جمعه، چهارم مرداد ماه، پنجمین دورهی انتخابات شورایاریها در ۳۵۲ محلهی تهران برگزار گردید. مدیران شهرداری چنان تبلیغ میکنند که بیش از پانصد هزار نفر در این انتخابات شرکت نمودهاند. اما کسی از علت انفعال شش میلیون شهروند تهرانی در این شوی حکومتی سخنی نمیگوید.
در ضمن کسی از مدیران ارشد حکومت، برگزاری انتخابات شورایاری را چندان جدی نگرفت. البته در این میان باید سخنگوی دولت علی ربیعی را مستثنا کرد. چون تلویزیون دولتی او را به همراه پیروز حناچی، شهردار تهران، نشان میداد که به صندوقها سر میزدند و در نهایت به شکل الکترونیکی در این رأیگیری شرکت کردند.
علی ربیعی محلهی جوادیه، رأی خود را به نفع کاندیدایی در این محله به ثبت رسانید. چنین نمایشی، تبلیغی را با مخاطب سادهدل در میان میگذارد که گویا او در محلهی فقرنشین جوادیه سکنا دارد. اما از مدیران ارشد جمهوری اسلامی هرگز نمیتوان کسی را سراغ گرفت که در جمع مردم عادی سکنا بگیرد. آنان به دلیل رویارویی با خواست و ارادهی مردم، برای همیشه در مکانهایی مخفی و به دور از دیدرس عمومی سکنا گرفتهاند.
پیروز حناچی نیز به منظور نمایش مشارکت خود در این انتخابات، پای صندوقی در محلهی شهرآرا حضور یافت. ولی مردم محل از سکونت او در این محله اظهار بیاطلاعی میکردند. شاید روزی روزگاری او دورههایی از کودکی یا جوانی خود را در این محله به سر آورده باشد، اما اکنون که سمت و سوی مدیران بالادستی نظام را واجب میشمارد، به حتم همانند آنان سکونت در مکانی امنیتی و پنهان را لازم میبیند.
پیروز حناچی خیلی راحت یادآور شد که تا کنون هرگز در انتخابات شورایاری شرکت نداشته است.
علی ربیعی همچنین از برگزاری انتخابات شورایاری به نفع تبلیغی دولتی سود برد. چون به گمان او مردم به میدان آمدهاند تا به موضوع “تحریم” نه بگویند و این انتخابات به نظام مشروعیت خواهد بخشید. حرفهایی از این دست را، از شهردار تهران و رییس شورای شهر نیز رسانهای کردهاند.
شورایاری برای کدام محله
تا کنون مدیران ارشد شهرداری یا نمایندگان شورای شهر آن، تعریف جامع و مانعی از محله به دست ندادهاند. آنان در ذهن خود چنان میپندارند که گویا همان محلههای سنتی و قدیمی تهران اینک نیز به اعتبار خود باقی نماندهاند. گفتنی است که در این محلههای سنتی مردم محلی از مراکز خرید واحدی سود میبردند، فرزندانشان در واحدهای آموزشی داخل محله درس میخواندند و دیدارهای مداوم در مکانهای عمومی و درمانگاه محلی، آنان را به هم مرتبط میکرد. اما امروزه بزرگراههای شهری بین ساکنان محلههای سنتی تهران فاصله میاندازد و اکثر آنان برای دستیابی به مراکز رفاهی و آموزشی کیلومترها با همان محلهی سنتی فاصله میگیرند. تا آنجا که شهروندان محله هرگز در جایی همدیگر را نمیبینند و برخلاف گذشته برای هم بیگانه و ناآشنا باقی ماندهاند. شهروندان امروزی تهران همچنین به دلیل جابهجاییهای مداوم و مهاجرتهای خواسته و ناخواسته، به محل سکونت خود چندان تعلق خاطر ندارند. بدون تردید محل سکونت موقتی و ناپایدار، از دلبستگی و وابستگی مردم به محله میکاهد.
مشورت صوری
از هر محلهای نُه نفر شورایار انتخاب شدهاند که به ظاهر در سامانیابی فضای درونی محله به شهرداری یاری میرسانند و در همین راستا، حتا به نمایندگان شورای شهر نیز مشورت میدهند. اما این موضوع چیزی از حد تعارفهای نمایشی و خودمانی پا بیرون نمیگذارد. چون شهردار تهران و نمایندگان شورای شهر آن، هرگز به خود اجازه نمیدهند که پای صحبت نمایندگانی از محله بنشینند. آنان در الگویی از کلیت جمهوری اسلامی ضمن پس زدن همیشگی مردم از ادارهی شهر، آنچه را که در دل میپرورانند به پیش میبرند. چنانکه در انتخابات اخیر شورایاری، گروهی با این شعار به میدان آمده بودند که “شهر را نمیفروشیم”. پس معلوم میشود که عدهای در شهرداری تهران ضمن اعمال سیاست تراکمفروشی، شهر را به فروش رساندهاند. سیاستی که اکنون نیز با شدت و حدت بیشتری ادامه دارد. اما از مدیران ارشد شهرداری کسی به شنیدههایی از این دست اعتنایی نمیکند. حتا در رسانههای خود به طور مداوم آمارهایی را انتشار میدهند که گویا تهرانیها همواره رضایت خود را از سیاستهای شهردار و شورای شهر اعلام نمودهاند.
نُه نفر شورایار محله در جایی به نام سرای همان محله گرد میآیند و برای ادارهی سرای خود مدیری را برمیگزینند. ولی این مدیر، حقوقی از شهرداری دریافت نمیکند و ضمن خودگردانی و درآمدزایی، سرا را اداره خواهد کرد. آنوقت کلاس قرآن، مهارتهای زندگی و آموزشهای شهروندی میگذارند تا از این بابت از مردم پول بگیرند. اما مدیران محله راحتترین مسیر را انتخاب میکنند و به منظور درآمدزایی بیدردسر، هر اتاقی از سرا را به یک نفر متقاضی اجاره میدهند. در واقع برای ادارهی سراها، ضابطه و قانون مدونی در کار نیست و درآمدها نیز هرگز به گونهای سازمانی حسابرسی نمیشوند.
بهرهبری تبلیغاتی
اشتیاق مدیران شهرداری به راهاندازی شورایاریها به آنجا بازمیگردد که آنان در انتخاباتهای مجلس و ریاست جمهوری از این نیروهای محلهای به نفع تبلیغات خود سود میبرند. هدفی نانوشته و ناگفته که شورایاران بدون استثنا به برآوردن آن دل سپردهاند.
چون اکثر آنان ضمن سازماندهی تشکیلاتی از مسجدیها و بسیجیهای محله انتخاب میشوند. حتا بنگاهیها و نمایشگاهیهای محله، بیشترین نقش را در اجرای کار شورایاری ایفا میکنند. چون دوستی با شهرداری به سهم خود میتواند هدفهای کاسبکارانهی آنان را نیز برآورده نماید. این منافع مشترک باعث میشود تا از حال و روز همدیگر غافل نمانند و هرکدام نقش خود را در این شوی دولتی به پایان برسانند.
به همین دلیل هم مدیران ارشد حکومت از انتخابات شورایاری فاصله گرفتهاند. چون آنان به این جماعت محلهای به عنوان پادوهای انتخاباتی خود مینگرند که فقط در قبال دریافت پول، هدف آنان را به پیش میبرند. در نتیجه کسی از مدیران ارشد حکومت، کار شورایاران را چندان جدی نمیگیرد. حتا اصلاحطلبان و اصولگرایان حکومت نیز انتخابات شورایاری را عرصهای مناسب برای رقابتهای خود نمیبینند. در واقع نقش شورایاران برای حکومت، از چیزی جز کارچاقکنی و واسطهگری اداری فراتر نمیرود.
کدام بودجه؟ کدام ضابطه؟
با این همه شورایاری سالانه چیزی حدود هفتاد میلیارد تومان هزینه روی دست شهرداری تهران میگذارد. هرچند این هزینهها بدون کم و کاست پرداخت میشوند اما در بودجهی سالانهی شهرداری ردیف و جایگاهی برایش در نظر نگرفتهاند. به عبارتی روشنتر شهرداری و شورای شهر هم به طور غیر رسمی پذیرفتهاند که شورایاری از وجاهت قانونی درستی سود نمیبرد. ولی از نمایندگان شورای شهر تهران تا کنون کسی از شهرداری نپرسیده است که این هزینهها از کدام ردیفهای بودجهی سالانه، جا به جا میشوند.
وظیفهی ادارهی شورایاران را هم در شورای شهر به احمد مسجدجامعی سپردهاند. او چنان تبلیغ میکند که همراه با برگزاری انتخابات شورایاری، دموکراسی را در لایههای پایین جامعه گسترش دادهاند. ولی مدیران جمهوری اسلامی به دلیل نفرت از مردم، فقط ارایهی نمایشی از دموکراسی را بر خود واجب میشمارند.
در انتخابات شورایاری هیچ ضابطهی خاصی را برای شناسایی ساکنان محله در نظر نگرفتهاند. در نتیجه هرکسی میتواند به عنوان ساکن محلهای ویژه به کاندیداهای آن رأی بدهد. همچنین در انتخابات اخیر، بیش از دوازده هزار و سیصد نفر برای کاندیداتوری ثبت نام کرده بودند. در رسانهها تبلیغ میشد که بیست و پنج درصد آنان از زنانی هستند که ضمن رکوردزنی خود پا به میدان رقابت شورایاری نهادهاند. اما این زنان همان زنانی هستند که روزگار خود را بدون کم و کاست در مسجد و پایگاه بسیج به سر میآورند و بر رفتار زنستیزانهی مدیران جمهوری اسلامی نیز، صحه میگذارند.
از سویی آمارهای رسمی از آن حکایت دارد که در این انتخابات بیشترین مشارکتها از سوی شهروندان محلههای نعمتآباد و شکوفه در منطقهی نوزدهی تهران به عمل آمده است. یادآور میشود که اکثر درویشهای لایههای پایین تهران در محلهی نعمتآباد سکنا دارند. آنان در تصمیمی گروهی در انتخابات شرکت کرده بودند تا به دوستان درویش خود رأی بدهند. همین ماجرا در محلهی شکوفهی منطقه نوزده هم تکرار شد. چون آنان نیز در اقدامی گروهی پا به میدان گذاشتند تا دوستان فرقه خود را برگزینند. محلهی خزانهی بخارایی هم از ماجراهایی همانند آنچه گفته شد بر کنار نماند. چون آنان نیز رأی دادن به کاندیداهای آذری را واجب شمردند و به همین دلیل در این محله آذریها تهران اقتدار خود را به نمایش گذاشتند.
هرچند چالشهایی از این نوع را مدیران حکومت میبینند، ولی به کارکرد طبیعی مطالبات ملیتها و قومها در این انتخاباتها چندان اعتنایی ندارند. گویا همراه با نادیده انگاشتن آنها میتوانند خواست و ارادهی شهروندان تهرانی را در دفاع از حقوق ملیتها و گرایشهای آیینی مختلف، به فراموشی بسپارند.