ونداد زمانی ـ طی چندسال اخیر، کانادا به مرکز امن سرمایه‌های خارج شده از چین، پاکستان، روسیه و کشورهای نفت‌خیز از جمله ایران تبدیل شده است. از این حیث، نان تورنتو بیش از دیگر نقاط کانادا در روغن است.

 
تورنتو این روزها سرشار شده است از انواعِ ریز و درشت آقای خاوری (رئیس فراری بانک ملی) که با جیپ‌های شش‌سیلندر گران‌قیمت در خیابان‌های شمال تورنتو مرتب مرتکب جرایم رانندگی می‌شوند. گویی اصرار دارند عادت یکه‌تازی و پایمالی حق دیگران را به تماشا بگذارند.
 
داستان‌های محیرالعقول از خرید خانه‌ها و آپارتمان‌های تورنتو توسط هم‌ترازان آقای خاوری با آب و تاب توسط هموطنان ایرانی نقل می‌شود. مدتی پیش یکی از آشنایان که در دفتر معالات ملکی کار می‌کند، می‌گفت که خود شاهد بوده است که ظرف یک ساعت یکی دیگر از همکارانش، ١٧ فقره آپارتمان برای یک ایرانی خریده است.خدا رحم کند به سرمایه‌های با خون و جفا انباشته شده ایران کهنسال که به خارج آورده شده است!
 
بسیجی‌های به‌تازگی میلیونر شده که تورنتو را محیط امنی برای خود یافته‌اند، به‌قول انگلیسی‌ها با ناشی‌گری تمام، همه تخم‌مرغ‌های‌شان را در یک سبد خرید چیده‌اند. دیر یا زود نیز ممکن است با سقوط قیمت مستغلات تورنتو، همان بلایی سر ثروت نوکیسه‌گان دولت ایران بیاید که به سر ثروت انباشته ایرانیان و”مستغلات”آنها در دبی رفت.
 
چندماه پیش به‌طور تصادفی شانس زیارت یکی از این خاوری‌های ریزنقش‌تر برای من حاصل شد. بیش از همه، همسر او جلب توجه می‌کرد که روسری گلداری به سرش کرده بودو بی‌اغراق نزدیک به ٥٠ گرم مواد آرایشی و شیمیایی بر چهره و زلف‌های روی پیشانی‌اش مالیده بود و اگر اشتباه نکنم مقدار زیادی مایعات شیمیایی نیز در چانه، لب‌ها و پیشانی‌اش تزریق کرده بود.
 
 آقای مومن متمول تازه مهاجرت کرده به تورنتو در میهمانی فامیلی یکی از آشنایان، ذوق‌زده به جمع نشان می‌داد که لپ‌تاپش طوری تنظیم شده است که می‌تواند اذان به وقت شرعی را بدون کمترین خللی اعلام کند. ایشان به اندازه برنامه‌نویس‌های کامپیوتری اندونزیایی احساس غرور می‌کرد که یک “اَپ” هم روی تلفن سیارش نصب کرده است که که جهت قبله را از هر نقطه کهکشان با دقتی بی‌نظیر نشان می‌دهد.
 
این اعمال و رفتار البته در تورنتو تازگی ندارد و ازجمله برخی از پاکستانی‌ها آن را در تورنتو مرسوم کرده‌اند. حدود شاید پنج‌سال پیش به همراه دوستی که رویای باز کردن یک قهوه‌خانه را در سر داشت، نزدیک بود به دام یکی از این دلالان جوان پاکستانی بیفتیم.جوان پاکستانی شیک که گویی با عطر تندی، دوش گرفته بود و ژل سرش کم مانده بود روی میزش بچکد به‌طور رسمی به ما می‌گفت برای‌تان قهوه‌خانه‌ای سراغ دارم در یک فروشگاه بزرگ سرپوشیده که می‌توانید مردم را جلوی در آن بابوی نان تازه تنوری به صف کنید.
 
جوان پاکستانی با حیای بی‌نظیری افزود: “نگران نباشید نان تازه با آن‌همه هزینه پخت نخواهید کرد. ما برای‌تان هر روز صبح نان تازه خواهیم آورد ولی یک نان‌پز برقی خانگی هم در آشپزخانه خواهید داشت که هر روز یک کیلو نان می‌پزد و بویی که می‌پیچاند برای انتقال احساسِ پخت نان تازه به مشتری کافی است.”
 
 هنوز جملات این جوان و عطر نان و بقیه بوهای خوشبو در سر ما می‌رقصید که کامپیوترش اذان سوم از پنج اذان سنی‌ها را شروع به قرائت کرد و او با قیافه‌ای معصوم و کمابیش طلبکارانه برای انجام فرایض دینی‌اش از ما عذر خواست.
 
اینها را نمی‌گویم که خدای ناکرده توهینی به اعتقاد قلبی و صمیمی شما خوانندگان کنم یا جنس رفتارچنین آدم‌هایی را به حساب مذهب آنها بگذارم. در شهر هزارچهره تورنتو از هر رقم شیاد مذهبی و غیر مذهبی یافت می‌شود که با توسل و سوء استفاده از عقاید بین‌المللی موجود در سیاره زمین، خیلی راحت و با چهره‌ای معتمد مردم را سرکیسه می‌کنند.تورنتو حوادث عجیبی را به چشم خود دیده و در رسانه‌هایش ثبت کرده است که وصفش، وجود خواننده را می‌لرزاند؛ از کمونیست و مجاهد سابق دوآتشه ایرانی گرفته که کارگران مجانی را از دفتر پناهندگی مستقیم به محل کسب‌شان می‌آوردند تا به آنها در ازای شش‌ماه بیگاری (یعنی بدون پرداخت حتی یک دلار)، یک نامه تجربه کار در کانادا اعطا کنند تا چینی‌های کنفوسیوسی که پناهجویان فقیر را تلنبار شده در انبارهای کشتی وارد کانادا می‌کنند تا سال‌ها در مرغداری‌ها و مراکز تولید خود عینِ برده از آنها کار بکشند. البته همه این ماجراها از زیر سبیلِ نداشته دولت‌های لیبرال، محافظه‌کار و حتی سوسیال‌دمکرات‌های استان‌ها رد می‌شود و بی‌دلیل نیست که منزل آقای خاوری و هر سرمایه‌دار دیگر مهاجر در اوقات بحرانی توسط دولت محافظت می‌شود. کانادا نمی‌خواهد این بهشت امن خود را به هیچ قیمتی خدشه‌دار کند.
 
در این میان صد رحمت به بورژوازی بعد از کودتای ٢٨ مرداد ایران که خیلی‌های‌شان قبای‌شان به ردای شرف ایرانی خورده بود و به کارگران شرکت‌شان وام می‌دادند و برای آنها غذای گرم سرو می‌کردند و اندکی هم رحم و مروت داشتند. این سوداگران نوکیسه کودتای سال ٨٨ شمسی، بی‌حساب و کتاب، انباشت سرمایه درون کشور را به همه جای جهان منتقل کرده‌اند و به نام خدا، حتی اگر لازم باشد بر سر مادران‌شان هم کلاه می‌گذارند.