ خارج از حوصله این نوشتار است. برای آن مقاله دیگری در دست تالیف است. علاقه مندان میتوانند مقدمه آن را که شامل نقشه استدلال نیز میباشد اینجا [۵] مطالعه کنند. حجاب و جدایی جنسیتی و بحث نگاه آن طوری که مطرح و با زور حکومتی ترویج میکنند، نه تنها هیچ استناد قرآنی ندارد که ضد آموزههای قرآن است. زورگویی آشکار است که اگر بهانه برای سرکوب و ایجاد ترس در جامعه نباشد، مثال گویا و کاملی است که چگونه میتوان با وتو و ذبح آیات قرآن تا این حد باعث رنج و تحقیر شهروندان شد. در زمان پیامبر و در طایفههای قریش بسیاری از مردم پوشش درست و حسابی نداشتند، دغدغه قرآن نمایان نشدن عورتین آنها چه زن و چه مرد در اماکن عمومی بوده است. خوشبختانه با پژوهش آقای ترکاشوند «حجاب شرعی در عصر پیامبر» [۶]، اکنون میتوان تصویر ریزتر و مستند از وضعیت لباس پوشیدن مردم عصر بعثت داشت. چالش پیامبر پوشش حداقلی عورتین مردان و زنان در عصر بعثت بوده است. حال چنین پوششی در زمانه ما توسط متولیان دین شده است پوشش موی سر زنان تا جایی که حتی عدم پوشش یک تار موی زنان را حرام اعلام کردهاند.
در جدول یک خلاصه برخی از آیات که در اثر فهم نادرست توسط متولیان دین، برای جوامع مسلمان زمانه ما باعث دردسر شده است جمع آوری گردیده است. آیاتی که متاسفانه برای زنان زمانه ما جز تبعیض و ستم و درد و رنج ثمری نداشته است. تلاش شده است، هدف نزول آیه در آن جامعه و یا رخدادی که آیه در واکنش به آن آمده است در جدول یک خلاصه گردد. در این جدول مشاهده میشود که:
۱) آیه نساء:۱ گفته است همه انسانها از گوهر یگانه اند، برداشت شورای علمای افغانستان این است که: «در خلقت مرد اصل است و زن فرع».
۲) آیه نساء:۳۴ برای ارائه راهکاری در جهت حل ناسازگاری «نساء» یک «رجل» قریشی آمده است، برداشت علمای اففانستان این است که مردان (جنسیت مردان) بر زنان قوامیت و در نتیجه برتری و سلطه دارند.
۳ آیه نساء:۳ برای حمایت از دختران یتیم بی پناه و درمانده نازل شده است که در جامعه قریش مورد سوء استفاده «رجل» واقع میشده اند؛ برداشت برخی مفتیها و فقها این است که شارع «حکم» موسوم به «تعدد زوجات» برای مردان صادر کرده است.
۴) آیات نساء:۲۲ و ۲۳ و ۲۴ برای گذاشتن محدودیت در جماع با محارم و زنان شوهردار جامعه جاهلی قریش و اصلاح «نکاح» در آن جامعه آمده است، اغلب فقهای شیعه از آن «صیغه» یا رسمی کردن خیانت مردان بوالهوس به همسرشان را در آوردهاند.
۵) آیات نور:۳۱ و ۳۲ برای نجیب بودن چشم مرد و زن در صورت نمایان شدن عورت دیگران در اماکن عمومی، و همچنین سفارش در پاییدن عورت خودشان بوده است تا سهوا نمایان نشود، فقها از آن حرمت نگاه کردن مرد و زن به یکدیگر و همچنین «حجاب» نمایان نشدن حتی یک تار موی زن را درآوردهاند. در جامعه نیمه بدوی و فقیر اغلب مردم لباس دوخته شده به مفهوم امروزی نداشتهاند. تکه پارچهای دور خودشان میبستهاند و به ناچار در اماکن عمومی عورت مرد و زن و سینههای زنان نمایان میشده است. در زمانه ما فقها از آیه نور:۳۲ مانتو و مقنعه و چادر مشکی همزمان را درآوردهاند.
۶) نور:۵۸ و ۵۹ و ۶۰ برای جداکردن محل خلوت زن و مرد در منزل از دید کودکان و غلامانشان آمده است، و همچنین آزاد بودن زنان سالخورده در نپوشیدن پیراهن در خانه؛ برخی مفتیها و فقها از آن حجاب در اماکن عمومی را در آوردهاند. فقهای ایران از ثیاب (پیراهن) چادر مشکی در آوردهاند.
۷) احزاب:۵۹، زنان زیاد پیامبر در کوچههای مدینه کرشمه میآیند، توسط مردان با تصور این که زن نانجیب هستند مورد آزار قرار میگیرند. به آنها گفته میشود برای تمایز و شناخته شدن از زنان نانجیب «جلباب» بیندازند، از آیه توسط فقها و مفتیها در زمانه ما چادر در میآید.
۸) در احزاب:۵۳ به مردانی که برای خوردن طعام مجانی به خانه پیامبر میرفتهاند گفته شده است به فضای خصوصی خانه (اتاق زنان) وارد نشوند. برخی فقها و مفتیها از آن جدا کردن مرد و زن در فضای عمومی را در آوردهاند. چرا که خانهها و اتاقهای آن مردم عقب مانده در و پیکر درست و حسابی نداشته و با یک تکه پارچه و یا حصیر از هم جدا میشده است. حتی داشتن مستراح یا دارالخلا در خانهها استثنا بوده است.
۷) نگاهی به هدف بعثت پیامبر، جامعه مخاطب و آموزههای عملی پیامبر
یکی از عللی که باعث بدفهمی آیات شده است عدم فهم درست از هدف بعثت پیامبران و در رابطه با مخاطبین اصلی هر پیامبر است. همچنین عدم فهم درست از دامنه آموزههای پیامبران است. این طور نیست که اولا همه آموزهها «حکم» شرعی باشد، دوما بسیاری از این «احکام» بر اساس معضل ویژهای درآن جامعه نازل شده است. به عبارت دیگر زمینه مند است و جاودانی نیست. زمینهای داشته است که با برطرف شدن زمینه موضوعیت خود را ازدست میدهد. در این بخش نگاهی حواهیم داشت به هدف بعثت پیامبر، سطح سواد و فرهنگ مخاطبین پیامبر و آموزههای اصلی پیامبر برای تغییر در افراد آن جامعه.
هدایت و آموزش افراد برای رهایی از گمراهی هدف بنیادین بعثت بوده است. اما در پاسخ به مشکلات و معضلات فراوان آن جامعه آموزههایی که موسومند به «احکام» نیز نازل شده است. به عبارت دیگر جهت گیری آموزهها این بوده است که با تغییر افراد، جامعه نیز تغییر کند.
با نگاهی به آیات بعثت و آموزههایی که بعضا بسیار ساده و ابتدایی میباشد، و بدون وارد کردن ایده آلها و آرمانها و همچنین مباحث معرفت شناسانه؛ چکیده آموزههای قرآن برای افراد بیش از این نبوده است:
– جایگزین کردن ستم و یاغیگری و قتل و غارت با سلم و دوستی و دلسوزی و کمک به یکدیگر
– خواندن نماز و دادن زکات که کمک کند انسان بهتری شوند
نوشتن درباره هدف بعثت پیامبران معمولا با مبالغههای فراوان همراه است. چرا که نوشتن از امر متعالی و استفاده از واژههایی که آرمان و هدف نهایی را در سعادت و رستگاری انسان و بشریت حمل میکنند، فضایی قدسی را پدید میآورد که بسیاری از واقعیتها و نوع تغییراتی که در عمل در قوم مخاطب پیامبر صورت گرفته است تحت الشعاع قرار میدهد. اینجا مثالی میآوریم که به روشن تر شدن بحث کمک میکند. فرض کنید چند نفر گرسنه منتظرند که ما از آردی که در درسترس است نانی بپزیم و به آنها بدهیم تا رفع گرسنگی شود. شروع میکنیم درباره خاصیت نان سخن گفتن. درباره توحید و خلقت آسمانها و زمین… درباره آب و آماده شدن و بارور شدن زمین… درباره جو زمین و اکوسیستم خودکفایی که در آن آب بین تبخیر و تقطیر در چرخه تبدیل دایم است و به صورت باران به کشتزارها آب میرساند… درباره این که چگونه دانه گندم برای بار اول به وجود آمد و مکانیزم خودکفای تکثیر در هر دانه گندم… و همین جور ادامه میدهیم تا میرسیم به بعثت انبیا و آموزههای آن ها… انفاق مازاد بر نیاز و طعام دادن به فقیران و باز هم ادامه دادن… اینجا تلنگری لازم است که به سخنران گفته شود همه این حرفها درست، اما چند شکم گرسنه منتطر نان میباشند. در مقایسه اینجا یادآوری این نکته است که همه این حرفها درست، اما باید دید رسالت پیامبر در زمین (فیلد) واقعی و نه در آسمان چه بود؟ یک مربی دلسوز و صبور که دست یک یک دانش آموزان «امی» و «گمراه» و لخت و پتی خود را گرفت تا به آنها درس زندگی و زیست شرافتمندانه در کنار یکدیگر بدهد. این که میتوان بدون خون ریزی و تعدی به دیگران از دسترنج خود و با کمک به یکدیگر و تعاون زندگی کرد.
مطالب این بخش بحث ما را در دو بخش بعدی راحت تر خواهد کرد. در بخش بعدی به برخی از علل فهم نادرست از آیات قرآن میپردازیم. در بخش پایانی نگاه کوتاه و مقدماتی خواهیم داشت به موضوع تفکیک بین گزارههای جهان شمول و گزارههای محلی قرآن.
۴.۱۲. هدف بعثت پیامبر
طبق آیات بعثت شامل آل عمران:۱۶۴ و جمعه:۲ خداوند برای مردمی «امی» که قبلا در گمراهی آشکار («ضَلالٍ مُّبِينٍ») بوده اند، پیامبری از میان خودشان و برای خودشان مبعوث کرد تا:
۱) برای آنان آیات کتاب را بخواند [چون بیسواد بودهاند و خواندن بلد نبودند]
۲) آنان را پاکیزه کند
۳) به آنها کتاب و حکمت بیاموزد.
با توجه به آیات دیگر که ترتیب سه مورد بالا جابجا شده است و همچنین با توجه به سایر آیات قرآن، میتوان چکیده وظیفه پیامبر را در مقایسه با وظایف یک آموزگار و مربی، ساده و شسته رفته چنین بیان کرد:
خواندن کتاب (آیات قرآن) و آموزش عملی آموزههای آیات برای پاکیزه کردن آن ها.
به آیههای آل عمران:۱۶۴ و جمعه:۲ و گزاره مشترک «وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» دقت میکنیم:
آل عمران:۱۶۴
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ
إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ :
− يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ
− وَيُزَكِّيهِمْ
− وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ
وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ!
به راستى خدا بر مؤمنان منت نهاد
آنگاه كه در ميانشان پيامبرى از خودشان برانگيخت:
− تا آيات او را بر آنان بخواند
− و پاكشان كند
− و كتاب و حكمتشان بياموزد،
قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند!
جمعه:۲
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ
رَسُولًا مِّنْهُمْ:
− يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ
− وَيُزَكِّيهِمْ
− وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ
وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ!
او کسی است كه در ميان درس ناخواندهها
پيامبرى از خودشان برانگيخت:
− تا آيات او را بر آنها بخواند
− و پاكشان کند
− و كتاب و حكمتشان بیاموزد،
قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند!
یعنی در سطح فهم آن مردم «امی» آیات را برایشان بخواند و آنان را طبق آیات راهنمایی کند. به بعثت «فیهم» من «انفسهم» دقت شود. میتوان گفت یاددادن و تمرین عملی آیات، علاوه بر خواندن آیات، همان آموزش حکمت بوده است. اگر به برخی از این آموزهها دقیق شویم، خواهیم دید آموزههایی بسیار ابتدایی و ساده بوده است. برای مثال در آیات نور:۲۷ و ۲۸ و ۲۹ آداب معاشرت به هنگام ورود به منزل دیگران و یا مکانهای عمومی، سلام کردن، … و غیره را آموخته است. در آیه نور:۲۸ گفته است اگر در آستانه ورود به منزل کسی به شما گفته شد برگردید، داخل منزل نشوید چرا که این برای «پاکی» شما بهتر است (فارجعوا هو ازکی لکم). میتوان گمانه زنی کرد که رعایت آدابی چنین ساده و بدیهی مثل بدون اجازه وارد منزل شخصی دیگران نشدن در آن جامعه نیمه بدوی یک معضل اجتماعی بوده است؛ به ویژه چون خانهها در و پیکر درستی نداشته است و افراد خانه به سبب گرمای طاقت فرسا و همچنین نداشتن لباس درست و حسابی عریان و یا نیمه عریان بودهاند.
۴.۱۳. کتاب، آیات مبینات، و موعظه برای متقین
این گونه آیات ساده نیز همان «آیات مبینات» است که مثلا در همین سوره نور آیه ۳۴ گفته شده است برای پندگیری متقین فرستاده ایم: وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُّبَيِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِّنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ. پند و موعظه بودن آیات قرآن برای هدایت آن مردم را در ص:۴۹ و آل عمران:۱۳۸ در زیر میتوان دید. در مریم:۹۷ آمده است که خدا قرآن را به زبان پیامبر ساده کرده است تا به متقین مژده دهد و به ستیزه گران هشدار دهد. خلاصه این که حکمت و آیات مبینات مواردی چنین پیش پا افتاده را نیز شامل میشده است. ولی در جهت رشد و پاکیزه کردن مردم آن جامعه بسیار مهم و حیاتی بوده است. از گمراهی آشکار در آمدن و هدایت شدن و متقی شدن آن مردم، در گرو عملی شدن چنین آموزههایی بوده است. در آل عمران:۱۳۸ تاکید شده است که این آیات (قرآن) برای آن مردم بیان میشود، کسانی گوش میکنند و هدایت میشوند.
ص:۴۹
هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
این پندی است و برای متقین فرجامی نیک است.
آل عمران:۱۳۸
هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ
اين بيانى براى مردم، و هدايت و پندى براى متقین است.
مریم:۹۷
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا
جز اين نيست كه ما اين [قرآن] را به زبان تو آسان ساختيم تا متقین را بدان مژده دهى و ستيزه گران را بدان بترسانى.
۴.۱۴. زیست مومنانه برای پرهیز از خطوات شیطان
پاکیزه یا پاک کردن آنها (یزکیهم) در عمل چگونه بوده است؟ در آیه نور:۲۱ به ایمان آورندگان میگوید اگر فضل و رحمت خدا نبود هرگز پاک نمیشدید. در این آیه به آنها هشدار میدهد و از پیروی کردن «خطوات شیطان» آنها را منع میکند. چرا که شیطان به فحشا و منکر امر میکند. یعنی اینجا پیروی از گامهای شیطان علت روی آوردن به فحشا و منکر بیان شده است.
نور:۲۱
یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَاء وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، و هر كس پيروى گامهاى شيطان كند، [بداند كه] او قطعا به فحشا و منكر امر مىكند. و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز كسى از شما پاك نمىشد، ولى خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند، و خدا شنوای داناست!
حال ببینیم علاوه بر اجتناب از «فحشا و منکر»، مومنان باید به چه موارد دیگری عمل کنند که از «خطوات شیطان» پیروی نکنند. در آیات بقره:۲۰۸ و بقره:۱۶۸ و انعام ۴۲ موارد دیگری ذکر شده است. با احتساب مورد «فحشا و منکر» که در نور:۲۱ دیدیم، میتوان گفت ایمان آورندگان باید در سه مورد اصلی زیر ثابت قدم باشند تا در راه پیروی از گامهای شیطان نیفتند:
− وارد شدن در سلم (ادخل فی السلم کافه)
− اجتناب از انجام فحشا و منکر
− خوردن چیزهای حلال و پاکیزه که خدا روزی آنها کرده است
یعنی در عمل چکیده خروجی یا محصول بعثت پیامبر و آموزههای قرآن در زیست و تغییر آن مردم، سه مورد بالا میباشد.
در آیه بقره:۱۶۸ میگوید ای کسانی که ایمان آورده اید همه وارد سلم شوید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار برای شماست. یعنی کنار گذاشتن بتها و لفظا به خدا و پیامبر ایمان آوردن کافی نیست. برای مسلمانی باید سرکشی و تجاوز و قتل را کنار بگذارند و همه به «سلم» و سازش با یکدیگر در آیند. همچنین جامعهای را که پر از فحشا و پلیدی بوده است به یک جامعه سالم تبدیل کنند. مورد دیگر نیز کار کردن و از دسترنج خود امرار معاش کردن است. در جامعهای که راهزنی و دزدی برای امرار معاش بسیار رایج بوده است. حال برای مثال گفته شده است خواندن نماز آنها را از انجام فحشا و منکر باز میدارد (عنکبوت:۴۵). و یا پرداخت صدقه به تطهیر و پاکیزکی کمک میکند (توبه:۱۰۳). یعنی صلات و زکات که این همه در قرآن بر آن تاکید شده است برای کمک به خود فرد نمازگزار و زکات دهنده است در راستای این که انسان بهتری شود.
۴.۱۵. امر به معروف، نهی از منکر، نماز، و زکات
در توبه:۷۱ آن چه را از ایمان آورندگان انتظار میرود تا به زودی مشمول رحمت خدا قرار گیرند، چنین بیان کرده است: مردان و زنان با ایمان یاور یکدیگرند که:
۱ − امر به معروف و نهی از منکر میکنند،
۲ − نماز به پا میدارند، و
۳− زکات میدهند.
امر به معروف و نهی از منکر یادآوری از سر دوستی و خیرخواهی به یکدیگر بوده است؛ در جامعهای که در فساد و تباهی غرق بوده است. در نحل:۹۰ نمونه «امر» و «نهی» خدا را چنین توصیف کرده است:
امر به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان، و نهی از فحشا و منکر و ستم با نصیحت برای یادآوری: إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.
می بینیم اینجا هم که به عدل و احسان و یاری رساندن نزدیکان امر شده همان از موضع نزدیکی و خیرخواهی است. نهی از منکر و فحشا و نهی از زورگویی به دیگران هم نصیحت است برای یادآوری. و این یادآوری طبق آیات قرآن «بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ» یعنی به همدیگر و دوطرفه است. اگر در هر جامعهای نزدیکان خود را خیرخواه و یاور همدیگر بدانند و به هم کمک کنند، مسائل و مشکلات تلنبار نمیشود تا در جامعه به یک بحران تبدیل گردد. خلاصه این که هر فردی اول خودش منصف (عادل) باشد و بعد هم «کنشگر» باشد در یاری رسانیدن به دیگران.
آیه توبه:۷۱ نمونه خوبی است که بین زن و مرد در یاوری و کمک به یکدیگر در راه انسانی بهتر شدن فرقی نبوده است: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ. یعنی زنان نیز از موضع برابر با مردان میبایست یاور مردان باشند. بدفهمی رایج درباره امر به معروف و نهی از منکر این است که فکر میکنند یه عده باید از موضع بالادستی و با توپ و تشر دیگرانی را که نمیفهمند «امر» و «نهی» کنند. در حالی که یادآوری و تشویق یکدیگر (زن و مرد ایمان آورده) به انجام کار خوب و پرهیز از کارهای بد است. « وَلْى» به مفهوم نزدیکی و قرب است. مفهوم «بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ»، «نزدیکان/دوستان/یاوران» یکدیگر میباشد. یعنی یاوری که از دوستی، و دوستی که از نزدیکی و خودمانی بودن میآید. «ولیّ» و ولایت هم قبول مسئولیت برای انجام کاری از موضع نزدیکی و خیرخواهی است و نه از موضع بالادستی و قدرت و سلطه. اگر بین این دو نتوانیم تمایز قائل شویم بس به خطا رفته ایم. دلسوز و خیرخواه «یکدیگر» بودن فرق دارد با نگاه کردن عاقل اندر سفیه و زدن چماق امر و نهی بر فرق دیگران. حتی مفهوم مولا (آقا) به مولی (بنده) هم به دستگیری و پشتیانی آقا از بنده برمی گردد، و نه به ارباب و صاحب غلام بودن آقا.
۴.۱۶. چکیده آموزههای عملی پیامبر برای رهایی مخاطبین از ضلال مبین
بنابراین چکیده تعالیم پیامبر برای آن که مردم آن جامعه قبیلهای را از «ضلال مبین» پاک کند، شامل چنین مواردی ساده اما حیاتی و تعیین کننده برای زندگانی بهتر و سالم تر در کنار یکدیگر بوده است:
– جایگزین کردن ستم و یاغیگری و قتل و غارت با سلم و دوستی و دلسوزی و کمک به یکدیگر.
– خواندن نماز و دادن زکات که به فرد کمک میکند انسان بهتری شود. پس هم به نفع فرد بوده است و هم به نفع جامعه.
همین چند آیه که در این بخش آمد به روشنی هدف از رسالت پیامبر، جامعه و مردم مخاطب پیامبر، وضعیت موجود جاهلی آنها در زمان بعثت را جلوی ما میگذارد. آموزههایی برای «تغییر» مردمی ویژه که در گمراهی مطلق بودهاند. در سطح مردمی «امی» به غایت عقب مانده از پیشرفت بشری در زمان خودشان، و به غایت فاسد و بیرحم و تجاوزگر.
۸) سخنی درباره علت ابهامات
حال که در بخش قبل درباره بعثت پیامبران یادآوری ساده و خودمانی داشتیم و در بخشهای دیگر نیز به پارهای از ابهامات مشکل آفرین اشاره کردیم، در این بخش میخواهیم بحثی داشته باشیم پیرامون روشن تر شدن علت ابهامات و در نتیجه بدفهی آیات قرآن. در بخش پایانی نیز بحث را پیرامون چگونگی تفکیک بین گزارههای «جهانشمول» و «محلی» قرآن پی میگیریم.
علت العلل بسیاری از ابهامات و در نتیجه مشکلاتی که شریعت رایج برای مردم در زمانه ما ایجاد کرده است، فهم نادرست از آیاتی است که در جهت اصلاح و تغییر در «وضعیت موجود» جامعه مخاطب قرآن و برای بهبود در زندگی آنها نازل شده است. آیات قرآن در خلاء نازل نشد. نزول آیات در جامعه و برای کمک به مردمی نازل شد که در بسیاری از موارد زیر صفر و به غایت منفی بودند. در فرهنگ و تمدن، قرنها از برخی جوامع دیگر عقب مانده تر بودند. مردم فقیر و قبائلی که حوالی مکه زندگی میکردند برای مثال حتی لباس ساده دوخته شده نداشتهاند. یک تکه پارجه دور خود میپیچیدهاند. در آن جامعه «امیین» مدرسه وجود نداشته است. تعداد کسانی که میتوانستند بخوانند و بنویسند به تعداد انگشتان دست نمیرسیده است. در جامعه جاهلی قبل از بعثت حتی «نگارش» متداول نبوده است. آیات و سورههای قرآن برای عموم آنها اولین کتاب یا اولین مکتوب بوده است. در حالی که بیش از هزار سال قبل از بعثت پیامبر در یونان کتابهای فلسفی «مکتوب» خلق شده بود. بلندترینترین آیه قرآن (بقره:۲۸۲) درباره لزوم و چگونگی مکتوب کردن بدهی آن مردم به یکدیگر آمده است. این قدر با نگارش بیگانه بودهاند. حتی رویه عدم نگارش و اتکا به فرهنگ شفاهی و «نقلی» در دوازده نسل امامان شیعه ادامه پیدا کرد. هیچکدام اثری مکتوب از خود باقی نگذاشتند. حتی هیچکدام از امامان در کار جمع آوری و حفظ مکتوب سخنان پدرش همتی از خود نشان نداد.
همانطور که گفته شد قرآن خود در آیه جمعه:۲ به صراحت بر بعثت پیامبری «امی» برای «امیین» و از میان «خودشان» تاکید میکند: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ ؛ مردمی که بنا بر همین آیه و آیات دیگر قرآن پیش از بعثت پیامبر قطعا در «ضلال مبین» بوده اند: وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ. بنابراین مگر میشود آموزههای پیامبری که رسالتش پاک کردن و آموزش مردمانی در این سطح بوده است، فارغ از و بی ارتباط با گمراهیها و معضلات آنان و جامعه شان بوده باشد؟ از طرف دیگر متناسب با بیسوادی عمومی و سطح درک پایین مخاطبان، آموزههای کتاب همانطور که قرآن خود تاکید میکند میبایست ساده باشد. آموزش کتاب نیز مستلزم تکرار و تمرین زیاد بوده است. با این حال مشکل اصلی و یا مانع پیشرفت و موفقیت در آموزش و پاک کردن آن مردم چیز دیگری بود: مردم مخاطب قرآن و یا همان دانش آموزان کلاس پیامبر، مربی خود را به آسانی نپذیرفتند. طبق آیات زیادی از قرآن میدانیم مردم مکه و حومه و سران قریش نه تنها پیامبر و ادعای رسالتش را نپذیرفتند، بلکه دو دهه با او در ستیز و جنگ بیرحمانه بودند. بخش بزرگی از آیات قرآن درباره تکذیب پیامبر و کتاب و مخالفت و مقاومت آن مردم در برابر پیامبر است. جایی که خدا بارها به پیامبر دلداری داده و او را به شکیبایی و پایداری ترغیب کرده است. و برای این منظور مثلا با بازگو کردن داستان تکذیب پیامبران پیشین و خون دل خوردنهای همه پیامبران در هدایت قوم خود، به پیامبر قوت قلب داده است. بخش عمدهای از آیات قرآن نیز خواهی نخواهی به ارائه رهنمودها و راهکارهایی در چگونگی مقابله با توطئههای دشمنان به غایت بیرحم پیامبر اختصاص یافت.
از طرف دیگر میدانیم که آیات به طور تدریجی و در طول بیست و سه سال نازل شد. با مساعد شدن نسبی شرایط برای ارائه و آموزش آموزهها، و با توجه به نیارهای آن جامعه و اولویت این نیازها، آیات نازل میگردید. توجه به این نکته خیلی مهم است. در یک فاصله زمانی طولانی و در بسیاری از موارد حتی آیات موسوم به «احکام»، در واکنش و یا در پاسخ به رخدادی و برای حل معضلی در آن جامعه نازل شد. به عبارت دیگر الویت نزول آیات را نیاز به واکنش و حل معضلی از معضلات بسیار آن جامعه تعیین میکرد. این طور نبوده است که همه آموزهها یک دفعه و در سال اول بعثت نازل شده باشد. با این حساب «سنت» پیامبر در هر موضوعی، قبل از نزول آیه و یا آیات مشخصی برای اصلاح و یا تغییر آن «سنت»، کمابیش همان سنت رایج قریش قبل از بعثت بوده است. مثلا اگر برای موضوعی آیهای در سال پنجم هجرت نازل شده باشد و بلافاصله هم آن آیه با موفقیت به اجرا در آمده باشد، پیامبر و پیروانش در طول ۱۸ سال بعد از بعثت، طبق سنت رایج آن جامعه رفتار میکردهاند. پس باید توجه داشت که آن چه در آن جامعه «در حال انتقال» رخ داده است، فاصله بین یک نقطه مشخص شروع از مبدا «الف» به امید رسیدن به نقطه تغییر «ب» بوده است. حال زمان پرداختن به مسئله «الف» خود ممکن است سالها بعد از بعثت پیامبر بوده است. یعنی این که اولا نقطه «ب» با شرط وجود مشکلی در نقطه «الف» هدف گذاری شده است، دوما نقطه «ب» نقطه ایده ال و نهایی نبوده است. هم شرایط آن جامعه ظرفیت پذیرش «تغییر» بیشتر را نداشه است و هم زمان پرداختن به آن مسئله بسیار دیر بوده است. چه بسا اگر پیامبر عمر بیشتری میکرد دامنه تغییرات معرفی شده بیشتر میشد، یا تغییرات دیگری معرفی میگردید. عواملی چون بیسوادی و عقب ماندگی فکری، تعصبات و روابط جاهلی، و از همه مهمتر مقاومت سران قریش در ترس از دست رفتن منافع و سروری شان، اجازه تغییرات بیشتر در سنتها و مناسبات آن جامعه را نمیداده است.
حال اگر در بررسی آیات مربوط به زنان، نقطه مبدا «الف» را از معادله خارج کنیم، و بخواهیم از «ب» مستقل از «الف» نتیجه گیری کنیم بس به خطا خواهیم رفت. «ب» مشروط است به وجود «الف» و زمینههای آن. مثلا اگر در نساء:۳ تعداد زن نکاحی مجاز (در فهم رایج) همزمان حداکثر «چهار» زن اعلام شده است، با در نظر گرفتن نقطه الف=تعداد نامحدود زن، این «چهار» معنا پیدا میکند. اصلاح معرفی شده برای محدود کردن تعداد «نامحدود» زنان نکاحی به «چهار» زن است؛ و نه جواز چندهمسری آن طور که تفسیر میشود. به عبارت دیگر آیه برای معرفی چندهمسری و یا در پاسخ به پرسش «چند همسر میتوان گرفت» نازل نشده است. بلکه برای برچیدن تدریجی چندهمسری است. در آن جامعه چندهمسری یک سنت دیرینه بوده است. برای تجویز چند همسری نیازی به نزول آیه نبوده است. بنا بر تفسیر رایج، آیه نساء: ۳ نزول شده است تا «حکم» کند به شریط عدالت بین زنان میتوانید دو تا دو تا، سه تا سه تا، چهارتا چهارتا آنها را به نکاح در آورید. در حالی که چنین نیست. هدف بهبود وضعیت موجود (الف) است از تعداد زن نکاحی نامحدود، به تعداد محدود حداکثر چهار زن و با شرط توانایی مرد در برقراری عدالت بین زنان. دیدیم در نساء:۱۲۷ جلوتر رفته است و گفته است هر چقدر هم کوشش کنید نمیتوانید بین همسران خود عدالت برقرار کنید. یعنی در جهت رسیدن به تک همسری و «زوجیت»، زمزمه را شروع کرده است.
همانطور که در [۲] و [۳] [۴] بحث شد، قرآن الگوی فطری «زوجیت» را جفت شدن «یک» زوج مرد و «یک» زوج زن میداند. اما «وضعیت موجود» همان «نکاح» رایج پیش از بعثت در جامعه قریش بود. حال چگونه میتوان حتی در طول چندین سال از وضعیت موجود «نکاح» جاهلی نقطه «الف» به وضعیت مطلوب «ازواج» (نقطه «ج») رسید. نقطه «ب» اینجا جایی است که گفته شده است هر چقدر هم کوشش کنید نمیتوانید بین زنان خود عدالت را برقرار کنید. حتی اگر این مفهوم جدید تک همسری در همان روز نخست معرفی (نزول آیه) با جان و دل توسط مردم درک و پذیرفته میشد، و افراد متنفذ و قدرتمند هم مقاومت نمیکردند؛ اجرای فوری آن با مشکلات فراوان عملی و همچنین مشکلات حقوقی در رابطه با زنان و کودکان مواجه بوده است.
«نکاح» جاهلی رایج، تا سالها پس از بعثت پیامبر و حتی سالها پس از هجرت در آن جامعه رواج داشته است. این طور نبوده است که همان سال اول آیهای برای تغییر الگوی «نکاح» و آن هم تغییر ناگهانی این الگو نازل شده باشد. از طرف دیگر حتی اگر آیهای هم نازل میشد و پیامبر را هم حاکم آن جامعه بدانیم، پیامبر تا قبل از فتح مکه دارای قدرتی در مکه نبود که بخواهد آن را اعمال کند. پیش از فتح مکه در سال هشتم هجری، پیامبر حتی برای اجرای مراسم حج طبق توافقی و آن هم با محدودیتهایی اجازه داشت به مکه برود. برای مدتها پیامبر و اندک یارانش در مدینه، در برابر قدرت و نفوذ بلامنازع سران قریش در مکه وزنهای نبودند. جایی که زنان و کودکان آن جامعه در طعام روزانه و تامین سرپناه محتاج مردان بودهاند. اگر در زمانه ما نیز چنین وضعیتی از نکاح رواج داشته باشد و دولتی که منتخب شهروندان نیز میباشد بخواهد قوانینی را در جهت تک همسری تصویب کند، باید تمهیداتی برای آواره نشدن و بی سرپرست نماندن زنان اضافی، در قانون در نظر گرفته شود. مثلا نمیشود به یک باره زنان اضافی را با فرزندانش از خانه مرد بیرون کرد. و یا این که به مرد گفت از میان زنانت یکی را انتخاب کن و بقیه را از خانه بیرون کن!
خود پیامبر هم تا زمانی که خدا در احزاب:۵۲ او را از نکاح و اختیار کردن زن بیشتر منع کرد، از الگوی رایج آن جامعه پیروی میکرده است. برای او در راستای پیشبرد رسالتش، نزدیکی با سران و متنفذین آن جامعه یک عامل بسیار مهم بوده است. در آن جامعه که درگیریها و دشمنیهای قبیلهای همیشه یک معضل جدی بوده است، همسر اختیار کردن سران از قبیلههای متخاصم یک روش مرسوم کم کردن دشمن و در حالت آیده ال پیدا کردن متحد بیشتر در منازعات و درگیریهای قبیلهای بوده است. پیامبر بسیاری از زنانش را در این راستا و برای پیشرفت رسالتش اختیار کرد. حال اگر در زمانه ما «سنت» پیامبر بشود الگو، یعنی بازگشت است به سنتهای آن جامعه، و آن هم با فلسفه پیوند قبیلهای و پیدا کردن متحد بیشتر. هر چند که در [۷] با دلایل بسیار قرآنی نشان داده شده است که رفتار و سخنان پیامبر حجت وحیانی ندارد.
گفتیم که طبق قرآن و بر مبنای فطرت خلقت، «ازواج» برای «سکینه» زوجین است. حال برای پیامبر نیز که طبق الگوی رایج «نکاح» جاهلی، دارای چندین زن بود این آرامش در مواردی تامین نشده بود. چشم و هم چشمی و حسادتها و درگیریهای پنهان و آشکار بین زنان پیامبر در مقاطعی بسیار مشکل آفرین شد. در مواردی نه تنها به «سکینه» پیامبر نینجامید که آرامش در خانه را از او سلب کرد. در یک مورد پیامبر با آن مقام و درایتش نتوانست حریف زنانش شود و در نتیجه مجبور گردید برای مدتی بیش از یک ماه خانه و کاشانه خودش را ترک کند و کنج عزلت برگزیند.
قرآن بارها تاکید و یادآوری کرده است که پیامبر بشری است مثل بقیه مردم. یعنی دارای تمام نیازهای جسمانی یک انسان مثل غذا و غیره میباشد. وقتی پیامبر چنین است زنان او هم زنانی هستند مثل بقیه زنان با نیازهای جسمی. حال جایی که در سوره احزاب به آنها تذکر داده شده است به سبک جاهلی در معابر عمومی خودنمایی نکنند و یا با کرشمه حرف نزنند؛ کاملا قابل درک است. زنانی که تعدادی از آنها خیلی جوان بودند و میبایست مدتی منتظر نوبت همبستری باشند، جای شگفتی ندارد اگر در کوچه کرشمهای هم برای مردان آمده باشند. به عبارت دیگر مجموعهای از عوامل فرهنگی و سنتهای رایج دست به دست هم داده و چنان شرایطی را فراهم کرده بود که گاه ورای طاقت یک نفر انسان بوده است. خدا هم زمانی که بر حسب ضرورت دخالت کرده است، به همه عوامل درگیر معضل به نوعی تذکر و یا هشدار داده است. در همین سوره احزاب که زنان پیامبر درمعابر عمومی مورد اذیت و آزار مردان قرار میگیرند، خداوند به سه طرف ماجرا تذکر و هشدار داده است: ۱) به آزار دهندگان، ۲) زنان پیامبر، و ۳) خود پیامبر. خدا به پیامبر دستور میدهد که از این به بعد مجاز به اختیار زن دیگری نیست. یعنی تعداد زیاد زنان پیامبر بخشی از مشکل بوده است. چه بسا که پیامبر میبایست منتظر دستور خدا نمیماند و خود داطلبانه به تعداد زنانش اضافه نمیکرد تا این گونه مشکلات پیش نیاید. بنابراین از این گونه آیات که در مقاله جداگانهای درباره آن بحث خواهد شد نمیتوان حکم شرعی درآورد، تا چه رسد به این که کسی بخواهد از این گونه آیات معصومیت «اهل بیت» درآورد. تعداد زیاد زنان پیامبر مشکل آفرین شده بوده است. خود پیامبر قادر به حل آن نبوده است. خدا دخالت کرده است تا معضل حادتر نشود و به مقام نبوت آسیب نرسد؛ جایی که پیامبر این همه دشمن داشت- به همین سادگی.
۹) گزارههای محلی و جهانشول قرآن
آیات قرآن در راستای «تغییر» در افراد و درآن جامعه (امی قریش ساکن در مکه و حومه) نازل شده است. آموزهها در جهت تغییر در روابط و مناسبات جاهلی آنان بوده است. اغلب نقطه شروع تغییرات، سالها پس از بعثت بوده است. با این حساب برای سالهای زیادی پس از بعثت، مردمی که در ضلال مبین بودند هنوز با همان روابط و مناسبات جاهلی زندگی میکردهاند. از طرف دیگر حتی وقتی آموزهای نازل شود نمیتوان انتظار داشت که در ضمیر فرد و جامعه بلافاصله نهادینه گردد.
ارزیابی و سنجش موفقیت «تغییر» و کندی یا تندی فرایند تغییر باید نسبت به وضعیت آن جامعه در آن زمان و مکان صورت گیرد، و نه وضعیت موجود در سایر جوامع در آن عصر و یا استانداردهای جامعه بشری در زمانه ما. سنجه ارزیابی موفقیت آموزش در دوره کودکستان، آمادگی دانش آموز برای دوره دبستان است. آموزش دوره پیش دانشگاهی در کودکستان برنامهای عبث است و موضوعیت ندارد. زیرا چنین برنامهای قابل انجام نیست چه رسد به این که قابل ارزیابی و سنجش باشد.
نکته بسیار مهم که اغلب مورد غفلت واقع شده است عدم یکنواختی و قطبی بودن شدید دانش آموزان کلاس پیامبر بوده است. در آن جامعه افراد ثروتمند و پر نفوذی بودهاند که برای خودشان بیا و برویی داشتهاند تا آن جا که انسان خرید و فروش میکردهاند. در حالی که اکثریت جمعیت قبائل به نان شب محتاج بودهاند. در اثر جنگها و غارتگری مستمر بین قبائل و طایفه ها، جمعیت زیادی از کودکان یتیم و زنان بیوه و درمانده وجود داشته است. «روش» نیز تغییر «تدریجی» وضع موجود بوده است. حضرت محمد حریف سران و بزرگان قدرتمند و با نفوذ قریش برای تغییرات رادیکال، که عمدتا شامل آنها میشده، نبوده است. در عمل هم تاریخ نشان داد که مردم مکه و حومه که تحت سیطره و نفوذ سران کافر و مشرک قریش بودند، علیرغم تلاشها و مرارتهای فراوان پیامبر، پس از دو دهه ستیز و جنگ با پیامبر و یارانش تازه دست از بت پرستی برداشتند. آن طور که از آیات قران برداشت میشود اکثریت مردم آن جامعه افرادی به غایت عقب مانده، جاهل، سرکش، ستیزه گر و کینه توز بودهاند. فتح مکه و پذیرش پیامبر و پیامش توسط اهالی مکه اگر چه صلح آمیز بود، اما برای رسیدن به این مرحله از پیروزی دو دهه خون دلها خورده شد.
حال در چنین جامعهای و با محدودیتهای آن جامعه، در مورد «نکاح» دیدیم که: آن جا که به ذات انسان و حقوق انسان (زنان) مربوط میشده است، سمت و سو و جهت گیری آموزهها طوری است که به روشنی به تک همسری میرسیم. اما آن جایی که به روش گذار آن جامعه متناسب با پتانسیل آن جامعه در پذیرش تغییر بر میگردد، راه حلهای ویژه «مرحله ای» اراده شده است.
اینجا این پرسش بزرگ پیش میآید که خب چگونه و با چه معیاری میتوان آیات جهانشول (فرا زمانی-مکانی) را از آیات محلی و مرحلهای تشخیص داد. در این نوشتار برای مثال فرق بین دو نوع گزاره عام و گزاره محلی را دیدیم. گزارههای عام درباره «زوجیت» و «ازواج» بر مبنای «خلقت انسان»، در مقایسه با گزارههای محلی درباره «نکاح» «رجال» قریش با چندین «زن» و «کنیز». مبنای اولی «مودت» و «رحمت» بین زوجین (یک مرد و یک زن) برای «سکینه» در زندگی است. در حالی که مبنای دومی «اموال» رجل قریش است برای زیاده طلبی در داشتن «زنان» برای «شهوترانی».
این که قرآن دارای گزارههای محلی، منطقه ای، و جهانی است، دیگر مسئله غریبی نیست. خوشبختانه با تلاشهای چند سال اخیر برخی از اندیشمندان، این موضوغ جای خود را باز کرده است. پرسش روز اما پیرامون چگونگی و معیار تشخیص و تمیز گزارههای محلی و گزارههای عام است.
یک روش میتواند این باشد که کلیه آیات را در یک سطح و یا لایه قرار دهیم و با سرندی آیات محلی را از آیات جهانشمول جدا کنیم. به فرض این که معیارهای سرند کردن در دست ما باشد، این روشن هم کار زیادی میطلبد و هم اشکالات زیاد تکنیکی دارد. چرا که آیات نظام وار با هم ارتباط دارند و معیارها خود از مجموعه آیات قرآن نتیجه گیری میشود. ارتباط نظام وار آیات با یکدیگر هم افقی است و هم عمودی.
به گمان نگارنده بهتر است «موضوعی» به سراغ آیات قرآن رفت. این روش میتواند موثرتر باشد. نتیجه گیری بر مبنا تک آیه، خود میتواند آغاز خطا باشد. روشن تدوین آیات که محصول آن کتاب «در دست» است نارساییهایی داشته است. بنابراین بر منبای تدوین در دست ما که آیات پراکندهاند و زمان نزول بسیاری ازآیات را نیز دقیقا نمیداینم، تک گزارهها و یا تک آیات مبنای محکمی برای نتیجه گیری نیستند. بلاکها یا قطعات موضوعی هستند که باید در کنار و روی هم قرار بگیرند تا هرم (مدل ساختاری) را تشکیل دهند. وقتی هرم تشکیل شد میتوان برگشت و دوباره جایگاه هر آیه در هرم را سنجید. و این کار را تا جایی که لازم باشد ادامه داد. هم مدل دقیق تر میشود و هم درصد بیشتری از آیات در جایگاه درست خود در هرم قرار میگیرند. بنابراین اگر از قرآن درک ساختاری نداشته باشیم و جایگاه کلیه آیات قرآن را در یک لایه و همسنگ فرض کنیم، مشکل بتوان آیات جهان شمول را از آیات محلی تمیز داد. مدل ساختاری خود از همه آیات، اما بر مبنای موضوعات توسعه پیدا میکند.
تجربه نگارنده در پژوهش قرآنی این است که کلیدواژهها (کلمات) به طور «شبکه ای» گروهی از گزارهها را به هم ربط میدهند، تا بتوان درباره یک موضوع به نتیجهای رسید. حال این آیات ربط داده شده به هم، میتواند در هر سوره از قرآن باشد. این روش، موضوع مورد پژوهش را مستقل از زمان نزول هر تک آیه و همچنین مستقل از موضوعی میکند که هر تک آیه برای آن موضوع نازل شده است. کلیدواژههایی که تک هستند و یا در نقطه اتصال آیات کمتری در شبکههای عمودی قرار میگیرند، اهمیت کمتری پیدا میکنند. هر گزاره اگر نتواند با کلیدواژههای خود با گزارههای دیگر و به ویژه با گزارههای عمودی بالاتر در مدل ساختاری مرتبط شود، منزوی و کاندیدگزاره محلی میشود.
همانطور که در [۸] بحث شده است، در موضوع دین به مثابه امر متعالی، در دسته بندی آیات قرآن باید بتوان بین حداقل چهار لایه زیر تمایز قائل شد:
اول – فطرت و خلقت
دوم – چارچوبهای مفهومی در امر متعالی
سوم – چارچوب مفهومی دین ابراهیمی
چهارم – شریعت و منهاج قومی هر پیامبر
آیات به طور شبکهای هم افقی (هر لایه) و هم عمودی (لایه ها) با هم ارتباط دارند. آیاتی که در لایه چهارم قرار میگیرند، دارای بیشترین گزارههای محلی هستند. آیاتی که با لایههای بالاتر ارتباط دوطرفه پیدا نمیکنند در طول زمان کم کم منسوخ میشوند. یعنی جایی که ارتباط یک طرفه فقط از لایههای بالاست. مثلا پدیده «زوجیت» در لایه خلقت با نیاز به داشتن همسر در لایه چهارم مشترک است و آن را در جهت تک همسری هدایت میکند. اما چند همسری- چند کنیزی نمیتواند از لایه پایین با لایه خلقت و فطرت ارتباط برقرار کند و بر آن اثر بگذارد. برای خداباوران، هرم بی قله و یا راس نیست. در لایه بالاتر از لایه خلقت و فطرت یعنی در راس هرم، خدا قرار گرفته است. اما در لایه اول چه خداباوران و چه خداناباوران در آیات هستی مشترکند. مسلما باورمند بودن به خالق و پروردگار در نوک هرم، در انگیزهها و صلح فردی در زندگی مومنانه تاثیر دارد. اما همان آیات هستی مشترک بین خداباوران و خداناباوران، که با کندوکاو در آن آیات دانش بشر توسعه پیدا میکند؛ برای زندگی اجتماعی و جامعه بشری کافی است. بشرط آن که همه خانه بزرگ خود را سیاره زمین بدانند و دامنه کسب دانش را تا بی نهایت باز بدانند.
با تشکیل مدل ساختاری از آیات قرآن میتوان چنین گفت:
یکم- «دین» یک بسته محدود و کراندار نیست که از راس یک جا توسط پیامبر فرستاده شده باشد:
• تعداد «کلمات» خدا بیکرانه است.
• انسان در تکاپوی جستجوگری و کشف کلمات بیشتر است.
دوم- اگر چه پیام پیامبران شامل عناصری از همه لایه هاست و از نوک هرم میآید، اما مخاطب اصلی هر پیامبر قوم همان پیامبر و در لایه شریعت و منهاج هر پیامبر بوده است:
• بعثت هر پیامبر در فرهنگ و مناسبات و روابط موجود قوم خود و زمینه مند بودن آموزههای هر پیامبر
• برای تغییر در افراد و جامعه مخاطب
سوم- زندگی در آرامش و صلح و آسایش با پذیرش تفاوتها (رنگارنگی ها)
• الهام از لایههای بالاتر و رشد و تعالی در جهت نوک هرم
بنابراین اگر بیاییم فرهنگ و روابط و مناسبات یکی از جاهلترین جوامع بشری در لایه چهارم را که در عصر خود قرنها از بقیه جوامع دنیا عقب تر بوده اند، همردیف لایه اول یعنی فطرت و خلقت قرار دهیم، بس به راه خطا رفته ایم. با این حساب جای شگفتی نیست اگر برخی از اندیشمندان ما راه حل را «دین حداقلی» بدانند. آری اگر شریعت را معادل دین بدانیم و نقطه عزیمت آن شریعت هم «وضعیت موجود» جامعه عرب قریش جاهلی باشد، همان حداقل هم زیاد است. اما بر مبنای مدل بالا باید همه را به «دین حداکثری» فراخواند. دینی که تعداد کلماتش بینهایت است. در «سمت» ژرفنای هستی پررمز و راز قرار گرفتن و کاوش و جستجوگری در بینهایت کلمات خدا با مشاهده و تفکر و تعقل در آیات هستی؛ آن چیزی است که از هر فرد انسانی انتظار آن میرود. در این دین حداکثری هپچکس حتی پیامبران به تمام حقیقت آن دست نیافتهاند. این دین برای همیشه «باز» است؛ برای فهم بیشتر و دانستن بیشتر و رهروی بیشتر.
حال اگر به سخنان منتسب به علی بن ابیطالب درباره نقصان عقلی زنان که در قسمت نخست [۱] این مقاله نقد شد، برگردیم و آن را با مدل بالا مقایسه کنیم؛ به روش نادرست او پی میبریم. او سهم نصف زنان در ارث و شهادت را دلیل نقصان عقلی زنان ذکر کرده است. گفته شد که متاسفانه از واقعیتهای موجود آن جامعه عقب مانده، تفاوتهای ذاتی چون نقصان عقلی زنان نتیجه گیری شده است. در صورتی که منطق باید کاملا برعکس باشد: از تساوی ذاتی در خلقت مرد و زن، باید چنین تفاوتهایی در ارث و شهادت را موقتی دانست. اگر بخواهیم منطق او را با مدل بالا ارزیابی کنیم، علی از لایه چهارم مدل، درباره موضوعی در لایه اول نتیجه گیری کرده است. در حالی که استدلال ما بر مبنای خلقت مساوی مرد و زن در لایه اول، میگوید که در زن و مرد نسبت به یکدیگر نقصان عقلی ندارند. آن چه در لایه چهارم در شرع حضرت محمد آمده، مقتضیات زمان و مکان بوده و همیشگی نیست. اگر سهمیه ارث نصف مردان و یا شهادت دو زن برابر یک مردان بوده، به علت ملاحظات دوران تغییر و ظرفیت پذیرش تغییر در آن جامعه بوده است. سهم هیچ را به نصف تبدیل کرده است، و نه این که بخواهد نصف را ابدی کند.
تلاش تمام پیامبران این بوده است که مخاطبین خود را در همان شرایط و محدودیتهای مکانی- زمانی در جهت توحید هدایت کنند و آموزش دهند. با یادآوری مدام و بشارت و هشدار، افراد قوم خویش را به فطرت انسانی نزدیک تر کنند تا زیست مسالمت آمیز و با آسایش بیشتر میسر شود.
آیات قرآن پیرامون «شریعت» و «منهاج» هر پیامبر برای قوم آن پیامبر، و همچنین «مناسک» و «شعائر» ویژه هر قوم بسیار مبین است و جای هیچ گونه تردیدی باقی نمیگذارد. شریعت، منهاج، مناسک، و شعائر تمام پیامبران؛ «جعل» میباشند و نه «خلق». به عبارت دیگر زمینه مند زمان و مکان میباشد. مگر میتوان در خلاء برای قومی شریعت و منهاج قرار داد؟ یا مگر آن قوم در خلاء و ناگهانی و خالی از هر زمینهای ظاهر شده اند؟
آیات قرآن به روشنی چنین مواردی را که در دنباله آمده است «جعل» میداند و نه «خلق»: قبله (بقره: ۱۴۳)، بیت یا قبله (بقره:۱۲۵)، کعبه (مائده:۹۷)، شعوب و قبائل (حجرات:۱۳)، امت واحده (هود:۱۱۸ و نحل:۹۳)، امت وسط (بقره:۱۴۳)، خلیفه در زمین (ص:۲۶)، فرقان (انفال:۲۹)، قرآن عربی (زخرف:۳)، شریعت (جاثیه:۱۸ و مائده:۴۸).
اما «دین قیم» با «خلق» و «فطرت» سر و کار دارد که در آن تبدیلی نیست: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ (روم:۳۰) [۸]. اینجاست که اگر بخواهیم دین را کامل بدانیم باید خلقت و فطرت را کامل بدانیم. هنوز بسیاری از اسرار خلقت و فطرت برای ما نامکشوف است و چه بسا بسیاری از این اسرار برای همیشه نامکشوف بماند. در هرم بالا مشاهده میکنیم که در لایه نخست، آیات خدا یا همان آیات هستی قرار دارد؛ که پایین تر از خدا راس هرم را تشکیل میدهد. هر لایهای از پایینترین لایه تا بالاترین لایه در «سمتِ خدا» استوار است: وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله (نساء:۱۲۵). اگر هر عنصر در یک لایه زیرین در جهت لایههای بالاتر از لایه خود نباشد، سمت آن، سمتِ راس هرم نخواهد بود. به عبارت دیگر هر لایه بالاتر قیم است بر لایه و یا لایههای پایین تر و نه برعکس. جعلی که بر اساس و در راستای خلقت و فطرت نباشد، یلخی گری است. «سمت» آن نمیتواند راس هرم، یعنی خدا باشد. اینجاست که بسیاری از آن چه در شرع رایج به «احکام» موسوم است، یلخی گری بیش نیست. جایی که مثلا تمام استدلال «صیغه» فقط به یک واژه در قرآن بند باشد، آن هم با تقلب در ترجمه؛ چنین بی بنیان و سست میشود.
بگذارید در پایان نگاه کوتاهی داشته باشیم به شرع و منهاج و مناسک و شعائر در آیات قرآن. برای مثال در آیه مائده:۴۸ به جعل (قرار دادن) شرع و منهاج برای هر قوم تاکید شده است. خدا عمدا نخواسته است همه اقوام یک گروه واحد و در نتیجه یک شرع و منهاج مشترک داشته باشند: لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً، وَلَـكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا، فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ. گفته شده است به جای نزاع در اختلافات ناشی از تفاوت ها، در کارهای نیک از هم پیشی گیرید که مرجع همه (همان راس هرم) خداست. داوری اختلافات را بگذارید برای روزی که خدا بین شما داوری کند. البته اینجا بد نیست یادآوری گردد که تفاوتها در «رنگ» و «زبان» همچون آیات خلقت، خود نشانههایی هستند برای دانشوران: وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ (روم:۲۲).
به شرع و منهاج برای هر قوم اشارهای داشتیم، بگذارید نگاهی داشته باشیم به «مناسک» و «شعائر» هر قوم. برای مثال در آیات حج:۶۷ و ۶۸ و ۶۹ آمده است که خدا برای هر امت و قومی مناسکی قرار داده است. به پیامبر گفته شده است تو به دعوت خودت ادامه بده و اختلافات را بگذارید برای روز قیامت و داوری خدا. همان سفارشی که در تفاوت شرعیتها شد. میتوان گفت که این گونه تفاوتها همه قراردادی (جعلی) است و بد و خوب ندارد، نزاع و دعوا برای چی. باید مرجع همه خدا و فطرت یا همان راس هرم باشد.
حج:۶۷ و ۶۸ و ۶۹
لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًاهُمْ نَاسِكُوهُ،
فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ
وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُّسْتَقِيمٍ.
وَإِن جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ.
اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ.
براى هر امتی مناسكى قرار داديم كه آنها بدان عمل مىكنند؛
پس نبايد در اين امر با تو نزاع کنند
تو به راه پروردگارت دعوت كن زيرا تو بر راهى راست قرار دارى.
و اگر با تو مجادله كردند بگو خداوند به آنچه مىكنيد داناتر است.
خدا روز قيامت در مورد آنچه با يكديگر در آن اختلاف مىكرديد داورى خواهد كرد
در باره «شعائر»، به آیات حج:۳۴ و ۳۵ و ۳۶ و ۳۷ و مثال قربانی کردن حیوانات در راه خدا نگاهی میاندازیم، گفته شده است که گوشت قربانی به خدا نمیرسد، بخورید و فقیران را طعام دهید. همان مراسم قربانی کردن برای بتها را تبدیل کرده است به یک فستیوال برای دور هم جمع شدن و زدودن پلیدی هر فرد از خود و تقویت پرهیزکاری و غذا دادن به گرسنگان و فقیران. در حج:۲۸ نیر تاکید شده است بر خوردن و طعام دادن به فقیر بینوا: فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ. حالا نزاع بر سر این گونه مراسم که هر گروه و قومی ورژن خودش را داشته و دارد چه توجیهی میتواند داشته باشد.
یکی از علتهای ریشهای که به نظر میرسد تمایز بین دین و شرع را مشکل کرده است فهم معشوش و یا نادرست از «تکوین» و «تشریع» است که خود ناشی از ابهام در فهم دو مفهوم «خلق» و «امر» در قرآن است. اینجا بحث کوتاهی پیرامون «خلق» و «امر» ارائه میشود و بحث مفصل تر آن به مقاله جداگانهای سپرده میشود. عدم تمایز بین دین و شرع و یا قراردادن همه آیات قرآن در یک لایه موجب سردرگمیهای فراوان شده است. برای مثال بعضی از نواندیشان یا بهتر است بگوییم نحلهای از روشنفکران مذهبی بر این باورند که قرآن «دو صدایی» است. یعنی دو نوع آیات در قرآن وجود دارد. یک صدا به معیاریهای حقوق بشری زمانه ما نزدیک تر و صدای دیگر از آن دور است. شاید بحثی که اینجا ارائه میشود، بتواند در روشن تر شدن علت این به ظاهر «دو صدا» بودن نقشی داشته باشد.
۱۰) «عالم امر» آغاز بدفهمی ها؟
بعضی از فقها و مفسرین قرآن از گزاره «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» آیه اعراف:۵۴، نتیجه گرفتهاند که دو عالم وجود دارد: ۱) عالم خلق، ۲) عالم امر.
اعراف:۵۴
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
از طرف دیگر تقسیم بندی دیگری ارائه میشود به نام «تکوین» و «تشریع». در این تقسیم بندی ها؛ (مستقیم با غیر مستقیم) تکوین به عالم «خلق» و تشریع به عالم «امر» نسبت داده شده است . افرادی نیز عالم «خلق» را همان عالم «تکوین»، و عالم «امر» را عالم «تشریع» میدانند. چکیده ادعا به زبان خودمانی این است که شرع، عالم خلق را مدیریت و اداره میکند و قوام خلقت به شریعت است. برای مثالعلامه طباطبایی مولف المیزان رابطه بین شرع و جهان هستی را چنین بیان کرده است:
«همچنانكه نظام هستي حق و اَحْسَن است – چون خداي حكيم، اين نظام را خلق كردهاست و حكيم مطلق جز اَحْسَن، خلق نميكند- نظام اجتماعي بشر هم بايد حق باشد تا تكوين و تشريع هماهنگ گردند و لذا بايد طرحي كه خداي حكيم براي حيات بشر داده است، در جامعه جاري شود».
آشکار است که «طرح» مورد نظر طباطبایی، چیزی جز شریعت حضرت محمد نیست که به باور او برای حیات بشر در جامعه جاری شده است . همان شریعتی که به اعتقاد او آخرین و احسن شرایع و همچنین جاودانه میباشد.
متاسفانه به نطر میرسد انبوهی از تفاسیر و مطالب حوزوی درباه شریعت، بر مبنای این فهم مغشوش و یا نادرست از «خلق» و «امر»، نوشته شده است. اگرچه بحث درباره این موضوع خارج از حوصله این مقاله است، ولی در رابطه با علت بدفهمیها و لایههای چهارگانه در هرم بالا، بد نیست نگاه کوتاهی به «خلق» و «امر» در قرآن داشته باشیم.
نخست باید فرق بین «خلق» و جهان هستی («تکوین») را روشن کنیم. هر خلقی لزوما «هست» نشده است. خالقی که دائم در خلق است، در زمان مورد نظر خود به هست شدن هر خلقی امر میکند. پس جهان هستی دربرگیرنده تمام خلق نیست. از طرف دیگر با توجه به نقش «انشاء» در خلقت [۲] [۳] که در فرآیند خلقت انسان شرح داده شد، بخشی از خلقت در محیط موجود (هست شده پیشین) به طور تدریجی «انشاء» میشود. یعنی انشاء، خود خلق تدریجی است. خلقت انسان حداقل در سه محیط صورت گرفت. الف) «ذره» حامل نقشه انسان در محیطی خارج از زمین که درباره آن نمیدانیم، ب) در محیط آب و گل در زمین تا خلق اولین زوج، ج) رشد جنین از نطفه در محیط جنینی تا کامل شدن جنین. باید توجه شود که در این فرآیند، مرحله فطر نخستین (فطرکم اول مره) در نظر گرفته نشده است.
در انعام:۷۳ بیان شده است:
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ
وَيَوْمَ
يَقُولُ:
كُن فَيَكُونُ
قَوْلُهُ الْحَقُّ.
یعنی این که «خلق» آسمانها و زمین که «حق» است در «یومی» که خدا بگوید: «بشو»، «هست میشود»؛ و این «قول» یا امر خدا در «بشو» نیز «حق» است. با توجه به «الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ» (انفطار:۷) و آیاتی چون انعام:۷۳ و اعراف:۵۴ و یس:۸۲ و نحل:۴۰؛ به روشنی درمی یابیم که هر خلقی مراحلی دارد. هر مرحله یا «یوم» با فرمان خدا که یک «امر» است شروع میشود.
به عبارت دیگر اگر چه برای خدا زمان معنی ندارد، اما مراحل خلق هر چیزی به زبان ما برنامه و تقویمی دارد. برای مثال خلق آسمان و زمین در شش یوم (مرحله) تکمیل شده است (یونس:۳). پس وقتی گفته میشود «خلق» و «امر» هر دو حق است، باید به رابطه خلق و امر توجه ویژه داشته باشیم: هر خلقی حق است و تقویم آن خلق نیز حق است. حال نمیخواهیم وارد این بحث شویم که با توجه به برخی آیات قرآن میتوان گفت: همین تقویم هم در خلق نخستین در نظر گرفته شده است؛ همانطور که «اجل» هر مخلوقی از پیش مشخص است (روم:۸). از طرف دیگر «امر» خدا نه تنها در خلق که در سامان دهی و نگاهداری هر خلقی نیز در کار است. برای مثال در خلقت منظومه شمسی، قرار گرفتن نظام وار ماه در مدار زمین، زمین در مدار خورشید، و خورشید دور هسته کهکشان راه شیری؛ ساماندهی میشود. پس از ساماندهی نخست، هر یک از اجزاء منظومه باید در مدار خود تا اجل مسمی نگاهداری شود تا تعادل منظومه به هم نریزد- برای مثال: إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا (فاطر۴۱). میدانیم که در هر خلقی شامل این سه مرحله کلی میباشد: الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ.
تا اینجا از «امر» خدا در لایه خلقت گفتیم، اما امر خدا در همه لایهها جاری است. برای مثال «وحی» و برگزیدن پیامبران، امر است. نجات نسل حیوانات با کشتی نوح، یک امر بوده است. امر «خالق» و «رب» در همه مراتب جاری است. اما میتوان گفت که امور هر چیزی (مخلوق) پس از خلقت آن چیز، برای نگاهداری و منحرف نشدن از فطرت خلقت آن چیز است. یعنی برای سنجش انحراف، فطرت آن مخلوق خط مبنا میباشد. بنابراین چگونه «بودن» مخلوق را، «امر»های پس از خلقت تعیین نمیکند.
حال بیایید فرض کنیم که تمامی امور عالم در شرع آمده است، و شرع را هم بالاترین لایه و یا قیم لایههای دیگر فرض کنیم. اولا اگر امر خدا مربوط به لایه خلقت باشد، این امر قبلا در «یوم» خود جاری شده است. دوم این که وقتی پیامبری برای جامعهای (قومی) مبعوث میشود، آموزهها بر مبنای مقدار انحراف آن جامعه از خط پایه فطرت، و بر تن قوم مخاطب دوخت و دوز شده است. آموزهها مربوط به اموری است که مخاطب را به نزدیک تر شدن به خط پایهای فطرت توصیه میکند. اگر این انحراف زیاد باشد، تصحیح کامل انحراف آن هم در کوتاه مدت عملی نیست. ولی میتوان با هدایت جامعه را در مسیر درست قرار داد. از طرف دیگر اتفاقا هنر شارع در این است که بتواند شرع مناسب هر قوم را جعل کند. اگر خدا در جعل «رنگ» و «زبان» ضرورتی دیده است، میداند که «امر» وحی را باید به پیامبری بسپارد که از رنگ و زبان همان قوم باشد. در جاثیه:۱۸ آمده است که شریعت خود یک دالان یا راهی در امر است: ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ. حال چطور یک دالان در یکی از امرهای خدا میتواند جهان خلقت و هستی با آن عظمت را رهبری و کنترل کند. ناگفته نماند میدانیم که اختلاف در رنگ و زبان، شئونات انسان را در لایه خلق یا لایه نخست که انسان به آن تعلق دارد خدشه دار نمیکند.
با این حساب اگر به بحث درباره «دین» و «شریعت» برگردیم؛ شاید بهتر دریابیم که چرا «دین» با «خلقت» و «فطرت» در لایه اول نمودار یک سروکار دارد، اما شریعت هر پیامبر در لایه چهار با «قوم» هر پیامبر همبسته است. دین «قیم» است بر شریعت نه برعکس. در خلق تبدیلی نیست و دینی که به خلق فطری وابسته باشد دین قیم میشود. سنجه ارزیابی نیز در نهایت نه ایمان بیشتر که «عمل احسن» است. یعنی ایمان احسن باید در «احسن عملا» تبلور پیدا کند. وگرنه چطور میتوان ایمان را سنحید؟ خلق آسمانها و زمین (هود:۷)، خلق مرگ و حیات (ملک:۲)، جعل خلیفگی در زمین (انعام:۱۶۵)، … برای «ابتلا» یا آزمایش افراد با «عمل احسن» میباشد. هدف از جعل شرع و منهاج برای قوم پیامبر، نیز ابتلا و سبقت در کارهای خیر است: لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ (مائده:۴۶).
جایی که خدا رحمت و دانش خود را در هر چیزی گسترده است: وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا (غافر:۷)، و جایی که پس از عملی شدن هر امر، آن امر منقضی میشود: لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الاُمُورُ (انفال:۴۴)؛ خلق بدون تبدیل همچنان باقی و در جریان است:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ (روم:۳۰) . اینجاست که شاید بتوان گفت اگر بخواهیم دین را کامل بدانیم، باید خلقت و فطرت را کامل بدانیم. هنوز بسیاری از اسرار خلقت و فطرت برای ما نامکشوف است و چه بسا بسیاری از این اسرار برای همیشه نامکشوف بماند. همانطور که قبلا بحث شده است علت انحراف برخی افراد از فطرت انسانی؛ باز همان خلق نفس انسان با اختیار در تقوا و فجور است.
با این حساب جای شگفتی نیست اگر قرآن شرع و منهاج هر قوم را «جعل» بداند. اما جعلی که در راستا و بر مبنای دین قیمی است که مبنایش خلق فطری است.
با توجه به بحثی که ارائه شد، بشاید بتوان گفت در فهم رایج، «خلق» و «امر» جابجا فهمیده شده است؟
در رابطه با قومی بودن مخاطب همه پیامبران ابراهیمی و هدف بعثت پیامبران در نوشتارهای [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] با دلایل قرآنی متعدد بحث و استدلال شده است. اگر چه پیام سلم و دین مسلمانی فراگیر بوده است (لایه سوم)؛ اما هر پیامبر ابراهیمی، قوم مخاطبِ خود و مسئولیت ویژه هدایت آنها را داشته است. شریعت و منهاج و مناسک و شعائر در راستای لایه اول یعنی فطرت و خلقت، در لایه چهارم و متناسب با زمینه و وضعیت موجود توسعه پیدا کرده است. بنا بر آیات متعدد قرآن، جمعیت مخاطب اصلی حضرت محمد، مردم امی قریش بودهاند که در جغرافیای مکه و حومه مکه در عصر بعثت زیست میکردهاند.
۱۱) سخن پایانی
طبق آیات قرآن مرد و زن به لحاظ جنسیت بر یکدیگر برتری و سلطه ندارند. تبعیضها و در نتیجه ستم بر زنان در جوامع مسلمانان، ریشه در سنتهای جاهلی قریش دارد. قرآن متناسب با ظرفیت آن جامعه اصلاحاتی را معرفی کرده است که برخی از آنها حتی در همان سطح نیز عملی نشده است. باید بتوان گزارههای جهان شمول قرآن را از گزارههای محلی-قومی تمیز داد. بازی بازی کردن در چارچوب مفهومی «نکاح»، که میراث یکی از گمراهترین و خشنترین اقوام در طول تاریخ بشر است، ما را به جایی نمیرساند. باید به «فطرت» انسان و دین فطری بازگشت و در یک مسیر پیوسته، روز به روز درباره انسان و جوامع انسانی در حال تغییر بیشتر دانست. هیچ راه حلی راه حل همیشگی نیست. آخرین راه حل است.
پانوشت
[۱] برتری و سلطه مردان بر زنان؟ واکاوی آیههای یک و سی و چهار سوره نساء (۱)، آرش سلیم، تیر ۱۳۹۱ ، سایت رادیو زمانه
[۲] برتری و سلطه مردان بر زنان؟ – نگاهی به “نکاح” و “صیغه” در مقایسه با “زوجیت” در قرآن (۲) ، آرش سلیم، تیر ۱۳۹۱، سایت رادیو زمانه
[۳] قرآن و آفرینش تدریجی- انشاء در خلقت (۱) ، آرش سلیم، اردیبهشت ۱۳۹۱، سایت رادیو زمانه
[۴] قرآن و آفرینش تدریجی- انشاء در خلقت (۲) ، آرش سلیم، اردیبهشت ۱۳۹۱، سایت رادیو زمانه
[۵] بازخوانی پوشش زنان، «نگاه»، و جداسازی اماکن عمومی در آیات قرآن، ارش سلیم، شهریور ۱۳۹۰، پایگاه اطلاع رسانی دفتر عبدالحمید معصومی
[۶] حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیرحسین ترکاشوند
[۷] پیامبر در آیات قرآن − سخنان و کردار پیامبر حجت وحیانی ندارد ، آرش سلیم، دی ماه ۱۳۹۰، سایت رادیو زمانه
[۸] دین فطری یا جنگ هفتاد و دو ملت- بازخوانی دین و اسلام ابراهیمی در آیات قرآن ، آرش سلیم، مرداد ۱۳۸۹، سایت رادیو زمانه
[۹] قرآن، پیامبر، و جمعیت مخاطب، آرش سلیم، مرداد ۱۳۸۹، سایت رادیو زمانه
[۱۰] قرآن به مثابه گفتمان نه یک متن، آرش سلیم، مرداد ۱۳۸۹، سایت رادبو زمانه
[۱۱] ریشه تفسیرهای گوناگون از قرآن کجاست؟ ، آرش سلیم، مرداد ۱۳۸۹ ، سایت رادیو زمانه
[۱۲] انسان: بعثت، آزادی، و صلح- مروری بر چهار دیدگاه درباره حکومت دینی، آرش سلیم، بهمن ۱۳۸۹، سایت رادیو زمانه
عکس از:
خشایار الیاسی، منبع
زنان پیامبر کرشمه می آمدند و خدا هم حسب ضرورت دخالت کرده است :)) ***؟ یعنی خداوند باید در مسائل مربوط به همسران پیامبر مستقیما وارد عمل می شده؟ من نمی دونم به این سر همبندی های عجیب و غریب چه باید گفت. شرایط تحقق تک همسری در زمان پیامبر فراهم نبوده، قبول، بعد از هزار و چهارصد سال هم در سرزمینی که پیامبر از آنجاست شرایطش فراهم نیست؟ پس دقیقا شرایط فراهم شدن ادعاهای تحلیل گر در اون جامعه باید کی محقق بشن؟
پیمان / 16 July 2012
مقاله فوق العاده مثبت و خوبی بود . بسیار روشنگرانه و منطقی ، پاسخ مناسبی برای کسانی که با دست آویز قرار دادن چند آیه محلی قرآن و تعمیم دادن آن به کل آیات ، تلاش دارند تا قرآن را کتابی عبوث و مخصوص 1400 سال پیش جلوه دهند.
حسین / 16 July 2012
این دین انقدر …… هست که با این مقالات**** نمی توان انرا نجاتش داد. قرن بیست یکم قرن خرد وخرد گرائی است.نمایندگان اسلام حقیقی که عربستان وحکومت ولایت فقیه حاکم بر ایران است. که طبق سوره های چون سوره نساء و… چه بالائی که سر زنان ودختران و نونهال نمی اورند.خجالت و ننگ کمترین چیزی که میتوان برایش استفاده کرد. سنگساروقطع ازای بدن و اعدام ….. این است حکومت عدل الهی وعده داده شده در اسلام و قران…
اواره / 16 July 2012
جناب یک کلام تمام تلاش و کوشش***هایتان ایا در این راستا نیست که بخواهید چیزی را ( اسلام است، دین است قران است خداست هرچه) با چیزی که به نظر "درست" می آید "تطبیق " دهید؟؟؟؟ … که بگویید اینها همه ، خلاف ِ اون چیز درست (ی که گویا هم من هم شما هم همه میدانند چیست ) نیست ؟؟؟ و به هزار داستان سعی کنید بگویید برابری آزادی انسانیت احترام ؟؟؟؟ خوب عزیز من چه کاریه؟؟!!! از اول هم همه اونها که به قول شما ایراد میگیرند (اصلا کلا هم شما درست گفته باشی و آن عده ی بدجنس! به اشتباه تمام قران و سنت و حدیث و غیره رو فهمیده باشند)حرفشان همین است که خانوم آقا ، آزادی، برابری، انسانیت احترام به حقوق بشر دیگه.. تازه اون عده یه کم از شما جلوتر هم رفتند …. دموکراسی و لاییسیته رو هم ابداع و معرفی کردند و "عملا" هم ثابت شده برای داشتن یک اجتماع آزاد ، این سیستم اداره جامعه (اصلا نگیم صد در صد اما) هزار بار بیشتر از حکومت هر دین و مرام و ایدئولوژی ای، برای همه ی همه ی همه ی انسانها مفیدتره…. خوب چه کاریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینقد گلوی خودتون رو درد میارید که باز بخواید از دل دینتون، همین چیزها رو دوباره اثبات کنید؟؟؟؟ … که فردا دوباره زبونم لال زبونم لال ، شکل دیگری از اصلاح طلبی دینی بیاد و جای این وضعیت موجود را بگیرد و بعد یه چند دهه دیگه که چنتا نسل دیگه هم نابود شد و عذاب کشید و دلسرد شد ، باز بیایید بگید نه ، دین و اسلام و خدا و پیامبر همه خوب و عالی و مقدس و بی اشتباه هست اینهااااا که حاکم بودند بودند که بد اجرا کردند..آره؟؟؟؟؟ …. بس نیست جدا؟؟؟
کاربر مهمان / 16 July 2012
ممنون از نوشته ی مستدل و جامعتان
همین که مخالفین اندیشه ی شما زبان به فحش و دشنام وا کرده اند، خود بهترین نشانه ی حقانیت شماست.
کاربر مهمان / 17 July 2012
قرار بر این بود که این کتاب تا ابد راهنمای ما باشد. گویی توموری شده که همگان توان رهایی از انرا ندارند و انچنان با انها همزیستی کرده که گمان می کنند اگر انرا جدا کنند خواهند مرد. قرار نبود ما به این کتاب خط بدهیم. قرار نبود هر که هر چه دلش خواست را از ان استخراج کند.
این مقاله ها انسان را بیاد کسانی می اندازد که “اعجاز عددی” را ” مجنون وار” برای اثبات حقانیت قران “استخراج” کردند.
کاربر مهمان / 18 July 2012
تاریخ یک دین از ماهیت آن جدا نیست همچون سایر ایدئولوژیها. یادم میاد از مصاحبه یکی از متفکرین و سیاست ورزان کمونیست روسیه که در رقابت انتخاباتی با پوتین شرکت کرده بود و خبرنگار از او میپرسید که با تاریخ خونبار و دهشتناک کمونیسم چگونه میخواهید باز هم ملت روس را به این ورطه هدایت کنید، خلاصه سخنش این بود که مکتب عدالت جو و منحصر بفرد کمونیسم ربطی به کارهای لنین،استالین،مائو،کاسترو و دیگران نداره، آنها کمونیسم واقعی را درک نکرده و به آن عمل هم نکرده اند. و خلاصه پاسخ آن خبرنگار این بود که ماهیت یک ایدئولوژی با تاریخ آن تحقق مییابد به عبارت دیگر در جویبار زمان و تاریخ است که میتوان فهمید یک مکتب چه دستاوردی برای بشریت دارد.
دقیقا همین رویکرد را میشود برای اسلام در نظر داشت: این دین و متن مقدسش (یادمان باشد طی 150 سال تدوین و استاندارد شده)، در طول 1400 سال تمامی پتانسیل و انرژی خود را بروز داده است، دستاوردش برای بشریت هیچ تفاوتی با بودیسم و یهودیت ندارد، چسبیدن به این مکاتب موزه ای، سرنوشتی مثل ایران ، رقم خواهد زد، در اواخر قرن بیستم، همچون یک جسد بویناک و متعفن، نه تنها سه نسل از ملت ایران را در تباهی،فقر و فساد غرقه کرد، بلکه تاثیر مخرب و منهدم کننده آن بر ملتهای هم جوار نیز مدتهای مدید برقرار خواهد بود.
از قرن 16 میلادی، اروپائیان پس از برگذشتن از دریای خون و عذاب، سرانجام توانستند جن مذهب را در شیشه کنند در پاداش آن، دوره ای منحصر بفرد و یگانه در تاریخ هزاران ساله بشریت را رقم بزنند، و دریغا که ما، به دلایل متعدد فرهنگی و سیاسی، به دست خود، این لحاف پر شپش و عفن را بر سر خود کشیدیم! و در دستاورد آن،هزاران میلیارد دلار(بدون مبالغه در رقم آن) و میلیونها نفر از جانهای شریف، به ورطه نیستی، فنا و پلشتی فرو رفت.
میثم ساندیس پور / 18 July 2012
پاسخ من در مورد ابهامات نادرست در باره زنان لینک ذیل است و بس!!!!
reza / 19 July 2012
برای رفع ابهامات میتوان بدون واسطه با خواندن نقد مسالمت آمیزی که
زنده یاد دکتر علی دشتی از قرآن بعمل آورده اند مراجعه کنید , این کتاب
هم زمان شاه و هم در زمان جمهوری اسلام ممنوعه بود و خواندن آن خطر
پیامد آن بوده و هست , در این کتاب در مورد زدن زنان و اینکه زنان شما
مزارع شما هستند و میتوانید از هر کجای آنان که خواستید وارد شوید آمده
البته با استناد به آیات ذکر شده در قرآن , کتاب را به فارسی یا انگلیسی
مطالعه فرمایید , اگر به دنبال کشف حقیقتید , با سپاس, رضا
کتاب 23 سال دکتر علی دشتی
http://ali-dashti-23-years.tripod.com
reza / 19 July 2012
کتاب 23 سال دکتر علی دشتی
http://ali-dashti-23-years.tripod.com
reza / 19 July 2012