گزارشی که در زیر میخوانید یکی از آخرین گزرشهایی است که توسط “آنتونی شدید” خبرنگار معروف آمریکایی – لبنانی نوشته شده است. این گزارش اکنون و پس از درگذشت “شدید” در روزنامه نیویرک تایمز منتشر شد.
ظهور “سعید فرجانی” پس از آن بود که او دوران کودکی فقیرانه و شهر مذهبی خود را ترک کرد. پس از یک رنسانس مذهبی، که ذهن او را متحول کرده بود. پس از آنکه طرح یک کودتا در تونس را ریخت و شکنجهگری کمر او را شکست. و بالاخره پس از آنکه او به لندن فرار کرد تا به دیگر دوستان اسلامگرایش بپیوند و مهر پناهندگی در گذرنامه اش بخورد، گذرنامه ای که در واقع تقلبی و متعلق به یکی از دوستانش بود.
بیستودو سال بعد، زمانی “فرجانی” به خانه برگشت که ماموریت بزرگی برای او تدارک دیده شده بود؛ بنا گذاشتن یک دمکراسی به رهبری اسلامگرایان؛ چیزی که قرار است الگویی برای جهان عرب باشد. فرجانی می گوید : “این آزمون ماست.”
اگر قیامهای عربی از سوی “جوانان” با ارادهای بود که میخواستند طرحی تازه و متفاوت برای آینده جهان عرب پیریزی کنند، انتخابات در تونس و مصر( و با چشمانداز قطعی نفوذ اسلامگرایان در مراکش، لیبی و شاید سوریه) اما نشان داد که بهارعربی فرصتی است برای نسل قدیمی است و نه هنگامه جوانان!
انتخابات در تونس و مصر، با چشمانداز قطعی نفوذ اسلامگرایان در مراکش، لیبی و شاید سوریه، نشان داد که بهارعربی فرصتی است برای نسل قدیمی است و نه هنگامه جوانان
این روزها کسی نمیداند که چگونه بهار عربی، به عنوان یکی از حساسترین فصلها در تاریخ مدرن عربی، به پایان خواهد رسید. همانگونه که کسی انتظار نداشت جنبشی علیه دیکتاتوریها به جنبشی برای دست یابی به “چیزی مبهم “چرخش کند.
اما نسلی که آقای فرجانی نمایندگی می کند، نسلی که با زندان، تبعید، سرکوب و محدودیت در ایمان شکل گرفته است، امروز چیزهای زیادی برای گفتن دارند. درسهایی که از سالهای زندان و محرومیت فرا گرفته اند.
صعود این نسل به خط مقدم سیاست عربی نموداری است طولانی از توان فکری و سازماندهی اخوان المسلمین، یک جنبش احیاگر مذهبی که توسط معلم یک مکتب در سال ۱۹۲۸در شهری در اطراف کانال سوئز مصر بنیان گذاشته شد. تفکری که یکبار در مصر طلوع کرد اما امروزه به عنوان جریانی اصلی در بسیاری از مناطق دیگر نیز به راه افتاده و محققان و فعالان را حتی در حاشیه جهان عرب، در مراکش و مغرب، به تکاپو واداشته و البته بر روی جهان غرب هم بیتاثیر نبوده است.
تفکری که مهمترین کارش ارائه ایدههایی است برای سازگاری اسلام و دمکراسی؛ ایدههایی در تلاش برای یافتن پیوندهایی میان رادیکالترین گروههای اسلامگرا از یکسو و مهمترین منتقدین آنها در غرب. دو گروهی که معتقدند میان ایمان و دمکراسی تنها جدال و تضاد است که حکمفرماست.
اخوان المسلمین این روزها از مردم جوامع خود میخواهد تا به آنها اعتماد کنند و آنها را برگزینند. اما تجربه انقلاب ۱۹۷۹ در ایران و یا کودتای ۱۹۸۹ در سودان، رغبتها به الگوی اخوانیها را کم میکند..
آقای فرجانی ۵۷ ساله، مردی خودساخته است.
به همان اندازه که او مردی روشنفکر است به همان میزان هم مردی است با تقوا. او همچنین جایگاه “شک و تردید” را به رسمیت می شناسد. در یکی از مصاحبههایش تصریح میکند که تاریخ – واژهای که زیاد به کار میبرد – نسل خود را نه بر اساس توانایی برای کسب قدرت، بلکه بر اساس آنچه که با استفاده از قدرت انجام میدهند قضاوت خواهد کرد؛ ذهنیتی که برآمده از چهار دهه فعالیت و تلاشها و البته تجربههای اوست.
اخوان المسلمین این روزها از مردم جوامع خود میخواهد تا به آنها اعتماد کنند و آنها را برگزینند. اما تجربه انقلاب ۱۹۷۹ در ایران و یا کودتای ۱۹۸۹ در سودان، رغبتها به الگوی اخوانیها را کم میکند
او در حالی که لبخندی به لب دارد میگوید: ” ما اکنون یک فرصت طلایی در اختیار داریم (دولت و پارلمان). در این فرصت طلایی هیچ علاقهای به شرکت و کنترل قدرت ندارم. میخواهم بهترین نظام کاریزماتیک را ارئه دهم؛ یک نظام دمکراتیک. این رویای من است.”
احتمال یک مواجهه
به دوران کودکی او که مینگریم هیچ چیزی نمیبینیم که او را در مسیر تحقق بلندپروازیهایش یاری کند. در “قیروان”، شهری که از سوی برخی مسلمانان به چهارمین شهر مقدس معروف است به دنیا آمد. پدرش یک مغازهدار نه چندان موفق بود. او به یاد میاورد که یکبار سه روز متوالی بدون غذا به مدرسه میرفت، با ارزانقیمتترین صندلها: “فقر؛ آه، ما آن را چشیدهایم.”
میگوید که تا ۱۶ سالگی غیر قابل کنترل و سرکش بود. در آن سال “راشد غنوشی” از یک عرب ناسیونالیست به یک اسلامگرا تغییر وجهه داده بود. غنوشی پیش از آنکه به تونس بازگردد و کار تدریس زبان عربی را در “قیروان” آغاز کند در مصر و سوریه مشغول به تحصیل بود.
فرجانی هم یکی از دانش آموزانی بود که در کلاسهای درس عربی غنوشی شرکت میکرد او میگوید :” غنوشی همواره درباره جهان و سیاست صحبت میکرد. چرا ما مسلمانان عقب هستیم؟ چه چیزی ما را عقب نگاه داشته است؟ آیا واقعا سرنوشت ما اینگونه رقم خورده است؟”
پرسشهای غنوشی همواره تکرار شده است. این مضمون در کارهای حسن البنا، بنیانگذار اخوان المسلمین هم دیده می شود، کسی که مبلغان اندیشهاش در جهان اسلام برای ۵۰ سال بسیار موفق ظاهر شدند.
و البته در کارهای “سید قطب” هم دیده میشود، فردی که طنین نوشتههایش سالها پس از به دار آویختن او در ۱۹۶۶ به خیزش اسلامگرایی ستیزهجو در خاورمیانه خونین کمک کرد. خیزشهایی که به نوشته جزوه “وظیفه پنهانی” و البته ترور انورسادات رئیس جمهوری مصر در ۱۹۸۱ انجامید. پس اینها را آقای غنوشی میداند، حتی میداند سرانجام افراط در انقلابیگری ایران را.
غنوشی همواره درباره جهان و سیاست صحبت میکرد. چرا ما مسلمانان عقب هستیم؟ چه چیزی ما را عقب نگاه داشته است؟ آیا واقعا سرنوشت ما اینگونه رقم خورده است؟
در “قیران” دوران استعمار، فرجانی و صدها جوان دیگر در مسجدی گردهم میآمدند تا همه آن اندیشه را مطالعه کنند. فرنجانی میگوید: “خواندن، خواندن، خواندن، خواندن، حتی زمانی که راه میرفتم میخواندم.”
او نهایتا به پایتخت رفت، به شهر تونس، جایی که او به گروه قدیمی معلم عربیاش پیوست. تونس در آن زمان تحت حکومت “حبیب بورقیبه” بود؛ فردی که سکولار بود و حتی یکبار در یک برنامه تلویزیونی که در ماه رمضان پخش میشد یک لیوان آب پرتقال سر کشید. در حالی که مسلمانان در روزه بهسر میبردند. بورقیبه که از سال ۱۹۵۷ در قدرت بود، دست به سرکوب پیروان غنوشی زد.
در ادامه این سرکوبها و با پیشبینی اعدام بسیاری از آنها بود که آقای فرجانی طرحی برای یک کودتا ریخت. او تعداد زیادی را که از پیش سازماندهی کرده بود در مغازه نوار فروشیاش، جایی در نزدیکیهای پارلمان ملاقات میکرد.
تنها ۱۷ساعت قبل از اینکه آنها عملیات خود را آغاز کنند، “زین العابدین بن علی” وزیر کشور، کودتای خود را علیه بورقیبه انجام داد و روز بعد در ۱۷نوامبر ۱۹۸۷ فرجانی دستگیر شد و برای ۱۸ماه به زندان افتاد. جایی که بازجویانش او را با تسمه میزدند و شکنجه میکردند. او را به میلهای میبستند که خود آنرا “جوجهگردان” مینامد و سپس استخوانهایش را با یک میله آهنی میشکستند.
او برای مدتها قادر به راه رفتن نبود، یک درد جانکاه، زندانیان دیگر او را بر روی پشت خود به این سو و آنسو میبردند. او به یاد میآورد :” آنها کارشناسانی خبره بودند میدانستند که تاثیر هر شکنجه در هر بخش بدن چگونه احساس میشود. تا پنج صبح خود را بیدار نگاه میداشتم که تا زمان طلوع آفتاب، نماز صبح بخوانم. بعد بیهوش خواب میشدم.”
تا پنج ماه پس از آزادی هم او همچنان از صندلی چرخدار استفاده میکرد.تا اینکه خود شروع به تمرین دوباره راه رفتن کرد. بهگونه ای که بتواند در فرودگاه راه برود و نهادهای امنیتی متوجه موضوع نشوند. ریشش را تراشیده بود و با گذرنامه دوستش، خود را به لندن رسانید و تقاضای پناهندگی کرد.
فرجانی میگوید که آیا واقعا می شود مشکلات ۵۰ ساله یک کشور را در کمتر از یک ماه حل کرد؟ آنهم دولتی که هنوز یک ماه بیشتر عمر ندارد؟
لندن در دهه ۹۰ به قطب انواع گروههای مسلمان تبدیل شده بود. غنوشی هم به سرعت خود را به لندن رساند و به فرجانی پیوست. سلفیهایی که از عربستان میآمدند. شیعیانی که از بحرین میآمدند و سایر گروههایی که از سایر کشورهای اسلامی به لندن میآمدند.
فرصت و مجال برای پیدا کردن زمینههای اشتراک میان این مسلمانان تبعیدی در لندن راحتتر از سرزمینهایشان بود.
احمد یوسف یک محقق و از رهبران حماس در نوار غزه نیز مشابه چنین محیطی را در واشنگتن به یاد میآورد؛ زمانی که او با بسیاری در تماس و همنشین بود. افرادی چون سعدالدین عثمانی پژوهشگر و سیاستمداری از مراکش، علی صدرالدین بیانونی از رهبران اخوان المسلمین سوریه، عبدالطیف عربیات از رهبران اسلامگرای اردن و عبدالاله بنکیران که امروز نخست وزیر مراکش است.
محیطی که بعد از بمب گذاری سال ۱۹۹۳در مرکز تجارت جهانی نیویورک، آن مجال و فرصت آزاد سابق را از دست داد. احمد یوسف میگوید “اما تا قبل از آن، آنجا برای ما بهشت بود.”
“در تبعید انسانها بیشتراحساس میکنند که به وجود یکدیگر نیاز دارند.” اینها را عزام تمیمی، یک محقق و فعال فلسطینی ساکن لندن میگوید، کسی که زندگی نامه راشد غنوشی را نوشته است.
آقای فرجانی امروز در کنار همسر و پنج فرزندش ایستاده است و سالهایی را که در لندن بود را با سالهای بیداری فکریاش در دهه ۱۹۷۰ “قیروان” مقایسه میکند. او اکنون افق دیدش گسترش پیدا کرده و از بحث در مورد القاعده و اسامه بن لادن به شرکت در کلاس های تاریخ اروپا، محیط و تغییرلت اجتماعی و دمکراسی بسط داده است.
میگوید که آقای تمیمی را درک میکند که از “ریشهها و زمینههای مشترک فعالان اسلامگرا” سخن میگوید، اما معتقد است “دانستن یک چیز است انجام دادن کارها چیز دیگری است. روشهای کار متفاوت است.”
در آغوش کشیدن دمکراسی
در تمام سالهایی که آقای فرجانی در لندن بود تصور اسلام سیاسی، سابقه خونین شورش ها در دهه ۱۹۷۰ مصر بود، جنگ داخلی الجزایر و یا پا گرفتن اسامه بن لادن بود.
درآن سالها، تغییر و تحولاتی که در درون جریانهای مختلف الهام گرفته از اخوان المسلمین رخ میداد کمتر به چشم میآمد. افکار غنوشی در حال تکامل بود و او به اسلامی فراگیرتر و سهل گیرتر رسیده بود.
اسلامی که برخلاف نسل پیشن او اختلاف و تضادی با دمکراسی نداشت. در اولین گام به حمایت از افزایش سهمیه زنان در کرسیهای مجلس پرداخت، چیزی خلاف آموزههایی که تاکنون از اخوان المسلمین ارائه داده میشد.
فرجانی میگوید : “بیپرده بگویم، آنکه دمکراسی را وارد اندیشه جنبشهای اسلامگرا کرد غنوشی بود.” همانگونه که خود غنوشی سال گذشته در حاشیه یک کنفرانس با حضور فعالان تونسی و فلسطینی در استانبول، سیمایی از این اندیشه را عرضه کرد و گفت : “ابزار خشونت بیش از آنکه در خدمت مخالفان و مبارزان باشد به حاکمان خدمت میکند.”
در بحثهایی که در سراسر جهان عرب در سالهای ۱۹۹۰ در جریان بود ، پرسشهایی در خصوص سازشپذیری اسلام و دمکراسی در جریان بود. مباحثی که معمولا از سوی جهان غرب نادیده گرفته میشد.
فرجانی معتقد است غنوشی دمکراسی را وارد اندیشه جنبشهای اسلامگرا کرد. غنوشی در کنفرانسی با حضور فعالان تونسی و فلسطینی در استانبول گفت که ابزار خشونت بیش از آنکه در خدمت مخالفان و مبارزان باشد به حاکمان خدمت میکند
در اواسط این دهه بود که یک جوان مصری به نام “ابوعلا معادی” از اخوان المسلمین مصر جدا شد و حزب تازهای پایهگذاری کرد. در مانیفست حزب تازه، برگردش قدرت و انتخابات تاکید شده بود و البته ضرورت همپیمانی و ائتلاف با گروههای غیراسلامگرا.
گرچه اخوان المسلیمن هنوز از اقدام معادی و انشعاب او رنجیده خاطر است اما به نظر میرسد که اکنون بسیاری از ایدههای او را پذیرفته است ، ایدههایی که در ۱۹۹۶ تازه و بدیع به نظر میرسید.آن ایدهها اما امروز در منطقه طنینانداز شده است.
در لیبی، علی صلابی که زمانی در زندانهای معمر قذافی با جهادیها هم بحث بود میگوید که از اندیشههای راشد غنوشی و شیخ قرضاوی الهام گرفته است. شیخ قرضاوی از روحانیون بلند پایه مصری است که اکنون در قطر اقامت دارد و تفکراتش بیشتر به نوگرایان مسلمان نزدیکی دارد.
امروز منتقدین نه تنها شاهد تغییرات تاکتیکی اسلامگرایان جدید هستند بلکه این تغیرات را در حوزه کلام و نحوه بیان آنها نیز بهخوبی مشاهده میکنند. امروز برای اخوان المسلمینیها “شنیدن و اطاعت”، دیگر به یک شعار کهنه و قدیمی تبدیل شده است.
“آن زمان ها گذشت” این را طارق رمضان یک محقق برجسته مسلمان که ساکن لندن و یکی از نوههای حسن البنا بنیان گذار اخوان المسلمین است میگوید و می افزاید :” نسل جدید به راحتی موضوعات را نمیپذیرد، میگویند که اگر اینگونه باشد ما نیستیم. این است که باید با فهمی تازه و یک انرژی تازه با آنها روبهرو شد.”
امروز این اندیشهها مسلمانان اندیشمند تبعیدی در اروپا را فراگرفته است و یا در شمال آفریقا، مانند آقای غنوشی و حزب النهضه در تونس، یا حزب عدالت و توسعه آقای بینکرانی در مراکش.
به کار بستن نظریهها
در یک روز سرد زمستانی آقای فرجانی درساختمان پنج طبقه دفتر النهضه در تونس مستقر شده است. اکنون نزدیک به یکسال است که او به تونس بازگشته است. پرچمهای قرمز کشورش برافراشته است و او میتواند بدون دردسر در فرودگاه راه برود. او اکنون گذرنامهای در دست دارد که متعلق به خودش است.
لندن در دهه ۹۰ به قطب انواع گروههای مسلمان تبدیل شده بود. سلفیهایی عربستان و شیعیان بحرین و سایر گروههای اسلامی به لندن میآمدند. فرصت و مجال برای پیدا کردن زمینههای اشتراک میان این مسلمانان تبعیدی در لندن راحتتر از سرزمینهایشان بود
وارد شهر “قیروان” میشود جایی که ۲۰۰ تن از جوانان شهر برای استقبال از او به ترمینال فرودگاه آمدهاند و شعار میدهند: “دوران خائنان در تونس به پایان رسید، نوبت خدمتکاران وطن است ” او به جمعیت میپیوندد در حالی که جوانان سرود ملی را میخوانند :” ما عاشق میهنمان هستیم و برای کشورمان وفادارانه میمیریم.”
این روزها خلق و خوی او اما محزونتر است. جوانان و حامیان سکولار در خیابانها علیه آنها شعار میدهند و میگویند که با پیروزی النهضه در انتخابات اکتبر آنها قصد دارند تا “خلافتی اسلامی” به پا دارند.
روزنامههای مخالف پر از داستانهایی است در انتقاد از “خشکه مقدس” بودن النهضه و دیگر گروههای اسلامی. بحث های فرهنگی داغ است اما آنچه همه بر آن توافق دارند تلاش بیشتر برای خروج از شرایط کنونی اقتصاد است.
فرجانی میگوید:” آیا واقعا می شود مشکلات ۵۰ ساله یک کشور را در کمتر از یک ماه حل کرد؟ آنهم دولتی که هنوز یک ماه بیشتر عمر ندارد؟” اینها را می گوید در حالی که در دفتر اصلی النهضه نشسته است و کنارش پشتهای از روزنامههای مخالف دولت و حزب اوست.
یکی از آنها از “ضد انقلابها” نوشته و دیگری از “توطهای در شب” و روزنامهای دیگر که تیتر زده :” مجلس نمیخواهد تا به مطلبات مردم گوش دهد.”
فرجانی میگوید ” ما از آزادی بیان نمیترسیم، اما با اختلال و آشوب هم مخالفیم. مردم باید مسئولیتپذیر باشند و بدانند که نظم و قانون وجود دارد.”
او پشنهاد می کند که معترضین برای برگزاری تظاهرات از پلیس مجوز بگیرند نگران است که رسانه های خبری بیش از حد بی ملاحضه کاری کنند و اشاره می کند که هنوز برخی نیروهای وابسته به رژیم سابق درصدد توطئه هستند.
فرجانی می گوید : همه باید مراقب باشیم تا غریزه دیکتاتوری موجود در نهاد ما انسانها، ما را به سمتی که می خواهد سوق ندهد. “مهم نیست که چه پیش می آید ، ما نمی توانیم روح انقلابیمان را از دست بدهیم. ” و می افزاید ” این آزمون ماست”.
منبع : نیویرک تایمز
متاسفانه در همان تیتر انتخابی اش تیر خلاص را زده است من بارها گفته ام دین و مذهب چ.ن منشاء الهی دارند و از پیش قوانینش تعیین شده است با دموکراسی در یک ظرف نمی گنجد دموکراسی بدون جدائی دین و سیاست معنا ندارد این خواست یکی از خواستهای مهم و قطع پیوند مدرنیته و سنت است برای ایجاد دموکراسی . پس یک جریان سیاسی اسلامگرا نمی تواند دموکرات باشد نمی تواند مدرنیته را سیاست گذاری نماید و در صورت بروز چنین حالتی ضرورتا ادامه ی بحران را مانند جمهوری اسلامی نهادینه خواهد ساخت .
اما آنچه که در تونس می گذرد اینست که شعارهائی داده می شود و استبداد دینی همراه آن محدودیتها را ایجاد می کنند همین حرفهائی که اکنون در تونس مطرح می شود همان روشی ست که اسلامگرایان ایرانی برای استقرار جمهوری اسلامی اتخاذ کرده بودند تظاهرات با مجوز یک شبه مشکلات حل نمی شود و …. اما زمانی که سئوال مخصی از آنها پرسیده شود آنوقت است که دم خروس بیرون خواهد زد از ایشان بپرسید در مورد حجاب در مورد آزادی زنان در مورد ازدواج با چند زن در مورد نامحدودیتی آزادی و …. آنوقت است که همه در آیات الهی خلاصه شده و محدود می شوند و ….
کاربر مهمان / 24 February 2012
بسیار عالی و آمزنده است.مرسی
امیداست که رفقای چپ افاطی ضد مذهب و هواداران متوهم سازمان مجاهدین که عملا در خدمت استکبار و استعمار و صهیونیزم می باشند،از این متن درس بگیرند و با ایجاد شرایطی برای آشتی ملّی و هم فکری و همکاری، صفحه جدیدی از تاریخ سیاسی ایران را با کمک نیروهای دمکرات و ملّی و مذهبی ورق بزنند و به روشی منطقی و مسالمت آمیز، متحدا به سوی برپایی یک دمکراسی خوب گام بردارند.مردم سالاری هرگز نتیجه یک انقلاب نبوده و نخواهد بود.موفق باشید
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 24 February 2012
متأسفانه این مقاله خیلی سطحی هست و خوب دلایل و اثرات قدرت گیری اسلام گراها رو بررسی نکرده، این چه دموکراسی هست که تحمل کوچکترین انتقاد رو ندارن و کسی به خاطر پخش فیلم پرسپولیس زندانی میشه؟
کاربر مهمان / 25 February 2012
فکر میکنم این روزها بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که بدانیم در منطقه چه رخ می دهد. خواندن این گزارش ها می تواند تصویری بهتر از شرایط کنونی و آینده ارائه کند. تشکر از رادیو زمانه
کاربر مهمان / 26 February 2012
نویسنده با اوضاع اسلامگرایان ایرانی آشنایی ندارد طفلک و گرنه اشاره میکرد که آتش علی شریعتی هم از گور همان سید قطب برخاسته بود
کاربر مهمان / 26 February 2012
لندن در دهه ۹۰ به قطب انواع گروههای مسلمان تبدیل شده بود. غنوشی هم به سرعت خود را به لندن رساند و به فرجانی پیوست. سلفیهایی که از عربستان میآمدند. شیعیانی که از بحرین میآمدند و سایر گروههایی که از سایر کشورهای اسلامی به لندن میآمدند.
فرصت و مجال برای پیدا کردن زمینههای اشتراک میان این مسلمانان تبعیدی در لندن راحتتر از سرزمینهایشان بود.
کاربر مهمان / 27 February 2012
وقتی از رهبران انقلابی این کشور های عرب از ایران میپرسند انها میگویند ما با ایران فرق داریم یعنی میخواهند بگویند ما از جامعه ایران جلوتر و روشنفکر تر هستیم واقعن اسلامگرایان ایرانی و حکومت اسلامی هیچ ابرویی برای ایران و ایرانی نگذاشته است ایرانی و ایران باید خود را با عربستان سعودی و مردم ان کشور مقایسه بکند تا ایران و ایرانی گرفتار اسلام است هیچ وقت به دموکراسی نخواهد رسید 150 سال و این 33 سال اخرش تلاش برای دموکراسی در ایران این را ثابت میکند که با افکار مسلمان بودن و دموکرات شدن مثل این است که اب و روغن بخواهید قاطی بکنید
ایران بدون اسلام / 28 February 2012