مفهوم اقتصاد سبز چندین سال است که در محافل عملی، اقتصادی و سیاسی دنیا معرفی شده و مورد بحث قرار گرفته است. در طی این سال‌ها درخواست‌های فراوانی از سوی نهادهای مختلف در سطح جهانی برای لحاظ کردن مسائل زیست محیطی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی وجود داشته است. این در جوهره خود شاید همان چیزی باشد که “اقتصاد سبز” به دنبال آن است. با به وجود آمدن بحران‌های اخیر اقتصادی، بالا گرفتن اعتراض‌ها در گوشه و کنار جهان و پدیدار شدن ضعف‌ها و کاستی‌های ساختار اقتصادی موجود، برخی بر این اعتقاد هستند که مفاهیمی مانند توسعه و اقتصاد پایدار باید توجه بیشتری را میان تصمیم‌گیران اقتصادی و سیاسی جلب کند.
 
 
“اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت” نیز به همین مناسبت سلسله تحقیقاتی را در خصوص دستاوردهای جهانی “اقتصاد سبز و پایدار” انجام داده که در آن به سهم هرکدام از کشورها و اقتصادهای بزرگ دنیا در حرکت به سوی ساختارهایی که مسائل زیست محیطی را نیز در نظر می‌گیرند، پرداخته شده است.
 
مطابق تعریف “ائتلاف اقتصادی سبز” که در برگیرنده نمایندگان و کارشناسانی از بخش‌های محیط زیست، توسعه، تجارت و همچنین مصرف‌کنندگان است، اقتصاد سبز آن گونه‌ای از اقتصاد است که می‌تواند کیفیت بالاتری از زندگی را در چهارچوب محدودیت‌های زیست بوم سیاره زمین در اختیار همگان قرار دهد.
 
برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد یا UNEP نیز معتقد است چنین اقتصادی می‌تواند از یک‌سو رفاه و سلامتی را در جامعه انسانی ارتقاء دهد و برابری اجتماعی را به ارمغان بیاورد و از سوی دیگر قادر است خطرات زیست محیطی و اکولوژیکی را کاهش دهد. این شیوه از اقتصاد همچنین ارزش‌های اقتصادی طبیعت و خدمات زیست بوم را به انسان مد نظر قرار می‌دهد.
 
چنین تعاریفی از اقتصاد سبز و همچنین توسعه پایدار که مسائل زیست محیطی را مورد توجه قرار می‌دهند مفاهیم و ایده‌های جذاب و قابل توجهی به نظر می‌رسند، اما فراتر از این تعاریف آکادمیک پرسش این‌جاست که جامعه جهانی در حال حاضر چگونه به سمت دستیابی به این اهداف حرکت می‌کند و چه کسی نقش هدایت‌کننده و چه کسی نقش هدایت‌شونده را برعهده دارد؟ از آن مهم‌تر این که اصولاً دست یافتن به چنین اهدافی که در تعاریف به نظر متعالی می‌رسند تا چه میزان امکان‌پذیر است؟
 
در تحقیقی که توسط “اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت” صورت گرفته است نقش دولت‌ها، شرکت‌های بزرگ و جوامع محلی در حرکت به سمت یک اقتصاد سبز بررسی شده است. این اتحادیه تایید می‌کند که چنین حرکت‌هایی از سوی تعدادی از شرکت‌های بسیار بزرگ در جهان آغاز شده است و برخی از آنها نتایج مثبتی نیز به دست آورده‌اند. شرکت‌های بزرگ تولیدکننده لوازم ورزشی در این خصوص پیشتاز هستند. گروه تولیدی پوما، یکی از این مثال‌هاست. این شرکت بزرگ به تازگی گزارشی را منتشر کرده که در آن دستاوردها و اقداماتی را که در خصوص توسعه پایدار و در نظر گرفتن مسائل زیست محیطی انجام داده، تشریح کرده است. این گزارش به کاستن از میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای و همچنین مصرف آب می‌پردازد. همچنین شرکت نایک NIKE، بزرگترین تولیدکننده پوشاک ورزشی نیز برنامه‌ای را منتشر کرده است که در آن سیاست‌های این شرکت در مسیر توسعه پایدار، تلاش برای کاهش زیان‌های وارده به محیط زیست، در نظر گرفتن محدودیت منابع طبیعی و همچنین تعهد به حذف مواد شیمیایی سمی در تولیدات تا سال ۲۰۲۰ تشریح شده است.
 
اما به جز این تولیدکنندگان بزرگ ورزشی در جهان که تعهد داده‌اند حرکت‌های خود را در مسیر حفظ محیط زیست تنظیم کنند، تعدادی دیگر از غول‌های صنعتی و اقتصادی نیز به ظاهر به این حرکت پیوسته‌اند. شرکت بزرگ Unilever یکی از این غول‌های بزرگ تولیدی و تجاری است. این شرکت که چهارصد نام و نشان تجاری مختلف در جهان به آن وابسته هستند بیشتر در زمینه تولید محصولات بهداشت و سلامت فعالیت می‌کند. این شرکت نیز به تازگی برنامه‌ای را برای دستیابی به توسعه پایدار و اقتصاد سبز تعریف و منتشر کرده است. در این برنامه پنجاه هدف مختلف در جهت کاستن از زیان‌های محیط زیستی و بهینه کردن استفاده از مواد خام کشاورزی تشریح شده و همچنین کمک به یک میلیارد نفر در سراسر جهان برای بهبود وضعیت سلامت و بهداشت آنها مد نظر قرار گرفته است.
 
سئوال اما اینجاست که آیا چنین شرکت‌ها و کارخانه‌های بزرگی واقعاً در جهت توسعه پایدار و توجه به مسائل زیست‌محیطی با میل و رغبت حرکت می‌کنند یا آن که تحت فشار گروه‌های مدنی و محیط زیستی، مصرف‌کنندگان و قوانین دولتی و حکومتی مجبور به چنین کارهایی شده‌اند؟
 
پاسخ بسیاری از کارشناسان و نهادهای حفاظت از طبیعت این است که گرچه فشار سازمان‌های غیر دولتی موثر بوده است اما چنین اهدافی بدون تغییرات اساسی در سیاست دولت‌ها به دست نمی‌آید.
 
ادامه دارد.