– … بلایی سر ما آمده که زمان شاه نیامد. باور کنید یک ساواکی در خانه مرا نزد. زمان شاه من بعد از شهادت برادرم استخدام شدم. خواهرم در پست بالایی استخدام شد. مهدی دانشگاه قبول شد و تحصیل را شروع کرد. یک نفر در خانه ما را نزد. میگفتند خرابکار یا خانواده خرابکار ولی کسی جسارت نکرد در خانه ما را باز کند و به ما توهین کند. ولی در جمهوری اسلامی ما این توهینها را دیدیم.
اینها حرفهای زهرا باکری، خواهر حمید و مهدی باکری، دو تن از فرماندهان سپاه پاسداران است که در جنگ ایران و عراق کشته شدند. او این صحبتها را روز ۱۶ شهریور سال ۸۸ در گفتوگو با یکی از رسانههای فارسی زبان خارج از ایران مطرح کرده است.
در روایت دیگری، احسان مهرابی، روزنامهنگار مقیم آلمان که سابقه محکومیت و حبس را در ایران دارد، به زمانه میگوید: «روزی که ماموران برای بازداشت من به خانهمان مراجعه کرده بودند، برادرم در خانه بود. او را بازداشت کردند تا من مجبور شوم خودم را معرفی کنم. برادرم به دلیل همان بازداشت کوتاهمدت، بعدها از محل کار خود که یک نهاد دولتی بود اخراج شد.»
این روزنامهنگار همچنین میگوید: «زمانی که پرونده من از نظر ماموران گره خورده بود، همسرم را در محل کارش بازجویی کردند و همین بازجویی و بازداشت من باعث شد همسرم هم که مدیر روابط عمومی یک شرکت دولتی بود، مدتی بعد کار خود را از دست بدهد. در مدت بازداشت من نیز حراست محل کار بارها برای او مزاحمت ایجاد کرد.»
به گفته مهرابی، یکی از تهدیدهای بازجویان در زمان بازداشتش این بوده که به او میگفتهاند همسرت را هم بازداشت میکنیم.
او تاکید دارد که آزار خانوادهاش حتی بعد از زندان و آزادی او نیز ادامه یافته است: «به این دلیل که خانواده خواهر همسرم در همان مجموعه آپارتمانی زندگی میکردند که خانه ما در آن جا بود، بعد از دستگیری من برای آنان نیز مشکلاتی به وجود آمد.»
از زمان این روایتها بیش از هشت سال میگذرد. دولت محمود احمدینژاد رفته، منتقدان او سر کار آمدهاند و دم از «حقوق شهروندی» میرنند اما در وزارت اطلاعات، در همچنان بر همان پاشنه میچرخد: گروگانگیری و فشار بر خانواده فرد مورد نظر برای جلوگیری از ادامه اعتراض احتمالی او یا بازداشت و زندانی کردنش.
اعتراضات سراسری دی ماه در ایران این داستان را تازه کرده است. کمپین حقوق بشر ایران به تازگی گزارشی منتشر کرده با این عنوان: «احضار، بازداشت موقت و آزادی به قید وثیقه “اعضای خانواده” سه فعال دانشجویی مدنی.»
بر اساس این گزارش، به دنبال اعتراضات سراسری دی ماه ۹۶، تا به حال دستکم «خانوادههای» سه فعال دانشجویی و سیاسی به وزارت اطلاعات احضار یا بازداشت شدهاند:
- ارسلان یاراحمدی، روزنامهنگار کرد گفته است ماموران وزارت اطلاعات روز نهم دی ماه پدر او را در روستای بدرآباد روانسر در کرمانشاه بازداشت و پس از سه روز با قرار وثیقه آزاد کردهاند.
- امید اقدمی، فعال حقوق کودک و عضو انجمن دوستداران حقوق کودک تبریز از احضار و بازجویی شش ساعته مادرش در این شهر خبر داده است.
- پدر آیدین محسننژاد، دانشجوی معماری دانشگاه هنر تبریز و مدیر مسئول نشریه دانشجویی جامعه، بازداشت شده است.
محمد مقیمی، وکیل دادگستری که در سالهای گذشته وکالت برخی از فعالان مدنی و زندانیان سیاسی را بر عهده داشته، درباره این بازداشتها گفته است: «اصل شخصی بودن جرائم و مجازاتها یکی از اصول مسلم حقوق جزای مدرن است. در دوران باستان، مسئولیت جمعی حکم فرما بود و گاهی اعضای خانواده مجرم به خاطر جرمی که او مرتکب شده بود مجازات میشدند. با ظهور ادیان، مسئولیت جمعی مردود و منسوخ شد. در واقع لازمه امنیت شخصی، اخلاق، عدالت و انصاف این است که هر کس مسئول اعمال خود شناخته شود و هیچکس را نباید به خاطر جرم {احتمالی} دیگری مجازات کرد.»
به گفته این وکیل دادگستری، برابر اسناد بینالمللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (که بدون حق شرط به تصویب مجلس کشورمان رسیده است) و اعلامیه حقوق بشر اسلامی، این اصل بنیادین به رسمیت شناخته شده است.
سه روایت از سه شبهگروگانگیری
آیدین محسننژاد که پدرش را برای مدتی به جای او بازداشت کردهاند، در کانال تلگرام خود درباره این ماجرا نوشته است که ماموران بدون ارائه حکم، منزل خانواده او را در شهر خوی تفتیش و وسایل شخصی او را ضبط کردهاند. بر اساس خبرهای منتشر شده، ماموران وزارت اطلاعات چون موفق به بازداشت این فعال دانشجویی نشدهاند، پدر او را بازداشت کردهاند.
بر اساس گزارش کمپین حقوق بشر ایران، تاکنون خبری از وضعیت پدر این دانشجو و فعال مدنی که به زندان مرکزی خوی منتقل شده است، در دست نیست.
ارسلان یاراحمدی، روزنامهنگار کرد سابق کردستان عراق هم درباره ماجرایی که برای او و خانوادهاش پیش آمده، گفته است: «من ۱۲ سال است در اقلیم کردستان عراق زندگی میکنم و فعالیت خبرنگاری دارم. در خبرگزاری خندان و آژانس خبررسانی کردپا کار کردهام و الان هم مسئول سایت حقوقبشری هه نگاو هستم که فقط اخبار حقوق بشری کردستان را منتشر میکند و هیچ خبر سیاسی هم منتشر نمیکند. اما روز دوم اعتراضات در ایران، یعنی ۹ دی ماه رفتند خانه ما و پدرم را بازداشت کردند.»
به گفته این روزنامهنگار کرد، این اولین باری نیست که او چنین تجربهای را پشت سر میگذارد: «پیشتر هم اعضای خانواده مرا اذیت کرده بودند اما این بار پدرم را سه روز در بازداشت نگه داشتند -در بازداشتگاه اطلاعات روانسر- و به او گفتند که پسرت یعنی من به رهبر جمهوری اسلامی توهین و بیاحترامی کرده است که این اصلا واقعیت ندارد …»
یاراحمدی از صدور قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی برای پدرش خبر داده و گفته است که او با تامین این وثیقه آزاد شده. او همچنین از تاثیر این جریان بر رابطه خود با خانوادهاش خبر داده است: «بعد از این قضیه خانوادهام ارتباطشان را با من قطع کردهاند و در شرایط دشواری هستند. هم ادعایی که کردهاند بیاساس است و هم اینکه هیچ یک از فعالیتهای من، ربطی به پدر من ندارد. چگونه میتوانند به جای من پدرم را بازداشت و اذیت کنند؟ این کاملا غیرانسانی است و من {این موضوع را} از نهادهای حقوق بشری پیگیری خواهم کرد.»
امید اقدمی، فعال حقوق کودک و عضو انجمن دوستداران حقوق کودک تبریز هم به کمپین حقوق بشر در ایران گفته است: «روز سهشنبه ۲۵ دی ماه از وزارت اطلاعات با مادر من تماس گرفتهاند. یک بار روزهای اول اعتراضات احضار کرده و تذکر داده بودند که اگر من ارتباطی گرفتم و کاری خواستم، نکنند ولی دو روز پیش احضار کردند و بیش از شش ساعت از مادر من بازجویی کردهاند. درباره من سوال کردهاند که خانه من دقیقا کجاست و کجا زندگی میکنم و بعد از فرار من از ایران چه کسانی خانه ما رفت و آمد دارند و سوالاتی از این دست. به مادرم هم اتهام زدهاند که در فرار من از ایران، دست داشته و گفتهاند که پروندهات را قضایی خواهیم کرد و فعلا هم حق خروج از شهر نداری.»
امید اقدمی: «من ۱۱ مهر ماه از ایران بیرون آمدم. اوایل بحثشان با خانوادهام این بود که بگویید برگردد ایران و کاری با او نداریم. اما حالا سر اعتراضات احساس میکنند که من هم کاری کردهام و خواستهاند با تهدید خانواده مرا محدود کنند که کار خاصی نکنم. در واقع میخواهند هیچ فعالیتی نکنم.»
اقدمی دانشآموخته مهندسی مکانیک دانشگاه تربیت معلم تبریز است و علاوه بر فعالیت در راستای حقوق کودکان اشعاری با زمینه انتقادی و سیاسی نیز سروده است.
- در همین زمینه
مواردی که ذکر نمودید تنها نمونهء
مُشتی از خروار است . اینگونه
گروگانگیری های غیر قانونی ازهمان
روز اولِ این نظام شروع و به سرعت
گسترش یافت . آنزمان ” کمیته های
باصطلاح انقلاب ” که محل تجمع
اوباش و لمپن های حکومتی بود
بوفور از این روش استفاده می کرد .
اینکه آیا ابداعِ خودشان بود یا دستور
از بالا داشتند ، هنوز بدرستی روشن
نشده ؛ اما نمونه های متعددی از هر
دو گزینه را می توان یافت .
ولی شاید ” گروگانگیری سفارت آمریکا”
را بتوان نقطهء عطف مهمی دانست .
چرا که هم در سطح بین المللی انجام
گرفت و هم به نتیجهء دلخواه حکومت
انجامید .
لذا شاید پس از این واقعه ، نظام خمینی
آنرا سرمشق جنایات داخلی و خارجیِ خود
قرار داد .
کوین / 23 January 2018