بهروز روستا ـ یکی از رنجآورترین جنبههای آشکارسازی برای همسر دگرجنسگرا این است که ببینیم تمام اعتماد و باوری که در طول زندگی مشترکتان به شما داشته است از بین میرود. عشق انواع مختلفی دارد و ما حتماً نباید از نظر جنسی مجذوب کسی باشیم تا بتوانیم عاشقاش شویم. ما در بیشتر مواقع به جایی میرسیم که دیگر نمیتوانیم خویشتنِ حقیقیمان را پنهان نگه داریم.
بعضی از زوجها سعی میکنند به هر قیمتی شده ازدواجشان را حفظ کنند، اما شمار کمی از آنها موفق به این کار میشوند. ازدواج، راه پر پیچ و خمی است و هر دو طرف باید غمخواری و تعهد زیادی داشته باشند. برای همین است که بعضی از زوجها تصمیم میگیرند از هم جدا شوند.
وقتی برای همسر دگرجنسگرایمان آشکارسازی میکنیم، در واقع داریم به کسی که خیلی برای ما مهم است آشکارسازی میکنیم. همسر دگرجنسگرای ما همانقدر مهم است که والدین و فرزندان ما، برادر و خواهر ما، دوستان صمیمی و برخی از همکاران ما. وقتی آشکارسازی میکنیم باید بدانیم با مسایل سخت و خشنی روبهرو خواهیم شد. ازجمله به هم خوردن رابطه همسری، جدا زندگی کردن، تنها شدن، طرد شدن و اینکه همسر ما شاید ثبات عاطفی ما را زیر سئوال ببرد یا بگوید ما شایستگی کافی برای پدر بودن یا مادربودن نداریم.
نکاتی دربارهی آشکارسازی برای همسر دگرجنسگرا
چند نکته وجود دارد که شاید برای فائق آمدن به مشکلات اینچنینی به شما کمک کند:
– مطمئن شوید کسی را دارید که از شما حمایت کند. سعی نکنید تنهایی با این موقعیت روبهرو شوید یا بخواهید که بهتنهایی همه مشکلات را حل کنید. برای دوست، برادر یا خواهرتان جریان را تعریف کنید. در واقع، شما به کسی نیاز دارید که مایل به گوشدادن به حرفهای شما باشد.
– از همسرتان توقع نداشته باشید که حمایتتان کند. همسر شما درگیر مشکلات عاطفی و سلامت روانی خودش است. منصفانه نیست که توقع و انتظارات اضافیای از او داشته باشید.
– روشن و صادقانه به سئوالهای همسرتان جواب دهید. ممکن است همسرتان شما را متهم کند که چرا گرایش جنسیتان را تا حالا مخفی نگهداشته بودید. برایش توضیح بدهید که چرا چنین تصمیمی گرفتهاید. صادق باشید و از صمیم قلب حرف بزنید. مردم معمولاً بدون در نظر گرفتن گرایش جنسیشان ازدواج نمیکنند و خودشان را گرفتار نمیسازند.
به همسرتان بگویید همجنسگراییتان را از مردم مخفی نگهداشتید، چون میترسیدید اگر بفهمند شما را نپذیرند و ارزش واقعی شما را درک نکنند. به او بگویید هیچکسی حاضر نیست آگاهانه کاری کند که نتایج دردناکی در پی داشته باشد. اگر وقتی ازدواج میکردید فکر میکردید که کار درستی است، خب درست بوده است و تمام تلاشتان را میکردید تا همهچیز خوب و درست جلو برود.
– آشکارسازی یک فرآیند است. ما زمانی میفهمیم چه کسی هستیم که بفهمیم واقعاً چه کسی هستیم. یعنی هیچکسی، اعم از همجنسگرا و دگرجنسگرا، از همه خواستهها و تمایلاتاش آگاه نیست. اگر شما با صداقت صحبت کنید، همسرتان تصمیم مناسبی میگیرد، حتی اگر در حال حاضر جوابهایی که شما به سئوالهای او میدهید را نپسندد.
– از خودتان و خانوادهتان حفاظت کنید. اگر همسرتان به شما حمله کرد یا ناسزا گفت، جواباش را ندهید. موقعیت را ترک کنید و با یکی از دوستانتان که از موضوع خبر دارد تماس بگیرید. همسرتان ممکن است احساساتی شود. مطمئن شوید که امنیت شخصی شما تامین میشود.
– اگر باید موقعیت را ترک کنید، ترک کنید و تردید نکنید، اما به کسی که میتواند با همسرتان صحبت کند و در این وضعیت دشوار همدم او باشد تماس بگیرید.
– خودتان هم ممکن است احساساتی شوید، اما شما باید واکنش همسرتان را بسنجید و متناسب با واکنش او عمل کنید. به بچه یا بچههایتان فکر کنید. بچهها را در معرض کسی که از نظر عاطفی و احساسی آشفته است، نگذارید. بچهها را پیش کسی بفرستید تا شما و همسرتان در خلوت و با تمرکز بیشتر گفتوگو کنید.
– اگر فکر میکنید که با همسرتان بدرفتاری کردید، از او معذرتخواهی کنید، اما بابت همجنسگرابودنتان از او معذرت نخواهید.
– اگر همسرتان از رابطههای جنسی شما پرسید، به او حقیقت را بگویید. او حق دارد که بداند. شاید بخواهد که آزمایش بیماریهای مقاربتی بدهد. اگر دگرجنسگرا هم بودید و به همسرتان گفته بودید که با زنهای دیگری سکس داشتهاید، همسرتان حق داشت که همین واکنش را نشان دهد و بخواهد که آزمایش بدهد.
– ممکن است همسرتان احساس کند که از نظر جنسی جذاب نیست و ممکن است اعتماد به نفس و عزت نفساش را از دست بدهد. ممکن است فکر کند جذاب یا ارزشمند نیست. به او کمک کنید که بفهمد چنین چیزی اصلاً حقیقت ندارد.
– ممکن است احساس گناه یا شرم کنید که البته واکنشی طبیعی است و هیچکس حاضر نیست چنین شرایطی را تجربه کند. این احساسها را از احساسی که به گرایش جنسیتان دارید جدا کنید. احساس فعلی شما ناشی از اضطرابی است که از آشکارسازی به وجود آمده است.
هفته بعد دربارهی مراحلی حرف میزنیم که همسر شما پس از آشکارسازی طی میکند.
آقای روستا، آیا شما برای نوشتن متنتان از بازگردانی منابع دیگری بهره گرفتهاید یا خود موارد نوشته شده در این نوشتار را پیشنهاد میدهید؟
اگر متنی خارجی را بازگردانی میکنید که هیچ، اما اگر خودتان این دیدگاهها را مطرح میکنید باید بگویم آخر مرد مومن شما که ایرانی هستید چرا با توجه به «واقعیات» مردم ایران نمینویسید و میخواهید آنچه را که دوست دارید «باشد» یا تصور میکنید که «درستش این است» مطرح کنید؟
عزیز دل نگاهی به روابط میان ما ایرانیان بیندازید متوجه میشوید که کار به این سادگیها نیست که روزی جلوی همسرتان بنشینید و آشکارسازی کنید و بعد همسر منطقی شما مراحل روانی چندی را طی کند و در پایان داستان «آنچه که درست است، بشود»! در میان ما ایرانیان چنین چیزی سکته قلبی همسر، بدبختی کودکان، و طرد شخص از سوی همه اطرافیان را به همراه دارد. آن همسر اگر به مرز جنون و خودکشی نرسد روحیه بزرگی دارد!
اینجا دیگر آشکارسازی در سن بیست و اندی سالگی نیست که خودتان باشید و خانواده و دوستان؛ اینجا جامعه شما را به عنوان نابود کننده یک خانواده و مسوول اصلی سرگردانی «چند طفل معصوم» خواهد دید. این یعنی چه؟
نیما / 25 December 2011
اقای روستا
به عنوان یک همجنسگرا از تلاشتان سپاسگذاری میکنم اما سبک مقاله تان و راه حلها یی که ارایه داده بودید بسار مناسب ذهنییت و فرهنگ جامعه اروپایی است
کامیار / 26 December 2011
به نظر من آشکارسازی برای همسر نهایتن منجر به جدایی می شه و راهی هم جز این نیست
حامد / 27 December 2011
آقای روستا، با سپاس از زحمات شما. آشکارسازی مبتنی است بر روراستی و صمیمیت با خود و با همسر. اروپا و ایران و جامعه دیگر اختلالی در اصل این وظیفه ایجاد نمیکند. درست است که جدایی در بردارد. اما همخوابگی با کسی که هیچ میل جنسی به او نداریم، علاوه بر شکنجه هر دو طرف، حاوی تزویر در رابطه است. در ایران که اجبار به ازدواج با جنس مخالف حاکم است، زن در کل و مرد همجنسگرا برده جنسی هستند. کامنتگذاران فوق توجه کنند، که در ابتدای رابطه اجبار و یا نادانی حاکم بوده، اگر شخص برای خود، (و بخصوص همسراش) مقام انسانی قایل است، باید با صمیمیت واقعیت را با او در میان گذارد. همسر یک شئ بیروح نیست که اسیر تزویر شود و هرگز دلیل بیمیلی ما را نسبت بخود در نیابد. در واقع این پردهپوشی خود خیانت به اوست.
کاربر مهمان / 29 December 2011