«شکاف‌ها و سایه‌ها» کتابی است که با غنای روشنفکری و به زبانی بسیار صمیمی و زیبا نوشته شده است. این کتاب زندگی‌نامه‌ای خودنوشت از یک زیست‌شناس میدانی و همزمان گرامیداشتی است برای زیبایی در طبیعت.

چارلز داروین فرگشت را به بیانی موجز «پیدایش به‌همراه اصلاح» توصیف می‌کند

این کتاب را انتشارات دانشگاه کالیفورنیا منتشر کرده و نویسنده‌ی کتاب هنری و. گرین کسی است که از کتاب دیگرش «مارها: فرگشت راز در طبیعت» تقدیر شده است. او در کتاب پیشِ‌رو راه می‌گشاید به لطفِ شاعرانه‌ای که در زیست‌شناسیِ میدانی هست، و نشان می‌دهد که چگونه طبیعت معماهای وجودی ما را آسان می‌گرداند. کتاب بیش از آنکه سرگذشت باشد درباره‌ی شگفتیِ مارها و زیباییِ مطالعه و فهمِ تاریخ طبیعی و اهمیتِ عشق به طبعیت برای انسان است.

سرگذشت نویسنده بسیار جالب است. او کارش را با کنجکاویِ جوانانه درباره‌ی جهان طبیعی آغاز می‌کند و سپس پا به زندگیِ حرفه‌اش می‌گذارد: چندی مسئول کفن و دفن می‌شود و چندی راننده‌ی آمبولانس و چندی پزشک نظامی. هنگامی که زندگیِ حرفه‌ای‌اش را به‌تفصیل بیان می‌کند شرح می‌دهد که چگونه کارش او را به این باور رسانده که ارزشمندترین درس‌های طبیعت در ریزنکته‌هایی نهفته است که به‌آسانی دست‌یافتنی نیستند.

او از الفبای پژوهش و آموزشِ میدانی بحث می‌کند، تأثیر عاطفیِ زیست‌بوم‌های گرم و خشک را با تأثیر عاطفیِ زیست‌بوم‌های گرم و مرطوب مقایسه می‌کند، مبانیِ زیست‌شناسیِ مارها را بیان می‌کند، و کاوشگران بزرگی چون چارلز داروین و آلفرد راسل والاس را معرفی می‌کند.

او در باب دوستی و خوشبختی ژرف‌اندیشی می‌کند، می‌کوشد مفهوم‌هایی چون «انسان‌انگاری» و «طبیعت وحش» را بفهمد و واکاوی کند، و شواهدی می‌آورد که نشان دهد ارگانیسم‌ها هسته‌ی زیست‌بوم هستند، علم نقشی کلیدی در حفاظت از طبیعت دارد، و تاریخ طبیعی نوعی خرسندیِ آگاهانه به ما می‌بخشد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

در ذهن و احساس ما، درندگان با دنیای وحش پیوند خورده‌اند، و شاید کسانی که این جانوران را مطالعه می‌کنند چنین پیوندی را به‌تر احساس کنند. در کاستاریکا سایه‌های گذران و آواهای غیرعادی مرا به وجد می‌آورد و چون لانه‌ها و فضولات جگوارها را یافتیم، همیشه امیدوار بودم یکی از این شکارگران بزرگ را ببینم ولی هیچگاه انتظارش را نداشتم. من در عوض انگشت در لابه‌لای خورده‌ریزهایی که بر زمین بود ‌گرداندم و باقی‌مانده‌هایی خاکستری‌رنگ یافتم از زندگی‌هایی که دیری نپاییده است، و حیرت‌زده بودم که سم‌های شکاف‌دار گراز بدبویِ یقه‌دار را می‌یافتم و چنگال داس‌مانند تنبل‌های سه‌انگشتی را و پاهای پولک‌دار سوسمار سبز را و تخم‌هایش که در پوست پیچیده بود. در طی سفرهایم که بر درندگان متمرکز بود، به این باور رسیدم که ارجمندترین درس‌های طبیعت، درست مثل خدا و شیطان، در جزئیاتی که سخت به کف می‌آیند کمین کرده‌اند.

کتاب «شکاف‌ها و سایه‌ها» را انتشارات دانشگاه کالیفورنیا منتشر کرده و نویسنده‌ آن هنری و. گرین است.

چارلز داروین فرگشت را به بیانی موجز «پیدایش به‌همراه اصلاح» توصیف می‌کند و این توصیف دو واقعیت انکارناپذیر را در خود دارد. نخست  اینکه ارگانیسم‌ها همه نیاهای مشترکی دارند که از آنها پدید آمده‌اند. سگ دوست‌داشتنیِ من رایلی یک ابرادور رتریور است اما نیاهایش به بیش از ده هزار سال پیش و به گرگ‌های خاکستری اوراسیایی می‌رسند. دومین واقعیت این است که ویژگی‌هایی چون رنگ زرد رایلی و رنگ آبیِ چشم‌های من به شکل جهش‌هایی در افرادی پدید می‌آیند که والدین‌شان آن ویژگی‌ها را نداشته‌اند و این تغییرات را نوادگان‌شان هم به ارث خواهند برد.

پس بیان روشن داروین همسانی‌ها (که از نیاکان باقی مانده) و نیز ناهمسانی‌ها میان افراد (ویژگی‌های جدید در میان نوادگان) را توضیح می‌دهد و این نتیجه که «ارگانیسم‌های بسیار ناهمسان از یک خانواده‌ی واحد هستند» به همه‌ی پهنه‌ی حیات گسترده شده است. «پیدایش به‌همراه اصلاح» به‌خود‌ی‌خود یک مشاهده‌ی سوم را توضیح نمی‌دهد و آن مشاهده این است که به نظر می‌رسد هر ارگانیسم‌ برای سبک زندگیِ خاصی طراحی شده باشد.

برای مثال، فرگشت به ما نمی‌گوید که چرا اندام‌ها در یک خط فرگشت به بال‌های پرواز تغییر شکل داده‌اند و در دیگری به باله‌های شنا؛ یا چرا سوسمار کوچک و دارکوب و پرنده‌ی مورچه‌خوار همه در روند فرگشت زبان‌های بسیار دراز به دست آورده‌اند. اما در سال ۱۸۵۸ داروین و یک مرد انگلیسی دیگر به‌نام آلفرد راسل والاس با یک ایده جهان دانش را تکان دادند؛ آنها گفتند که فرگشت را گزینش طبیعی به پیش می‌بَرد. بر اساس مشاهدات آنها، زاد و ولدِ کنترل‌نشده به افزایش بی‌رویه‌ی جمعیت منجر خواهد شد مگر اینکه بسیاری از فرزندان در سنین پایین بمیرند؛ افزون بر این، افرادی که رنگ خاصی دارند یا شکل دندان‌هایشان خاص است یا در ویژگی‌های دیگری خاص هستند نسبت به دیگر افراد تناسب بیش‌تری با اوضاع محلی دارند.

در نتیجه چنین افرادی «برگزیده» هستند به این معنا که نوادگان بیش‌تری از آنها در نسل‌های آینده به‌ جا خواهد ماند و افراد هر گونه در طیِ گذشت زمان با تغییر محیط هرچه بیش‌تر با هم ناهم‌سان می‌شوند. شواهد بسیاری نشان می‌دهد که تنوع زیستی همه تبار مشترکی دارند. داروین و والاس بینش‌هایشان را در ضمن ارتباط با طبیعت به دست آوردند. آنها هردو بسیار پرمطالعه بودند و کنجکاویشان حد و مرز نمی‌شناخت. در سنت‌های ویکتوریایی آدم‌ها به دنبال گردآوری و شناختِ ارگانیسم‌ها بودند و داروین و والاس هم سراپا غرق در این سنت‌ها بودند.        

نشانی کتاب

تازه‌ترین کتاب‌ها در حوزه محیط زیست