در بخش نخست مرور کتاب جامعهشناس و زیستشناس تکاملی، دکتر رابرت تریورس با عنوان “فریفتن دیگران و خودفریبی”[۱] بر این نکته تاکید شد که نویسنده تلاش دارد تا ثابت کند موجودات زنده برای ادامه بقا از ترفند فریب و دروغ استفاده میکنند؛ ترفندی که در قدم اول مستلزم آن است که موجود زنده قادر به فریب خودش هم باشد.
آقای تریورس برای آن که موضوع تحقیقی خود را به گونهای دقیقتر توضیح دهد سعی میکند تئوری خود را از طریق انعکاس عملی فریب و دروغ در زندگی بشر از بدو تولد تا بزرگسالی توضیح دهد و بعد آن را به دوران جوانی و تجربه عشق نیز پیوند بزند.
اعتقاد عمومی این است که کودکان موجودات معصومی هستند ولی به باور نویسنده کتاب، دروغ و فریب ازهمان دوران اولیه زندگی نوزادها خود را به نمایش میگذارد. مشاهدات روزمره و تحقیقات علمی نشان داده است که کودکان به شکل متنوعی از ترفند فریب و دروغ برای دستیابی به نیازهای ضروری خود بهره میبرند. اولین علائم دروغ ثبت شده مربوط به نوزادان شش ماهه است که گریه دروغین و لبخند مصنوعی را تجربه میکنند.
نوزادها در ماه هشتم زندگیشان متوجه میشوند که میتوانند اعمالی را مرتکب شوند که برایشان ممنوع تلقی شده است. در دو یا سهسالگی با آنکه از تهدید به تنبیه میترسند ولی در عمل قادر هستند وانمود کنند که برایشان مهم نیست. درپنج سالگی دروغهای کودکان بههمان بهانهای صورت میگیرد که بزرگسالان معمولاً با آن خود را توجیه میکنند. آنها دروغ میگویند چون فکر میکنند با این کار دیگران را با راستگوییشان آزرده خاطر خواهند کرد.
دروغ گفتن به نوعی یعنی توقع زیاد از ذهن داشتن. این بدان معنی است که فرد دروغگو اول از همه باید قادر باشد تا حقیقت را کتمان کند. دروغگو باید یک موقعیت غیر واقعی نیز خلق کند تا دروغش پذیرفتنی شود. دروغ نباید با دانستههای فرد مقابل تناقض داشته باشد و در حد مقدور نباید برملا شدنی باشد. اینهمه، فشار زیادی بر دستگاه عصبی انسان وارد میکند. از جمله واکنشهای ثبت شده این است که با وجود آن که فرد عصبی بهطور طبیعی بر شمار پلک زدنهای چشمش افزوده میشود، ولی فرد دروغگو با فشار زیادی که به خود میآورد تلاش میکند تا ذهنش را متمرکز کند و کمتر پلک بزند.
تناسب بین واکنش فیزیکی فرد عصبی و فرد فریبکار در مورد حرکات اضافی بدن نیز دیده میشود. فرد عصبی تمایل به حرکات سر و دست و بدن دارد، ولی فرد دروغگو، در حین دروغگویی از سرعت رفتار فیزیکیاش کاسته میشود. تغییر لحن و زیر و بم صدای فردِ دروغگو و تاکیدی که بر کلمات خاص میکند نیز از نشانههایی است که بدن و ذهن انسان دروغگو، به ناچار بروز میدهد.
دکتر تریورس روی این نکته انگشت میگذارد که روند ساخت دروغ انرژی زیادی از ذهن فرد میگیرد و به نظر میرسد تنها راه مقابلهای که افراد میتوانند با پیامدهای عصبی و جسمی آن داشته باشند غرق شدن هرچه بیشتر در فریب و به عبارتی “خود فریبی” است. انکار و تمکین حقیقت تا آنجا پیش میرود که فرد دروغگو باید قبل از عملی ساختن نقشه دروغ به دیگران به خودش دروغ بگوید.
خودفریبی و رابطه جنسی
پدیده خودفریبی در سنین بزرگسالی بهویژه با مقوله رابطه جنسی با فرد دیگر بیش از پیش خودنمایی میکند. از دید دکتر تریورس، رابطه جنسی یکی از پر استفادهترین محیطهای فریب و خودفریبی در بین افراد است. دانستن این حقیقت که دو آدم ناشناس به عملی مبادرت میورزند که قرار است منجر به پیدایش یک انسان جدید شود به خودی خود آن را تبدیل به یک تجربه بینهایت حساس و سرشار از مخاطره میکند.
عمل جنسی با همه حساسیت ذاتی آن بههمان اندازه که میتواند تجربه مشترکی آکنده از لذت باشد، میتواند به شکلی ملموس فرد را در معرض درد، رنج، شوک و حتی تجاوز قرار بدهد. به همین دلایل است که اشکال متنوع فریب و خودفریبی با تفاوتهای آشکار بین دو جنسِ زن و مرد را میتوان در آن مشاهده کرد.
دکتر تریورس در این بخش از کتابش به بعضی از باورهای اصلی و در پیوند با تفاوتهای موجود در رابطه زناشویی مردان و زنان میپردازد. او معتقد است مردها در رابطهشان با زنان از قابلیت خودفریبی بیشتری استفاده میکنند. مردان منافع بیشتری را در درون یک رابطه کسب خواهند کرد اگر بر تواناییهای خود بیشتر از مقداری که هست باور داشته باشند. البته نویسنده کتاب بارها به این مهم اشاره میکند که متاسفانه در بسیاری از حدس و گمانهای موجود، منابع مستند و تحقیقی کافی در دسترس نیست. با این وجود نمیشود اعتماد به نفس بسیاری از مردان را انکار کرد؛ اعتماد به نفسی که بیش از آن که بر تواناییهایشان فرد متکی باشد، بر تصویر ذهنیای شکل گرفته است که از خودشان دارند.
زنان نیز به تناسب نشان دادهاند که درباره میزان صمیمیت مردان، آرزوهای بلندپروازانهشان و میزان علاقه آنها به خودشان از درصد خطای بالاتری برخوردار هستند. موقعیت جسمانی زنان و تغییرات هورمونیای که عادت ماهیانه در آنها ایجاد میکند از جمله به نقش فریب و خودفریبی در زنان میدان بیشتری میدهد.
زنان در دوره تخمکگذاری جذابتر از همیشه هستند. به نظر میرسد تناسب فیزیکیشان از همیشه بهتر است و درصد انحنای بدنشان در اطراف باسن و کمر کمی بیشتر میشود. زنان در همین دوران به چشم تحقیر به زنان دیگر نگاه میکنند و به حضور آنها بهای لازم را نمیدهند. در تحقیقات یک کلوپ در وین مشخص شده است که زنان در دوره یادشده با مردانی که همیشه با آنها هستند به کلوپ نمیآیند و تمایل بیشتری به مردانی نشان میدهند که جذابیت فیزیکی دارند. آنها حتی علاقه دارند تا لباسهایی بپوشند که پوست بدنشان بیشتر دیده شود و در مجموع میل جنسی بیشتری دارند.
دکتر تریورس در پایان کتاب نمونههایی از رفتار عقلانی و تلاشهایی میدهد که خودش برای کنترل خودفریبی فراهم کرده است. او معتقد است با وجود تاثیر و تسلط ناخودآگاه ژنها روی اعمال و تصمیمهای افراد، همانطور که ژنها درخواستهای کنونی ما را نادیده میگیرند ما هم باید فرمانهای کور و باستانی آنها را نپذیریم.
منبع:
1-Robert Trivers’s “Deceit and Self-Deception: Fooling Yourself the Better to Fool Others” (Allen Lane, £25, penguin.co.uk
در همین زمینه:
۱ـ اینجا
۲ـ اینجا
۳ـ اینجا
۴ـ اینجا
گویا این آقای محقق، از دیدن مدیران دولتی ایران محروم بوده اند! وگرنه دیگر بر این چنین چیزهایی تأکید نمیکردند :
«دروغ گویی فشار زیادی بر دستگاه عصبی انسان وارد میکند … و تناسب بین واکنش فیزیکی فرد فریبکار در مورد حرکات اضافی بدن نیز دیده میشود. … فرد دروغگو، در حین دروغگویی از سرعت رفتار فیزیکیاش کاسته میشود. تغییر لحن و زیر و بم صدای فردِ دروغگو و تاکیدی که بر کلمات خاص میکند نیز از نشانههایی است که بدن و ذهن انسان دروغگو، به ناچار بروز میدهد»
خواهشمندم از شما! اگر به ایشان دسترسی دارید، مدیران دولتی ایران را به عنوان یک مثال نقض به ایشان معرفی نمایید!!
با تشکر – البته من میدانم که شما این کامنت را سانسور میکنید!
کاربر مهمان / 21 December 2011