سارا شاد- در مجموعه گفت‌وگوهای رادیو زمانه با نویسندگان و شاعران ایرانی در زمینه نشر اینترنتی، این‌بار پای صحبت منصور کوشان، نویسنده سر‌شناس ایرانی نشستم که به گفته خودش بیش از ۴۰ سال است که به شیوه نشر کاغذی به ارائه آثار هنری و ادبی‌اش می‌پردازد و بیش از ۱۰ سال است که به نشر اینترنتی مقاله‌ها و جستارهای سیاسی – اجتماعی‌اش روی آورده است و با این‌همه هنوز به دلایل بسیاری، چاپ کتاب را به نشر اینترنتی ترجیح می‌دهد و می‌گوید:

“فکر می‌کنم تا چند دهه‌ی دیگر، هنوز بودن کتابخانه در خانه و دیدن و لمس کردن کتاب، امری خوشایند و لذت‌بخش است و انس به کتاب فاصله‌ی زیادی با انس به کامپیو‌تر یا «‌ای بوک» یا وسیله‌های دیگر دارد.» گفت‌وگوی مفصلم با منصور کوشان را می‌توانید در “کتاب زمانه” بخوانید:

آقای کوشان؛ شما برای انتشار برخی آثارتان به شیوه‌ی نشر اینترنتی هم دست زده‌اید. تحت چه شرایطی تصمیم گرفتید این کار را بکنید؟

منصور کوشان – اجازه بدهید نخست این موضوع “شیوه‌ی نشر اینترنتی” را روشن کنیم. به این معنا که به کدام یک از این شیوه‌های رایج در این روزها نشر اینترنتی می‌گوییم یا نشر سنتی. از نظر من، هر اثری که پس از ویرایش، صفحه‌بندی، چاپ و صحافی منتشر می‌شود، فارغ از کیفیتش، نشر سنتی یا به اصطلاح کاغذی است و هر اثری که در هر رسانه‌‌ای: وبلاگ، سایت، ایمیل و … به صورت وُرد یا پی دی اف منتشر می‌شود، نشر اینترنتی است. یعنی فروش کتاب از طریق اینترنت یا فروشگاه‌های آنلاین چون آمازون از نظر من نشر اینترنتی محسوب نمی‌شود و این شیوه‌ی دیگری از نشر و پخش است در زیر پوشش اینترنت. پس با توجه به این نگرش، بیش از ۴۰ سال است که من به شیوه‌ی نخست یعنی نشر کاغذی، اثرهای ادبی، پژوهشی و به طور کلی آفرینشی‌ام را منتشر می‌کنم و بیش از ۱۰ سال است که به شیوه‌ی دوم یعنی شیوه‌ی اینترنتی یا مجازی مقاله‌ها و جستارهای سیاسی اجتماعی‌ام را. البته، گاه استثنا هم وجود داشته است. شده است که به ضرورتی جستاری ادبی یا داستان و نمایش‌نامه‌ی کوتاهی را در یکی از همین سایت‌های مشهور و معتبر موجود منتشر کرده‌ام. به بیان دیگر، در پاسخ به پرسش تحت چه شرایطی، می‌توانم بگویم تحت شرایط دو واژه‌ی جبر و تبعید.

جبر و تبعید به چه معنا؟
 

نویسنده می‌نویسد تا خواننده بخواند. موجودیت و هویت متن، وابسته به دو سوی این قاعده‌ی از پیش تعیین شده است. درست است که همزمان با این که نویسنده متنی را تولید می‌کند، آن متن موجودیت می‌یابد، اما هویت متن در گروِِ خواننده‌ی آن است. نویسنده می‌خواهد متنش هویت پیدا کند، به اندازه‌ی خوانندگانش معنا و مفهوم بیابد، تعبیر و تفسیر شود، پس آن را منتشر می‌کند و هر خواننده با خوانش متن به متن هویت ویژه‌ای می‌دهد. می‌بینید که این جبر انتشار – جدا از چه گونگی یا شیوه‌ی انتشار آن – در نفس کارکرد آفرینش یا در کنش نوشتن موجود است و ارتباطی به سانسور یا بود و نبود امکان‌ها ندارد. اما مورد تبعید. شاید اگر ناگزیر به زندگی در تبعید نمی‌شدم، هرگز نشر الکترونیکی را، به رغم گستره‌ی بسیار آزادش، حتا برای انتشار جستارهای سیاسی و اجتماعی هم نمی‌پذیرفتم. چرا که تا زمانی که به فرهنگ بهره‌وری از اینترنت، در شاخه‌های گوناگون آن آگاه نشویم، نشر الکترونیکی هم مسؤلیت نویسنده را خدشه‌دار می‌کند و هم مسؤلیت خواننده را و رابطه‌ی سالم و سازنده‌ی متقابل میان این دو را از بین می‌برد.
 

منظورتان از مسؤلیت نویسنده و خواننده چیست؟
 

کنش نوشتن می‌تواند امری عادی و بدون وسواس یا فارغ از هر گونه محدودیت یا قاعده و قانونی باشد. هیچ کس تا پیش از اندیشیدن به انتشار اثری، به هیچ قاعده و قانون یا عرف و سنتی پای‌بند نیست. توجه داشته باشید که بیرون از چارچوب‌ها یا قانون‌مندی‌های شهروندی یا هر گونه سانسور اخلاقی، دینی یا سیاسی صحبت می‌کنم. چرا که کنش نوشتن یا به طور کلی آفرینش هر اثری، باید بدون حصر و استثنا باشد و این آزادی را نباید قاعده یا استثنا یا خط قرمزی مخدوش کند. پس منظورم از مسؤلیت، التزام به گونه‌های نوشتن یا آفرینش است. شما نمی‌توانید برای یک روزنامه‌ی معمولی در سطح عام مقاله‌ی فلسفی بنویسید. به هنگام نوشتن، چارچوب‌های انتشار یا مخاطب، گونه‌ی نوشتن یا اصل‌هایی را به نویسنده تحمیل می‌کند. ناگزیرش می‌کند که برای روزنامه ساده بنویسید، برای گاه‌نامه‌ی دانشگاهی، علمی و برای یک فصل‌نامه‌ی ادبی، هنری. وقتی نویسندگان به این اصل‌ها آگاه می‌شوند، بدیهی است که دیگر مثل روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌های داخل ایران، مقاله‌ها و جستارهای نظری و فلسفی از باختین، یاکوبسن، پوپر، هایدگر، دریدا، فوکو، تودروف و … منتشر نمی‌کنند و خود و خوانندگا‌نشان را فریب نمی‌دهند.

می‌خواهم به این اصل آگاهتان کنم که نوشتن و منتشر کردن التزام‌های خود را دارد. چرا که اندیشیدن به انتشار، هم‌زمان است با اندیشیدن به شیوه‌ی بیان. هر نویسنده، هم‌زمان با فکر نوشتن یا آفرینش به دو اصل کلی می‌اندیشد. نخست به اصل‌ها و قاعده‌های آن گونه‌ اثری می‌اندیشد که می‌خواهد بنویسد و دوم به مخاطبان خود. یعنی نویسنده برای نوشتن هر کدام از گونه‌های ادبی مثل رمان و داستان، نمایش‌نامه، شعر، نقد، پژوهش و بررسی، مسؤلیتی را می‌پذیرد و در چارچوب آن کنش نوشتن را ادامه می‌دهد. مخاطب را نیز خود نویسنده انتخاب می‌کند. چرا که نویسنده باید بداند که مخاطبانش چه کسانی‌اند یا برای چه کسانی از نظر سطح شعور و فرهنگ و … می‌نویسد.

در واقع هر نویسنده‌ای برای مخاطب ویژه‌ای می‌نویسد. مخاطب کتاب‌های هاری پاتر همان مخاطبان داستان‌های شرلوک‌هلمز به گونه‌ی مدرن یا دنیای ماشینی است و این مخاطبان هیج سنتخیتی با مخاطبان حتا رمان‌های ژول ورن ندارند. از همین رو نیز، نویسندگان به سراغ ناشران ویژه می‌روند. چرا که ناشران هم مشتری‌های خاص خود را دارند. می‌بینید که همه چیز دارای گونه‌ای قاعده و قانون نانوشته است که هر کس، با توجه به توانایی‌ها و خواست‌هایش، لازم است که آن را رعایت کند. حال با وضعیتی که جامعه‌ی ایرانی چه در داخل و چه در خارج دارد، چه کسی یا چه عاملی می‌تواند موفقیت یا عدم موفقیت التزام نویسنده و خواننده یا اثر را نشان بدهد تا هم نویسنده و هم خواننده دریابند که مسؤلیت خود را درست انجام داده‌اند و هم اثر تأثیر کیفبتش آشکار کرده باشد؟ هیچ کس و هیچ عاملی. چرا که یکی از راه‌های شناخت این موفقیت، پذیرش اثر توسط کارشناسان است و دیگری نقد و بررسی آن و استقبال خوانندگان، که از راه اینترنت، شناخت آن اگر ناممکن نباشد، بسیار سخت است. برای همین هم من به انتشار اینترنتی، جز به ضرورت شرایط سیاسی و انتشار در این راستا، خوش‌بین نیستم.

تجربه‌ی سال‌های گذشته و کیفیت اثرهای منتشر شده در اینترنت این خوش‌بینی را از من گرفته است. حال وضعیت نویسنده و خواننده‌ی جوانی که هیچ شناختی، از هیچ سو ندارد، معلوم است. در واقع از آن جا که ما ایرانی‌ها هیچ چیزمان به هیچ چیزمان نمی‌آید یا به بیان دیگر، همه چیز را میان‌بر می‌زنیم و خیال می‌کنیم خیلی زرنگیم، با انتشار بدون رویه‌ی اثرهای‌مان در اینترنت، فارغ از هر گونه التزام و مسؤلیتی، و با این خیال که سانسور را هم دور می‌زینم، خود را شاعر، نویسنده و همه فن حریف می‌دانیم و از آن جا که هیچ نظر کارشناسانه‌ای هم وجود ندارد، خواننده هم فراموش می‌کند مسؤلیتی دارد. چون برای خواندن اثر بهایی نمی‌پردازد، دیگر به کیفیت آن هم اهمیت نمی‌دهد. برایش مهم نیست شعر یا داستان یا جستار یا هر اثر دیگری، چه قدر صیقل خورده است، چه قدر ویرایش شده است. دیگر هیچ چیز مهم نیست و حساسیت به کیفیت از بین رفته است. همین که چند سطر می‌خواند و خوشش نمی‌آید، روی اثر دیگری “کلیک” می‌کند. برای اثر پولی نداده است تا از نویسنده و ناشر پاسخ بخواهد. نویسنده هم بی‌خبر است. بیرون از دایره‌ی دوستان و وابستگان، نمی‌داند که اثرش تا چه اندازه مخاطب داشته یا موفق بوده است. خلاصه این که شیوه‌ی انتشار اینترنت، مثل بسیاری از فرآورده‌های پیشرفته‌ی دیگر، به جای کمک به ایرانی‌‌ها، تا این لحظه دشمن کیفیت فرهنگی آن‌ها شده است. برای همین بیش‌تر شیوه‌های نوشتاری، به ویژه روزنامه‌نویسی و ادبیات امروز ایران، مانند حکومت اسلامی آن، روز به روز به قه‌قرای عقب‌افتادگی نزدیک‌تر می‌شود.
  

آیا در مجموع از نشر اینترنتی اثرتان راضی هستید؟
 

به این معنا که سدها و نبود نشر و پخش سالم و توانمند کتاب را دور می‌زند، بله. فراموش نکنید که در کنار این امکانی که نشر اینترنتی به ما می‌دهد، فروشگاه‌های اینترنتی، یا آنلاین نیز وجود دارند. اگر ما این شیوه را هم مثل شیوه‌های دیگر، با بی‌فرهنگی و نادانستگی‌های‌مان به ابتذال و نهایت به رکود و ورشسکستگی نکشانیم، و آن را به درستی محقق گردانیم یکی از به‌ترین امکان‌های موجود برای پخش و فروش کتاب در سراسر دنیا است. از همین رو، من نه تنها تا امروز سه شماره‌ی ۱۰، ۱۱ و ۱۲فصل‌نامه‌ی جنگ زمان را در اختیار نشر اچ اند اس مدیا در لندن قرار داده‌ام که کتاب‌هایم را هم در همین نشر منتشر می‌کنم. چون که اثرهای منتشر شده‌اش را از طریق همین فروشگاه‌های آنلاین آمازون و تانوم و … به سه شیوه می‌فروشد. نخست، به شکل سنتی آن یا کاغذی. یعنی شمای خواننده کتاب را از طریق پست می‌خرید. مبلغ آن را پرداخت می‌کنید و کتاب بعد از چند روز، با کیفتی مطلوب، در خانه به شما تحویل داده می‌شود.

دیگری از طریق “ای بوک” است. یعنی مبلغ تعیین شده برای کتابی را می‌پردازید و آن کتاب به صورت دیجیتال یا مجازی در اختیار شما قرار می‌گیرد. شیوه‌ی سوم، شکل پی دی اف خواهد بود. پس از پرداخت مبلغ کتاب، پی دی اف آن برای شما ارسال می‌شود. بدیهی است که این سه شیوه، ارتباط مستقیم دارد با توانایی مالی و امکان‌ و سلیقه‌ی خواننده. خواننده با پرداخت بیش‌تر، کتاب را به شکل سنتی آن، با چاپ و جلد رنگی و صحافی خوب خواهد داشت و با مبلغ کمی، یک کپی مجازی از آن را. به گمانم این بهترین شیوه‌ی موجود برای نشر و پخش کتاب است و هم اکنون بیش از ۲۰ کتاب من آماده‌ی فروش در فروشگاه‌های آنلاین آمازون و تانوم و مانند آن است که از هر جای جهان مگر ایران و کشورهای ناامن، قابل خرید است.

در نهایت کدامیک را ترجیح می‌دهید: نشر اینترنتی یا چاپ کتاب حتی اگر شده به صورت زیرزمینی.
  

 به دلایلی بسیاری، اگر آزادی و امکان وجود داشته باشد، چاپ کتاب. چنان که خوشبختانه هم اکنون، همین پخش و فروش کتاب از طریق فروشگاه‌های بسیار معتبر اینترنتی یا آنلاین، مثل آمازون، این امکان را در خارج از ایران به وجود آورده است و کتاب‌هایی از من یا همکارانم، به صورت زیرزمینی وارد ایران می‌شود. فکر می‌کنم تا چند دهه‌ی دیگر، هنوز بودن کتابخانه در خانه و دیدن و لمس کردن کتاب، امری خوشایند و لذت‌بخش است و انس به کتاب فاصله‌ی زیادی با انس به کامپیوتر یا ای بوک یا وسیله‌های دیگر دارد.
  

البته خیلی دشوار است که بتوانیم عکس‌العمل مخاطب را تحلیل کنیم اما دوست دارم از شما بپرسم که فکر می‌کنید کارهای ادبی فارسی اگر به صورت اینترنتی منتشر شوند و این شیوه به یک جریان مبدل شود آیا بر تعداد مخاطبان آثار ادبی فارسی افزوده خواهد شد یا عکس این مسأله اتفاق نمی‌افتد؟
 

ما در مرز ایستاده‌ایم. اگر ابزار کارمان یا شیوه‌ی انتشار را خوب بشناسیم و کنش نوشتن را از کنش انتشار مستقل بدانیم، مسؤلیت یا التزام‌ها را محترم بشماریم، دست کم هر کس به کاری که می‌کند به صورت حرفه‌ای برخورد کند و همان اصل‌های التزام نوشتن و نشر را رعایت کند، نشر اینترنتی، از طریق نویسندگان حرفه‌ای و شناخته شده می‌تواند به یک جریان مثبت تبدیل شود و امکان بزرگی باشد به ویژه برای زیاد شدن خوانندگان در کشورهایی مثل ایران، که به جز سانسور دولتی، سانسورهای دیگری، مثل عرف و اخلاق خانواده و فامیل و شهر و دیار هم وجود دارد و نویسنده را با ده‌ها معضل پیچیده رو به رو می‌گرداند. اما اگر نویسندگان ناحرفه‌ای یا نویسندگان جوان که اثرهایشان دارای کیفیت لازم نیست، تنها تولیدکنندگان اثرهای اینترنتی باشند، این شیوه نه تنها به یک جریان مثبت نمی‌انجامد که مخل هم خواهد شد و رونق کتاب و کتابخوانی از این هم که هست، کمتر می‌شود.
 

نشر اینترنتی البته در بقیه کشور‌ها یک نوع نشر حرفه‌ای به شمار می‌رود اما به نظرم بیشتر نویسندگان و شاعرانی ایرانی که به نشر اینترنتی روی می‌آورند از سر اجبار دست به این‌کار می‌زنند؛ به دلیل محدودیت‌های چاپ کتاب در ایران از نظر دریافت مجوز و…. همین مسأله باعث می‌شود بسیاری از آن‌ها به صورت رایگان به انتشار کتابشان دست بزنند در حالی که نشر اینترنتی تجربه‌ای نیست که الزاماً بدون کسب درآمد همراه باشد. از این‌رو من فکر می‌کنم نشر اینترنتی کتاب‌های ایرانی در چنین شرایطی هنوز به سمت و سوی حرفه‌ای پیش نرفته. نظر شما دراین باره چیست؟

این مسئله‌ی دو سویه است. من که بیش از ۴۰ سال است در امر نوشتن و نشر فعال هستم، همان طور که گفتم، به جز انتشار جستارهای سیاسی، آن هم به این دلیل که مسؤلیت ویژه‌ای را در قبال آگاهی‌رسانی به مخاطب احساس می‌کنم، تا این لحظه هنوز هیچ کدام از اثری‌های سانسور شده یا توقیف شده‌‌ام توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به اجبار در اینترنت نگذاشته‌ام یا به رایگان منتشر نکرده‌ام و نمی‌کنم. فکر هم نمی‌کنم نویسندگان حرفه‌ای و جدی دیگری هم این کار را کرده باشند یا بکنند. یکی از شیوه‌های عقب‌افتادگی فرهنگی ما، که بنیاد همه‌ی عقب‌افتادگی‌ها ست، همین اهمیت ندادن به خرید کتاب به عنوان یک کالای روزمره است.

اروپایی اگر به جامعه‌ی دموکراتیک رسیده و در سرنوشت خودش سهیم است، به این دلیل ساده است که در سبد خرید روزانه‌اش یکی دو نشریه و کتاب وجود دارد. ایرانی‌ها اگر یاد بگیرند کتاب بخرند، به همان دلایلی که پیش از این گفتم، هم سانسور را شکست می‌دهند، هم کیفیت اثرها را بالا می‌برند و هم امکان تعالی شرایط اجتماعی را ممکن می‌گردانند. پس، با وضعیت موجود، نشر اینترنتی، آن هم به صورت رایگان، نه تنها مفید نیست که مضر است. نمونه‌اش این که هنوز هم باید اثرهای برجسته و اندیشه‌های قابل تعمق نویسندگان و فیلسوفان را به صورت کتاب خرید و این ربطی به ملیت و سرزمین تولیدگنندگان اثرها ندارد.

خلاصه این که هر کس کالای درخوری داشته باشد، به صورت رایگان در اختیار دیگران نمی‌گذارد چون نمی‌تواند. اگر نویسنده‌ای شمارگان بسیار اثر ارزشمندی را رایگان در اختیار دیگران بگذارد، معنایش این است که نمی‌خواهد اثر دیگری بنویسد و به فکر شغل پردرآمدی افتاده است. اما سوی دیگر پرسش شما. من چندان اجباری در انتشار اثرهای موجود در اینترنت نمی‌بینم. اثر جدی هم نمی‌بینم. در طی این ده سال که از فعالیت پر رونق نشر اینترنتی می‌گذرد، هنوز یک اثر جدی و کامل و ماندگار نخوانده‌ام که منشاء نخستین یا نشر نخستینش اینترنت باشد. علتش هم بسیار روشن است. گمانم ۹۰ در صد کسانی که اثرهای خود را – فارغ از این که دارای چه کیفتی است – در اینترنت منتشر می‌کنند، با مشکل سانسور رو به رو نبوده‌اند. این اثرها را هیچ ناشر یا سردبیری جدی حتا در سرزمین‌های آزاد هم منتشر نمی‌کند. به گمانم حتا برای این نویسندگان هم، اعم از جوان یا پیر، نه اثر مهم است و نه مخاطب و نه به طور کلی امر نوشتن یا آفرینش. به نظر می‌رسد، نوشتن و انتشار در اینترنت شده است نوعی سرگرمی و گاه اظهار وجود و هم‌چشمی یا تقلید.
 

بعضی از نویسندگان جوان به تازگی با نشر اینترنتی کتابشان مخاطب را در پرداخت هزینه کتاب آزاد می‌گذارند و شماره حسابی هم در اختیار او قرار می‌دهند تا در صورت تمایل هزینه کتاب را بپردازد. اتفاقا بعضی از آنها به من گفته اند که این کار با استقبال مخاطبان هم مواجه شده. این شیوه را شما حرفه‌ای می‌دانید؟

این جوانی که شما او را نویسنده می‌نامید، حتم نابغه‌ی هنوز ناشناخته‌ای است که تنها دوستان و آشنایانش از وجود و حضور او و اثرش خبر دارند و نه اهل فرهنگ و ادب و هنر. این حرف‌ها بیش‌تر به شوخی می‌ماند و تا وقتی که تعریف نویسنده، تعریف اثر، تعریف خواننده ملاک نباشد، از این شوخی‌ها یا سوتفاهم‌ها زیاد اتفاق می‌افتد.
 

این نقد وجود دارد که نشر اینترنتی یک اثر امکان ماندگاری را برای آن فراهم نمی‌کند و فقط مدتی نام یک نویسنده را بر سر زبان می‌اندازد. شما در این باره چه نظری دارید؟
 

یقینتان می‌دهم نه تنها اثری ماندگار نخواهد شد، که نویسنده و اثر او هم حتا برای مدت زیادی بر سر زبان‌ها نخواهد افتاد. نشر مجازی یا اینترنت با این که هم چون بسیاری از امکان‌های جهان متمدن از ساخته‌های غرب است، اما هنوز برای خود غربی‌ها هم جا نیفتاده است. هنوز همه‌ی آدم‌های جدی، کسانی که به سرنوشت خود و فرزندانشان می‌اندیشند و به آن اهمیت می‌دهند و نمی‌خواهند مثل حیوان زندگی کنند، مسایل پیرامونی خود را به صورت جدی دنبال می‌کنند، روزنامه می‌خرند، مجله می‌خرند، کتاب می‌خرند و آگاهی و بینش خود را ارتقا می‌دهند. حتا در غرب هم هنوز اینترنت، اصل نیست، رسانه‌ی مکمل است. چنان که حتا برای نمونه یک نشریه‌ی معتبر یا یک ناشر معتبر تا این لحظه به خاطر حضور نشر اینترنتی ورشکست یا تعطیل نشده است. به همین خاطر حتا در غرب هم، هنوز یک اثر یا یک نویسنده از طریق اینترنت ارزش یا شهرت نیافته است.

شاید چون ما جهان سومی‌ها یا ملت‌های در حال پیشرفت و توسعه خبرها را از طریق اینترنتی درمی‌یابیم، خیال می‌کنیم اعتبار و شهرت نویسنده‌ها به اینترنت است. در حالی که اثرها و نویسنده‌ها، دست کم تا امروز و تا گستره‌ی جهانی که من از آن اطلاع دارم، ابتدا ارزش و اعتبار خود را از طرق رسانه‌های کاغذی می‌یابند بعد وارد جهان اینترنتی یا مجازی می‌شوند. سانسور و حکومت اسلامی در ایران بیش از آن که از طریق تهدید و تحدیدهای آشکار اجتماعی به ایران و ایرانی ضربه زده باشد، از طریق تثبیت و تحقق نادانستگی‌ها و آن‌ها را قاعده‌ی پیشرفت گردانیدن، ضرر و ضربه می‌زند. وقتی جوانان و میانسالان امروز ایران از هر طرف نگاه می‌کنند، هیچ کس را در جای خود نمی‌بیند، از رهبر و رییس جمهور و وزیر و وکیل و حتا بساز و بفروش و دکتر و مهندس در جای خود نیستند و در امور دیگر دخالت می‌کنند و خود را صاحب‌نظر و کارشناس می‌دانند، وقتی همه‌‌ی پدران و مادران همه فن حریفند و در همه‌ی امور صاحب‌نظر، انتظار دارید از اینترنت شاعر و نویسنده سر برآورد؟

مگر بدون آموزش و پرورش صحیح، بدون صافی‌های سالم برای ویرایش، چنین چیزی ممکن است؟ من یقین دارم بسیاری از کسانی که اثری در اینترنت منتشر می‌کنند و ادعایشان این است که برای رهایی و فرار از سانسور این کار را می‌کنند، هرگز اثر خود را شعر، داستان یا یکی از شیوه‌های بیان ادبی و هنری نمی‌نامیدند اگر در یک جامعه‌ی دموکراتیک، در یک جامعه‌ی سالم و در جامعه‌ای رشد کرده بودند که دولت‌مردان آن در راه گسترش و تعالی فرهنگ و آفرینش‌های ادبی و هنری و ارزش‌های متعالی انسانیت کوشش می‌کردند یا پدران و مادرانشان برای آن‌ها کتابخانه‌های غنی به یادگار می‌گذاشتند.

در همین زمینه:

::گفت‌و‌گوهای سارا شاد با نویسندگان پیرامون نشر الکترونیک::