سارا روشن – در بسیاری از کشورها، سازمانهای مختلف در ماه مارس، به مناسبت روز زن، به قدردانی از زنان فعال و پیشرو میپردازند.
یکی از برنامههای امسال، جایزه قدردانی از زنان پیشرو برای بهبودبخشی ساختار اجتماعی به شبنم اسدالهی، فعال حقوق بشر و برنامهساز رادیویی در ایالت آنتریو کانادا بود.
این جایزه روز پنجم مارس از سوی وزیر مسئول امور زنان ایالت آنتریو، لورل بروتون به شبنم اسدالهی اهدا شد.ب ه همین بهانه با او که بهعنوان تهیهکننده، برنامهساز و مجری “رادیو همصدا” در کانادا شناخته شده است گفتوگویی کردهایم.
شبنم اسدالهی: هدف من از راهاندازی برنامهرادیویی “همصدا” در اوتاوا این بود که بتوانم آن را به سمتی سوق دهم که فارسیزبانان بتوانند تمام اطلاعات لازم برای زندگی در جامعه میزبان را از طریق یک برنامه رادیویی دریافت کنند. به این خاطرکه همیشه به این اعتقاد داشتم و دارم که آگاهی قدرت است و وقتی شما به قدرت میرسید، میتوانید به دموکراسی و به زندگی راحت برسید.
وقتی خبر دریافت جایزه قدردانی از زنان پیشرو برای بهبودبخشی ساختار اجتماعی را شنیدید چه واکنشی از خود نشان دادید؟
قدری تعجب کردم. به خاطر این که فکر نمیکردم لیاقت این را داشته باشم که چنین جایزهای را بگیرم. رضا مدیری، نماینده مجلس دولت آنتریو و یکی دیگر از نمایندگان مجلس این دولت از اوتاوا من را معرفی کردند و باعث اهدای این جایزه به من شدند. قرار است روز ۲۴ مارس این جایزه در شهر اوتاوا به من اهدا شود.
این جایزه به دلیل فعالیت برای بهبودبخشی ساختار اجتماعی اهدا میشود. شما چه فعالیتهایی در بهبود شرایط اجتماعی یا بهبود وضعیت زنان یا زنان ایرانی در محیطی داشتهاید که در آن زندگی میکنید؟
من از وقتی که خودم را شناختم یکجورهایی با مشکلات زنان مواجه بودم. وقتی ۱۶ ساله بودم، در اوایل سال ۶۰، حدود ۱۸ ماه به زندان اوین افتادم. دیدن مشکلاتی که بعد از وقوع انقلاب اسلامی برای دختران و زنان ایرانی پیش آمد، قلب من را به قدری فشرد که از آن زمان به بعد دیگر نمیتوانستم بیخیال از کنار هر چیزی بگذرم. وقتی از ایران خارج شدم، در رشته علوم اجتماعی تحصیل کردم و وقتی به کانادا آمدم، سعی کردم تا آنجا که میتوانم از طریق درسی که خواندهام به زنان و همچنین تازه واردان مهاجر و پناهنده کمک کنم.
آگاهی قدرت است و وقتی شما به قدرت میرسید، میتوانید به دموکراسی و به زندگی راحت برسید.
من در ایالت “بریتیش کلمبیا” به مدت هشت سال با سازمان زنان همکاری کردم. آنجا هم موضوع فعالیت ما این بود که چطور میتوانیم زنان را قدرتمند کنیم و به زنانی که مهاجر هستند حق و حقوقشان را یاد بدهیم.
بنابراین همینطور بهتدریج در طول این ۲۱ سالی که در کانادا زندگی میکنم، فعالیتهایم در جهت پیشرو بودن زنان مهاجر بوده است. حدود شش سال نیز با یک رادیوی مسیحی کار کردم و برنامههای مسیحی داشتم. بعد حدود ۱۰ سال پیش به اوتاوا آمدم و از سال ۲۰۰۳ رادیویی را تأسیس کردم به اسم “رادیو همصدا” که تا سپتامبر ۲۰۱۱ فعال بود. هدف این برنامه، ساخته شدن شبکه اجتماعی ایرانیها و فارسیزبانها بود. در این میان ایرانی و افغانستانی و تاجیکستانی با هم فرقی نداشتند.
من خواستهام تلاش کنم تا جامعه فارسی زبان را کنار هم بیاورم تا به هم آگاهی دهیم و مخصوصاً به زنان و بانوان قدرت ببخشیم. با این هدف که بتوانند خودشان جامعه کوچک خودشان را که همان خانواده است، برای بهتر شدن بسازند.
ما برنامهای درست کردیم به اسم “دموکراسی کوچک برای ایران بزرگ” که ۱۲ اپیزود بود. این برنامه از طرف دوستان دانشجو در ایران به ما پیشنهاد شده بود. ما به این اعتقاد داشتیم که برای داشتن یک جامعه بزرگ و یک جامعه دموکرات اول باید از جوامع کوچک خودمان شروع کنیم، دموکراسی را یاد بگیریم، راجع به آن صحبت کنیم و بعد از آن برسیم به جامعه بزرگتر خودمان که ایران است.
شما اشاره کردید که رادیو همصدا تا سپتامبر ۲۰۱۱ دایر بوده است. به چه دلیل فعالیتهای این رادیو متوقف شد؟
برای داشتن یک جامعه بزرگ و یک جامعه دموکرات اول باید از جوامع کوچک خودمان شروع کنیم، دموکراسی را یاد بگیریم، راجع به آن صحبت کنیم و بعد از آن برویم به جامعه بزرگتر خودمان که ایران است.
راستش را بخواهید حمایت زیادی از سوی جامعه فارسیزبان شهر اوتاوا دریافت نکردم. حدود شش تاجر ایرانی بودند که در این هشت سال بدون هیچ شائبهای حامی مالی این برنامه بودند. برای من خیلی مشکل بود که چهارسال تمام، همه آخر هفتههایم را برای ساخت برنامههای زنده رادیو بگذارم، اگرچه خیلی دلم میخواست که برنامهام مفید و تأثیرگذار باشند. فکر میکنم بیشتر از هزار مصاحبه در عرض این مدت داشتم. از یک جهت دیگر آن ایستگاه رادیویی که برنامهها را اجرا میکردند، یک ایستگاه رادیویی محلی بود که فارسی تنها یکی از برنامههایش بود.
از طریق مدیران داخلی اوتاوا فشارهای خیلی زیادی به من وارد میشد. میگفتند: گفتوگوهای برنامه زیاد است یا چرا اینقدر راجع به حقوق بشر حرف میزنی؟ آهنگ باید بیشتر بگذاری. چرا پول بیشتری جمعآوری نمیکنی؟
من تنها زن جامعه فارسیزبان اوتاوا، چه افغانی و چه ایرانی بودم که چنین برنامهای داشتم. وقتی شما با چنین جامعهای کار میکنید که شماری از مردهایش، زنستیز هستند، معلوم است که کمتر اجازه میدهند جایگاهی برای فعالیت زن وجود داشته باشد. اینها مشکلات عدیدهای بود که برای من پیش آمد.
مشکل دیگری که بود، وجود خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در شهر اوتاوا بود. وقتی من میخواستم کمک مالی از صاحبان مشاغل بگیرم، حاضر نبودند به من کمک کنند. میگفتند برنامه شما ضد جمهوری اسلامی است. من در برنامههایم به هیچکس توهین نمیکردم، ولی برنامهها برای ایران بودند، به خاطر آزادی در ایران و به خاطر حقوق بشر در ایران. به همین دلیل خیلیها میگفتند اگر کمک مالی به شما کنیم، چون مرتب به ایران میرویم، یا جلوی تجارت ما را میگیرند یا ممکن است مشکلی برایمان ایجاد کنند که چرا داریم به رادیویی که فعالیتهای حقوق بشری دارد کمک مالی میکنیم.
در شهر اوتاوا برای یکسری آدمهایی که اینجا فعالیت دارند، مهم این بود که چه خوانندهای بیاورند و چه برنامه موزیکالی داشته باشند. این چیزها برای مردم مهم بود. خیلیها به من میگفتند: خانم اسدالهی چرا اینقدر آهنگ کم میگذارید؟ در کل این برنامه دوساعته شما شاید ششتا آهنگ بیشتر نداشته باشد. ما نمیخواهیم بدانیم ایران چه خبر است. ما از ایران آمدهایم بیرون که از این چیزها دور باشیم.
البته چنین نگاههایی قابل تعمیم نیست، اما بههرحال با شنیدن چنین نظراتی واقعاً قلبم فشرده میشد. آیا من برای این اینجا زندگی میکنم که نسبت به آنچه بر سر ۷۵ میلیون ایرانی هموطن من میآید بیتوجه باشم؟
در کل فعالیتهای من بیشتر در این جهت بود که کمکم دریابیم چطور میتوانیم از طریق فعالیت در کانادا به جامعه کانادایی در مورد ایران آگاهی بدهیم تا شاید بتوانیم روی چندوچون فعالیتها در داخل ایران تاثیرگذار باشیم و به حکومت ایران برای رهایی زندانیان سیاسی و هم رهایی ایرانیان از مشکلاتی که در ایران دارند، فشار بیاوریم.
ایمیل گزارشگر:
آفرین به شبنم خاانم !
کاربر مهمان / 18 March 2012