کتاب زهرا علی جامعه شناس، فمینیست عراقی، با عنوان «زنان و جنسیت در عراق: در فاصله ایجاد یک ملت و تکه تکه شدن» اخیرا از سوی انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است. زهرا علی در گفتوگویی با سایت جدلیه میگوید این کتاب را نوشته تا توجهها را به بخش ویژه ای از تاریخ فمینیسم در عراق و خط سیر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی زنان عراقی از زمان تشکیل دولت مدرن در عراق در دهه ۱۹۲۰جلب کند.
زهرا علی همچنین گفته که این کتاب را نوشته است تا مکانیزمی را که باعث شد عراق به کشوری با یک جنبش قومی فرامرزی و بیش از حد متمرکز تبدیل شود و اهمیت مسایل زنان و جنسیت در این روند، نشان دهد.
زهرا علی، دختری از یک خانواده فعال سیاسی عراقی در تبعید است. او کار خود را با مشاهدهگری در واقعیتهای تولید دانش در زمینه کشور عراق شروع کرد. به باور او در کتابهایی که درباره این کشور نوشته شده، اغلب نوشته مردان سفید متخصص علوم سیاسی بودهاند. این کتابها به رژیمهای سیاسی و رهبرانشان میپردازند و تحلیلهای محدودی را ارائه میدهند. تحقیقات جدیدتر حتی نشان میدهد که گویی همه تغییرات از سال ۲۰۰۳ آغاز شده است. در مقابل، کتاب زهرا علی، تاریخ وسیعتری را که از زمان شکلگیری عراق مدرن آغاز شد در بر میگیرد. همچنین به باور او، مطالعات درباره عراق به ویژه در زمینه پویاییهای اجتماعی موجود در داخل این کشور، اغلب در انحصار نسلی قدیمیتر از محققان است که چندان بهروز نیستند. او حدود دو سال از عمر خود را در متن جنبش زنان به خصوص در بغداد و همچین در اربیل و سلیمانیه گذرانده و اخیرا تحقیقات خود را به نجف و کوفه و نصیریه هم گسترش داده است. به علاوه، در مطالعات سیاسی اجتماعی موجود، پژوهش با دیدگاه فمینیستی کم است. این پژوهش به دنبال آن است که درکی از پیچیدگیها و چند قطبیهای جامعه عراق در یک زمینه تاریخی به دست دهد.
کتاب زهرا علی، یک مطالعه جامعهشناختی از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی زنان عراقی و فمینیستهاست که از طریق قومیتها، سازمان های حقوق زنان عراق و تحقیق دقیق در مورد تجربیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان عراق از زمان تشکیل دولت عراق انجام شده است. مصاحبهها با فعالان اجتماعی و سیاسی زن (۲۱ تا ۷۴ ساله و از طیفهای مختلف قومی، مذهبی، فرقه ای و سیاسی) با این سوال شروع شده است: چه چیزی شما را تبدیل به یک فعال / زنان فمینیستی زنان کرد؟»
از خلال مکالمهای که با این سوال آغاز شده است، یک تاریخ شفاهی نسبی درباره زندگی اجتماعی، اقتصادی، فکری و سیاسی زنان از دهه ۱۹۵۰ جمع آوری شده است. زهرا علی با فعالان زن عراقی ملاقات کرده تا مسائل جاری حال حاضر زنان فعال و جامعه مدنی عراق را بررسی کند. موضوعاتی از قبیل قانون وضعیت شخصی، خشونتهای قومی و سیاسی و همچنین نظامی سازی جامعه مورد بحث قرار گرفته و همچنین گفتوگوهایی طولانی در مورد راههای تعریف و تجربه عدالت اجتماعی، برابری جنسیتی، رهایی و آزاد سازی صورت گرفته است.
کتاب «زنان و جنسیت در عراق: در فاصله ایجاد یک ملت و تکه تکه شدن» همان قدر که در مورد زنان، جنسیت در عراق است، یک کتاب فمینیستی در مورد عراق هم هست. به این ترتیب، تلاشی برای مشارکت در مباحث مهم فمینیستی و همچنین ارائه تحلیل فمینیستی از تاریخ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی معاصر عراق صورت گرفته است. این کتاب، همچنین ادبیات مربوط به جنسیت، دولتهای مدرن، اقتدارگرا، ملی گرایی، قبیله گرایی، مذهب و جنبش های اجتماعی و سیاسی مانند کمونیسم و اسلام گرایی را در خاورمیانه و همچنین در سایر نقاط جهان تقویت میکند.
بخشهایی از کتاب
فصل ۲: زنان، ملیت و رژیم بعث
به قدرت رسیدن برادران عارف در نوامبر ۱۹۶۳ تنها مجالی برای اندکی تنفس پس از کودتای دوم حزب بعث در ۱۹۶۸ بود. پس از بازگشت حزب بعث به قدرت، سرکوب و ترور دوباره آغاز شد. بازداشتها و شکنجهها و اعدامها شروع شد اما این بار در شعاعی وسیعتر. کمونیستها، ناصریستها، بعثیهای طرفدار سوریه، وزرا و مقامات سابق و نیروهای امنیتی و هر گروه دیگر مخالف بعثیها هدف این سرکوبها بودند. نشوی، متولد ۱۹۴۳، به یاد میآورد که در آن دوره بسیار درد کشید، چون خانودهاش که اصالتا اهل کربلا بودند و به طبقه روحانی تعلق داشتند، چندین عضو ملیگرا و کمونیست داشتند. دو برادرش در سال ۱۹۶۳ به خاطر فعالیتهای کمونیستی زتدانی شدند و برادرشوهرش ک یک خلبان جوان چپگرا بود، اعدام شد. برادران نشوی به آلمان گریختند اما نیروهای امنتی عراق آنها را وقتی در سال ۱۹۶۸ به عراق سفر کردند، دستگیر کردند.
«در ۱۹۶۸، بعد از کودتا، وقتی برادرم از آلمان برگشت، او را جلوی جشم زن و پسرش دستگیر کردند. من در را باز کرده بودم و با آنها مواجه شدم. بعد از آت، ماهها بین زندان و آدمهایی که ممکن بود بتوانند به او کمک کنند در رفت و آمد بودم. نگرانش بودم، خیلی جوان بود. برای اینکه او را از زندان بیرون بیاورم خیلی تلاش کردم تا جایی که حتی خبرش به داخل زندان هم رسیده بود که خواهرت دارد برای بیرون بردن تو تلاش میکند. وقتی سرانجام آزاد شد، کاملا ویران و درهمریخته بود، تهی شده بود، دندانهایش را شکسته بودند و به شدت شکنجه شده بود. داغانش کرده بودند، روی تنش سیگار خاموش کرده بودند، کف پاهایش زخم بود. او مرد جوان زیبایی بود، زیباترین مرد خانواده، نمیتوانستیم تحمل کنیم که با او مثل حیوان رفتار میکنند. با گذشت زمان او بالاخره به خود بازگشت، دوباره به همان انسان زیبای گذشته تبدیل شد و هنوز هم همان طور است. مغلوم بود که شکنجه شده اما مجبور بود آن را از مردم پنهان کند. بعد از مدتی تواست به آلمان بگریزد. من با وجود همه خطرات او را در آلمان ملاقات میکردم.»
رژیم بعث عراق خلاف رژیمهای پیشین، در قدرت باقی ماند. خانواده زندانیان سیاسی و مفقودشدگان یا فعالان ضد اعدام متحمل تبعیض و خشونت فراوان میشدند و همین باعث شد که بسیاری از آنها در صورت امکان از کشور بگریزند. در سالهای بعد، این حزب ارتش و نیروهای امنیتی را هم در کنترل خود درآورد و بعثی سازی تمام نهادهای عراق در با قدرت یافتن بیشتر این رژیم بیشتر شد. صدام حسین با قدرتی که حزب به دست آورده بود در سال ۱۹۷۹رییس جمهور شد. به محض به قدرت رسیدن، صدام کمپینی را برای دستگیری و شکنجه مخالفان سیاسی آغاز کرد و هرکسی را که مشکوک به مخالفت با او و قبیله اش به نظر میرسید، تحت تعقیب قرار داد و هژمونی تکریتیها آغاز شد. در ۱۹۷۹ مقبوله، یکی از اعضای اتحادیه زنان که پیشتر هم در زندان قصرالنهایه بعد از کودتای ۱۹۶۳ دستگیر و شکنجه شده بود، بار دیگر تحت تعقیب قرار گرفت. چون مقبوله هنگام مراجعه ماموران امنیتی در خانه نبود، مادر پیر مقبوله که یکی از پایهگذران اتحادیه زنان بود، به جای او دستگیر و شکنجه شد.
«آنها مادرم را دستگیر کردند، او را گرفتند چون ماشینم به اسم او ثبت شده بود. او را شکنجه کردند و از او درباره من بازجویی کردند، او را زدند و ۱۶ شوک الکتریکی در قسمتهای حساس بدن به او دادند: به سینهاش، قسمتهای حساس دیگر، با اینکه او بیش از ۶۰ سال سن داشت (گریه میکند). کاش اینجا بود و خوذش به شما میگفت، آنها خانه را محاصره کردند و منتظر بازگشت من ماندند. میخواستند او را وادار به حرف زدن کنند تا بگوید من کجا پنهان شدهام. تا زمان برافتادن رژیم آزار او ادامه داشت. انها حتی گفته بودند حاضرند پول بلیت پرواز او را بپردازند تا برود و مرا از خارج برگرداند.»
مقبوله به خانه برنگشت، فرار کرد. همان روزی که مادرش دستگیر شد، بدون اینکه هیچ چیزی با خودش ببرد فرار کرد. یکسال در داخل کشور پنهان شد و نامش را به عنوان گمشده در بغداد اعلام کردند. بعد به سوریه رفت، مانند خیلی از فعالان سیاسی دیگر. او از حمایت فعالان مدنی فلسطینی متعلق به جبهه آزادی بخش فلسطین در دمشق و بیروت بهرهمند شد، و دولت یمن پاسپورتی جعلی برایش تهیه کرد. بعدها مادرش توانست او را مخفیانه در سوریه ملاقات کند، در ۲۴ سال دوران تبعید در سوریه، لبنان، لیبی، روسیه، چک و اسلواکی و بلغارستان زیست. در طول این زمان در اتحادیه زنان فعال ماند. اواسط دهه ۱۹۸۰ مقبوله به همراه هنا ادوار، در شاخه نظامی خزب کمونیستی الانصار در کردستان مشارکت کرد تا علیه رژیم بعث در کوهستانهای کردستان بجنگد. سرانجام با سقوط حزب بعث، توانست به کشورش برگردد. مقبوله برای بازسازی اتحادیه زنان عراق فعال بوده اکنون در فعالیتهای مدنی بغداد مشارکت فعال دارد.
فصل ۳: تجربه تهاجم و اشغال و زنان در رژیم جدید
خشونت قبیلهای نیز بر زندگی روزمره زنان فعال مدنی و سیاسی اثر میگذارد. من با کسانی که بیشترین خشونت را به طور مستقیم از طریق مرگ همسر، برادر، خواهر، پسر عموی و یا همسایه خود تجربه کردند مصاحبه کردم. تعداد چنین زنانی بسیار زیاد است. این موضوع همچنین علت اصلی آسیب زیرساختهای مراقبتهای بهداشتی است. بسیاری از زنان و مردان عراقی از مسیرهای کمربندی بغداد استفاده میکنند تا از برخورد به موانع قبیلهای جلوگیری کنند و اغلب در یک منطقه میمانند. در این زمینه، یک نماینده یا شخص متعلق به نهادهای عمومی به طرز عجیبی در معرض خشونت قرار میگیرد.
وفا با نماینده استان فلوجه ازدواج کرد. همسرش که یک اسلامگرای شیعه بود، در مقابل چشمان وفا و سه فرزندش در مقابل در ورودی خانه به دست مردان مسلح برای تخلیه منطقه از شیعیان کشته شد. بعد از کشته شدن همسرش، به او هشداد داده شد که اگر میخواهد زنده بماند، باید شهر را ترک کند. او و سه فرزندش منطقه را ترک کردند و به منطقه شیعهنشین بغداد رفتند. او که نزیک به یک دهه زنی خانهدار بود، مجبور شد برای امرار معاش خانوادهاش کار کند. او با حزب الفیضه که یک حزب اسلامگرای شیعه است آشنا شد و اعلام کرد حاضر به حمایت از آنهاست، بیشتر زنانی که من با آنها مصاحبه کردم، با پیامهای تهدیدآمیزی نظیر انفجار خودرو، یا حمله در مقابل مقامات یا خانههای خود مواجه شده بودند. برخی مجبور به فرار یا زندگی در منطقه نوار سبز بعداد شدند و بیشتر آنها در بغداد باقی ماندند.
ابتهال، زن ۳۹ سالهای که فعال مدنی و عضو اتحادیه زنان است، میگوید که در تلاشی برای کشتن او، مردانی مواد منفجره را مقابل خانه او گذاشته بودند و در سال ۲۰۰۷ منفحر شد. این اتفاق زمانی افتاد که او چند پیام تلفنی و کتبی تهدید به مرگ از سوی نظامیان قبیلههای محافظهکار دریافت کرده بود. خوشبختانه آن زمان کسی خانه نبود. او از عدم حمایت پلیس برای یافتن عاملان حمله و حفاظت از خود شکایت میکند. او فضای بغداد را در سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ چنین توصیف میکند:
«در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، بعد از ساعت ۲ بعدازظهر، خیابانهای خالی میشدند، زندگی در بغداد جریان نداشت. روز بعد، همه چیز ساعت ۸ صبح شروع میشد. اما مردم از اینکه اگر بروند بیرون چه اتفاقی برایشان میافتد نگران بودند. خشونت همه جا بود. گروههای مسلح، تهدید به مرگ. زندگی روزمره فاجعه بود، همین حالا هم، ارزش زندگی گم شده است. ما هر روز با مرگ روبهروییم، حتی در لحظات شادیمان حس میکنیم داریم آن لحظات را میدزدیم. بدترین چیز این است که ما حتی یک دولت نداریم، دولتی که بتوانیم امنیتمان را از آن طلب کنیم.»
علاوه بر خشونت جنسیتمحور قبیلهای که از سوی نظامیان قبایل تحمیل میشود، برخی از زنان فعال تنها به دلیل اینکه از مخالفان دولت بودهاند آزار و خشونت دیده بودند. نفوذ مردان مسلح مخفی و خرابکارها در تظاهرات علیه دولت در حال حاضر یکی از ویژگیهای صحنه سیاسی عراق است. به طور کلی، خشونت، ایستگاه های بازرسی، دیوارهای T، تکه تکه شدن بغداد و تسلط شبه نظامیان مسلح در خیابانها باعث تشدید تنشها شده است. این احساس به من مکرر گفته شد: «پیش از این ما یک صدام داشتیم؛ امروز صدام را در گوشه هر خیابانی داریم.»
بسیاری از اشکال سوء استفاده از حقوق بشر و بازداشتهای خودسرانه و زندانی کردن فعالان جامعه مدنی توسط نیروهای مربوط به دولت گزارش شده است. طی مصاحبههای من، بسیاری از فعالان حقوق زنان گفتند که سرکوب سیاسی زنان از سوی رژیم، مانند صدور حکم شکنجه و زندان نیز مترادف با خشونت جنسی است. به طور کلی، موارد مربوط به زنان و مردان قربانی تجاوز و اشارات مختلف به شکنجه در زندانهای عراق، نشان از شکست رژیم جدید سیاسی در تامین خواستههای اولیه شهروندان است. خشونت و سرکوب در ساختار نیروهای دولتی، از چالشهای سازمانیابی نهادهای مدنی در عراق پس از جنگ است.