آسیه امینی روزنامه‌نگار، شاعر و وبلاگ‌نویس روز پنج‌شنبه ۱۹ ژانویه برابر با ۲۹ دی در مراسمی در شهر لاهه‌‌ی هلند جایزه‌ی مشترک «اکسفام نویب» و انجمن جهانی قلم «پن» را دریافت کرد. این جایزه هر سال به نویسندگان یا روزنامه‌نگارانی اهداء می‌شود که مورد آزار و اذیت قرار گرفته و یا به خاطر نوشته‌ها‌ی‌شان مجبور به ترک کشور خود شده‌اند.

 در این مراسم علاوه بر آسیه امینی، میخائیل بکتف روزنامه‌نگار روسی، راشید نینی سردبیر روزنامه‌ی الماسای مراکش، یوسس لیموس بارخاسف نویسنده و روزنامه‌نگار مکزیکی و عبدالمونیم سلیمان و آلحاجی واراک سردبیر و بنیان‌گذار روزنامه‌ی اجرس الهوریا از دریافت‌کنندگان جایزه‌ی نهاد مدنی اکسفام نویب و انجمن قلم بوده‌اند.

ین لی بوشر سخنگوی بنیاد مدنی اکسفام نویب در مورد این جایزه می‌گوید:

اول می‌خواهم اشاره کنم که این جایزه یک جایزه مالی نیست، بلکه یک تقدیر و تشویق است برای فعالیت‌های تحسین‌برانگیز یک نفر. برای بنیاد مدنی اکسفام نویب حقوق بشر و آزادی مطبوعات بسیار مهم هستند. به همین دلیل ۱۱ سال پیش این جایزه را بنیان گذاشتیم.

این جایزه پیش از این به نویسندگانی چون هارانت دینک از ترکیه، آن پولیت کوسکایا و دونگ توهونگ تعلق گرفته است. سال گذشته سینماگر روس آندری نکروسف این جایزه را به دست آورده بود. اکسفام نویب در اطلاعیه خود آورده است: «آسیه امینی فعال حقوق زنان در سال ۲۰۰۹ میلادی پس از پنج روز حبس در زندان اوین به دلیل اعتراض به بازداشت یکی از فعالان همکار خود مجبور به ترک ایران شد. از آن زمان او در نروژ و در تبعید زندگی می‌کند و همچنان به نوشتن شعر، روزنامه‌نگاری و صحبت علیه بی‌عدالتی ادامه می‌دهد. او همچنین در کمپین «قانون بی‌سنگسار» در ایران فعالیت می‌کرد و به جمع‌آوری گزارش از موارد سنگسار در این کشور می‌پرداخت.

آسیه امینی علاوه بر فعالیت‌های اجتماعی و حقوق بشری کتاب شعری به نام «به خواب من با تفنگ نیا» منتشر کرده است. خود او یکی از دلایل انتخابش برای دریافت این جایزه را فعالیت‌های نوشتاریش می‌داند:

راستش در تماسی که خود برگزارکنندگان مراسم با من داشتند، به من گفته شد که این جایزه به خاطر شعرها و نوشته‌های من با سوژه‌های مرتبط با فعالیت حقوق بشری‌ام در ایران داده شده.

ین لی بوشر درباره‌ی دلیل انتخاب آسیه امینی برای دریافت این جایزه‌ی تقدیر و تشویق به رادیو زمانه گفت:
 

مهم‌ترین معیار ما در انتخاب افراد این است که آنها به خاطر کار و فعالیت‌هاشان به مشکل برخورده‌اند. در مورد آسیه یک به خاطر این که او زن است و همچنان زنان در دنیا بسیار تحت فشار هستند و این که او بعد از مهاجرت همچنان بسیار فعال است. آزادی بیان و مطبوعات در بسیاری از کشورها یک مشکل بزرگ است و این موضوع را بسیاری از مردم دنیا نمی‌دانند. ما با اهدای این جایزه و توجه مطبوعاتی‌ای که می‌گیریم، تلاش می‌کنیم مشکلات و مسائل این کشورها را مطرح کنیم و آنها را رسانه‌ای کنیم.

مسئولیت چنین توجهی بر دوش ما سنگینی می‌کند
 

آسیه امینی: فعالان حقوق بشر یک خانواده‌اند در همه جای دنیا و پشتیبانی اعضای این خانواده از همدیگر به نظر من می‌تواند به کسانی که در معرض آسیب بیشتری هستند، در معرض فشارهای سیاسی بیشتری هستند، امیددهنده باشد. 

آسیه امینی- سالهایی که من شروع کردم به نوشتن در مورد اعدام، در واقع نه براساس یک خواست و برنامه‌ریزی پیشین که صادقانه بگویم، براساس شاید یک اتفاق بود. یعنی من با خبرهایی مواجه شدم که در هیچ روزنامه‌ای در داخل ایران انتشار پیدا نمی‌کردندد، مگر در صفحه‌های حوادث. در حالی که برای من این خبرها فقط خبر نبودند، این بخشی پنهان از زندگی مردم جامعه‌ای بود که من هم عضوی از آن جامعه بودم. و علاوه بر خبررسانی در این حوزه، شروع کردم به تلاش برای این که… بدون این که هیچ برنامه‌ریزی پیشینی داشته باشم، جلو برخی از این احکام را بگیرم.

بعد از این که روزنامه‌هایی که خودم در آنها حتی مسئولیت داشتم، حاضر نشدند این مطالب را کار کنند، وبلاگ من در ایران که آن موقع اسمش «وارش» بود، تبدیل به یک منبع خبری برای خیلی از نهادهای حقوق بشری شد. به دلیل این که این موضوع کم کم تبدیل به بخشی از زندگی من شد. من تلاش کردم که با محکومان به اعدام در زندانهای مختلف در ایران تماس بگیرم، در مورد آنها بنویسم، با وکلای‌شان ارتباط برقرار کنم و کم کم برای نجات برخی از آنها تلاش کنیم که کمپین‌هایی را ایجاد کنیم. کمپین «قانون بدون سنگسار» یکی از این‌ها بود. چون اولین گزارش در مورد سنگسارها را دست کم در دهسال گذشته، یک گزارش عینی و میدانی را من در این مورد تهیه کرده بودم.

خانم امینی دریافت چنین جایزه‌ای در حوزه‌های فعالیت‌های حقوق بشری و اجتماعی چه تأثیری در روند کارهای شما می‌تواند داشته باشد؟

شاید اگر بگویم مسئولیت من را در این زمینه بیشتر می‌کند، هم واقعیت دارد و هم دوست ندارم به نوعی غلو و بزرگ‌نمایی باشد. به‌هرحال این جایزه به خاطر گذشته‌ی کار من داده می‌شود. من اینجا هم دارم اخبار اعدامها را پیگیری می‌کنم. آخرین خبر را شما در مورد گزارش اعدامهای مخفیانه در مشهد در کمپین بین‌المللی حقوق بشر دیدید که من و عده‌ای از دوستان‌مان در تهیه‌ی آن تلاش کردیم. یعنی این فعالیت اینجا هم ادامه دارد. ولی به‌هرحال بخشی از آن کار که به طور میدانی و شهر به شهر و زندان به زندان دنبال کردن زندگی و مرگ آدمها بود، در ایران امکانپذیر بود. اینجا بیشتر فعالیت‌های حقوق بشری در خارج از ایران جنبه‌ حمایتی یا جنبه‌ تحقیقی می‌تواند داشته باشد.

اگر اهرمهای فشار علیه دستگاه قضایی بخواهد به‌کار برده شود، باز باید مکانیزم‌های قانونی و حقوقی‌اش را اینجا پیدا کرد. ولی به‌هرحال نمی‌شود کتمان کرد که مسئولیت چنین توجهی بر دوش ما سنگینی می‌کند و من امیدوار هستم که از پس این مسئولیتی که این توجه‌ها به من خواهد داشت بربیآیم.

 جایزه ما به قربانیان نقض حقوق بشر در ایران اختصاص دارد

فکر می‌کنید دریافت این جایزه توسط شما یا فعالان حقوق بشر و اجتماعی ایرانی در خارج از کشور تأثیری در فعالیت‌های اجتماعی، آنچه هنوز از فعالیت‌ها در ایران باقی مانده، تأثیری مثبت یا منفی می‌تواند داشته باشد؟

آکسفام نويب، نهادی مدنی است که در راه توسعه و استقلال در جهان تلاش می‌کند و در سال ۱۹۵۶ بنيان گذاشته شده است

متأسفانه مردم ما روزهای سختی را دارند می‌گذرانند. ضمن این که من خودم که دارم این جایزه را می‌گیرم، امروز با یک خبرنگار نروژی می‌گفتم که بخشی از قلب من گریه می‌کند و بخش دیگرش شاد است. در واقع به دلیل این که به‌هرحال شما مطمئن می‌شوید که کاری را که با آن امید و با آن آرزو شروع کردید، یکجایی دارد توجه می‌گیرد و این توجه می‌تواند تأثیر به دنبال داشته باشد. شما از این موضوع خوشحالید، از این که دیگران موضوعی را که شاید زمانی از اهمیت اجتماعی و سیاسی برخوردار نبود و آدمها به‌راحتی آن را می‌پذیرفتند، این که مثلاً یک بچه‌ ۱۶ ساله می‌تواند اعدام شود و این را در صفحه‌ حوادث روزنامه‌ها فقط دنبال می‌کردند، شما خوشحالید که این تبدیل به یک مسئله شده برای مردم. ولی از طرف دیگر این جایزه یک حس خیلی ویژه‌ای به من می‌دهد. به دلیل این که کسانی که من با آنها زندگی کردم، مثل بچه‌ من بودند، مثل خواهر و مادر من بودند، برخی از آنها مثل پدر و مادر من بودند، هر روز من با آنها تلفنی حرف می‌زدم، به دیدن‌شان می‌رفتم، امروز پیش من نیستند.

این موضوع به‌ هر حال برای من دردآور است. گرفتن این جایزه به خاطر تلاشی که برای آنها کردم ولی نتیجه نداد، برای من دردآور است. امروز دیگر عاطفه نیست، دلارا نیست، مریم مشهدی نیست، خیلی‌ها دیگر نیستند و این خیلی تلخ می‌کند این جایزه را برای خود من. این که انتظار داشته باشم دیگران شادی کنند به خاطرش، کمی برای من سخت است. فقط امیدوار هستم کسانی که قربانی نقض حقوق بشر در ایران هستند، بدانند و این صدا را بشنوند که این جایزه مال آنهاست، نه مال من.

فعالان حقوق بشر یک خانواده‌اند
 

شما و خیلی از ایرانی‌های دیگری که در حوزه‌های مختلف حقوق بشر و اجتماعی و سیاسی فعالیت‌هایی دارید، وقتی که از مؤسسات معمولاً غیردولتی اروپا یا آمریکا جوایزی را می‌گیرید، در واقع با فعالیت برای آزادی بیان و نشان دادن حقیقت و واقعیت آن جامعه به نوعی مخالفت با سیستم ایران هم هست. فکر می‌کنید واکنش دولت و حکومت ایران نسبت به این موضوع چه خواهد شد، نسبت به آن باقیمانده‌ فعالان سیاسی و اجتماعی در ایران؟

“به خواب من با تفنگ نیا” از آسیه امینی. تلاش برای “سرکوب تاریخی و فرهنگی و قومی زنانه”

دیکتاتوری در همه‌ شکلش دیکتاتوری‌ست و از همه جنبه‌هایش دیکتاتوری‌ست. من اگر همین فعالیت‌ها را در یک جامعه دموکرات انجام می‌دادم، فکر می‌کنم کسی به من نمی‌گفت که تو فعالیت سیاسی علیه دولت داری انجام می‌دهی. این برداشت و این واکنش یک واکنش سیاسی از یک سیستم دیکتاتوری‌ست و من فکر می‌کنم اساساً ما نباید به این سمت برویم که خودمانبه چنین واکنشی بهای بیشتری هم بدهیم.

در تمام سالهایی که من در ایران هم به‌عنوان یک ژورنالیست کار کردم و هم به‌عنوان کسی که در حوزه‌ی حقوق بشر فعالیت می‌کرد، همواره نگاه حکومت به این قضیه این بوده که شما دارید یک کنش سیاسی مخالف حکومت انجام می‌دهید.
 

من قبول دارم که همه‌ی دولتها در همه جای دنیا مهم‌ترین ناقضان حقوق بشر هستند. یعنی هر جایی که نقض حقوق بشری رخ می‌دهد، شما باید بدانید که به‌هرحال حاکم آن جامعه دست دارد و اگر دست هم نداشته باشد، مسئولیت دارد در قبالش.

بنابراین نگاه حکومت ایران به فعالان حقوق بشر همواره نگاهی پرسوءتفاهم بوده و هست. چه من داخل ایران باشم چه خارج ایران باشم. جایزه‌ی «هلمن همت» وقتی به من داده شد که من داخل ایران بودم. البته موقعی که اعلام شد، من ایران را ترک کرده بودم. ولی وقتی با من صحبت شد در مورد آن جایزه، من در داخل ایران بودم و اتفاقاً پذیرفتمش. برای این که به نظر من این جایزه می‌توانست امید بدهد به ما، این جایزه می‌توانست به ما این موضوع را یادآوری کند که دنیا دارد می‌بیند، دنیایی که با من همزبان است، نه دنیایی که دولتهای جنگجو در آن هستند، نه دولتهایی که شاید نفع مردم کشور من را نمی‌بینند. اکثر ارگانهای غیردولتی حقوق بشری که دنبال می‌کنند مسائل حقوق بشری در همه جای دنیا، پشت من هستند و می‌بینند و این یک همکاری جهانی است.

ما امروز نمی‌توانیم دور خودمان خط بکشیم و بگوییم این نقطه مال من است و این مرزبندی مال من است و به دیگران ربطی ندارد. فعالان حقوق بشر یک خانواده‌اند در همه جای دنیا و پشتیبانی اعضای این خانواده از همدیگر به نظر من می‌تواند به کسانی که در معرض آسیب بیشتری هستند، در معرض فشارهای سیاسی بیشتری هستند، امیددهنده باشد.
 

در همین زمینه:
::به خواب من با تفنگ نیا، گفت و گو دفتر خاک با آسیه امینی::