باد سرد زمستانی بود و بارانهای تند که در آن ارتفاع میتوانست شاخهها و تکه پلاستیک حفاظ پناهگاه کوچک او را درهم بپاشد. جولیا اما آن “سکویای” بلند هزار ساله را جوری بغل کرده بود که انگار تنها درخت باقی مانده در آن زمین سرد و سخت است و حالا تنها “جولیا هلی” بود که میتوانست نجاتبخش باشد. در کالیفرنیا، از دسامبر ۱۹۹۷ تا اواخر سال ۱۹۹۹ جولیا هلی به مدت ۷۳۸ روز روی یک درخت “سکویا” زندگی کرد تا از قطع شدن آن به دست یک شرکت آمریکایی جلوگیری گند. او موفق شد. حرکت او سالها بعد جنبشی شد علیه شرکتهای چوب بری شمال آمریکا و مثالی از مقاومت مدنی. او در مصاحبهای تلویزیونی میگوید «طبیعت امروز، نجات جهان امروز نیاز دارد که ما نه بگوییم و پای آن بایستیم.»
مقاومت جمع زیادی از فرانسویها و مهاجران اما خیلی بیش از این طول کشید. حدود ۵۰ سال پیش جمعیتی از ساکنان محلی زمینهای کشاورزی در فاصله نه چندان دور از پاریس مکانی را که قرار بود فرودگاه شود، در مخالفت با این پروژه اشغال کردند. این افراد در گروههای مختلف شروع به کارهای فرهنگی و هنری و اطلاعرسانی کردند و تعداد زیادی از پناهندگان و مهاجران را در این مکان جای دادند. این مقاومت و تلاش برای لغو ساخت فرودگاهی که ساختمان آن نیمه ساز بود، ۵۰ سال به طول انجامید و در نهایت در اوایل سال ۲۰۱۸ توانستند موافقت دولت را برای توقف دائم پروژه فرودگاه جلب کنند. اسناد زیادی از طرف گروههای مختلف منتشر شد که نشان میداد چطور ساخت این فرودگاه میتوانست پراکندگی جمعیت، برداشت و استفاده از آب رودخانه و همینطور مسیرهای جنگلی و زمینهای کشاورزی بسیار پر قدمت این منطقه را دچار آسیب کند. به این ترتیب این مبارزه ۵۰ ساله منجر شد تا دولت برای ساخت یک مسیر مطالعه شده از منظر محیط زیستی برای عبور قطار سریع السیر تصمیم بگیر. این حرکت امروز تبدیل به هسته اولیه مجموعه زیادی از تلاشهای فرانسویها برای حمایت از مهاجرین و بیخانمانها و همینطور مقاومت مدنی برای اهداف محیط زیستی شده است. کمپین زاگرس مهربان از ایران، این پیروزی را طی نامهای به آنها تبریک گفت و آرزو کرد که این حرکت بتواند امیدی نو برای فعالان محیط زیستی جهان به ارمغان بیاورد.
در بخشهایی از جنوب ایتالیا در استان کالابریا و سیسیل، محلهایی وجود دارد که به مناطق مسکونی و چرای دامها و یا باغات میوه نزدیک است و با این حال برای دفن زبالههای شهری استفاده میشود. تعدادی از مادرانی که فرزندان زیر پنج سال خود را به خاطر بیماری سرطان از دست داده بودند با اعتراض و ارتباط با روزنامهها متقاضی بررسی محیطی این آلودگیها و میزان آسیب آن و جریمه بانیانش شدند. مدت دو سال طول کشید و دولت پاسخ روشنی به آنها نداد اما آنها از پا ننشستند و از نهادهای دانشگاهی و بهداشتی محلی کمک خواستند. در نتیجه این اصرار تعدادی از پزشکان منطقه شروع کردند به جمعآوری اطلاعات دقیق در مورد ارتباط معنادار آلودگیهای ناشی از دفن زباله و بیماریهای صعب العلاج دامی و انسانی در این منطقه. در نهایت این فعالان که گروه “مادرانی از سرزمین آتش گرفته” نام گرفتند مشعل جنبشی سراسری علیه مافیای دفن زباله به شکل غیر مجاز را تا شمال ایتالیا و نهادهای دانشگاهی و سازمانهای دانش آموزی و مذهبی هم پیش بردند. این زمان بود که دولت مجبور به پیگیری پرونده شد. این گروه بانی جنبشی بزرگ شد که از پزشکان و اساتید دانشگاه تا معلمان و دانش آموزان را بسیج کرد تا صدای آسیب دیدگان را بشنوند و منافع مالی شرکتهای حمل و دفن زباله را که به شکل غیر استاندارد و با کمترین هزینه ممکن این کار را انجام میدادند، زیر سوال ببرند.
هر سه این حرکتها از یک کلونی و هسته کوچک آغاز شد و به جنبشی مهم و مؤثر بدل شد. تمامی این گروهها با فعالیت و مقاومت مدنی و آگاهی رسانی نه تنها دولت را پاسخگو کردند بلکه شهروندان را نیز همراه و همسو کردند. این استقلال از نهادهای قدرت در حوزه استراتژی انتخابی و همینطور شرایط اقتصادی به این گروهها کمک کرد تا بتوانند ادامه دار و پیوسته به نتیجه برسند. علاوه بر این، تمام این گروهها اهدافی ملموس تعریف کردند و این موضوع توانست به حرکت آنها معنا و دورنمای حقیقی بدهد. ورود هنرمندان مستقل، در عکاسی از این گروهها، روزنامهنگاران مستقل، در نوشتن از آنها و همکاری نهادهای تحقیقاتی و کمیتههای محلی در جمع آوری اطلاعات توانست تریبون مهم و ماندگاری در اختیارشان قرار دهد که دیده بشوند. هم از منظر اجتماعی و آگاهی عمومی و هم به عنوان فعال محیط زیست به شکل شخصی و فردی، که هویت بخش و مهم است.
ایران، جنبش محیط زیستی یا فعالان حوزه محیط زیست
علارغم آنکه برخی از محیط بانان در گشتهای خود در مناطق حفاظت شده دچار آسیب میشدند و گاه حتی جان خود را از دست دادند، به شکل جدی، تا پیش از اعتراضات سراسری دی ماه ۹۶ و یا کمی قبلتر، پس از دستگیری بنیانگذاران موسسه میراث حیات وحش پارسیان، محدودیتهای جدی بر سر راه فعالان محیط زیست وجود نداشت.
اما با شکل گرفتن فعالیتهای عمده در مخالفت با انتقال آب و یا کمپینهای حمایتی در نجات رودها و دریاچهها و تالابها و همینطور گروههای حامی جنگل ابر و جنگلهای هیرکانی و غیره، سرکوب مستقیم و غیر مستقیم فعالان آغاز شد. در واقع، در ابتدا باز گذاشتن فضا برای تلاش سمنهای محیط زیست و کمپینها، به خاطر احترام به آزادی فعالیتهای اجتماعی و مردمی نبود، بلکه در مقایسه با اصناف و سندیکاهای دیگر همچون کارگری و زنان، نسبت به آن احساس خطر کمتری حس میشد. این اهمیت یافتن و نقش پذیری در حرکتهای جمعی کم کم معنا پیدا کرد. دولت، سازمان محیط زیست و سازمانهای ذینفع در پروژههای انتقال آب و همه گروهها و سازمانها و وزارتخانههایی که نفعی در دست درازی و دست اندازی به سرمایههای ملی داشتند به جنبش درآمدند. ترسی در این نهادها ایجاد شد، از این ناشی می شد که کنشهای اجتماعی به کنشهای سیاسی بدل می شد و این زمینه ساز شکل گرفتن منافع مشترکی میان جنبش ها و مبارزات بود.
به مرور زمان اما دو راهکار برای کنترل و منزوی کردن این حرکتهای محیط زیستی اعمال شد که به مراتب هم هزینهای کمتر از زندان کردن فعالان برای دولت داشت و هم موثرتر میتوانست این گروهها را اخته و ناکارآمد کند. نهادهای حکومتی، گروههایی را به موازات این تشکل های مردمی ایجاد کردند که بخشهایی از بدنه سلبریتیها و هنرمندان و یا افرادی از داخل سازمان محیط زیست آن را هدایت میکرد. این گروهها جنبشی بزرگی که در حال جان گرفتن بود و راههای ارتباطی با گروههای بین المللی فعال در حوزه محیط زیست را یافته بود و داشت به مفصل بندی با جنبشهای بزرگ اجتماعی دیگر دست مییافت را درگیر پروژههای سست و سطحی کرد و پتانسیل فعالیت مردم را به آن مصروف داشت. گروههای محیط زیستی از قبیل “آشغال نریزیم”، “ماهی قرمز نخریم”، “لیوان یک بار مصرف” استفاده نکنیم. به این ترتیب فعالیتهایی از این دست، نقطه اثر گروههای محیط زیستی را از عمق اعتراض به مافیای آب و سد سازان و قاچاقچیان چوب و حیات وحش، نقش مشکلات اقتصادی در تخریبهای سرزمینی و عدم توسعه یافتگی همگن به اشکال لوکس و ویترینی مبارزه سبز فرو کاست.
راهکار دوم برای مهار فعالان محیط زیست اما نادیده گرفتن بود. مبارزان مدنی فعال در حوزه محیط زیست در عمل تمام راههای موجود را امتحان کردند. از نامه نگاری و شکایت به قوه قضاییه تا تظاهرات و همراه کردن نهادهای مذهبی. با این روش آنها در نقطهای رودر روی مسئولان قرار گرفتند. افزون بر این این گروهای محیط زیستی بهتر و بیشتر از نهادهای دولتی و حکومتی مسئول مشکلات محیط زیستی منطقه را بر میشماردند. اما در مقابل مسئولان و استانداران و مقامات هم با استفاده از تریبون های دولتی و رسمی شروع کردند به برشماردن مشکلات. تا بدین ترتیب صدای تغییر به صدای تفسیر و خبر فروکاسته شود.
امروز ما باید از تجربههای امتحان شده بیاموزیم. مطالبهگری و روشنگری دقیق و هدفمند در عرصه عمومی را پیش رو قرار دهیم. مقاومت و پیگیری و همینطور بستن راه بر سوء استفاده گران. قدرتها از منافع خود در نخواهند گذشت، سیاستمداران راه خود را تغییر نخواهند داد، باید آنها را با ممارست و همدلی شهروندی، با ابزارهای قانونی و اجرایی، با مشارکت سازمانیافته به زانو درآورد. قطعاً جاپای این تلاشهاست که دانههای امید و تغییر جوانه خواهد زد.