حسین نوشآذر – لیون فویشتوانگر، یکی از مهمترین نویسندگان آلمان و از چهرههای ادبیات تبعید در این کشور است. او با نخستین رمانی که با عنوان “یهودی بانمک” انتشار داد، توانست توجه منتقدان و خوانندگان را برانگیزد. فویشتوانگر با این اثر رمان تاریخی را که تا آن زمان در حد رمانهای سرگرمکننده تنزل پیدا کرده بود احیاء کرد.
آثار فویشتوانگر از خوشبینی و امید او به آینده و اعتقادش به خرد انتقادی و ضدیتش با فاشیزم و عوامفریبی و رویکردهای عامپسند و علاقهاش به پیشرفت و تمدن و آزادی و عدالت نشان دارد. او در رمانها و نمایشنامههایش تلاش میکند با بازنگری در تاریخ، مانع از تکرار تجربههای تلخ شود. ازین نظر آثار او هم مانند آثار دوست دیرینهاش برتولت برشت از یک سویه آموزشی برخوردار است.
در آغاز سال ۱۳۹۱ مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه را که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، با موسیقی متن تازه ادامه میدهیم. امروز میخواهیم به لیون فویشتوانگر، نویسنده آلمانی و یهودی آزادمنش و سوسیالیست و از بنیانگذاران ادبیات تبعید در آلمان بپردازیم.
لیون فویشتوانگر در یک خانواده ارتودکس یهودی بزرگ شد. پدر او مانند بسیاری از یهودیان آلمانی بازرگان و مرفه، اما از نظر مذهبی سختگیر بود. این سختگیریها از یک طرف فویشتوانگر را منضبط بار آورد و از سوی دیگر به او یک روحیه عصیانی داد. فویشتوانگر در استان بایر در جنوب آلمان پرورش پیدا کرد. این بخش از آلمان پیش از جنگ جهانی دوم از نظر صنعتی عقبمانده بود و هنوز حال و هوای روستایی و فئودالی داشت. فویشتوانگر در یادداشتهایش مینویسد که در واقع تنها قهرمان آثار او استان بایر است. شخصیتها در حد یک تیپ باقی میمانند. از همینجا معلوم میشود که این عقیده رایج که یک اثر ادبی حتماً باید شخصیتپردازی و روانشناسی داشته باشد، تا چه حد غلط است.
روانشناسی شخصیتها وقتی اهمیت پیدا میکند که انسانها از حدی از تمایز و فردیت و پیچیدگی که خاص جوامع مدرن و صنعتیست برخوردار باشند. انسانها در آثار فویشتوانگر با همه داد و فریادها و شعارهای سطحی و عامپسندی که در کافهها سر میدهند، شخصیت قوامیافتهای ندارند. آنها خرمهرههای سادهلوح اما خشمگینی هستند که بهزودی در خدمت فاشیزم قرار میگیرند.
“یهودی بانمک” از درخشانترین آثار فویشتوانگر
“یهودی بانمک” از درخشانترین آثار فویشتوانگر است. او در این رمان زندگی یک یهودی بانکدار به نام یوزف زوس اوپنهایمر را دستمایه قرار داد. او در این اثر نه تنها داستان یک خانواده را تعریف میکند، بلکه داستان این خانواده یهودی نشانگر سرگذشت بسیاری از یهودیان آلمان هم هست.
یهودیان در آلمان نامهای غلطانداز و با معنی تحقیرآمیز دارند. “زوس” به معنای “شیرین” یا به اصطلاح “با نمک” یا “با مزه” هم یکی از همین نامهای تحقیرآمیز است. در واقع نام این رمان “زوس یهودی” است و همانطور که گفتیم ناظر است به زندگی یوزف زوس اوپنهایمر.
فویشتوانگر در این اثر با نشان دادن زندگی مجموعهای از انسانها که به یک اقلیت مذهبی تعلق دارند، نشان میدهد که چگونه آنها به تدریج از متن زندگی اجتماعی حذف میشوند، کارشان به ورشکستگی و فلاکت میکشد و از هستی ساقط میگردند. این رمان برای درک شرایط سیاسی و اجتماعی آلمان در سالهای دهه ۱۹۳۰ که زمینهساز فاشیزم شد بسیار اهمیت دارد.
در ادبیات ایران با وجود آنکه در حق اقلیتهای مذهبی و به ویژه بهائیان انواع تبعیضها را روا میدارند، متأسفانه اثری در دست نداریم که زمینههای تاریخی، اجتماعی و سیاسی این تبعیضها را به چالش کشیده باشد. در “شب هول” نوشته هرمز شهدادی به طور ضمنی و در حاشیه به سرگذشت دردناک یک مرد بهایی متمول و مغرور که بعد از کودتای ۲۸ مرداد خانهنشین و معتاد میشود و اشیاء عتیقهاش را یک سمساری یهودی غارت میکند اشاره میشود. اما این اشارهها کافی نیست. اخیراً نویسندهای به نام جیران گاهان در رمان “آفتاب خوش خیال عصر” به یهودیان پرداخته، اما در یک پیشزمینه عشقی و رمانتیک و بدون آنکه به عمق اجتماعی، سیاسی، و تاریخی این تبعیضهای مذهبی راه ببرد.
وقتی این ضعف بزرگ را در نظر داشته باشیم، به عظمت کار فویشتوانگر میتوانیم بیشتر پی ببریم.
اصولاً زندگی یهودیان در آلمان مهمترین مضمون آثار فویشتوانگر است. در تریلوژی یا سهگانه “یوزفوس” فویشتوانگر تلاش میکند با استفاده از سندهای تاریخی و گاهی حتی با استفاده از بریده روزنامهها طرحی از چگونگی زندگی اجتماعی یهودیان آلمان به دست دهد. این سه رمان، “جنگ یهودی”، “پسران” و نیز “آن روز خواهد آمد” از مهمترین آثار فویشتوانگر به شمار میآیند. او نخستین نویسندهایست که تحت تأثیر تربیت ارتدوکس مذهبی به “سند” در داستاننویسی اهمیت میدهد و آشکارا اسنادی را در متن داستان میآورد و به این ترتیب او را میتوان بنیانگذار رمان مستند تاریخی به شمار آورد.
این صدای فویشتوانگر بود که شنیدید. اومیگوید از ماجراجویی بیزار است و با این حال تجربههای تلخ اما اجتنابناپذیری که از سر گذرانده، باعث شده که بتواند آنچه را که ناگزیر بوده، روی کاغذ بیاورد. او در واقع به تجربه تحولآفرین تبعید اشاره میکند.
فویشت وانگر و برشت، دو نویسنده تبعیدی
پس از آنکه فاشیستها در سال ۱۹۳۳ روی کار آمدند، خانه فویشتوانگر را به آتش کشیدند. او و همسرش که در آن زمان در سفر بودند، طبعاً به آلمان برنگشتند و در تبعید فرانسه زندگی مختصری را در پیش گرفتند.
در تبعید فویشتوانگر نشریه “وورت” (کلام) را که از مهمترین نشریههای آن زمان بود انتشار داد و در سال ۱۹۴۰ هم رمان “تبعید” را منتشر کرد. او در این رمان به جایگاه و نقش نویسنده تبعیدی در تحولات کشورش میپردازد. از آن پس بود که گرایش فویشتوانگر به سوسیالیسم و مارکسیسم آشکار شد. در همان سال ارتش آلمان، فرانسه را اشغال کرد و فویشتوانگر و همسرش ناگزیر به لسآنجلس پناه بردند. دو سال بعد او در کتاب “شیطان در فرانسه” خاطراتش از آن زمان را نوشت. بعد از جنگ اما از نو به رمان تاریخی روی آورد و این بار در “یهودی تولدو” تعقیب و آزار کمونیستها در آمریکا در زمان مککارتی را مضمون قرار داد.
زندگی و اهمیت آثارفویشتوانگر در تاریخ ادبیات جهان به خوبی نمایانگر اهمیت یک نویسنده تبعیدیست و نشان میدهد که این نظریه که نویسنده حتماً میبایست در وطنش به زبان مادریاش کتاب بنویسد و تحت تأثیر محیط طبیعی زندگی روزانه باشد، تا چه حد نادرست است.
در همین زمینه:
::مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوشآذر در رادیو زمانه::
دوست عزیز آقای نوشآذر گرامی ! به وضوح این گزاره که شخصیت ها در آثار فویشت وانگر تیپ هستند درست نیست، روانکاوی فروید نقش بسیار عمیقی دررومان های تاریخی فویشت وانگر بازی میکند ، ما اینجا با کاراکتر هایی با سرشتی خاص و فردیتی که میتوان آنرا پروتوتیپ اجتماعی نامید سر و کار داریم و نه با تیپ ، همه شخصیت ها هم استثنا ها و یگانگی های فردی را نمایندگی میکنند و هم موقعیت اجتماعی عمومی طبقه و قشر خود را باز مینمایانند ، ساده کردن ظرافت های آثار هنری گاهی به معنای کشتن آنها ست ، خطر ادبیات مدرن در ده دقیقه همهمین است ، امید که برای نویسندگان دیگر از این ساده سازی ها و گزاره های عمومی و غیر دقیق پرهیز کنید .
——
حسین نوشآذر:
دوست گرامی،
در ناراتولوژی در بحث شخصیتپردازی «پروتوتیپ» (Prototyp ) تعریف نشده. بلکه «تیپ» در همان مفهوم مورد نظر شما به عنوان یک نمونه از یکی از لایههای اجتماعی در برابر «شخصیت» قرار دارد. بله. فویشتوانگر مانند بسیاری از دیگر نویسندگان آن دوره به شدت تحت تأثیر فروید بود. اما متأثر بودن از فروید به این معنا نیست که الزاماً خرمهرهها در داستان دارای پیچیدگیهای روانی باشند و البته آوردن «تیپ» در داستان برخلاف آنچه که در ایران تصور میکنند و طرفداران سینهچاکی هم در محافل داستاننویسی دارد به این معنا نیست که داستان ساده و پیشپاافتاده است. در واقع یکی از راههای ایجاد تضاد و کشش و تعلیق در داستان این است که یک شخصیت پیچیده و دارای روانشناسی را در برابر مجموعهای از خرمهرهها و تیپها و اشخاص سادهلوح و زودباور قرار دهیم با این قصد که یک دینامیسم اجتماعی را آشکار کنیم. در ادبیات غرب (در آثار ماندگارش البته) اصولاً چنین مشکلاتی وجود ندارد. گفته من ناظر است به ادبیات خودمان. آثاری وجود دارند که راوی آنها از پیچیدگی و اعوجاج شخصیتی برخوردار نیست. اما نویسنده داستانش را به پسند منتقد به شیوه جریان سیال ذهن یا با ترفند زمان شکسته و جز آن روایت کرده. عجالتا نام نمیآورم که به کسی برنخورد، اما در فرصت مناسب بحثش را مطرح میکنیم این بار در گفتوگو با دیگران و از چشماندازهای متفاوت. ممنون از مشارکت شما.
کاربر مهمان / 28 March 2012