اگر می‌خواهید سیاست فردا را متصور شوید، به پناهجویان اقلیمی فکر کنید.

این هفته شبکه “ای بی سی” گزارش‌های داخلی وزارت دفاع استرالیا را فاش کرد: گزارش‌هایی هشدار دهنده درباره ورود جریان عظیمی از پناهجویان که به خاطر بلایای طبیعی ناچار به جابه‌جایی شده اند. یکی از روسای سابق نیروهای دفاعی به این خبرگزاری گفته است که او این جمعیت را ۱۰۰ میلیون نفر تخمین زده بود.

اعتراض در اردوگاه مانوس ــ عکس: آرشیو

در حال حاضر آب‌وهوای فاجعه‌بار هر ساله موجب بی‌خانمان شدن ۲۴ میلیون نفر می‌شود. می‌توانیم انتظار بیشتر از این را هم داشته باشیم: توفان‌ها و سیلاب‌های نابه‌هنگام‌ بیشتر و سایر بلایایی از این دست که مردم بیشتری را به جستجوی سرپناه می‌کشاند.

اما تاثیرات آرامتر و انباشتی‌، بدتر هستند.

حتی کابینه دولت اسکات موریسون در استرالیا متوجه تبعات افزایش سطح آب دریاها و سرنوشت نامشخص ملت‌های ساکن جزایر اقیانوس آرام شده اند.

کشورهای خشک‌تر نیز با یک تهدید وجودی مواجه هستند: بیابان‌زایی و خشکسالی دائمی.

بانک جهانی پیش‌بینی کرده است که تا سال ۲۰۵۰، نزدیک به ۱۴۳ میلیون نفر از آفریقای زیرصحرا، جنوب آسیا و آمریکای لاتین ناچار به جابه‌جایی خواهند شد.

طبعاً این نواحی از فقیرترین مناطق جهان هستند، مناطقی که کمتر از همه، از شتاب سریع سرمایه‌داری در دوران پس از جنگ منتفع شده اند. صنایع وابسته به کربن قرن بیست و یکم به یک فرد عادی در سومالی خیری نرسانده است. اما حالا کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهجویان (UNHCR) درباره تاثیر تغییرات اقلیمی بر این ملت هشدار داده؛ تغییراتی که به سیلاب و خشکسالی منجر شده و همین حالا میلیون‌ها نفر را روانه مراکز اسکان موقت کرده است.

گوف مان و ژوئل واینرایت در کتاب مشترکشان به نام لویاتانِ اقلیم می‌گویند: «رسوایی تغییرات اقلیمی که اغلب به آن اشاره می‌شود این است: آن کسی که مسبب تغییرات اقلیمی بوده آنقدر زنده نخواهد ماند که پیامدهایش را ببیند و آن کسانی که رنج می‌برند یا رنج خواهند برد مسبب مشکل نبوده اند.»

حال مشکل اساسی این است که معاهده پناهندگان هیچ گونه کمکی به افرادی ارائه نمی‌دهد که اجباراً به خاطر تغییرات اقلیمی جابه‌جا شده اند.

در این معاهده پناهنده هر کسی است که «به دلایل نژاد، دین، ملیت، عضویت در یک گروه اجتماعی مشخص یا عقیده سیاسی، با ترس از پیگرد قضایی، در خارج از کشوری که تابعیتش را دارد به سر می‌برد، یا به خاطر ترس‌هایی که گفته شد مایل نیست که خودش را در قیمومیت کشور مزبور قرار دهد».

به بیانی دیگر، پناهندگان اقلیمی از دیدگاه دستگاه قانونی فعلی وجود خارجی ندارند.

این افراد به احتمال زیاد هیچ تقصیری ندارند. کمتر کسی به اندازه مردم آفریقای زیرصحرایی، سبز (با کمترین آلایندگی کربنی) زندگی کرده است.

اما این موضوع انگار چندان اهمیتی ندارد. چنانچه قانون بین‌الملل در حال حاضر نشان می‌دهد، این افراد هیچ حقی ندارند.

مایک دیویس، نظریه‌پرداز شهری می‌گوید:

«طوفان‌های فزاینده محیط‌زیستی و اجتماعی-اقتصادی به جای تحریک همکاری بین‌المللی و نوآوری‌های قهرمانانه، سبب شده اند که مردم نخبه (طبقات و جمعیت‌های مرفه) به اقداماتی دیوانه‌وار در جهت دیوار کشیدن دور خودشان و بقیه انسانیت دست بزنند. اقدامات تسکین‌دهنده در سطح جهانی رها می‌شوند و – البته باز هم مثل گذشته – سرمایه‌گذاری شتاب‌زده در انتخاب و انطباق با مسافران درجه یک زمین جای این اقدامات را می‌گیرد. هدف آنگاه خلق واحه‌هایی سبز و حصارکشیده‌ای در وفور دائمی، بر روی سیاره‌ای مصیبت‌زده خواهد بود.»

سیاست پناهندگی استرالیا مثال خوبی از آینده را نشان می‌دهد. اینجا یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان به طوری وسواس‌گونه مشغول طرد مردم نومیدی است که به دنبال کمک هستند.

در نظر داشته باشید که مقامات این کشور بخش بزرگی از زندانیان در اردوگاه‌های خارج از ساحل را «پناهنده» می‌نامد. این افراد همه ارزیابی‌ها را از سر گذرانده اند؛ آنها از روی همه موانع گذشته اند و حالا به طور قانونی مستحق حمایت هستند.

اما همانطور که شورای پناهندگان استرالیا گفته اند، دولت حاضر است که ۵۷۳ هزار دلار خرج هر کدام از این پناهجویان کند و به جای دادن خانه، آنها را در بازداشت نگه دارد.

گزارش یونیسف نشان می‌دهد که کل هزینه‌های بازگرداندن قایق‌ها، مراکز بازداشت ساحلی و برون‌مرزی بین ۲۰۱۳ و ۲۰۱۶ بالغ بر ۹,۶ میلیارد دلار بوده است.

این بودجه ای است که برای دور کردن پناهجویان اختصاص داده شده، حتی اگر استرالیا موظف باشد که به عنوان یک امضاکننده پیمان ۱۹۵۱ پناهجویان، از مردم بی‌خانمان محافظت کند.

زیرساخت‌های ضدپناهجویی که در استرالیا ایجاد شده در حال حاضر وقف بیرون نگه داشتن مردمی است که به خاطر ماجراجویی‌های نظامی غرب از خانه خود فرار کرده اند. اما این زیرساخت‌ها فردا برای بیرون نگه داشتن مردمی نیز استفاده خواهند شد که از تبعات آلودگی صنعتی غرب فرار می‌کنند.

همانطور که ویلیام گیبسون، رمان‌نویس گفته است: آینده همین حالا اینجاست ــ فقط توزیع نابرابری دارد.

اگر همین حالا کاری نکنیم، پاسخ‌هایی که به تغییرات اقلیمی داده می‌شود نابرابری‌های کنونی را گسترده‌تر و عمیق‌تر خواهد کرد و فشار بر فقرا و ضعیفان بیشتر می‌شود.

اما عکس آن نیز درست است.

اگر می‌خواهیم که که پناهندگان اقلیمی در ویران‌شهری آخرالزمانی از مردان مسلح و سیم‌های خاردار وارد نشوند، باید همین حالا با نظام اورولی‌ای که در جزیره مانوس و نائورو حاکم است بجنگیم.

هر عدالتی که امروز در حق پناهندگان نشان دهیم، زمینه را برای عدالتی فراهم می‌کند که در زمانه‌ی پرچالش‌تر آینده به آن نیاز داریم.


در همین زمینه: