تصور کنید غرق در موضوعی سخت و ناراحت کننده هستید و یک نفر از شما بپرسد به چه فکر میکنید و چه احساسی دارید. شما به این پرسش چه پاسخی میدهید؟ آیا آن را با یک احساس توصیف میکنید و مثلا میگویید غمگین هستید و یا در وصف آن به احساسات مختلفی اشاره میکنید؟
نحوه تجربههای احساسی و عاطفی ما با یکدیگر متفاوت است. وقتی غرق در افکار سخت خود هستیم و از ما پرسیده شود که چه احساسی داریم ممکن است فقط بگوییم «غمگین هستم.» اما دیگری میتواند بگوید هم غمگین است و هم احساس ناامیدی میکند. در عین حال افرادی هستند که در این موقعیت مجموعهای از احساسات غم، ناامیدی و حسادت و غیره را نام ببرند.
توانایی تمایز قائل شدن میان احساسات و عواطف مساله مهمی است. مطالعات اخیر نشان میدهند ایجاد تمایز میان احساسات و عواطف و درک و شناخت آنها، هم در رویکرد ما نسبت به احساسات و هم در مدیریت آنها بسیار مهم هستند. کسانی که بیش از اندازه غرق در افکار و اندیشههای خود میشوند و غصه میخورند، توانایی تمایز قائل شدن میان عواطف را ندارند و این مساله میتواند اثر شگرفی در زندگیشان داشته باشد به ویژه زمانی که در خطر افسردگی قرار دارند.
همه ما در موقعیتهای ناخوشایند و دشوار از شدت ناراحتی غصه میخوریم و به فکر فرو میرویم اما برخی از آدمها بیش از اندازه غرق ناراحتیها میشوند. غرق افکار منفی شدن پیامدهای منفی برای سلامت روانی و جسمی در پی خواهد داشت اما خطر مهمتر افسردگی است. نشخوارکنندگان در چرخه شروری قرار میگیرند که بر رخدادها و افکار ناراحت کننده متمرکز است، افکار منفی را افزایش میدهد و توانایی حل مساله را میکاهد. این دامی ست که بیوقفه افکار افسردکننده را افزایش میدهد و خوراک نشخوار فکری را فراهم میکند.
کسانی که میتوانند بین عواطف و احساسات خود تمایز قائل شوند تفاوتها برای تغییر احساسات خود را بهتر درمییابند. مثلا کسی که میگوید غمگین است مادامی که این چرخه فرونشکند احساس غم و اندوه میکند. اما کسی که میگوید احساس ناامیدی، غم و تا اندازهای حسادت دارد اگرچه میداند این مساله در آن موقعیت از میزان اندوه و ناراحتی او نمیکاهد اما ممکن است کمتر احساس حسادت و ناامیدی کند و خلق و خویش بهبود پیدا کند.
علاوه بر این پژوهشها نشان میدهند کسانی که میان عواطف خود تمایز ایجاد میکنند احساسات خود را بهتر تعدیل میکنند، آنها را به روش سازگاری مدیریت میکنند و احساسات منفی را به شکل موثری کاهش میدهند.
مطالعات اخیر حتی پیش تر رفتهاند. پژوهشگران گروهی از افراد را به مدت ۶ ماه بررسی کردند و دریافتند افرادی که غرق افکار منفی خود میشوند و قادر به ایجاد تمایز میان احساسات خود نیستند، پس از گذشت شش ماه نسبت به افرادی که میتوانستند میان احساسات خود تمایز ایجاد کنند به شکل واضحی بیشتر افسرده بودند. به این ترتیب میتوان فرض را بر این گذاشت که ایجاد تمایز در تعدیل احساسات و مکانیزمهای سازگاری با آنها موثر است و به مرور زمان میتواند سلامت کلی روانی و عاطفی فرد را بهبود بدهند.
واقعیت این است که بسیاری از ما نمیتوانیم میان احساسات و عواطف خود تمایز درستی قائل شویم. دایره واژگان عاطفی ما محدود و ضعیف است. ما معمولا عواطف خود را در چند رنگ اصلی و مفهوم اصلی همچون ناراحتی، عصبانیت، شگفتزدگی توصیف میکنیم. اما خبر خوب این است که شناخت و ایجاد تمایز میان احساسات و عواطف مهارتی است که ما میتوانیم با تمرین و ممارست بهدست بیاوریم و آن را توسعه بدهیم. مطالعات اخیر اهمیت این مساله را نشان میدهند به ویژه زمانی که بحث بر سر عواطف و احساسات منفی است اما همه چیز بستگی به خود ما دارد که بخواهیم مهارتهای خود را بهبود بدهیم یا نه. کافی است با فهرست عواطف و احساسات منفی و تفاوتهای آنها آشنا شویم و آنها را در شناسایی و توصیف عواطف خود به کار ببریم.
دفعه بعدی که خود را غرق افکار منفی یافتید ابتدا افکار و احساسات خود را شناسایی کنید. احساسات متفاوتی که درگیرش هستید را در دو ستون بنویسید. در ستون اول احساسی را یادداشت کنید که شدیدا درگیرش هستید و در ستون دوم احساساتی را نام ببرید که تا حدی درگیر آن هستید.
عجله نداشته باشید! با خودتان روراست باشید و بپرسید واقعا هر کدام از این احساسات را دارید؟ مرعوب احساسات خود نشوید. اینکه بخواهید به تنهایی و در لحظهای که درگیر افکار خود هستید احساساتتان را شناسایی کنید، کار راحتی است. در حالی که توضیح این احساسات وقتی مثلا روانپزشک یا روانشناس از شما میپرسد «چه احساسی داشتی؟» کار آسانی نیست. در واقع یافتن کلمات مناسب برای توضیح احساسات برای در یک جلسه آسان نیست.
این تمرینی است که به شما نشان خواهد داد که در تجربه احساسات و عواطف کجا ایستادهاید و مشغول چه احساسات و عواطف متفاوتی هستید که آنها را تاکنون تشخیص ندادهاید. تکرار این تمرین به شما کمک میکند تا واژگان عاطفی خود را توسعه دهید و میان آنها تمایز قائل شوید.
منبع: سایت روانشناسی امروز