دکتر حسن روحانی برای دومین بار و با اختلاف آرای معنی دار که نمیتوان به سادگی از آن گذشت به ریاست جمهوری ایران برگزیده شد. در این دوره بخشی از هم میهنان مناطق محروم کشور که به اصطلاح دارای رأی معیشتی هستند و مسائل توسعهی انسانی و رشد فرهنگی و اجتماعی اولویت اولشان نیست بر خلاف انتظار به روحانی رأی دادند. نتیجهی این آراء در عرصهی عمومی توقعاتی را ایجاد میکند که متأسفانه نمیتوان به واقعی بودن بخش عمدهای از آنها امیدوار بود. این انتخابات به لحاظ تغییر رویکرد عمومی در برخورد با امر سیاسی دارای ویژگیهایی است که میتواند و باید مورد پرسش و پژوهش قرار گیرد، اما جدا از روند شکل گیری ایدهی عمومی و در نتیجه انتخاب شدن روحانی، باید دید که تمام این روند چه تأثیری بر زندگی مردم خواهد داشت.
برای چه رأی میدهیم؟
در ایران انگیزههای متنوع و متفاوتی برای رأی دادن یا رأی ندادن وجود دارد. عدهی زیادی از مردم چون اساس نظام را قبول ندارند و یا کل ماجرای انتخابات را نمایشی مضحک و از پیش طراحی شده میدانند، رأی نمیدهند. دیگرانی هم به این دلیل که انتخابات نوعی مشروعیت به نظامی نامشروع میبخشد و تبدیل به وسیلهای برای هوچی گری رسانهها و تقویت پروپاگاندای حکومتی میشود، آن را تحریم میکنند.
در میان رأی دهندگان نیز دلایل متفاوتی را برای شرکت در انتخابات میتوان جست. عدهای به دلیل ترس از افتادن در شرایط اقتصادی بدتر یا برای رسیدن به اهداف اجتماعی و فرهنگی رأی میدهند و برخی برای نشان دادن مخالفت خود با رهبر و جناح طرفدار وی و رساندن پیام عدم مقبولیت و مشرعیت وی به کاندیدایی رأی میدهند که به گمانشان بیشترین زاویه را با او دارد. عدهای هم با سطح بالایی از توقعات ناظر بر تحولات اساسی رأی میدهند، بدون آن که در نظر بگیرند که کاندیدای ریاست جمهوری در ایران یک فرد برانداز نیست، بلکه از دل همین سیستم بیرون آمده و بالاترین وظیفهی او حفظ نظام است. بنابراین انتخابات در ایران، ترکیبی نامشخص و گنگ از رأی ندادن از یک سو و رأی دادنهای سلبی و ایجابی از سوی دیگر است که به دلیل فقدان مراکز علمی و مستقل نظر سنجی، نمیتوان بر آن تحلیلی دقیق و آماری و نگاهی جامع و کم خطا داشت.
اما در مجموع و با نگاهی توأم با تسامح، میتوان گفت که بخشی از مردم ایران، البته فقط بخشی از مردم، در مسیر تحول اجتماعی از مانعی بزرگ پریدند و علیرغم آن که وضع اجتماعی و اقتصادیشان در دورهی اول ریاست جمهوری دکتر روحانی تحول و بهبود چشمگیر و محسوسی نیافت، تصمیم به حفظ وضع موجود گرفتند، از رؤیاپردازی دست برداشته و با نگاهی واقع بینانه از میان کاندیداهای اجباری و با حداقل امکانات دموکراتیک، کسی را انتخاب کردند که تا حد ممکن به رفتار غیر هیجانی و عاقلانه اش اطمینان داشتند. در این انتخابات نوعی رویگردانی از پوپولیسم دیده شد که میتوان آن را به رشد فکر اجتماعی بخشی از مردم ایران نسبت داد. بسیاری از هنرمندان و کنشگران فرهنگی که پیش از این تلاش میکردند دامنشان به امر سیاسی آلوده نشود، وارد کمپینهای انتخاباتی شدند و عمدتاً به نفع حسن روحانی، اعتبار اجتماعی و فرهنگی شان را خرج کردند.
در دورهی پر هیجان انتخابات، زمانی که با مردم گفت و گو میکردی در مییافتی که بسیاری از آنها از وعدهها و ایدههای غیر عملی در هراس هستند و حتی در بین طبقهی کمبرخوردار نیز بودند افرادی که نمیخواستند دوباره به چاه نفت بر سر سفره بیافتند.
اگر چه هنوز تعداد رأی دهندگان با رأی معیشتی و یا رأی سنتی با رویکرد مذهبی و ایمانی قابل اعتنا و تا حدی خطرناک است، اما در مجموع نشانههای خوبی از روند تحول ذهنی جامعهای که تلاش میکند از حداقل امکانات بیشترین منفعت را ببرد، به چشم میخورد. نوعی مکانیزم در ذهن جمعی که برای کم کردن قدرت تندروها از آن استفاده میشود.
شکاف آرزو و واقعیت
در دنیای واقعیتِ بیرونی اما، آن چه اتفاق میافتد، معمولاً با جهان انتزاعی آرزوهای ما فاصله دارد و در سطح رخدادهای واقعی باید ببینیم که رئیس جمهور در ایران چه کاری را میتواند و چه کارهایی را نمیتواند انجام دهد؟ اینجاست که باید به ناامیدی هم مجال خودنمایی بدهیم، چرا که در مییابیم توقعِ یا همه چیز یا هیچ چیز از رئیس جمهور توقعی نابجا است. نه دولت روحانی و نه هیچ نهاد دیگری در ایران نمیتواند معجزه کند، این امر از مشکلی کلی تر ناشی میشود که به ضعف تئوری محتوایی در نظام جمهوری اسلامی مربوط میشود. فقدان ایدهی منسجم و پویا برای حکومت که مکانیزمهای تغییر و تحول در آن وجود داشته باشد را شاید بتوان بنیادیترین مشکل نظام اسلامی دانست که پرداختن به آن در امکان و حوصلهی این مقاله نیست.
فهرست خواستههای مطرح شده از جانب کنشگران سیاسی و اجتماعی و عموم مردم در دورهی پیش از انتخابات، طیف گستردهای از مطالبات را شامل میشود که ابعاد مختلف شئونات زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رأی دهندگان را در بر میگیرد. از آزادیهای مدنی و رفع حصر رهبران جنبش سبز و باز شدن فضای سیاسی و بهبود موقعیت زنان و کودکان گرفته تا نیازهای معیشتی و رونق فضای کسب و کار، همه و همه در خواستههای مردم مشهودند، اما پیش از هر چیز باید در نظر بگیریم که سیاست مداران در دورهی تبلیغات انتخابی الزاماً حرف راست را نمیزنند و در میان هوادارانشان در مورد هیچ مطالبهای جواب منفی نمیدهند تا تصویری ناکارآمد از خود ارائه ندهند، چرا که میدانند ارائهی تصویری محتاط و ناتوان به جامعهای جوان و تشنهی تحول و تغییر، ریزش اساسی آراء را در پی خواهد داشت. باید پذیرفت که ذهن پیچیدهی سیاستمداران فرسنگها با اخلاقیات تک خطی مردم عادی که به دنبال خط کشی میان خیر و شر هستند، فاصله دارد و در این رهگذر اگر واقعبینی کنار برود، چیزی جز سرخوردگی نصیب مردم نخواهد شد. بنابراین مهم است که پس از فروکش کردن التهاب و هیجان انتخابات به حدود وظایف و توانمندیهای رئیس قوهی مجریه نگاهی واقعی داشته باشیم و بدانیم که وی کارهای محدودی را میتواند انجام دهد و کارهای بسیار زیادی در حیطهی توانایی ها، امکانات و ارادهی او نیستند. در ایران نهادهای موازی زیادی وجود دارند که با امکانات فراوان، توان فرسایشی و قدرت مانع تراشی زیادی در برابر خواست دولت دارند و کار را برای مدیران قوهی مجریه دشوار میکنند. بی شکل بودن کنشهای اقتصادی و سیاسی افراد و نهادهای تأثیر گذار، به ویژه آنهایی که در نوعی فضای گلخانهای و تحت حمایت جناح تندرو قرار دارند، باعث نوعی بی قاعدگی و ساختار گریزی در مدیریت کلان کشور شده است و شاید به همین دلیل است که هر سه رئیس جمهوری اخیر که پس از قدرت گرفتن رهبر و تثبیت جایگاه وی روی کار آمدهاند، دچار اختلال در انجام امور محوله بودهاند. گزندگی این واقعیت بسیار آزار دهنده است که دولت (یعنی رئیس جمهوری بعلاوه کابینهاش) از هر طیف سیاسی که باشد، توان ایجاد تحول بنیادی در ایران را ندارد و نخواهد توانست به تمام آن چه وعده داده، عمل کند.
حسن روحانی در دور دوم
به نظر میرسد دورهی دوم ریاست جمهوری، کار برای حسن روحانی دشوارتر نیز باشد. در دور اول، زمان زیادی برای رسیدن به توافق هستهای صرف شد و مردم امیدوار بودند که با عملیاتی شدن این توافق و رفع تدریجی تحریم ها، فشار اقتصادی کمتر و تأثیر آن بر سفره هایشان دیده شود. در دور دوم اما، توقعات بیست و چهار میلیون رأی دهنده از یک سو و موانع و مشکلات بی شمار داخلی و خارجی از سوی دیگر کار را دشوارتر خواهد کرد.
ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا و همسویی تندروهای داخلی با او برای بر هم زدن و ناکارآمد جلوه دادن برجام و عطش ظهور جنگ جدید در منطقه و گرایش نسل جدید سیاستمداران عربستان و به تبع آن شورای همکاری خلیج فارس برای قدرتنمایی و ماجراجوییهای خطرناک که با بی درایتی محض از سوی برخی نهادهای داخل کشور دامن زده میشود و درگیری ایران در مناقشات خارجی مثل سوریه و یمن، از جمله چالشهای پیش روی رئیس جمهور در عرصهی بین المللی است.
در داخل اما کار برای رئیس جمهوری دشوارتر خواهد بود. او باید برای رسیدن به توسعهی همه جانبه و متوازن، شفاف سازی اقتصادی، کارآمد کردن و رقابت پذیر کردن بخش خصوصی و بسیاری از تحولات اقتصادی و اجتماعی که انجامشان بسیار ضروری و فوری است، به جنگ نهادهایی برود که به اقتصاد غیر شفاف و رانتی و فساد سیستماتیک خو گرفتهاند و پایههای قدرتشان در فساد اداری و اقتصادی است.
نتیجهی انتخابات مجلس و شورای شهر و ریاست جمهوری که در تمام آنها جناح اصول گرا و سپاه بازندهی اصلی بودند، فضای ذهنی و عملیاتی این جناح را به سمت رفتارهای پرخطر و هیجانی برده است تا با ایجاد بی ثباتی، دولت را در عرصهی عمومی ناکارآمد جلوه دهند و همین امر مشکلات زیادی را پیش پای روحانی خواهد گذاشت.
اما این تمام مشکل نیست، چرا که توقعات تعداد زیادی از رأی دهندگان با واقعیت تلخ سیاست ورزی در ایران هماهنگ نیست و این مسئله میتواند گرایشی کور به سمت جناح رقیب ایجاد کند، اتفاقی که در زمان انتخاب احمدی نژاد رخ داد. ضعف دانش عمومی به خصوص پایین بودن سطح آگاهی از ساز و کارهای سیاست و بی صبری اجتماعی که نتیجهی ناکارآمدی حکومت در رفع مشکلات مردم طی چهار دهه اخیر بوده است، میتواند مردم را از رئیس جمهور منتخب دلسرد کند. همین دلسردی و عدم حمایت اجتماعی ممکن است تبدیل به پاشنهی آشیل دولت شود و قدرت چانه زنی و پیشبرد برنامهها را برای دکتر روحانی پایین بیاورد، بنابراین برای برداشت کمترین محصول از انتخابات، چارهای جز ادامهی حمایت از دکتر روحانی برای رأی دهندگان وجود ندارد.
خلاصه: رأی بدهیم، اما خودمان را فریب ندهیم
همهی آن چه در بالا آمد به ما گوشزد میکند که اگر کمال گرایانه به ماجرای انتخابات در ایران نگاه کنیم چیز زیادی دستمان را نخواهد گرفت. بنابراین رأی بدهیم، اما خودمان را فریب ندهیم. وضعیت امروز ایران به گونهای است که رأی دادن در آن طبیعی ولی با حداقل کارایی است.
آنانی که رأی میدهند چارهای جز استفاده از این امکان حداقلی برای ایجاد تحول را ندارند. در نظر بسیاری از رأی دهندگان، گزینههای براندازانه در نبود آلترناتیوهای شفاف و کارآمد، پر خطر و هزینه بر است. این بخش از مردم در عین نا امیدی و برای جلوگیری از بروز فاجعه رأی میدهند. رفتن مردم پای صندوق رأی و انتخاب فردی که از باقی کاندیداها عاقل تر به نظر میرسد، با توجه به تجربهی نزدیک به چهار دهه زندگی در جمهوری اسلامی و از ترس افتادن به ورطهی آشوبهای اجتماعی و نا امنیهای منطقه ای، طبیعی به نظر میرسد.
رأی دادن در ایران در حیطه تجربه ممکن انتخاباتی نتیجه کاملی بارنمیآورد، اما برای بسیاری از مردم امری ناگزیر است و باید درک کرد تا زمانی که گزینههای بهتری برای تغییر و تحول وجود ندارد، آن چه رأی دهندگان به دست میآورند حداقلِ ممکن است، نه حداکثرِ مطلوب.
ماموریت روحانی در لباس ریاست جمهوری اینست: ۱- همکاری از نقطه ضعف با شرکتهای بزرگی چون توتال برای حفظ منافع تراستهای بین المللی و باج دهی به بورژوازی اروپایی در مقابل رقیب آمریکایی آنها برای حمایت در روز مبادا چون برجام، اروپایی که بیشترین سود را در زمان جنگ و صلح ایران داشته و دارد، ۲- تعدیل فشار اجتماعی در محدوده پوشش، فضای مجازی، فیلم، موزیک و… برای کنترل نارضایتی مردم، ۳- تداوم و بقای رژیم مافیایی- سپاهی در قالب یک تئاتر سیاسی- نمایشی اختلافات درون جناحی ! روحانی، مقام خود را ممنون فشار غربیها در پشت پرده است و بجز برجام که حاصل نرمش شرم آوری چون جام زهر برای رژیم بود ، هیچ فایده ایی برای توده مردم ایران ندارد. شخصیت ضعیف، نامصمم و غیر قابل اعتماد او حاصل سالها کار در امور امنیتی و زیرمیزی است. در آینده از روحانی میتوان بعنوان یک عروسک خیمه شب باز اشراف منش و عنصری فرتوت و نالایق در تاریخ معاصر ایران یاد کرد !
ایراندوست / 03 August 2017
خلاصه مقاله : تن دادن به هر ذلتی است برای ادامه بقای گیاهی .
روزبه / 04 August 2017
جمهوری اسلامی جز فاسدترین حکومتها حساب میشود.چه جمهوری اسلامی افغانستان پاکستان ایران.
امیرحسین دلسوز مردم / 06 August 2017