حجتالاسلام محمدصادق هنرور شجاعی به چهار سال زندان، ۵۰ ضربه شلاق و پرداخت هشت ميليون ريال جزای نقدی محکوم شد.
به گزارش راديو زمانه، حجتالاسلام محمدصادق (آرش) هنرور شجاعی خويی، مجتهد و مدرس حوزه عليمه قم و از منتقدان نظريه ولايت فقيه در شعبه سوم دادگاه ويژه روحانيت به تحمل چهار سال زندان، ۵۰ ضربه شلاق و پرداخت هشت ميليون ريال جزای نقدی محکوم شد.
اين در حالی است که حکمهای شعبههای دادگاه ويژه روحانيت غير قابل تجديد نظرخواهی هستند و رأی شعبه بدوی قطعی بهشمار میرود.
اين روحانی غير دولتی، مدافع هويت مدنی روحانيت و مخالف هويت سياسی آن، همچنين بر اساس رأی اين شعبه از دادگاه به خلع لباس روحانيت برای هميشه محکوم شده است. حجتالاسلام هنرور شجاعی در دادگاه بهشدت با اين رأی مخالفت کرده است.
هنرور شجاعی: حکومت لباسی به تن من نکرده است که بتواند آن را درآورد
هنرور شجاعی در مخالفت با حکم خلع لباس، گفته است: “تلبس به لباس روحانيت در چارچوب حکومتی حوزه صورت نگرفته است که بتوان بهوسيله حکم حکومتی آن را سلب کرد. بلکه بعد از نيل به درجه اجتهاد و توسط مراجع تقليد حوزه ملبس شده است.”
محمدصادق هنرور شجاعی، پنجم آبانماه ۱۳۸۹ به اتهام “جاسوسی و همکاری با سفارت آلمان در تهران از طريق اجرای پروژه اروپايیسازی اسلام و مخالفت با مبانی فقهی اسلام و فعاليت تبليغی عليه احکام اسلام و اقدام عليه امنيت ملی و هتک حيثيت نظام و روحانيت” بازداشت شد.
وی با سپری کردن هشت ماه در بند ۲۰۹ اوين بهشکل انفرادی، زير فشارهای جسمی و روحی برای اعتراف تلويزيونی قرار گرفت.
از جمله شکنجههای اعمالشده عليه هنرور شجاعی جلوگيری از دسترسی به داروهای ويژهای بود که وی برای درمان بيماری صرع حاد خود به آنها نياز داشت.
اين روحانی غير دولتی و منتقد هماکنون در بند ۳۵۰ زندان اوين زندگی میکند. وزارت اطلاعات با انتقال اين روحانی به بند ويژه روحانيت در زندان اوين مخالفت کرده است.
هنرور شجاعی از زمان انتقال به بند سياسی ۳۵۰ اوين به برگزاری کلاسهای فقهی و تاريخی مختلف با برداشتی ديگر از فقه شيعه و مبانی اسلام پرداخته است.
عکس حجتالاسلام هنرور شجاعی از تارنمای خانه حقوق بشر ايران
خطابم به کامنت بالاست که روحانیون را از دم بی شرف دانسته.( البته نه خودم و نه هیچ کدام از اعضای خانواده و دوستانم روحانی هستند)
مدل حرف زدن و منش فکری هموطنان به اصطلاح آزاد اندیشمان را مشاهده کنید. بیخود نیست که حکومت از جایش تکان نمیخورد. روحانیون ( که تعداشان به صدها هزار میرسد) نظامیان, بازاریان ,مذهبیان, خلاصه بیش از نیمی از جمعیت ایران با این طبقه بندی های … در دسته بندی بیشرفان ,نفهمان ,عرب پرستان و … قرار میگیرد اما وقتی پای مبارزه است از جانب همه ملت ایران ( بخوانید فامیل و دوست آشنایان و رفقای اینترنتی اکثرا خارج نشین) صحبت میشود.
تاسف آوره که روحانیون آزادیخواه و یارانشان چون صانعی و دستغیب و منتظری در زیر فشار و سختی های فراوان ار هر فرصتی برای ابراز مخالفت استفاده میکنند و عده ای بی نام و نشان به این راحتی آنان را بی شرف مینامند!! واقعا متاسفم .
کاربر مهمان / 04 October 2011
زمان حافظ و مولوی روحانیون واقعی به جای عبا که گاها” باد غرور آن را گشاد می کرد پشمینه پوشیدند.و مردم هم دیگر به دنبال عبا پوشان نبودند. مگر عده ایی چاپلوس شکم پرور و در عوض هر که سراغ خدا را می گرفت پیش پشمینه پوشان خداجو می رفت. عطار می گوید اگر پیر جامه روحانیت از تن کند و جامه مسیحیت (بستن زنار) اگر شاگردان و مریدان جمعا” این کار پیر را نکنند. با بی سرو پا ها و راهزنان(تردامنان) فرقی ندارند.ای انسانها این جامه های ملیجکی و حکومتی را از تن برکنید. تا محبوب مردم شوید. به خدا با این کارها که اینها کرده اند روحانیت را سکه یک پول کرده و از مردم جدا کرده اند.اگر باور نمی کنید با لباس روحانیت سعی کنید سوار یک ماشین سواری شخصی شوید. فکر کنم حتی تاکسی ها هم برای سوار کردن یک روحانی نگه نخواهند داشت.ببینید .و از خواب خرگوشی برخیزید. به خدا مردم ما هنوز هم مسلمان و خداجویند اما خدای آنها با خدای بیرحم و مکار و دروغگوی شما از زمین تا آسمان فرق دارد.
کاربر مهمان / 05 October 2011
اینها به هیچ کس رحم نمیکنند. چند وقت دیگر میزنند خود خمینی را هم خلع لباس میکنند.
کاربر مهمان / 04 October 2011
اگر حتا یک نفر با شرف در این روحانیون مفت خوار و مفت نوش باشد باید دست کم برای رعایت ظاهر هم که شده برای اعتراض این لباس عربی را از تن بدر کنند، چرا که اینبار خودشان هستند که مضحکه ی دست نایب امام زمان شده اند، اما دریغ از یک نفر با شرف در میانشان.
کاربر مهمان / 04 October 2011
آرش هنر شجاعی یا میرمحمدصادق یکی از انسان های با شرفی است که در جریان جنبش سبز مردم ایران در اعتراض یه حکومت خودکامه ی ولایت فقیه و در اعتراض به کشتار مردم معترض و بی گناه بارها دستگیر شد. در دوران بازداشت وی در بند 209 وزارت اطلاعات مورد شدید ترین شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفت و علی رغم ابتلا به بیماری حاد صرع داروهای مورد نیاز از او دریغ شد.
اوج عناد سیستم با او را در جایی می توانید مشاهده کنید که حتا همین امروز که او در بند عمومی به سرمی برد بارها در بهداری زندان یا از سوی زندان بان ها مورد ضرب و شتم قرار گرفت و حتا امروز هم داروهای مورد نیاز از او دریغ می شود.
همه ی این ها به کنار منش و شیوه ی زندگی و رفتار آرش به گونه ای است که در بدود ورود به بند به سرعت با گروه های مختلف ارتباط برقرار کرد و به زودی کلاس های درس او شلوغ ترین جلسات شد که حتا شخصیت های سیاسی از ملی – مذهبی، مجاهد خلق و اصلاح طلب در این کلاس ها حضور می یافتند.
در برنامه های عمومی و تصمیم گیری های گروهی و جمعی آرش با این که یک شخصیت روحانی است از سوی همه ی زندانیان به عنوان نماینده و سخنگو انتخاب می شود و این خود نشان می دهد که سطح مقبولیت او در بند سیاسی 350 با تکثر و پراکنده گی دیدگاه ها و نظرات تا چه حد است.
آرش هنرور نه یک روحانی جوان که یک هنرمند نیز هست. او استاد زبان آلمانی، استاد 3 نوع خط و مدرس نقاشی نیز هست.
اگر شیفتگی از او در این قلم مشاهده می شود به دلیل این است که در مدت دو سه ماه زندگی با او چیزهایی از این جوان آراسته و با شخصیت و ادب دیدم که در این فرصت نمی توانم همه ی آن را بازگو کنم.
یک زندانی سیاسی تازه آزاد شده / 04 October 2011
دوست عزیز بنده نویسنده این مطلب هستم: ” اگر حتا یک نفر با شرف در این روحانیون مفت خوار و مفت نوش باشد باید دست کم برای رعایت ظاهر هم که شده برای اعتراض این لباس عربی را از تن بدر کنند، چرا که اینبار خودشان هستند که مضحکه ی دست نایب امام زمان شده اند، اما دریغ از یک نفر با شرف در میانشان.” باید بگویم که برعکس ادعای تو بنده اولا در تهران زندگی میکنم، و دیگر اینکه پدر بزرگم و داییم و فامیل سببیم آخوند و آیت الله و روضه خوانند. بنده آنها را باشرف نمی دانم و معتقدم که در تاریخ اسلام هرکس کشتار علی ابن ابی طالب را عدالت بداند، همبستری آن مرد سصت ساله را با آن دخترک هشت ساله عدالت بداند، کشتار بیدریغ جوانان ایرانی را بدست خمینی جلاد و با دست اندر کاری اعم روحانیون سنگسار را و تمامی چنایات این سی و دوساله را و آن هزار و چهارصد و پنجاه ساله را عدالت بداند و اسلام رحمانی بنماند به نظر من و به نظر هر کس که باشرف باشد بیشرفی ست. حالا یا بنده بیشرفم و یا آقایانی که برمنبر و مهراب قتل هزاران نفر بدست خمینی و علی ابن ابی طالب و علی ابن جواد خامنه ای عدالت می نامند. خواننده ی منصف خود قضاوت کند. سهروردی نیز وقتی گفت این اسلام دینی ست که هر چه نیکوست از ایران گرفته و هر چه آدمکشی ست از خودش است، فتوایش دادند و خفه اش کردند و از روحانیون حتا یک نفر پیدا نشد که از او دفاع کند حلاج و عین القضات همدانی هم همین طور، فروهر ها هم همینطور، چرا که باشرفی در میانشان نبوده، این چند روحانی ای را که ازشان یاد کردی فقط برای دوستان خودشان وارد زندگی ما فتنه گران شده اند، آنها نیز اگر راست می گویند که دیگر نه مسلمانند و نه روحانی، بنا بر این جزو بدعتیان مسجد ضرارند. در ضم یادت باشد که آقای منتظری که گل سرسبد این فرقه است می گفت برای آبروی اسلام باید بعضی از اجکام مثل سنگسار فعلا اجرا نشود، روحانیون دیگر هم همین طور، در هر حال تو برای من بگو کدام حکم اسلامی، کدام دوره از تاریخ اسلام ذره ای قابل دفاع است تا من سربازان آنرا که روحانیون باشند را باشرف بدانم، حتا ذره ای بگو. می شنوم.
روحانی زاده چهار پشت مادری و سه پ / 05 October 2011