هشتم مارس روز جهانی زنان از راه میرسد و ما را دوباره به تاریخی پیوند میزند که وجوه مختلفی را در ذهن تداعی میکند. هشتم مارس یادآور مبارزات زنانی است که برای برابری و عدالت مبارزه کردند، قربانی دادند تا سیطره ظلم بر زنان را کمرنگ کنند. زنانی که به برابری باور داشتند، زنانی که به تبعیض نه گفتند و برای حقوق انسانی خویش دنیای مردانه را به چالش کشیدند.
این روز با تلاشهای خستگی ناپذیر زنان زیادی در سراسر جهان به این نسل و این سرزمین رسیده است. افغانستان نوین سالهاست این روز را به رسمیت شناخته و همه ساله از هشتم مارس روز جهانی زن در این سرزمین تجلیل به عمل میآید.
اما این روز برای ما برای زنان افغانستان، برای مردان افغانستان و برای مردم افغانستان چه چیزی را به ارمغان آورده است؟ آیا این روز توانسته است به ما کمک کند تا نگاه انسانی به زن داشته باشیم؟ آیا توانسته است از نابرابری و بیعدالتی علیه زن این سرزمین بکاهد؟ آیا توانسته است در برابر تبعیض و تعصب و نگاه جنسیت زده و ابزاری به زن بایستد؟ آیا زن را در مقابل تجاوز، ازدواج زیر سن، بدل دادنها و سنگسار و سربریدنها مصون داشته است؟
آیا تاریخ میتواند حادثهای به نام «فرخنده» که آبشخور زنستیزی این سرزمین بود را فراموش کند؟ آیا ما میتوانیم تجاوز به دختری ۸ ساله / ۶ ساله / ۱۰ ساله در غور و بامیان و هرات را از یاد ببریم؟ سنگسار زنان در صحرای بی عدالتی و جبر، زخمهای بدن گل عذار، بینی بریده ستاره و … آیا همه این ها را هشتم مارس از جبین روزگار ما محو کرده است؟ ما هشتم مارس را همه ساله تجلیل میکنیم اما هنوز زنان به جرم زن بودن در گوشه و کنار این سرزمین هر روز لت و کوب میشوند، تحقیر میشوند، توهین میشوند و همچنان صدایشان شنیده نمیشود. هنوز مادران زیادی در محاکم و حارنوالیها حق حضانت کودکانشان را از دست میدهند … هنوز نام مادران ما در شناسنامه نوشته نمیشود… هنوز در محل کار نگاه جنسی و تبعیض آمیز را لمس میکینیم و هنوز در دهلیزهای نابرابری با درهای بسته روبهرو میشویم و سالهاست اوراق کهنه خواستهای زنان این سرزمین راه به جایی نمیبرد.
این جغرافیای افغانستان است از دیروزی که زن در خانه محبوس بود و رژیم نا انسانی طالبانی تمام حقوق اولیه انسان را از زن گرفته بود و سیاهترین روزهای زندگی زن را در تاریخ بشریت رقم زد تا امروزی که در آیینه دموکراسی هنوز هم این سرزمین در آزمون برابری جنسیتی و عدالت سر افکنده است!
آری! ما سالهاست هشتم مارس را تجلیل میکنیم اما این روز برای مرد و زن این سرزمین هنوز نگاه انسانی را به ارمغان نیاورده است. ما فقط هر سال روی صندلیهای هشت مارس تکیه زدیم تا به خود و دیگران دروغ بگوییم. هر سال هشتم مارس بهانهای است تا وزارت ناکارآمد زنان برنامههای پوشالی خود را با بودجههای بالا بلند برگزار کند، بدون اینکه از این سال تا سال دیگر کار بنیادی در راستای احقاق حقوق زنان انجام داده باشد، بدون ارایه راه کار یا پلنی برای مبارزه با تمام نابرابریهای سیستماتیک، بدون برنامهای برای سامان بخشیدن به تمام ناهنجاریهایی که وضعیت زنان را هر روز متزلزلتر میسازد. نگاه سطحی و پروژهای به مطالبات برحق زنان ما را از مسیر اصلی و رسیدن به جامعهای باورمند به حقوق انسانی دور داشته است.
هر سال در افغانستان صدها نهاد مدنی و حقوق بشری از هشتم مارس تجلیل به عمل میآورند اما در واقعیت دست آورد این نهادها برای زنان افغانستان چه بوده است؟ آیاد دادخواهیها و عدالت خواهیهای این نهادها بر بنیاد یک برنامه دراز مدت بوده است یا زن و حقوق زن در پروژههای آبکی دو روزه خلاصه شده است؟ آیا نهادهای مدنی توانستهاند حرکتهای دوامدار و کنشمند را در راستای احقاق حقوق زنان شکل بدهند؟ کنشگران حوزه زنان تا چه میزان کنشمند بودهاند و آیا استراتژی دراز مدتی برای زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنان ارائه شده است؟
نمیدانم به عنوان مخاطب این سطور به چند سوال من پاسخ مثبت داشتهاید؟ اما میدانم شما هم باورمند به این هستید که کار مدنی معنیداری در این راستا شکل نگرفته است و میلیاردها دلار بودجه که صرف تطبیق پروژههای کوتاه مدت و سطحی شدند، به مثابه خانههای روی آب عمل کردند که کوچکترین طوفان ویران شان خواهد کرد.
و اکنون سوال اینجاست ما زنها در قبال خود چه کردهایم؟ زنانی که در سایه دموکراسی توانستیم درس بخوانیم، دانشگاه برویم، کار کنیم و مدعیان مبارزات عدالتخواهانه هستیم. آیا ما توانستهایم دین خود را نسبت به خود و نسل بعدی به خوبی ادا کنیم؟ در طول این سالها چقدر توانستهایم همبستگی را بیاموزیم و به حرکتهای جمعی و به منافع جمعی چقدر باورمند بودهایم؟ ما هنوز معنی همبستگی و مبارزه را آنطور که باید درک نکردهایم. زنان افغانستان هنوز روی محور شخص، قوم، زبان، حزب یا منافع شخصی کوتاهمدت در صحنه حضور پیدا میکنند و به همین دلیل به آرمانهای زن محور متعهد نیستند. هرکس سازی برای خود میزند و رقصی نه در میانه میدان که در حاشیهای برای خود دارد و سپس به سادگی حذف میشود.
زنان از هشتم مارس تجلیل میکنند اما هنوز عدهای از زنان به عنوان عناصر خشونت علیه زن شناخته میشوند و نه عاملین بازدارنده خشونت و این نشان میدهد که ما هنوز در ابتدای راه هستیم و هنوز پس از ۱۸ سال دادخواهی و عدالت خواهی خشونت در متن زندگی ما حاضر است.
هر چند قابل انکار نیست که دو دهه دموکراسی توانسته است میلیونها دختر را باسواد کند، هزاران زن را با شغل های مختلف آشنا کند، معلمین زن، دکتران زن، حقوق دانان زن، وکلای زن، خبرنگاران زن، وزیران زن، پلیس زن و … از دست آوردهای این دوره است. اما این دست آوردها باید حفظ شود و گسترش داده شود. به باور من، بهبود وضعیت زنان در افغانستان تنها با تجلیل و تقبیح راه به جایی نمیبرد. بلکه نیاز است تا وضعیت زنان در افغانستان مطالعه شود، آسیبشناسی شود و بر اساس شناخت منطقی از وضعیت راه کارهای عملی ارایه و تطبیق شود.
این واقعیت را باید بپذیریم که متاسفانه بعد از ۱۸ سال هنوز ما در افغانستان نتوانستهایم جنبش زنانهای را رقم بزنیم. ما نتوانستهایم خط مشی مبارزاتمان را تعیین کنیم و هنوز حکومت، مخالفین حکومت و دنیا خطوط قرمز زنان افغانستان را نمیدانند. ما در برهه زمانی حساسی قرار داریم و من هنوز نمیدانم زنان افغانستان با چه رویکردی قرار است به پیشواز گفتوگوهای صلح بروند و چه آیندهای را برای خود متصور هستیم؟
ما از هشتم مارس باید آگاهانه تجلیل کنیم، همچنان که از هزاران سال قبل زنانی بودهاند که دنیای به شدت مردانه را به چالش کشیدهاند و جامعهای آزاد و عاری از تبعیض را برای دیگر زنان رقم زدهاند. زنان افغانستان نیز باید به پیشواز فردایی بروند که هیچ فرد یا گروهی آنان را به گذشته سیاه سوق ندهد. فردای این سرزمین باید از آن دخترانی باشد که به مکتب میروند، درس میخوانند، کار میکنند، حقوق برابر دارند، انتخاب میشوند، رای میدهند و آزاد هستند و هیچ گونه تبعیضی را نمیپذیرند و به عنوان انسان برابر زندگی میکنند. پیام ما در هشتم مارس باید صریحتر و روشنتر از هر زمان دیگری باشد: عدالت، برابری و آزادی برای تمام انسانها!
پرونده زمانه به مناسبت روز جهانی زنان: ۸ مارس: بر سکوی مبارزه ایستادهایم
در همین زمینه: