این هفته مصادف است با بیستمین سالگرد ترور شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر نظام سلطنتی در ایران. سرنوشت بختیار اینک آشکار است. او نتوانست موج انقلاب سال ۱۳۵۷ را تغییر جهت دهد.
نخستوزیری ۳۷ روزه بختیار با موج سهمگین قیام خونین ۲۲ بهمن خاتمه یافت و بختیار مجبور به فرار از ایران شد. بختیار در تبعید سعی کرد تا بخشی از مخالفان نظام تازه را علیه آن متحد کند، ولی ده سال بعد در پاریس ترور شد.
قیام خونین بهمن نه تنها نخستوزیری بختیار را خاتمه داد، بلکه تمامی ساختار ارتش شاه را دچار لرزه کرد که تاثیر آن در حوادث بعد از انقلاب مثل از هم پاشیدن ارتش، توزیع وسیع اسلحه، اعدام وسیع امیران ارتش شاه و حمله عراق به ایران در سال 1359 دیده میشود. بسیاری از بررسیهایی که در این زمینه منتشر شده با این پیشفرض نوشته شده است که سرنوشت نخستوزیری بختیار از ابتدا محتوم بود و او با آگاهی از این سرنوشت محتوم خود را به میان مهلکه انداخت. بدون شک آن چه اتفاق افتاد یکی از بدیل (آلترناتیو)هایی بود که میتوانست صورت بگیرد، ولی این بدان معنی نیست که واقعیت صورت گرفته تنها بدیل بود.
ملاقاتی که در روز ۸ بهمن ۱۳۵۷ بین شاپور بختیار و آیتالله خمینی صورت نگرفت یکی از گذرگاههای کلیدی تاریخ ایران است. مهندس بازرگان و آیتالله بهشتی (از طرف شورای انقلاب مقیم تهران) در هفته اول بهمن ۵۷ زمینه یک ملاقات شخصی بین آیتالله خمینی و شاپور بختیار را فراهم کرده بودند. بر مبنای این توافق اولیه، قرار شده بود که شاپور بختیار در روز هشتم بهمن ۵۷ به پاریس برود و با آیتالله خمینی بهطور شخصی ملاقات کند. قرار شده بود این ملاقات بین دو ایرانی، فارغ از عنوانهای آنها صورت بگیرد.
شاپور بختیار، به عنوان مقدمه این ملاقات، نامهای برای آیتالله خمینی میفرستد که متن کامل آن در روزنامهها هم منتشر شد. در بخشی از آن نامه بختیار نوشته بود: «اجازه بفرمائید که هر تغییری در نظام مملکت از راه صحیح و سالم و آرامش بر طبق سنن دموکراتیک مقبول در تمام جهان انجام گیرد. مبادا خدای ناخواسته پس از یک ربع قرن سیطره خودکامگی و درنده خویی مطلق و فساد عام، دوباره گرفتار مصیبتی عمیقتر و بلایی بزرگتر گردیم.»
اطلاعات موجود نشان میدهد که قرار بوده است در ملاقات پاریس زمینههای مورد نیاز برای امکان تغییر در نظام سیاسی ایران از طریق مذاکره و مصالحه (ازجمله از طریق انتخابات یا رفراندم) بررسی شود. بر این مبنا به نظر میرسد هدف آن بوده که گروه شورای انقلاب و بازرگان/ بهشتی از یک طرف و شاپور بختیار از طرف دیگر بتوانند در تهران در مورد روشهای اجرایی برای انتقال قدرت از طریق مصالحه مذاکره را ادامه دهند.
سابقه آشنایی بازرگان و بختیار به مبارزههای جبهه ملی در دهه ۱۳۳۰ برمیگردد، ولی بازرگان و بختیار در دو طرف طیف جبهه ملی قرار داشتند. بازرگان وابسته به جناح مذهبی و بختیار در بخش دیگر جبهه ملی فعال بود. این دو جناح جبهه ملی اختلافهای زیاد در ایدئولوژی و عملکردهای سیاسی داشتند، ولی با وجود اختلاف نظرهایشان، در مخالفت با جناحهای چپ و دموکرات، با هم همنظر بودند. به نظر میرسد کوشش بازرگان در تشکیل ملاقاتی بین شاپور بختیار و آیتالله خمینی نیز حول قسمت همنظری آن دو جناح جبهه ملی در مقابله با جناح چپ و دموکرات ایران صورت گرفت. ابراهیم نبوی و سعید بشیرتاش در مجموعه نوشته «روزشمار انقلاب» (منتشر شده در وبسایت رادیو زمانه– هفتم بهمن) نوشتهاند: «بختیار مجدداً از طریق مهندس بازرگان از شورای انقلاب خواست که سریعاً به بسته پیشنهادی او پاسخ بدهند و اعلام میکند که اگر با بسته پیشنهادی او موافقت نشود، اوضاع وخیمتر شده و با نفوذی که چپیها پیدا کردهاند مملکت رو به نابودی میرود.»
برنامه این ملاقات بین بختیار و آیتالله خمینی بعد از چانه زنیهای بسیار در سطح شورای انقلاب (منتخب آیتالله خمینی) و شورای عالی امنیت ملی (دولت بختیار) ریخته شد و انتشار علنینامه بختیار به آیتالله خمینی در روزنامه هم به دنبال همین توافق قبلی صورت گرفت. برنامه این ملاقات بین آیتالله خمینی و شاپور بختیار، با وجود سعی بسیار در زمینهسازی و برنامهریزی آن در ایران، در پاریس متوقف و سپس در آخرین لحظه لغو شد.
به دنبال لغو این ملاقات در روز نهم بهمن سال ۱۳۵۷ ناظران سیاسی و خبرنگاران خارجی شرایط ایران را در مرحله قبل از یک جنگ داخلی ارزیابی کردند. ترجمه ارزیابیهای خبرنگاران خارجی در روزنامه کیهان روزهای بعد از ۱۰ بهمن ۱۳۵۸ منتشر شده است. پیشبینی وقوع جنگ داخلی در کمتر از دو هفته و در فاصله روزهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن با کودتای ناموفق لشکر گارد و قیام خونین بعد از آن صورت گرفت. به این ترتیب یک امکان مهم برای بررسی تغییر در نظام سیاسی ایران با مسالمت و از طریق انتخابات از بین رفت.
موضوع لغو دیدار بین آیتالله خمینی و شاپور بختیار در پاریس در نوشتههای متعددی مورد اشاره قرار گرفته است؛ ولی کتاب «پاریس و تحول انقلاب»، نوشته محمد جعفری، آن را به صورت مشروح در چند صفجه بیان داشته است. محمد جعفری برای مدتی سردبیر و مسئول روزنامه «انقلاب اسلامی» بود که ابوالحسن بنیصدر صاحب امتیاز آن بود. رابطه دوستانه بین جعفری و بنیصدر به بیشتر از یک دهه قبل از انقلاب میرسد و هنوز ادامه یافته است. در ضمن آقای بنیصدر کتاب «پاریس و تحول انقلاب» را قبل از چاپ مطالعه کرده و خود بر آن مقدمهای نوشته است.
محمد جعفری، در کتاب «پاریس و تحول انقلاب»، در چند صفحه (از صفحه ۲۳۰ به بعد)، شرح میدهد که چگونه عملکرد خاص بنیصدر، در رقابت با یزدی (؟)، عضو دیگر گروه سه نفره که به خط سیاسی بازرگان نزدیک بود، زمینهای شد که ملاقات برنامهریزی شده بین آیتالله خمینی و شاپور بختیار در پاریس به هم بخورد و در نهایت برنامه این ملاقات مهم در پاریس لغو شود.
محمد جعفری دقیقترین روایت را از عملکردهای پشت پردهای که ملاقات بین شاپور بختیار و آیتالله خمینی را به هم زد ارائه میدهد. جعفری نقل میکند: «آقای بنیصدر به فردوسیپور گفت: در صورت پذیرفتن بختیار قبل از استعفا، آقا رفتنی است و بختیار ماندنی.»… «این حرکت که راه افتاده است دیگر برنمیگردد و آقا از آن ترسی نداشته باشند. طوفان در راه است و میرود تا به نتیجه برسد.»… «به آقا بفرمائید: آقا مرجع تقلید است و هر لحظه نمیتواند نظرش را عوض کند. آخر این مردم نمیگویند که این چه مرجع تقلیدی است که هر لحظه نظرش عوض میشود. آقا که بازیگر سیاسی نیست. مرجع تقلید است.» به این ترتیب دیده میشود که چگونه با عملکرد خاص بنیصدر (به شرح بالا) ملاقاتی، که قرار بود در پاریس زمینه مذاکرات برای انتقال مسالمتآمیز در ساختار سیاسی در تهران را به وجود بیاورد، در عمل صورت نگرفت. موضوع نقش ابوالحسن بنیصدر در ملاقاتی که صورت نگرفت در نوشته دیگری با عنوان «بررسی عملکرد شورای انقلاب» بررسی شده است. (برای دسترسی به آن نوشته این جا را کلیک کنید.)
توفان در پی ملاقات انجام نشده
توفانی که یکی از دلایل خیزش آن روز هشتم بهمن ۵۷ پاریس فراهم آمده بود، دو هفته بعد، در ۲۲ بهمن ۵۷، به مقصد خود در تهران رسید. آن طوفان که زمینههای متعدد اجرایی آن، برخی از سالها قبل، مرحله به مرحله فراهم شد بود، در نیمه شب قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ با کودتای واحدهای زرهی لشکر گارد آغاز شد. ولی این ستون زرهی با درگیری شدید و خونین در امتداد خیابان تهران نو و زیر گذر میدان فوزیه روبهرو شد. قبل از ظهر روز ۲۲ بهمن طوفان در ادامه گسترش خود سراسر شهر تهران را فرا گرفت. تمامی واحدهای نظامی مستقر در شهر تهران در طول روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ طی یک قیام خونین خلع سلاح شدند. در روز ۲۲ بهمن تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. به این ترتیب تغییر در نظام سیاسی ایران نه از طریق انتخابات یا رفراندم، بلکه از طریق یک قیام خونین صورت گرفت. خلع سلاح ارتش در روز ۲۲ بهمن و تبعات آن سبب از هم پاشیدگی ارتش شد که این موضوع خود یکی از عاملهایی شد که زمینه حمله عراق به ایران در روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ را فراهم آورد.
نتایج لغو ملاقات پاریس
این سادهانگاری است اگر فکر کنیم آن ملاقات بین شاپور بختیار و آیتالله خمینی در پاریس میتوانست تمامی مشکلات سیاسی ایران را حل کند. در صورت موفقیت این ملاقات (به صورتی که دو طرف قبول میکردند که تغییر نظامی سیاسی ایران از طریق یک انتخابات یا رفراندم آزاد صورت بگیرد)، احتمال داشت که دیگر نه شورشی در پادگان دوشان تپه اتفاق بیفتد، نه لشکر گارد اقدام به کودتا کند و نه آن کودتا زمینه عملی قیام ۲۲ بهمن را فراهم آورد. این حوادث در عمل اتفاق افتاده است، ولی از نظر تاریخی بدانمعنی نیست که وقوع آنها محتوم بود. در آن صورت سرنوشت بختیار بسیار متفاوت از آن میشد. در آن صورت در یک انتخابات آزاد و احتمالاً با نظارت بینالمللی، آلترناتیوهایی متعددی قابل مقایسه میشدند.
لغو ملاقات در پاریس، پس از آن که بختیار پیشقدم شده بود و نامه خود برای تقاضای ملاقات با آیتالله خمینی را هم منتشر کرده بود، سبب بیاعتمادی شدید بین بختیار و بازرگان شد که این دو نفر از سالهای نهضت ملی با هم آشنا بودند. ملاقات لغو شده در پاریس در نهایت به وقفه در مذاکرات مقدماتی دوجانبه بین بختیار و بازرگان/ بهشتی در تهران منجر شد. این وقفه در مذاکرات مقدماتی در تهران بین بختیار و بازرگان/ بهشتی عامل تاخیر در مذاکرات سهجانبهای شد که قرار بود در تهران بین سه طرف اصلی درگیر در ساختار سیاسی آن زمان یعنی بازرگان/ بهشتی (نمایندگان جناح آیتالله خمینی در ایران)، بختیار (نخستوزیر شاه) و قرهباغی/ مقدم/ فردوست (؟) (نمایندگان ارتش شاه) صورت گیرد. سرنوشت نهایی این مذاکرات سه جانبه برای بررسی نحوه انتقال ارتش و دولت شاه به حکومت موقت بازرگان در بخش نهم این مجموعه با عنوان «دیدار دیرهنگام» بررسی شد.
کیهان روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در بالای صحفه اول خبر مذاکرات سهجانبه بین بازرگان، بختیار و ارتش در آینده نزدیک را چاپ کرد. مذاکرهای که قرار بود در هفته بعد از ۱۹ بهمن صورت گیرد، ولی هیچگاه انجام نشد. در زیر همان خبر از قول بختیار نوشت که «نتیجه رفراندم مخالفان را میپذیرم.» بختیار حتی در روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ هنوز به دنبال آن بود که تغییر در ساختار سیاسی را از طریق رفراندم صورت دهد.
تاخیر در انجام این مذاکرات سهجانیه یکی از عواملی بود که زمینههای عملی برای شروع کودتای لشکر گارد در نیمهشب قبل از ۲۲ بهمن و در نهایت قیام خونین در طول روز ۲۲ بهمن ۵۷ را فراهم آوردند. این روند در نهایت به درگیری مسلحانه در سطح شهر تهران و به از هم پاشیدن واحدهای نظامی مستقر در تهران و توزیع وسیع اسلحه انجامید. نقش از هم پاشیدن ارتش و توزیع وسیع اسلحه (در روز ۲۲ بهمن) در تمامی گذرگاههای کلیدی دورانهای بعدی، ازجمله حمله عراق به ایران در بعد از ظهر روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ به خوبی دیده میشود.
با سلام
متاسفانه شاهد هستیم که بخاطر وجود دکتر شاهپور بختیار به عنوان آخرین نخست وزیر شاهنشاهی
نامی از قوم بختیاری در مبارزات راه آزادی حتی فتح تهران در زمان مشروطه برده نمی شه
حبیب امانی پور/دینارونی / 15 August 2011
من حالا متوجه می شوم که چرا این همه سال بنی صدر سعی کرده است گناه از هم پاشیدن ارتش را به گردن بختیار بیندازد. با این استدلال بی پایه که چون بختیار حاضر نشد اول استعفا بدهد پس گناه از هم پاشیدن ارتش به گردن او است. خوب در این مدت بنی صدر سعی کرده است که گناه خودش را بپوشاند. بی خود نیست که از قدیم گفته اند دروغ گو ها برای پوشانیدن دروغ های کوچک مجبورند دروغ های بزرگ بگویند. ولی این اقای جعفری هم حافظه خوب و دهن لفی دارد. اگر او این خاطره را ننوشته بود کی خیر داشت که ان پشت و پسل ها اقای بنی صدر چه اش هایی می پخته است. خیلی جالب می شود اگر بقیه داستان های بنی صدر در مورد نحوه خط دادن به خمینی هم رو شود.
کاربر مهمان / 15 August 2011
یکی ز دکتر تفرشی بپرسد، حالا کی خاین است؟
کاربر مهمان / 15 August 2011
در این میان نباید همه تقصیر ها را به گردن بنی صدر انداخت. این چند تا افراد کناری او هستند که بیشترین سعی را در مقصر نشان دادن بختیار نشان داده اند. اخر یک نفر نیست از این معدود نفر بپرسد حالا شیخ شما در یک داستانی گفت که بختیار بیاید از نخست وزیری شاه استعفا بدهد و شیخ شما او را ببرد پیش خمینی و بختیار بشود نخست وزیر خمینی. ولی شما باید این داستان بدون پایه را توی بوق کنید؟ شما فکر نمی کنید که این داستان چقدر بی پایه است؟ توصیه می کنم که دفعه بعد شیخ شما یک داستانی را گفت در مورد شروط اجرایی ان داستان یک کم فکر کنید. ایا شیخ شما خودش بعدا نگفت او در سال 1357 در مرحله قبل از تجربه بود؟ معنی این جمله یعنی ان که در سال 57 بخیتار با تجربه تر از شیخ شما بود؟
کاربر مهمان / 16 August 2011
خاطرات دکتر سنجابی را بخوانید تا متوجه شوید کجا و کی خطا رفت .
http://enghelabe-eslami.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/14690-2011-08-13-10-04-14.html
محمد / 17 August 2011
در رابطه با متن ارسالی از طرف اقا محمد با عنوان خاطرات سنجابی. به روباه گفتند کو شاهدت گفت دم خودم. حالا شما متن از انقلاب اسلامی اقای بین صدر اورده اید تا تایید نظر او بر ضد بختیار باشد. شما فراموش نکنید که اقای سنجابی به شکرانه همکاری با اقای خمینی در پاریس توانست مدت 35 روز در کابینه بازرگان وزیر شود. ان هم مزد خوش خدمتی اقای سنجابی بود به اقای خمینی.
کاربر مهمان / 17 August 2011
این مطلب هیچ مغایرتی با تحقیقات آقای مجید تفرشی ندارد. ضمنا دکتر تفرشی هیچ وقت از عنوان “خائن” برای هیچ کس، از جمله آقای دکتر شاپور بختیار استفاده نکرده است.
مریم رستگار / 18 August 2011
من فکر می کنم که این بررسی جالبی از عملکرد نقش گذرگاهای تاریخ است. روندهای تاریخی در پی گذرگاه ها، مثل این داستان ملاقاتی که صورت نگرفت تغییر های کلی می کنند. ای کاش نویسنده نقش افراد را بیشتر شکافته بود.
کاربر مهمان / 13 August 2011